4_441074896278127655.mp3
4.11M
🎧 پسر فاطمه تنهاست میان گودال امان از گودال
🎤 حاج محمدرضا بذری
#زمینه
#امام_حسین (ع)
#عاشورا
پسر فاطمه تنهاست میان گودال
امان از گودال(3)
خواهرش دید که شد پیکر پاکش پامال
امان از گودال (3)
مادرش در پی آن راس به نی شد بی حال
امان از گودال(3)
وقت غارت شد و بردند ز طفلان خلخال
امان از گودال(3)
آآآآه (قتیل العریان)۳
------------------------------------------------
دشمنان حلقه زدند دور عزیز حیدر امان از خنجر(3)
خواهرش بر روی تل خاک بریزد بر سر امان از خنجر(3)
شمر دون آمده تا تیغ کشد بر حنجر امان از خنجر(3)
مادرش دید خدا نیست سرش بر پیکر امان از خنجر(3)
آآآه بگرید مادر آآآه گلش شد پرپر آآآه گلش شد پرپر
آآآآه قتیل العریان، قتیل العریان، قتیل العریان
------------------------------------------
بدتر از کرب و بلا هست خدا روضه شام امان از دشنام(3)
می زنند سنگ به زینب همه جا از سر بام امان از دشنام(3)
نانجیبان به علی لعن بگویند مدام امان از دشنام(3)
بدترین روضه زینب شده آن بزم حرام امان از دشنام(3)
آآآه حتیک الاحرام ، حتیک الاحرام ، حتیک الاحرام
آآآآه قتیل العریان، قتیل العریان، قتیل العریان
#امام_حسین (ع)
#عاشورا
.
#حضرت_مهدی_عجلاللهُتعالیفرجه_مناجات_ماه_محرمی
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش
سلام کرد به جدّش... سلامی از سر صدق
سلام آن که کند جان فدای جانانش
سلام کرد بر آن گونههای خاکآلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش
سلام کرد بر آن بوسهگاه نورانی
سلام آن که کند جان خویش قربانش
سلام آن که دلش زخمی مصیبتهاست
سلام آن که اگر بود کربلا، جانش،
میان طف، سپر نیزه و سنان میشد
و میسپرد به شمشیرها گریبانش...
سلام آن که اگر نینوا حضور نداشت
علیالدوام شده نالۀ فراوانش
سلام آن که سرازیر میشود هر روز
به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش...
به نام خدا
محرم_عاشورا
حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
اَمان از آن دَم آخر، چه چیزها که ندیدم
به سمت مقتل خونین یکی دوید و دویدم
به دست، خنجر بُرّان ، گرفته بود و به سرعت
رسید بر سر گودال، مقابلش که رسیدم ;
«وَشمرُجالسُ صَدر»ی که بوسه گاه نبی بود
وناله های "بُنَیَّ" در آن میانه شنیدم
وشرم و گریه ی خنجر که ایستاد و نبُرّید
گذاشت زیر گلویت ، فغان و ناله کشیدم
ندای اِرجعیِ تو به محض اینکه شنیدم
دوباره از سرِ گودال به سمت خیمه دویدم
ده و دو مرتبه پیچید صدای ناله مادر
میان مقتل و خیمه شدم هلال و خمیدم
بریده شد سر پاکت به دست شمر سیه دل
بریده بود ، ولی من ، دل از تو که نبریدم
سرت به نیزه بلند است در برابر چشمم
به عمر خود مَه تابان به خوبی تو ندیدم
رقیه سعیدی(کیمیا)
امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا
غروب بود و تنی روی خاک در صحرا
غروب بود و روان خونِ پاک در صحرا
غروب بود و شبی ترسناک در صحرا
غروب بود و زمان هجوم و غارت بود
غروب بود و شب اول اسارت بود
بیا به روضهی قبل از غروب برگردیم
که زیر سُم نشده لاله کوب، برگردیم
نبود روی تنش سنگ و چوب، برگردیم
نداشت زخم و تنش بود خوب برگردیم
نوشتهاند مقاتل، دروغ باشد کاش
بُرید خنجر قاتل، دروغ باشد کاش
گمان کنیم که او هم زره به تن دارد
گمان کنیم که یک کهنه پیرهن دارد
که جای سالم و بی زخم در بدن دارد
گمان کنیم که این کشته هم کفن دارد
گمان کنیم که هرقدر غصه و غم هست
کنار زینب کبری هنوز مَحرم هست
چقدر روضهی جانکاه کربلا دارد
چقدر داغ جگرسوز نینوا دارد
رسیده دشمن و چشمش مگر حیا دارد
برای روضهی زینب بمیر، جا دارد
