#نوحه
#شهادت_امام_سجاد
#حاج_رضا_یعقوبیان
می زنم فریاد،حضرت سجاد
از ستم با زهر،از نفس افتاد
(آجرک الله،بقیه الله)۲
دشمنش کرده،ظلم و کین افزون
عمری از کینه،دل او شد خون
(آجرک الله،بقیه الله)۲
همره بابا،کربلا دیده
در حرم مولی،گریه ها دیده
(آجرک الله،بقیه الله)۲
دیده طفلان را،با لب عطشان
تشنه لب دیده،کودک گریان
(آجرک الله،بقیه الله)۲
اربا اربا دید،پیکر اکبر
شده از کینه،همچو گل پرپر
(آجرک الله،بقیه الله)۲
گل زهرا دید،با دو چشم تر
شده غرق خون،حنجر اصغر
(آجرک الله،بقیه الله)۲
غربتش مولی،بنمود احساس
تا فتاد از کین،بر زمین عباس
(آجرک الله،بقیه الله)۲
دیده او بابا،بر زمین افتاد
سر پاک خود،بر زمین بنهاد
(آجرک الله،بقیه الله)۲
خون شده قلبش،بس ستم دیده
روی نی دیده،سر ببریده
(آجرک الله،بقیه الله)۲
می رسد هر دم،جان او بر لب
با غم و درد،عمه اش زینب
(آجرک الله،بقیه الله)۲
#امام_سجاد_ع
.
🖤🌹🍀🍀🌹🖤
🌷قلب من شد مبتــلایت یا حسین
❣عاشق صحن و سرایت یا حسین
🌷از خدا خواهم که روزی من شوم
❣زائـــر کــرب و بــلایـــت یا حسین
🌷کعبه هم گشته سیـهپوش شما
❣بر تـنـش رخـت عــزایت یا حسین
🌷آرزو دارم نـمــیــرم تـــا شــود
❣جان مــن آخـر فـدایــت یا حسین
🌷سـرمـه چـشــمـان بـیمارم شود
❣ذرّهای از خــاک پـایــت یا حسین
🌷کـاش چــون حـرّ ریاحی عاقبت
❣قـسمـتم گــردد عنایت یا حسین
🌷تا ابــد مِـهـر تـو حـک شـد در دلم
❣تا دلـم شــد آشـنـایــت یا حسین
🌷دوسـت دارم شـامـل حـالـم شود
❣در قـیـامت هـم دعـایت یا حسین
🌺🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃🌺
اجرای سبک:🎤 بانوای مداح اهل بیت ع استاد کربلایی محمد دیدبان
التماس دعا
#امام_سجاد_ع🏴
🥀به نوک نی سرِ خورشید ماه قافله بود
🏴نگاهبان سر شیرخواره حرمله بود
🥀به دست و پای تودراین مسیر سلسله بود
🏴غمی که کُشته تو را شام بود وهلهله بود
🏴🥀🏴🥀🏴🥀
🏴 #فرا رسیدن سالروز شهادت جانسوز #حضرت زینالعابدین امام سجّاد #صلواتاللهعلیه را به #محضر مقدّس #حضرت ولیّعصر #عجّلاللهفرجهالشریف وهمهی #شیعیان تسلیت عرض مینمائیم.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔸🔶السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِىَّ بنِ الْحُسَیْنِ(ع) یَا زَیْنَ الْعابِدِینَ وَ یَا زَیْنَ الْمُتَهَجِّدِینَ》🔶🔸
✅امام صادق(علیه السلام) فرمود :
هنگامی که جنازه ای را، نزدیكان و خانواده ی میّت به خاک می سپارند، همین که قصد بازگشت می کنند؛
《إِنَّ مَلَكاً مُوَكَّلًا بِالْمَقَابِرِ!
أَخَذَ قَبْضَةً مِنْ تُرَابٍ فَرَمَى بِهَا فِی آثَارِهِمْ》
♦️همانا فرشتهاى از سوى خداوند در قبرستانها گمارده شده است که در آن لحظه، مشتى از خاك برمیدارد و از پى آنها می ریزد و میگوید :
《انْسَوْا مَا رَأَیْتُمْ》
♦️آنچه را که دیدید را فراموش كنید!
بعد امام(ع) می فرماید :
《فَلَوْ لَا ذَلِكَ، مَا انْتَفَعَ أَحَدٌ بِعَیْشٍ》
♦️اگر چنین نبود؛ هیچ كس نمیتوانست از زندگى سود ببرد.(۱)
🏴اما امام سجاد(ع) صاحب عزایی بود که حدود بیست سال برای مصیبت پدرش، امام حسین(ع) گریست و جزء بکائین عالم شد.
