نوحه حضرت عباس
شور.تک وسه ضرب زنجیرزنی
عمو ابوالفضل فدای مهربونیات
عمو ابوالفضل فدای خشکی لبات
عمو ابوالفضل
خوشبحال رقیه ،که توعموشی عباس
صدقه میده وقتی (زره میپوشی عباس)۲بار
قربون روی ماهت یا قمرالاشیره
خدا تورو ی لحظه ازاین حرم نگیره
وای داری میرین کجا وای از دل خیمه ها
وای عمو جونم بیا وای ابوالفضل
عمو ابوالفضل صدای آبو میشنوم
عمو ابوالفضل پشت سرتو میدوم (عمو ابوالفضل)۳بار
فدای مهربونیات عمو ابوالفضل فدای خشکی لبات عموابوالفضل
▫️◼️▫️◼️▫️◼️🏴🏴🏴
کجای راهی الان میبینی شرط آبو
بگو بهش شکستی (خیلی دل ربابو)۲بار
حتی با ابرا قهرم آشتی نمیکنم زود
بارون اگه میومد عموم الان پیشم بود
وای جون بابا قسم وای بیا دلواپسم
وای بی تومن بی کسم وای ابوالفضل
وای بی قرارم همه وای جدتی فاطمه
وای ازدل علقمه وای ابوالفضل
عمو ابوالفضل توخیمه اشک نم نم
عمو ابوالفضل فدا سرت که تشنمه
عمو ابوالفضل فداسرت نخوردم آب
عموابوالفضل بیا به خاطر رباب
عموابوالفضل
عموابوالفضل فدای مهربونیات
عمو ابوالفضل فدای خشکی لبات عموابوالفضل
▫️◼️▫️◼️▫️◼️🏴🏴🏴
بابا داره میادو کمرشم شکسته
تازه ی بغض سنگین راه گلو شو بسته
از توچشاش میخونم دسته بریده دیده
علم روی خاکو مشک دریده دیده
وای یل ام النبی وای چرا خوردی زمین وای حرمله درکمین وای ابوالفضل وای حرما اواره شد وای عمه بیچاره شد وای چادرم پاره شد وای ابوالفضل عموابوالفضل توروچه طورزدن زمین عموابوالفضل عمود آهنین زدن عموابوالفضل فقط شنیدما آب شدی عموابوالفضل شرمنده ی رباب شدی عمو ابوالفضل عموابوالفضل فدای مهربونیات عموابوالفضل فدای خشکی لبات عموابوالفضل
#نوحه
#شور
#سه_ضرب
#شب_نهم
عباس بُود درعلقمه
زائر شده برفاطمه
دستش جداگشته
فرقش دوتاگشته
گردیده است در کربلا
به زیرٍ تیغ ونیزه ها
مشکش شده صدچاک
افتاده است برخاک
گردیده جاری از دوعین
اشک تو از بهرحسین
آن کشته ی گودال
که شد تنش پامال
اهل امید خیمه ها
تشنه ن تموم بچه ها
ای ساقی طفلان
عباس کام عطشان
گشتی زٍ مرکب سرنگون
شد علقمه دریای خون
آب آورم عباس
ای یاورم عباس
عباس بیا با مشک آب
بی تاب شده بازم رباب
پرخون شده ابروت
نیزه زدن بازوت
نیزه به تن داره میره
خون از بدن داره میره
علقمه غوغا شد
فرق سرت واشد
شب نهم محرم
روضه و توسل حضرت علی اکبر علیه السلام
شب هشتم
محرم _سید مهدی میرداماد↯
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
ابی عبدالله چند جا تو کربلا یادِ مادرش افتاد،یکیش اونجایی بود که سینه ی شکسته ی قاسم رو به سینه چسبوند،امشب روضه ام روضه ی امیرالمؤمنینِ،آخ دلم برا حرمت یه ذره شده،یه نجف برا ما امضا کن....