غروب بود و مقاتل که روضه خوان بودند
محارم حرمش بین ناکسان بودند
امام، ظهر به نی بود و آیه بر لب داشت
امام عصر دهم بین خیمهها تب داشت
اگرچه دختر حیدر غمی معذّب داشت
هوای معجر خود را همیشه زینب داشت
تمام دخترکان را سوار محمل کرد
برای رفتن خود گریه کرد و دل دل کرد
نداشت محرمی و مثل شمع سوسو زد
به نیزهی سر عباس خواهری رو زد
گمان کنیم که چون دست را به پهلو زد
برای خواهر ارباب، ناقه زانو زد
گذشت کرببلا، روضهها نگشته تمام
هنوز مانده مصیبت، امان، امان از شام
محسن_ناصحی
امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
ذوالجناح آمد ولی با خود سوارش را نداشت
بی قرار بی قرار آمد، قرارش را نداشت
سالها پا در رکاب حضرت خورشید بود
بر رکاب اما سوار کهنهکارش را نداشت
بر رکاب خود نگینِ سرخِ خاتم را ندید
بر رکاب خود نگین شاهوارش را نداشت
خوب یادش بود وقتی رهسپار جنگ شد
دشت تاب گامهای استوارش را نداشت
لحظههایی را که بی او از سفر برگشته بود
لحظههایی را که اصلاً انتظارش را نداشت
یالهایش گیسوانی غوطهور در خاک و خون
چشمهایش چشمهای که اختیارش را نداشت
اسب بی صاحب، شبیه کشتی بی ناخداست
صاحبش را، هستیاش را، اعتبارش را نداشت
پیکر خود را به خونِ آسمان آغشته کرد
طاقت دل کندن از دار و ندارش را نداشت
اسبها در قتلهگاه، آسیمه سر میتاختند
کاش شرم دیدن ایل و تبارش را نداشت
پیکری صدپاره از آوردگاه آورده بود
که حساب زخمهای بی شمارش را نداشت
کاش دُلدُل بود و دِل دِل کردنش را میشنید
لحظهای که حیدر بی ذوالفقارش را نداشت
بالهایش را همان جا باز کرد و جان سپرد
آرزویی غیر مردن در کنارش را نداشت
احمد_علوی
#شب_یازدهم_محرم
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
#شام_غریبان
عالم همه محزون و پریشان حسین است
شام است ولی شام غریبان حسین است
شام غریبان حسینه...
شب یتیمی بچه های حسینه...
شب بی برادری زینبه...
امشب مصیبت خیلی سنگینه...
امشب زمین و آسمان برا حسین گریه میکنند...
دیگه روضه خون نمیخواهی...
زیر لب آروم آروم بگو...
وای غریب حسین...
وای مظلوم حسین...
از خـون جگـر لالـه فشـانید کـه امشب
در مقتل خون، فاطمه مهمان حسین است
امشب مادرش فاطمه میاد کربلا...
زینب نگهش بر قـد خمگشتۀ زهرا
زهرا نگهش بـر تن عریان حسین است
هی به بدن بی سر حسینش نگاه میکنه...
ناله میزنه...
اشک میریزه...
میگه وای غریب مادر حسین...
وای مظلوم مادر حسین...
اگر کشتند چرا آبت ندادند
چرا زآن دُرّ نایابت ندادند
حسین جان...
اگر کشتند چرا خاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاکت نکردند
خواهرها.. امشب با مادرش زهرا هم ناله شید...
با زینب کبری هم ناله شید...
خدا میدونه امشب زینب کبری چه حالی داره...
امان از دل زینب
چه خون شد دل زینب
الله اکبر...
در نصف روز...
جلو چشماش...
همه عزيزانش رو سر بریدند...
چه خون شد دل زینب
خدا به داد دل زینب برسه...
چه حالی داره وقتی میبینه...
یه طرف بدن بی سر حسینش...
توی گودی قتلگاه...
یه طرف دستهای قلم شده عباسش..
کنار شط فرات...
یک طرف بدن قطعه قطعه علی اکبر...
یه طرف بدن فرزندانش غرقه در خون روی زمین کربلا...
یه طرف دیگه هم خیمه های سوخته و...بچه های یتیم سیلی خورده...
خدایا چکار کنه زینب...
با اينهمه مصیبت...
چه خون شد دل زینب
این زن و بچه های یتیم رو جمع کرده... داخل یه خیمه ی نیم سوخته...
هم پرستار امام سجاده...
هم زن و بچه های یتیم رو آروم میکنه...
مجسم کن...
هر کدوم از این بچه ها یه زبانحالی دارند...
اما... همه درد دل هاشون رو به زینب میگن...
یکی میگه عمه جان زینب بابام حسین کجاست...