امام صادق(علیه السّلام) در این باره می فرماید :
《الْبَكَّاءُونَ خَمْسَة :
آدَمُ(ع)، و يَعقُوبُ(ع)، و يُوسفُ(ع) و فاطِمَةُ(س) بنت مُحَمّد(ص) و علىُّ بنُ الحُسَين(ع)!
..فَبَكَى عَلَىُّ بنُ الْحُسَيْنِ(ع) عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً ، مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى!
حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ :
جُعِلْتُ فِدَاكَ! إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ!
قَالَ : ﴿ قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴾
إِنِّي لَمْ أَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنِي فَاطِمَةَ(س) إِلَّا خَنَقَتْنِي لِذَلِكَ عَبْرَةٌ!》
♦️گريه كنندگان -معروف تاريخ- پنج نفرند :
آدم(ع) و يعقوب(ع) و يوسف(ع) و فاطمه زهرا(س) وامام سجاد(ع)!
حضرت صادق(ع) درباره علت گريه امام سجاد(ع) فرمود :
حضرت على بن الحسين(ع) مدت بيست يا چهل سال بر حضرت حسين(ع) گريست.
هيچ غذايى در مقابل آن حضرت(ع) نمى گذاشتند مگر اينكه گريان مى شد.
كار آن حضرت(ع) به جايى رسيد كه يكى از غلامانش به وى گفت :
اى پسر رسول خدا(ص)! فداى تو شوم، من مى ترسم تو خود را (به واسطه كثرت گريه) هلاك نمايى!
امام(ع) می فرمود :
چاره اى نيست، جز اينكه از غم و اندوه خود به خداوند شكايت كنم.
من چيزهايى را مى دانم كه شما نمى دانيد. من يادآور قتلگاه فرزندان فاطمه(س) نمى شوم مگر اينكه گريه راه گلويم را مسدود مى كند.
🔸در روایتی از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است که از على بن الحسین(ع) درباره کثرت گریه اش سؤال شد؟
حضرت(ع) فرمود :
《فلا تَلومُونى، فانَّ یَعقُوبَ(ع) فَقَدَ سبطاً مِن وَلَدِه فَبَکَى حَتَّى ابیَضَّت عَیناه مِن الحُزنِ ولَم یَعلم انّه ماتَ!
وقد نظرتُ إلى اربعةِ عَشَرَ رَجُلاً مِن اهلِ بَیتِى یَذبَحُون فی غَداةِ واحدة، فترونَ حُزنَهم یَذهَبُ مِن قَلبى ابَداً؟》
♦️مرا ملامت نکنید! زیرا یعقوب پیغمبر(ع) یکى از اولاد خود را گم کرد، و آن قدر گریست تا دو چشمانش از حزن سفید شد، در حالى که نمى دانست که از دنیا رفته است (یا زنده است)؟!!
این در حالى است که من مشاهده نمودم چهارده نفر از اهل بیتم(ص) را که در صبح یک روز سر بریدند.
حال شما گمان کرده اند حسين(ع) بود.(۳)
امام حسین(ع) اجازه داد.
《ثُمَ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَيْنَهُ وَ بَكَى》
♦️امام(ع) نگاهى مأيوسانه به علی(ع) انداخت و چشمان خود را به زير افكند و اشک ريخت.
《ثُمَّ قَالَ : اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ》
♦️سپس فرمود :
بارالها! شاهد باش جوانى كه در صورت و سيرت و گفتار شبيه ترين مردم به پيغمبرت بود به جنگ اين مردم رفت.
ما هر گاه به ديدن پيغمبرت مشتاق می شديم به اين جوان نگاه مى كرديم.(۴)
🔹امام(ع) خود، سلاح جنگ بر او پوشاند، کمربند چرمی که از امیرالمؤمنین(ع) به یادگار مانده بود به کمرش بست و مرکب او را برایش آماده کرد.
《لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب، إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه》
♦️وقتی متوجه میدان شد، زنان مانند یک حلقه دورش را گرفتند و به علی اکبر(ع) گفتند :
《إرحَم غُربَتَنا! وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک!》
♦️به غریبی و غربت ما رحم کن!
برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم.
زنان عمامۀ او را گرفتند، خواهران عنان اسب و رکابش را گرفتند.