چند جا روضه ی امیرالمؤمنین به یادِ ابی عبدالله افتاد،یاد باباش افتاد،چند تا روضه عجیب غربت امیرالمؤمنین بیداد میکنه... یه جا که علی اصغر رو روی دست گرفت،فقط گناه این بچه این بود که اسمش علی بود....
خود ابی عبدالله،روز عاشورا،جلو سنگ باران و تیرباران دشمن،گفت: مگه من حرامی رو حلال کردم؟حلالی رو حرام کردم؟ از من دروغی،فسقی،فجوری؟ چیِ جلو من سی هزار نفر لشکر کشیدید؟ یه نانجیب بلند شد،گفت:حسین هیچ گناهی نداری،میدونی چرا میخواهیم بُکُشیمِت ؟ "بُغضً لِاَبیک" تو بابات علیِ، گناه از این بالاتر...شروع کرد به امیرالمؤمنین دشنام دادن،جلو حسین به باباش ناسزا می گفت....
دیگه کجا یاد امیرالمؤمنین افتاد؟ وقتی علی اکبر رفت میدان....اسمش علیِ،شهادتش هم مثل امیرالمؤمنینِ،فرقش مثل پدر بزرگش شکافته شد، رفت میدان بار آخر،مرحوم مفید در ارشاد میگه:آخرین بار که رفت،ابی عبدالله دیگه رو پاش بند نبود.....ابی عبدالله خودش اجازه داد،زودم اجازه داد،عبارت میگه: "فَاسْتَاذَنَ اَباهُ فِی الْقِتالِ فَاذِنَ لَه" گفت:برم؟ گفت:برو...بار آخر نوشتن حسین هی می رفت رو بلندی نگاه می کرد،از قول خانوم سکینه نقل می کنن،میگه من کنار بابام تو خیمه نشسته بودم،بابام گوشش تو میدون بود،یه مرتبه شنید یکی میگه:" یا اَبَ عَلَیكَ مِنّى السَّلامَ" سکینه میگه دیدم چشای بابام سیاهی رفت،می خواست سوار اسب بشه،رکاب اسب رو گم کرد،دست و پاش رو گم کرد،پسرمِ،عزیزمِ،داره صدام میکنه...*
صدای اکبرِ انگار،می شنوی صداش رو عباس
نکنه افتاده از اسب،آخه بچه ام تک و تنهاست
عصای پیریِ بابا،پاشو قلبِ منو نشکن
*یه موقع یه پدر شهید گریه میکنه،بقیه باهاش گریه میکنن،صدای گریه تو گریه ها گم میشه،اما کسی با حسین گریه نکرد،همه هلهله کرد......*
عصای پیریِ بابا،پاشو قلبِ منو نشکن
گم شده تو خنده هاشون،صدایِ گریه های من
واویلا،چیزی نمونده ازتنت
واویلا،گوچه وا کردن زدنت
*اونایی که توی کوچه های مدینه نبودن،گفتن:بیان.....*
مثه خزون ریخت،بال و پر تو
تموم لشکر ریختن سر تو
*از بالای اسب نگاه کرد،دید وسط میدون گرد و خاکِ،همه دور یه سوار حلقه زدن،هی شمشیرا بالا میره،پایین میاد،خودش رو رسوند،مرحوم سید بن طاووس تو لهوف میگه:هر شهیدی رو که ابی عبدالله رفت بالا سرش،با اسب تا کنار بدن رفت، بعد از اسب پیاده شد،اما برا علی اکبر فرق داشت،نوشتن:هنوز به علی نرسیده طاقت نیاورد، "فَسَقَطَ مِنَ الفَرَس" از رو اسب افتاد،شیخ حُر عاملی میگه: دیدن دیگه نمیتونه بلند شه،داره رو زانوهاش راه میره،رسید بالا سر علی،پسرم! عزیزم!*
می برم تو رو تا خیمه،اگه هلهله بذاره
بغض شون رو خالی کردن،کینه هم اندازه داره
دشمنا حیا ندارن،حتی از موی سفیدم
می بینی انگار نه انگار من یه بابای شهیدم
واویلا،میذارمت بینِ عبا
واویلا،توان نداره دست و پام
انگار بعد تو شکستم،بابات دیگه پا نمیشه
وقتی پیکر رشیدت،قد این عبا نمیشه
*بذار مثل قدیمیا روضه بخونم،مثل پیر غلاما،بعضی حرفا،یه عمری تازه است،قدیمی ها اینجوری روضه میخوندن: سر رو گذاشت رو زانو آروم نشد،سر رو چسبوند به سینه آروم نشد،سینه رو چسبوند به سینه آروم نشد،صورتش رو گذاشت رو صورت علی"وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ" همه گفتن حسین جون داد،مرحوم شوشتری میگه:روضه علی اکبر،روضه ی جون دادنِ حسینِ...حسین تکون نمیخوره،همه گفتن:کار پسر و پدر تموم شد،راست گفتن: حسین داشت آروم آروم جون میداد،یه مرتبه شنید یه صدایی داره میاد،برادر! پاشو خواهرت اومده،غیرت الله! پاشو....
