eitaa logo
رفیق‌شهیدم‌آرمان‌علی‌وردی
1.2هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
29 فایل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🥀مابرای‌آرمان‌هایمان‌آرمان‌هاداده‌ایم🥀 رفیق‌و‌برادرشهیدم‌"آرمان‌علی‌وردی" مزارشهید:بهشت‌زهرا(س)،قطعه۵۰،ردیف۱۱۷،شماره ‌۱۵ {تاسيس1401/08/21} " مدیر" @karimi_1900
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا بیا که بدون تو هیچی درست نمیشه...،🔗🖤 الهم عجل لولیک فرج
1.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استوری🌿 وقتے میگیم خداڪند ڪہ بیایۍ شاید اومیفرماید خداکند ڪہ بخواهید اللهم‌عجّـݪ‌لولیڪ‌الفࢪج‌‌‌‌ ♥️ ها💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرگردانی یعنی؛ آنقدر غرق می‌شوی، که دیگر صدای قلبت را خودت هم نمی‌شنوی! تنگ و خفه و سخت .... سرگردانی یعنی؛ هرچه چشم برمی‌گردانی می‌بینی آنقدر گم شده‌ای که دیگر اثری از خدا در میان خواهشهای قلبت نیست ... نه برایش دلتنگ می‌شوی نه کمی هوایِ بغل کردنش را داری ! اینجاست که باید دور بزنی! تو رسیده‌ای به سر ! فقط کافیست برگردی، خدا پشت سرت منتظر ایستاده. @armanaliverdy80
رفیق‌شهیدم‌آرمان‌علی‌وردی
گروه جهادیمون ☺️ جاتون خیلی خالی بود رفقا 🍃 این سعادت بزرگی بود که نصیب من و رفقام شد و رفتیم برای ک
9.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلامممم رفقا 🌱 دیروز که رفته بودیم برای دختران انقلاب ورزشگاه شهیدشیرودی یه کار جهادی و فرهنگی هم انجام دادیم جاتون خیلی خالی بود 🍃🌺 سعادت بزرگی برای بنده بود که با استقبال خوبی همراه بود🌸 @armanaliverdy80
Ali FaaniAli Fani - Be Taha Be Yasin 2.mp3
زمان: حجم: 8.96M
امیدِغریبانِ تنها کجایی؟! چراغِ سرِقبرِزهراکجایی؟! ━━━━━●────── ⇆ㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ↻
زیبایۍ ببینید♥️✨(:
"امید" تقلا میکند برای روییدن🌱!
21.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آهنگ ضربان قلبم را دوست دارم وقتی به ظهورت فکر میکنید.
[بسم‌رب‌الشهداءوالصدیقین] شهیدآرمان‌علی‌وردی‌درسیزدهم‌تیرماه سال۱۳۸۰درشهرتهران‌بہ‌دنیاآمد.ازڪودکی باتربیت‌وهدایت‌خانواده‌خصوصاپدرڪه جانبازشیمیایی‌بوداهل‌مسجدوهیات‌شدو پیوستہ‌پای‌ثابت‌برنامہ‌های‌ڪانون فرهنگی‌مسجدامام‌علی"علیه السلام" ازجملہ‌جلسات‌قرآن‌آن‌بود. ۱۴سال‌بیشترنداشت‌ڪہ‌بہ‌همراه دوستانش‌درجلسات‌اخلاق‌وانس‌با معارف‌قرآن‌وعترت‌اساتیدی‌چون‌حضرت استادحاج‌آقای‌جاودان‌وجناب‌استادحاج آقامیرهاشم‌حسینی‌شرڪت‌میڪ‌رد. توفیق‌زیارت‌عتبات‌عالیات‌وڪربلای معلی‌درنوجوانی‌قسمت‌اوشد. همزمان‌درایام‌تحصیل‌دبیرستان،مسئول فضاسازی‌هیأت‌شباب‌المهدی‌می شود. طی‌دوسال‌ڪہ‌مراسمات‌درمنزل‌پدرخانم شهیدمدافع‌حرم‌عبدالله‌باقری‌برگزار میشدآرمان‌مرتب‌بہ‌امورات‌هیأت‌رسیدگی میڪردتاچراغ‌مجلس‌سیدالشهداء"علیه السلام"خاموش‌نشود. پس‌ازدیپلم‌دررشتہ‌مهندسی‌عمران پذیرفتہ‌شد.امابہ‌دلیل‌دغدغہ‌های‌بی‌شمار فرهنگی‌وآرمان‌های‌والای‌دینی‌اش‌با مشورت‌بزرگان‌ازدانشگاه‌انصراف‌دادودر سال ۱۳۹۹واردحوزه‌علمیہ‌آیت‌الله مجتهدی‌ره‌شدتادرلباس‌مقدس‌روحانیت‌ وسربازی‌امام‌زمان‌ارواحنافداه‌بہ‌اسلام‌و مڪتب‌ائمہ‌اطهار"علیهم‌السلام"وانقلاب اسلامی‌خدمت‌ڪند. اوازهمان‌ابتدای‌طلبگی‌بہ‌خوبی‌نشان‌داد ڪہ‌سطح‌دغدغہ‌هاوآرمان‌هایش‌فراتراز درس‌وحجره‌نشینی‌است.بہ‌وقت‌درس، شاگردی‌بااستعدادبودودرمواقع‌بحران خادمی‌مخلص‌وسربازی‌مطیع.
