#نوحه_شهادت_حضرت_رقیه س_
غرقه به خون یاسمنی ابیعبدالله
آیا تو بابای منی ابیعبدالله
من الذی ایتمنی ابیعبدالله۲
سرتو بردارم و بر سینه بگذارم
بیخبر آمدی چرا بهر دیدارم
تو ماه بیتالحزنی ابیعبدالله
من الذی ایتمنی ابیعبدالله
من الذی ایتمنی ابیعبدالله۲
وقتی که کودکان شام خنده میکردند
وقتی که زنها صدقه بر من آوردند
وقتی که دیدم شامیان همه نامردند
دیدم تو گریان منی ابیعبدالله
من الذی ایتمنی ابیعبدالله
من الذی ایتمنی ابیعبدالله۲
شب شده بیتو خانۀ ما عزاخانه
تو شمع من شدی و من بر تو پروانه
مثل علی آمدهای کنج ویرانه
بگو برایم سخنی ابیعبدالله
من الذی ایتمنی ابیعبدالله۲
ای برده دل از دخترت روی گلرنگت
قرآن بخوان که دخترت شده دلتنگت
اینجا نه کس چوبت زند نه کسی سنگت
بخوان که شیریندهنی ابیعبدالله
من الذی ایتمنی ابیعبدالله۲
#حضرت_رقیه (اجرای مداح بنی فاطمه)
خوش اومدی تو از سفر
توروخدا منو ببر بابا
کجا یهو تو بی خبر بابا
گذاشتی رفتی...
دیگه تمومه گریه و زاری
تمومه این شبای بیداری
آخه نگفتی دختری داری
گذاشتی رفتی
نذار بازم بهم جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه
منو ببر که عمه راحت شه
بابا بابایی...
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مردم
به خاطر تو طاقت آوردم
بابا بابایی...
بیابونا نمیره از یادم
تو راه کوفه جون دادم
تو خواب من از رو ناقه افتادم
رو نیزه بودی...
سه سالتو چقدر دادن آزار
گوشای خونیمو دیدی انگار
بذار بگم چی شد توی بازار
رو نیزه بودی...
مارو بهم دیگه نشون میدن
به زور النگوهامو دزدیدن
بابا نامحرما منو دیدن...
#نوحه_شهادت_حضرت_رقیه س_
سوی این بی خانمان آمدی اماچه دیر
حال که اینجا آمدی دست طفلت رابگیر
ای نگارم ای قرارم خیر مقدم برتو گویم
بامشام فاطمی ام عطر نابت را ببویم
#جان بابا 4
شدسحرباوصل تو شام هجر دخترت
باسر خود آمدی پس بگو کو پیکرت
راس پاکت ای مه من پرزخاکسترشد ای وای
لاله زهرایی من ازجفا پر پر شد ای وای
#جان بابا 4
بعد تو ای مهربان روی من نیلی شده
قوت این دردانه ات ضربه سیلی شده
ازجفا وکنیه مانده روی بازویم نشانه
پیکرمن شد کبود ازضربه های تازیانه
#جان بابا 4
بعد تو روز مرا از جفا شب کرده اند
دشمنان قلب من ازغم لبالب کرده اند
جز فغان و گریه بهر دوریت کارم نبوده
غیر عمه بین اعدایاور و یارم نبوده
#جان بابا 4
#نوحه_شهادت_حضرت_رقیه س_
ای پدر من دختر دل پریشان توام
بی شک وسینه چاک دیده گریان توام
من رقیه دخترت هستم پدر
شدمرا بعداز توخاک غم به سر
#مهربان بابای من باباحسین 2
بعدتوبرمن کتک زدعدوی بی حیا
تازیانه زدمرا شمر ملعون ازجفا
صورت و بازوی من نیلی شده
قوت من کعب نی و سیلی شده
#مهربان بابای من بابا حسین 2
هرکجادشمن مرا میزد ای جان پدر
عمه زینب می نمود خویش رابرمن سپر
روی زخم دل نمک می زد عدو
جای من اورا کتک می زد عدو
#مهربان بابای من بابا حسین 2
دشمن تو بسته بردسته وپامان سلسله
جانمان برلب رساند ساربان قافله
مابه روی ناقه عریان سوار