این روضه یه جمله گریز میخواد،اینجا دید خواهر وسط نامحرماس،پا شد،علی رو رها کرد،زیر بغل های زینب رو گرفت،جوان های بنی هاشم رو صدا زد،اما ساعتی بعد،همین حسین دید دارن به زینب حمله می کنن،به خیمه ها حمله می کنن،به نیزه تکیه زد، صدا زد: من زنده ام...یه ناله بزن:حسین....
________
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_هشتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
روضه جانسوز ویژه هشتم محرم
ی قلب .mp3
6.33M
🌾#سینه_زنی_حضرت_عباس علیه السلام
🍂#آقای_کریمی
یه قلب مبتلا تواین سینه ست مریضمودوام ابالفضله
سینه ماسینه زناوقف موقوفه آقام اباالفضله
اون که چشیده طعم این عشق و غیرتو هیچ کس ونمیشناسه
حک میشه روی سنگ قبرم این سینه زنه رایت العباسه
🌾سرم مال ابالفضله
🍂دل تنگم دنبال ابالفضله
💔ابوفاضل
چه نعمتی بالاتر ازاین که گدای خونه علمدارم
من از تو چیزی نمیخوام آقامن به تو تاابد بدهکارم
برای این گدافقط این که باتو بمونه بهترین اجره
هر شب من باتو شب قدره ذکر تو
حتی مطلع الفجره
🌾شب قدرم ابالفضله
🍂چراغ نور قبرم ابالفضله
💔ابوفاضل
ارمنیا میان درخونت بس که تو دردا رو دوا کردی
هر چی گره به کارمون افتادبا دستای بریده واکردی
فقط تویی که پرچمت قده پرچم شاه کربلابالاست
ما کی باشیم وقتی به تو ارباب میگه بنفسی انت یا عباس
🌾مینابم ابالفضله
🍂علمدار اربابم ابالفضله
💔ابوفاضل
رفتی ستون خیمهها افتاد رفتی و موج علقمه خون شد
شبیه چشم غرق در خونت دل حسین فاطمه خون شد
تو رفته بودی و تک و تنها برادرت میون اون گودال
حسین دست و پا زد و زینب رو تل زینبیه رفت از حال
🌾هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌾
🎋#سینه_زنی_حضرت_عباس_ع
🎤 #امیر_عباسی
🎧#سید_مهدی_حسینی
🎋علمدار علمدار
🎋چه شددست علمگیر بلندت
🎋برادر برادر
🎋چی اومد سرابروی کمندت
پاشو پشت وپناه حرم من
پاشو تنها سپاه حرم من
پاشو دشمناهستن
توی راه حرم من
کنارت برادر زمین خوردم
جلوچشم لشکرزمین خوردم
شده علقمه مثل پشت در
درست مثل مادرزمین خوردم
🎋علمدار چه شد..