《وَ مَنِعَتهُ مِنَ العَزیمَة》
♦️نمی گذاشتند که برود.
《تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین(ع) بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوتِ》
♦️در این موقع، حال ابی عبدالله(ع) تغییر کرد، به طوری که مُشرف به مرگ شد.
《وَ صاحَ بِنِسائِهِ وَ عَیالِهِ ؛
دَعَنُه! فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله》
♦️فریاد زد و خطاب
به زنان و اهل بیتش فرمود :
رهایش کنید، او ممسوس(شیدا شده ) در ذات خدا و شهید در راه خداست.(۵)
به امر امام(ع) او را رها کردند و علی(ع) عازم میدان شد و شروع به خواندن رجز کرد.
《أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ(ع)،
نَحنُ وبَيتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِيّ(ع)》
♦️من علي پسر حسين پسر علي(ع) هستم.
به خانه خدا سوگند كه ما به نبی(ص) نزديكتر و اولي هستيم.(۶)
👈سپس به لشكر دشمن حمله كرد و جانانه جنگید و جمع بسيارى را كشت.
تشنگی مفرط علی اکبر(ع) او را نزد پدر بازگرداند، در حالی که زخم بسيارى بر تن داشت.
به امام(ع) عرض کرد :
《يَا أَبَتِ! الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي!
فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ؟》
♦️پدر جان! تشنگى جانم را به لب رساند و از سنگينى اسلحه آهنين سخت ناراحتم.
آيا جرعه آبى هست؟
امام حسين(ع) گريه کرد و فرمود :
پسر جانم! كمى دیگر به جنگ ادامه بده ساعتى بيشتر نمانده است كه جدّت محمّد(ص) را ملاقات كنى و او با كاسه اى لبريز از آب تو را سيراب خواهد كرد؛ آبى كه پس از آشاميدن آن هرگز تشنه نخواهى شد.
علی اکبر(ع) برای بار دوم به ميدان بازگشت و كارزار عظيمى نمود.
تا اینکه مرة بن مُنقذ لعین سر راه او را گرفت و نيزهاى به او نواخت و او را به زمین انداخت.(۷)
طبق نقل علامه مجلسی حضرت على اکبر(ع) بر روی گردن مرکب افتاد.
《فَاحْتَمَلَهُ الْفَرَسُ الى عَسْکَرِ الْأعْداءِ》
اسب او را در میان لشکر دشمن برد.
و بدین ترتیب لشكر دورش را گرفتند.
《فَقَطَّعُوهُ بِسُیُوفِهِم إربَاً إربَاً》
♦️از هر طرف شمشیر به او زدند و او را قطعه قطعه کردند.(۸)
علی اکبر(ع) در این حین پدر را صدا زد :
《يَا أَبَتَاهْ! عَلَيْكَ السَّلَامُ! هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا》
♦️پدرم خداحافظ!
اين جدّم است كه بر تو سلام مي رساند و مي فرمايد :
هر چه زودتر نزد ما بيا.
سپس ناله ای زد و مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود.
امام حسين(ع) خود را به بالينش رساند و بالای سر او نشست.
《وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ》
♦️و صورت خود را بر صورت على اکبر(ع) گذاشت و فرمود :
《یا بُنَیَّ! قَتَلَ اللهُ قَوْماً قَتَلُوکَ ما اَجْرَاَهُمْ عَلَی اللهِ وَ عَلی اِنْتِهاکِ حُرْمَتِ رَسُولِ اللهِ(ص)》
♦️پسرم خداوند قومی را که تو را کشتند را بکشد.
چه جراتی کردند بر خداوند و هتک حرمت رسول خدا(ص)!
《وَ عَلی الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفاء》
♦️و بعد از تو وای بر دنیا!(۹)
زیارتى که با سند صحیح از امام صادق(ع) نقل شده است درباره شدت این مصیبت مىخوانیم :
《وَلاتَسْکُنُ عَلَیْکَ مِنْ أَبیکَ زَفَرَةٌ》
سوز و گداز پدرت بر داغ تو هرگز تسلّى
نیافت.(۱۰)
در اين هنگام حضرت زينب(س) از خيمه بيرون دويد در حالتى كه ندا مى كرد :
《ياحَبيباهُ! يَابْنَ اءَخاهُ! يَا ثَمَرَةَ فُؤادَاه! يَا نُورَ عَينَاه!》
سپس خود را بر روى بدن پاره پاره ی على اكبر(ع) افكند، امام(ع) خواهر را از روى جنازه على اكبر(ع) بلند كرد به نزد زنان برگردانيد.