پیش رومان راس هجده گلعذار
#مهربان بابای من باباحسین 2
یک طرف دوری زتو صبرو تابم را ربود
یک طرف هم پیکرم یکسره گشته کبود
این دوباهم تار وپودم راگسست
زین سبب طفلت به کنج غم نشست
#مهربان بابای من باباحسین 2
#نوحه_شهادت_حضرت_رقیه س_
#زبان_حال_نازدانه_
به شام تارم قمر آمد (۲)
درخرابه امشب پدرآمد (۲)
شب هجرانم سحر آمد (۲)
درخرابه امشب پدرآمد(۲)
بیا عمه درکنارمن ، روی بابایم را
تماشا کن
بیا بنشین عقده هایت را پیش بابای خوب من واکن
غریبی وغربت ماراعمه جان پیش بابمانشاکن
هرآنچه دیدی زاعدایش درره شام وکوفه افشا کن
دگربابم ازسفرآمد ، درخرابه امشب پدرآمد
کجابودی نازنین باباازعزیزان خود جدا بودی
مدینه رفتی نجف رفتی. یا دوباره درکربلا بودی
مگررفتی آسمان بابا،همچو مهتابی باخدابودی
ولی دانم شاهد رنج و، ناله های ما بچه هابودی
دلم خون شد ،جان به سرآمد، درخرابه امشب پدرآمد
من ازدست کوفیان بابا، سینهٔ پر خون دیده تردارم
زده سیلی دشمنت رویم ، ناله کردم گفتم پدردارم
دوپاهایم آبله بسته ، کنج ویرانه دردسر دارم
دراین شام پربلا بابا ، دم به دم احساس خطردارم
مرا بس خون درجگرآمد ، درخرابه امشب پدرآمد
ببین بابا کاروان ما ، ازغم واندوه مانده اندرگل
کجا رفته اصغرزیبا،کودک ششماهه عزیزدل
چراتنها گشته ای بابا ، کو عموی خوبم ابوفاضل
غم هجران علی اکبر قاسم رعنایت شده حاصل
دگرصبر من به سرآمد ، درخرابه امشب پدرآمد
سخن گوبامن پدر امشب دخترت باتو گفتگودارد
شده نیلی رویم ازسیلی بغض بسیاری درگلو دارد
به مانند مادرت زهرا شکوه ها از دست عدو دارد
برای دیدار روی او جنت العلا آرزو دارد
نگر (سیّد) نوحهٔ گرآمد بادل مضطر دیده تر آمد
درخرابه امشب پدرآمد
سبک شبانگاهان
سید_حسین_همایونی
#نوحه_شهادت_حضرت_رقیه س_
عمه دیده ام درخواب ، روی ماه بابایم
گفته غم مخور امشب ، من به دیدنت آیم
عمه این سر باباجان من به قربانش
بوسه میزنم امشب بر لبان عطشانش
#ای حسین حسین جانم 2
ای سری که بر نیزه ، همچون ماه تابانی
سرور شهیدانی سرور شهیدانی
در برابر چشمم ، روی نی نمایانی
سرور شهیدانی سرور شهیدانی
#،ای حسین حسین جانم 2
من که خسته ام بابا ،دلشکسته ام بابا
قلب کوچک خود را برتو بسته ام بابا
چون زگلبون باغت ، تازه رسته ام بابا
#ای حسین حسین جانم 2
لحظه ای نظر فرما ، زیرنیزه از دختر
خصم دین زند هردم، تازیانه ام برسر
کی.پدر روا باشد ، این چنین مسلمانی
#ای حسین حسین جانم 2
شمع روشن توحید ای سکینه قربانت
جان دهم چو پروانه ، پای شمع سوزانت
لعل تو پراز خون و اشک غم به چشمانت
در برابر چشمم ، روی نی نمایانی
#ای حسین حسین جانم 2
حلقه ی غمی داریم ما شکسته گان امشب
روضه خوان عاشورا عمه جان بیا زینب
این خرابه شد سیاه مثل صورتم نیلی
ارث مادرم زهراست تازیانه وسیلی
#ای حسین حسین جانم 2
بس که یاد او بودم قابل وصالم کرد
من دلم به او خوش بود. اونظر به حالم کرد
عمه آمده امشب باب مهربان این جا
فرش راه او گردد اشک کودکان این جا
#ای حسین حسین جانم 2