رفیق‌شهیدم‌آرمان‌علی‌وردی
[بسم‌رب‌الشهداءوالصدیقین] شهیدآرمان‌علی‌وردی‌درسیزدهم‌تیرماه سال۱۳۸۰درشهرتهران‌بہ‌دنیاآمد.ازڪودکی ب
[بخش‌دوم...] سیل‌وزلزلہ‌بی‌تابش‌میڪرد.فڪروخیال گرفتاری‌مردم‌خواب‌وخوراڪ‌راازاو میگرفت،لباس‌جهادبہ‌تن‌میڪردودل‌بہ‌ ڪوه‌وبیابان‌میزد.اومیدانست‌در‌مواقع ضرورت‌درس‌وبحث‌وتڪلیف‌عوض میشود. آرمان‌درس‌و‌جهادرابہ‌خوبی‌باهم‌جمع ڪرده‌بود.اینڪہ‌تشخیص‌بدهی‌درحجره بنشینی‌یامیان‌گل‌ولای‌سیلاب‌باشی‌درسی بودڪہ‌ازمرادش‌امام‌خامنه‌ای‌گرفتہ‌بود. قدروارزش‌اعمال‌وبزرگی‌وڪوچکی‌ڪارها امریست‌ڪہ‌فقط‌خداآن‌رامیداند.و‌بایدڪہ‌ دیده‌نشویم‌چون‌آنڪہ‌باید‌ببیندمیبیند. این‌نڪات‌مهم،همیشہ‌سرلوحہ‌امور آرمان‌بود. اومیدانست‌ڪاربایدبرای‌خداباشد، بزرگ‌وڪوچکی‌اش‌اصلامهم‌نیست. برای‌همین‌بودڪہ‌وقتی‌شب‌قدر، مهدڪودک‌هیأت‌احتیاج‌بہ‌نیروداشت بی‌درنگ‌پذیرفت‌ڪہ‌احیاء‌آن‌شب‌راتا سحردرڪنارهیاهوی‌ڪودکان‌سپری‌ڪند. اصلاهرجاڪہ‌ڪاری‌بودبہ‌دور ازخودنمایی‌آرمان‌رامیشدآنجاپیداڪرد. خواه‌ڪنارچندبچہ‌ی‌پرسروصداباشد، خواه‌وسط‌سیلاب‌وآوارزلزله...
رفیق‌شهیدم‌آرمان‌علی‌وردی
[بخش‌دوم...] سیل‌وزلزلہ‌بی‌تابش‌میڪرد.فڪروخیال گرفتاری‌مردم‌خواب‌وخوراڪ‌راازاو میگرفت،لباس‌جهادبہ‌تن
[بخش‌سوم...] واماماجرای‌آن‌شب‌ِآفتابی‌سخت..! شب‌ِغربت‌ومظلومیت‌پسری‌ڪہ‌فقط بیست‌ویک‌سال‌داشت..(:💔↓ صبح‌چهارشنبه‌۴آبان‌مثل‌روزهای گذشتہ‌آرمان‌دردرس‌های‌حوزه‌شرڪت‌ ڪرد.پیامهای‌خوبی‌ازسطح‌شهرتهران مخابره‌نمیشد.آشوبگران‌درچندنقطہ‌ تجمعاتی‌همراه‌باتخریب‌اموال‌عمومی برپاڪرده‌بودند. ظهربعدازاتمام‌ڪلاس‌آرمان‌وسایلش‌را جمع‌ڪردوازطلبہ‌هاخداحافظی‌ڪرد. دوستانش‌بہ‌شوخی‌گفتند؛شهید نشی!؟ صبرڪن‌آخرین‌عڪس‌راهم‌ازت‌بگیریم! اماآرمان‌گویاافق‌نگاهش‌جای‌دیگری‌بود. بارفتاروالفاظی‌متواضعانه‌دوباره خداحافظی‌ڪردوباعجلہ‌ازحوزه‌خارج‌شد وخودرابہ‌بچہ‌های‌گردان‌امام‌علی"علیه السلام"رساند.نمازمغرب‌رادرمسجدبہ‌ جماعت‌خواند.هرچہ‌دوستان‌گفتن دراین‌وضعیت‌بیخیال‌نماز‌جماعت‌شو امااوبه‌حرف‌هیچ‌ڪس‌گوش‌نڪرد.