و به جوانان بنی هاشم فرمود :
《یافَتَیانَ بَنِی هَاشِم! اِحمِلُوُا اَخاکُم اِلَی الفُسطَاطِ》
♦️جوانان بني هاشم بياييد و جنازه برادرتان رو بید که هرگز این حزن از قلبم بیرون مى رود؟!
📝شعر :
يك پسر گم كرد يعقوب، از فراقش گریه کرد،
چون نگريم من كه يك عالم گُهر گم كرده ام؟
خودم دیدم که صحرا لاله گون بود،
زمین از خون یاران غرقه خون بود،
خودم دیدم که نور چشم زهرا(س)،
جراحات تنش از حد فزون بود!
📚منابع :
۱)مَن لایحضرُه الفقیه شیخ صدوق، ج۱، ص۱۷۵
۲)ریاضُ الابرار جزائری، ج۱، ص۵۹
۳)کشف الغُمه اربلی، ج۲، ص۱۰۲
متن روضه پیامبر اکرم صلوات الله علیه- سید مهدی میرداماد
مدینه شهر ناله های رسول
شهرلاله های سرسبز بتول
تو بهشتی ولی بهارت کو
ای قرار همه قرارت کو
شکوه بر درگه خدا داری
ناله وا محمدا داری
شهر احمد کجاست احمدتو
از چه خاموش شد محمد تو
آسمانها همه خراب شوید
کوهها در شراره آب شوید
ناله ها، آه از جگر خیزید
اختران بر زمین فرو ریزید
لحظه ها محشری عظیم شُدید
امت مصطفی یتیم شُدید
ای جهان وجود هستت رفت
خاتم النبیاء ز دستت رفت
گرد غم بر فلک نشست
پشت شیر خدا شکست
گرد غربت مدینه را به سر است
از مدینه علی غریب تر است
دیگه کسی رو نداره علی،یه پیغمبر بود حامی علی بود،دیگه یه مدینه می مونه، یه زهرا و علی،اونم زهرایی که از رنگ و روش پیداست دیگه نمی دونه.
او که بار بلای امت برد
او که پا بر نجات خلق فشرد
جگرش را ز طعنه چنگ زدند
بر جبینش زه کینه سنگ زدند
بر قدم هاش خار افشاندند
کاذبش گفته ساحرش خواندند
بارها جان خویش داد از دست
تا که گردد بشر خدا پرست
چقدر پیغمبر و شکنجه و آزار دادند،چقدر برای این مردم خون دل خورد،
وقت رفتن نخواست از امت
اجر الا مودت عترت
استاد ما قشنگ می گفت:می فرمود مودت با محبت فرق می کنه،مودت یه درجه بالاتر از محبته، این همه پیغمبر به مودت ذی القربی تاید کرد. لحظه های آخر امیرالمؤمنین علیه السلام با سختی زیر بغل های پیغمبر و گرفت،اُورد تو مسجد،اشاره کرد،تأکید کرد بر مودت،محبت یعنی اینکه اگه کسی رو دوست داشته باشی می تونی تو دلت نگه داری بهش نگی،اما مودت یعنی کسی رو که دوست داری بهش ابراز کنی،مودت یعنی ،علاقه خودتو بهش نشون بدی،این مردم دارن آماده می شن ،محبت خودشونو به زهرا نشون بدن،اما رسم مدینه ایها فرق داره،آخ بمیرم.سالی یه شب می خوای برا یغمبر گریه کنی ، پیغمبری که رحمت اللعالمینی ،سنگ تموم باید بذاری،
وقت رفتن نخواست از امت
اجر الا مودت عترت
بود روی زمین جنازه او
خیلی این حرف سنگینه،گفت:علی جان،تا بدن منو غسل ندادی،تا بدن منو خودت کفن نکردی،تا با دستای خودت منو تو خاک نگذاشتی،از کنار من تکون نخور،یعنی علی اگه منو رها کنی ،این مردم سراغ من نمیان،مردم اسیر دنیاشونن،وای وای از این مدینه
بود روی زمین جنازه او
که شکستند ، عهد تازه ی او
منکر آیه شریفه شدند
بانیه فتنه ی سقیفه شدند
چیره شد دست ظلم بر مظلوم
غصب شد حق چهارده معصوم
همه اهلبیت حقشون توی این یه بیت غصب شده
از سقیفه ستم به مولا رفت
آتش از بیت وحی بالا رفت
زخم شمشیر بر سر حیدر
گشت اجر رسالت دیگر
حمله بر حجت خدا کردند
فرق او را زهم دوتا کردند
بعد قتل علی امام حسن
گشت همچو علی غریب وطن
ریخت یک آسمان بلا به سرش
خون شد از غیر و آشنا جگرش
آسمان بس که خون به جامش ریخت
جگرش خون شد و ز کامش ریخت
روز تشییع در بر یاران
پیکرش شد به تیر گلباران
بارش تیر و پیکر یار کجا
یاس زهرا و نیش خار کجا
آل هاشم اگر که خون جگرید
این خبر را به خواهرش نبرید
سوز زخم درون بس است
دیدن طشت خون بس است
یوسف فاطمه حسین عزیز
این قدر اشک از دو دیده نریز
مجتبی هم به غربت تو گریست
اما هیچ روزی به سان روز تو نیست
حسین……………..بخدا تموم شد صفر حسین……………
ای تشنه لب حسین…………….