🎋ابالفضل ابالفضل..2
نه دستی نه مشکی
نه چشمی که بیای به سوی خیمه
چه کرده بافرقت
عمود بی حیا عموی خیمه
غمی مثل غم توغم نمیشه
یه جور زدن سر توجمع نمیشه
برو اما بدون
بدون تو حرم حرم نمیشه
بمیرم برادر زمین خوردی
درست مثل مادر زمین خوردی
مگه تیر تو چشمت نبود آخه
چجوری تو با سر زمین خوردی
🎋علمدار چه شد..
🎋ابالفضل ابالفضل..2
پاشو غیرت الله
پاشو تا که برادرت نمرده
پاشو تا که دستی
روی صورت دخترم نخرده
پاشو صدای خنده ها بلنده
پاشو که حرمله بهم میخنده
پاشوکه دست خواهر منوالان میبنده
پاشو خواهر من زمین خورده
پاشو دختر من زمین خورده
پاشو تا نبینی که از نیزه
سر اصغر من زمین خورده
🎋یا قمررالعشیره ابالفضل ابالفضل🎋
🎋هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🎋
▪اَلسّلامُ عَلیک یا أبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسَ
مِثْلِ عبّٰاسْ كَسْي هَسْت دِلٰاوَر بٰاشَد
بٰاْ هَمِهْ تِشْنِگي اَشْ يٰادِ بَرٰادَر بٰاشَد
مِثْلِ عَبّٰاسْ كَسيْ هَسْت كِهْ سَقّٰا بٰاشَد
جِگَرِ سُوخْتِه اشْ حَسْرَتِ دَريٰا بٰاشَد
مِثْلِ عَبّٰاسْ كَسْيْ هَسْتْ اَبٰابيلْ شَوَد
بٰالُ و پَر سُوخْتِه ، هَمْسٰايِه جِبْريلْ شَوَد
هيچ كَس مِثْلِ اَباالْفَضْلِ وَفٰادٰار نَبُود
لٰايِقِ تَشْنِگيُ و اِسْمِ عَلَمْدٰار نَبُود
هَر كَسْي خْوٰاست كِهْ فَردٰا بِه شَفٰاعَتْ بِرِسد
يٰا اَباالْفَضْلِ بِگُوييد بِه سَلٰامَتْ بِرِسَد
اگر گرفتاری حاجت داری بگو یا ابالفضل🤲🥀
#روضه ی حضرت ابوالفضل
به سبک دشتی
خدایاشرح غم خواندن چه سخت است
زداغ لاله پژمردن چه سخت است
امروزهرکجانشستی دامن ابوالفضل وبگیروهمه روداعاکن.مگه میشه درخونه ی ابوالفضل بری ناامیدبرگردی
ابوالفضل بابل الحوائجه بابل المراده حاجت داری بسم الله خوب جایی نشستی خوب جایی اومدی توروضه ی ابوالفضل
خدایاشرح غم خواندن چه سخته
زداغ لاله پژمردن چه سخته
نمی دانی که بادست بریده
زپشت اسب افتادن چه سخته
باباهرکسی ازبلندی روزمین میوفته دستاشوسپرصورتش قرارمیده صوزتش روزمین نیاد.مردم ابوالفضل دست نداشت راوی میگه دیدم ازرواسب چنان روزمین افتاد
اگرتیری درون چشم وباشد
نمیدانی زمین خوردن چه سخته
نمیدانی که باچشمان خونی
جمال فاطمه دیدن چه سخته
کنارعلقمه بامشک خالی
ببین شرمنده گردیدن چه سخته
امروزبگوخدابه ناامیدی ابوالفضل هیچ کسی وازدرخونت ناامیدبرمگردان
مگه چه وقت امیدابوالفضل ناامیدشد
ایااون موقعی که تیربه چشمش زدن؟ نه.ایااون موقعی که دستاشوجداکردن؟نه.ولی امان ازاون موقعی که تیربه مشکش زدن دیگه ابوالفضل به سمت خیمه هانرفت همه بگیم غریب اقا
سینه زنی ابوالفضل ع
وای ابوالفضل۱۰بار
وای علمدار۱۰برااماده شدن سینه زدن
بودوامیدم مرایاری کنی
سالهابهرم علمداری کنی
وای ابوالفضل۶بار
ایدریغاشدامیدم ناامید
بی برادرگشتم وقدم خمید
وای ابوالفضل۶
دست ساقی بوی زهرامیدهد۲
نورخودبرقلب ودلهامیدهد۲
وای ابوالفضل۶
ای امیرلشکروساقی طفلان عمو۲
برنمی گردی چرادیگرازمیدان عمو۲
ای عموجان ای عمو۴
ذکرطفلان گشته باقلب کباب۲
ای عموجان مانخواهیم ازتواب۲
ای عموجان ای عمو۴
گرچه طفل شیرخواری ازتلظی کرده غش۲
مانخواهیم ازتوآب گربمیریم ازعطش۲
ای عموجان ای عمو۴
اشک چشم آب روان ماشده۲
داغ توآتش به جان ماشده
ای عموجان ای عمو۴
تابیایی ذکرماامن یجیب۲
بی علمداری تومی شودباباغریب۲
بکدرازآب وبیادرخیمه ها۲
ای سراپامعنی آب بقا۲
ای عموجان ای عمو۴
قامت باباچراای عزیزان خم شده۲
اشکارازچهره ی اوغبارغم شده۲
ای سکینه پرس جوکن توازاو۲
ازچه برگشتی زمیدان بی عمو۲
ای عموجان ای عمو۴
4_5827987122765695095.mp3
6.05M
قافله سالارِ من؛ کجایی ای دوای دردم؟ ●♪♫
پی تو هر کجا میگردم؛ تورو تو قتلگاه گم کردم… ●♪♫
ای بدن صد پاره؛ رو خاکِ داغِ این صحرایی… ●♪♫
چرا مقطع الاعضایی؟ ●♪♫
بگو کجا برم، تنهایی؟ ●♪♫
امان از دل زینب… امان از دل زینب… ●♪♫
چشت روشن! بزم حرامم بردن… ●♪♫
چشت روشن؛ تو ازدحامم بردن ●♪♫
وای من از عاشورا… زمین و آسمون غمگینه ●♪♫
یه خواهری داره می بینه؛ یکی میشینه روی سینه ●♪♫
وای من از عاشورا! باید بمیره از غم، دنیا ●♪♫
تو قتلگاه به پیشِ زهرا؛ دوازده ضربه میزد اعداء ●♪♫
امان از دل زینب… امان از دل زینب… ●♪♫
چشت روشن؛ روسریمو دزدیدن ●♪♫
چشت روشن، به گریه هام خندیدن ●♪♫
داغِ تو روی سینم؛ که قلب مضطرم میسوزه ●♪♫
پاشو ببین حرم میسوزه؛ ببین که معجرم میسوزه ●♪♫
رفتی و دور از چشمت، به خیمه ها هجوم آوردن ●♪♫
همه چیو غنیمت بردن؛ رقیه ی تورو آزردن ●♪♫
امان از دل زینب… امان از دل زینب… ●♪♫
چشت روشن؛ ما رو اسیری بردن ●♪♫
چشت روشن؛ ما رو خرابه بردن ●♪♫
لشگر دشمن ای وای… به روی پیکرت میتازه ●♪♫
میان همه با نعلِ تازه؛ دیگه روشون به رومون بازه! ●♪♫
رفتی و موندم تنها؛ بگو چی کار کنم با این درد؟ ●♪♫
به حرمله می گفتم برگرد؛ نزن تو گوش من ای نامرد ●♪♫
امان از دل زینب… امان از دل زینب… ●♪♫
# تاسوعا
به غیر نام ابالفضل هیچ نامی نیست
كه اینچنین ز دلم اضطراب بردارد
كسی كه نقش نگینش حسین شد، بی شك
ز خاكِ علقمه باید ركاب بردارد
به سنگفرشِ حریمش، هر آنكه معتقد است
اگر كه آب بریزد،گلاب بردارد
اگر كه قطره ای از آب مَشك او برسد
خدا ز اهل جهنم عذاب بردارد
*کاش یه قطره اش هم نمی ریخت،وقتی مَشکِ آبشو زدن،انگار دنیا رو سرش خراب شد،التماس می کرد،می گفت:آبروم رو نبر،من به رباب قول دادم...