امشب شب رحلت پیغبره، سفره، سفره پیغمبره اما می خوام از پیغمبر اجازه بگیرم، روضه حسینشو بخونم، پیغمبری که سلمان می گه: ندیم یه بار پیغمبر حسین و ببینه و گریه نکنه،می گه تو اوج شادی داشت لبخند می زد،صورتش پر از شور و شعف و شادی بود تا نگاش به حسینش می افتاد، اشک از کوشه چشمش جاری می شد،پیغمبر بالای منبر داره خطبه می خونه،پیغمبری که اجازه نداد حسین و از روی سینش جدا کنند،اون پیغمبری که دم آخر هی زیر گلوشو بوسه زد،پیغمبری که همه وجودش پر شده از عشق حسین،پیغمبری که گفت: حسین منی و انا من حسین،اون پیغمبری که حسین جاش رو دوشش بود،بالا منبر داشت خطبه می خوند،یه مرتبه دیدند،نگاه پیغمبر چرخید به طرف در مسجد،شوق و شور تو چهره پیغمبر نمایان شد،دیدند بغلش و وا کرد همه دیدند حسین داره می دوه،می خواد بیاد تو بغل پیغمبر،قرار بگیره،حواسش تو صورت پیغمبره،پاش گرفت به حصیر کنار ستون مسجد، جلو پیغمبر باصورت افتاد رو زمین،پیغمبر خطبشو قطع کرد،سراسیمه از بالا منبر امد پایین، رو زمین نشت، لباسای حسین رو درآورد، هی بوسه می زنه، عزیزم طوریت نشد بابا،جایی از بدنت درد نگرفت، جایت زخم نشد، گفتند: یا رسول الله ما حسین و بلند می کردیم ، شما خطبتونو ادامه می دادید،پیغمبر فرمود خاموش، وقتی حسینم رو زمین افتاد، دیدم عرش خدا به لرزه افتاد،آسمونیا می گن یا رسول الله پاشو،آسمونیها طاقت ندارن حسین زمین بیفته،جان….رحمت خدا به این نالت،روضه پیغمبر و می خوای بشنوی من روضه پیغمبر و اینجور بلدم، جور دیگه ای بلد نیستم،من میگم روضه پیغمبر این دو بیته
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت 🔻🔻🔻🔻🔻
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
نوحه
حرکت اهلبیت ع به سوی شام ویران
(جواب نوحه)
آل عبا ای خدا سوی کجا میروند
آل عبا ایخدا سوی کجا میروند؟
بهرچه بادشمن دین خدامیروند؟
گربه سفرمیروندپس چرامردان شان
سرهمه درنوک نی زتن جدامیروند
آل عبا ایخدا سوی کجا میروند
بهرچه بادشمن دین خدا میروند.
بهرچه این کاروان همه زن وکودک اند
بهر چه باناله وشور و نوا میروند
کیست به پشت شتربسته به زنجیروغل
که اشتران این چنین غرق حیا میروند
آل عبا ایخدا سوی کجا میروند
بهرچه بادشمن دین خدا میروند.
بهرچه این کوفیان چنین جفامیکنند
بهرچه این شامیان ستم روامی روند
بهرخداساربان یک کمی آهسته ران
به پشت این اشتران آل عبا میروند
آل عبا ایخدا سوی کجا میروند
بهر چه با دشمن دین خدا میروند.