زمان قدیم تو سختی و مَشِقَّتِ رسیدن به کربلا،یه روستایی یه کوزه ای درست کرد،به زحمت از دهات خودشون رو دوشش سوار کرد،رفت کربلا به زحمت و مَشِقَّت، رسید کنار علقمه،همه مونده بودن نهر علقمه پُر از آبِ،این آب از ایران آوُرده،آب واسه چی آوُردی؟میگن:رسید کنار علقمه،این کوزه رو آوُرد پایین،نشست کنار آب شروع کرد با آب حرف زدن،گفت:نهرعلقمه! آب ِ فرات! به خاطر یه مشک آب دستای آقای منو قطع کردن، اومدم آبت رو پس بدم،دستای آقامو بهم برگردونی،ما آب نمی خواهیم،اومدم آب رو برگردونم،دستای عباس رو به من بده...*
قلم شده است دو بازوی او كه در محشر
بیاید و ز محبان حساب بردارد
*معلوم نیست این دنیا این دستا چیکارن،قیامت معلوم میشه،کِی؟ او وقتی که می بینن بی بی دو عالم فاطمه با پهلویِ شکسته میاد،دو تا دستای بریده رو گرفته" کفانا لِلشفاعه، یدان مقطوعتانِ وَلَدِیَ العباس" قیامت،فاطمه با این دستا شفاعت میکنه،ان شاءالله دستِ من و تو هم به اون دستا برسه...*
زمان زیاد نمانده برای شش ماهه
خدا كند بتواند كه آب بردارد
شاعر : محسن عرب خالقی
*رباب هی از این خیمه به اون خیمه،ان شاءالله عموت میاد،قول داده،زیر قولش نمیزنه...
عباس،اومد تو خیمه یه صحنه ای دید،عباس،با اون عظمت،با اون شجاعت،عباسی که ذخیره ی کربلاست،عباسی که اصلاً به دنیا اومده کربلا فدای حسین بشه،اومد تو خیمه یه صحنه ای دید،من میگم:عباس همون جا یه بارکشته شد،یه بارشهید شد،با چشماش دید باور نمی کرد،دید بچه ها پیراهناشون رو بالا زدن،شکم هاشون رو روی این خاک گذاشتن،هی مشکارو بغل می کنن،یه قطره آب پیدا کنن،لبها خشکِ،تا عمو اومد تو خیمه دویدن دورِ عمو، عمو! آب....عمو!العطش....
دیگه:طاقت نیاورد،مشک رو گرفت،اومد مؤدب محضر اربابش ایستاد،"سیدی و مولای!، قَدْ ضاقَ صَدْری" دیگه حسین طاقت ندارم..می خوای چه کنی عباس!؟ تو که دیدی بچه هام تنشنه اند،میخوای بری برو،اما برا آب برو...
عباس اگه عباس شد به خاطر اطاعتِ از امامش شد،نه به خاطر شجاعتش"اَلسّلامُ عَلیکَ أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ اَلْمُطِیعُ لِلّه"گفتی برا آب برم،چشم،شما بخوای برا آب میرم..
تا حالا از خودتون پرسیدید چرا عباس با زن و بچه نیومده کربلا؟ میخواد به همه ی عالم بگه: من حواسم به یه نفرِ،همه توجه ام،همه آرزوم،همه حسینِ...*
_