شرم کن ای بی حیاسیلی مزن کودکان
بیبین چسان خسته وفتاده راه میروند
بیبین چسان لحظه ی پشت شتر میدوند
بیبین چسان طفلکان برهنه پا میروند
آل عبا ایخدا سوی کجا میروند
بهرچه بادشمن دین خدا میروند
قافله سالاراین قافله ی بوالعجب
به نیزه قرآن به لب چه باصفا میروند
میروداین کاروان ولی جوانانشان
بدون غسل وکفن مانده کجا میروند
آل عبا ایخدا سوی کجا میروند
بهرچه بادشمن دین خدا میروند
نعش علمدارشان ساقی وسردار شان
دست و ز پیکر جدا به نینوا میروند
سری حسین علی به نیزه غرق به خون
تنش به زیرشکسته نیزه هامیروند
آل عبا ایخدا سوی کجا میروند
بهرچه بادشمن دین خدا میروند
آه چه ظلم و ستم ز کربلا تا به شام
بر اهلبیت پیامبر خدا میروند
لشکر کوفی وشام غرق سرور و طرب
آل علی ساکت و غرق حیا میروند
آل عبا ایخدا سوی کجا میروند
بهر چه با دشمن دین خدا میروند
کاش نبودی جهان تا نمی دیدی کسی
بر اهلبیت نبی چنین جفا میروند
طفلکی گوید که عمه باب نازم کاست
طفلکی دیگر صدا زند کجا میروند
آل عبا ایخدا سوی کجا میروند
بهر چه با دشمن دین خدا میروند
زینب والا مقام به کودکان یتیم
چگونه گوید که در شام بلا میروند
راضی بزن بر سرو بپا بکن غلغله
که سوی شام بلا آل عبا میروند
آل عبا ایخدا سوی کجا میروند
بهر چه با دشمن دین خدا میروند
التماس دعا
سید بطحا رفته از دنیا
آه و واویلا آه و واویلا
شهر قرآن زین عزا گشته سیه پوش
ای خدا شمع هدی گردیده خاموش
وامصیبت وامصیبت (۲)
❆❆❆❆❆❆❆❆
نوحه خوان حیدر میزند برسر
در عزای او سوره کوثر
ای مدینه داغ بابا دیده زهرا
شد یتیمه کن دگر با او مدارا
وامصیبت وامصیبت (۲)
❆❆❆❆❆❆❆❆
بعد او مردم حق ادا کردند
در سرای او آتش آوردند
شعله بالا میرود از خانه او
شد اسیر میخ در پروانه او
وامصیبت وامصیبت (۲)
❆❆❆❆❆❆❆❆
بعد از او یارب شد حسن تنها
کشته اعدا شد گل زهرا
طعنه و زخم زبانها قوت او شد
تیر کین دسته گل تابوت او شد
وامصیبت وامصیبت (۲)
روح هستی در میان بستر است
لحظههای آخر پیغمبر است
رو به قبله پای او در احتضار
میکشد از بهر مرگش انتظار
حیدر احساس غریبی میکند
فاطمه هم ناشکیبی میکند
یک طرف گریان حسن یکسو حسین
یک طرف آه و فغان زینبین
زیر لب گوید به آواز جلی
اشهد ان، ولی الله علی
گاه گویدای گروه بی وفا
خوش کنید اجر رسالت را ادا
از شما چیزی نخواهمای همه
جز مودت با عزیزم فاطمه
آخر او دار و ندار من بود
او گل باغ و بهار من بود
فاطمه هم خون و هم بوی من است
روح ما بین دو پهلوی من است
فاطمه عشق من و جان من است
فاطمه تفسیر قرآن من است
فاطمه یک هدیه از رب جلی است
کوثر است و شیشه عمر علی است
این وصیت از من و چشم ترم
بعد من جان شما و دخترم
بعد من اکرام و تکریمش کنید
نی ز. حقش نیز تحریمش کنید
هان مبادا اینکه آزارش کنید
در غم غربت گرفتارش کنید
نوحه برای رحلت حضرت محمد
دخترم روشنی چشم تَرَم زهرا جان
پیشتر آی و ببین بیشترم زهرا جان
سفر مرگ به پیش آمده و باید رفت
زین جهان رو به جهان دگرم زهرا جان
جان سپارم من و از فتنه ایام ترا
بخداوند جهان می سپرم زهرا جان
دخترم اینهمه در ماتم من گریه مکن
آتش از اشک مزن بر جگرم زهرا جان
بعد من عمر تو کم باشد و از عترت من
زودتر از همه آئی به برم زهرا جان
ناگزیرم که در این امت بی مهر تو را
می گذارم من و خود می گذرم زهرا جان