وقتی میرفت خیلی تشنه بود...
آیا بهش آب دادند یا نه...
یکی میگه خانوم جان زینب...
عمو جانم عباس کجاست..
یکی میگه زینب، ببین گهواره علی اصغر خالیه...
امان... امان...
یکی جای تازیانه ها رو نشون میده...
یکی صورت سیلی خورده اش رو نشون میده...
یکی ميگه عمه جان زینب نبودی ببینی من آتیش گرفته بودم...
امان از دل زینب
چه خون شد دل زینب
چی کشید زینب...
از یک طرف مصیبت برادر...
از طرفی هم مصیبت اسارت...
امام سجاد فرمودند...
شام غریبان, اونقدر مصیبت برا عمه ام زینب سنگین بود...
دیدم عمه جانم نماز شبش رو نشسته خواند...
زبان حال خانوم زینب کبری است...
سه غم آمد به جانم هر سه یکبار
غریبی و اسیری و غم یار
آخ... برادر خوبم حسین...
غریبی و اسیری چاره داره
ولی آخر کشد ما را غم یار
الا لعنت الله علی القوم الضالمین
1_12585460994.mp3
1.82M
🔳 #سینه_زنی_شام_غریبان
🔘 #سبک گلی گم کرده ام میجویم او را
امان ای دل ای دل حسین
بسوز ای دل ای دل حسین
ز خوناب جگر ساغر گرفتم
گلاب خون ز چشم تر گرفتم
سراغ لالۀ خونین خود را
ز تیر و نیزه و خنجر گرفتم
سلام از عمق جان گفتم به جانان
جواب از پیکر بی سر گرفتم
به هر زخم تنش کردم نظاره
نشان از بوسۀ مادر گرفتم
امان ای دل ای دل حسین
بسوز ای دل ای دل حسین
بیابان باغ و مقتل آشیانه
حسینم واحسین آیم ترانه
خودم دیدم بر اندام گلم ریخت
ز چشم فاطمه اشک شبانه😭
خودم دیدم که قاتل پنجه انداخت😭
بر آن موئی که زهرا کرده شانه😭
خودم دیدم که در مقتل کشیدند
به سیلی، ناز طفل نازدانه
امان ای دل …
بسوز ای دل …
گلی گم کرده ام میجویم او را
به هر گل میرسم میبویم او را
گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
اگر کشتند چرا آبت ندادند😭
چرا زان آب نایابت ندادند😭
اگر کشتند چرا خاکت نکردند😭
کفن بر جسم صد چاکت نکردند😭
امان ای دل ای دل حسین
بسوز ای دل ای دل حسین
قتلگاه است و تن آیینه و سنگ جفا
یا ذبیحا بالقفا
پاره های سینه ات افتاده زیر دست و پا
#دودمه
#ظهر_عاشورا
قدری آهسته برو جان برادر زبرم
تو مکن خون جگرم
رحم کن بر من دل خسته و اهل حرم
#دودمه
#ظهر_عاشورا
به میدان می رود شاه شهیدان
نه لشگر نه سپاهی
به دنبالش همه گیسو پریشان
#دودمه
#ظهر_عاشورا
اسب بی صاحب بابا بنگر خون جگرم
ذوالجناح کو پدرم
از چه همراه نیاورده ای آن تاج سرم
#دودمه
#ظهر_عاشورا
با وداع آخرت در خیمه گه شد شور و شین
ای پناه عالمین
بعد از این محرم نمانده بهر خواهر یا حسين
#دودمه
#ظهر_عاشورا
نیزه ها در پیش چشمانم سرت را برده اند
ای غریب مادرم
ای سلیمان زمان انگشترت را برده اند
#دودمه
#ظهر_عاشورا
تیغ بردار ای عدو از حنجرم
کن حیا از مادرم
آمده زینب کنار پیکرم
عرصه کرببلا امروز میدان من است
عید قربان من است
مادرم در کربلا امروز مهمان من است
آسمان تیره وتاراست حسین راکشتند
کربـلا پُر ز غبار است حسین را کشتند
عرشیان ناله زدند زین غم عظماکه دگر
کار زینب همه زاراست حسین راکشتند
چشم گردون به عزای توحسین خون گرید
دیدهٔ زینب غمدیده چو جیحون گرید
همچو لیلی ز فراق وغم مجنون گرید
سینهٔ لاله پر از خون شدوگلگون گرید
دیده چون ابربهاراست حسین راکشتند
کربلا پر ز غباراست حسین راکشتند
تشنه لب بی رمق ارباب ز زین افتاده
شاه بی لشکرو بی یار ومعین افتاده
آن طرف خواهر نالان به زمین افتاده
گوئیا بر دل خاک عرش برین افتاده
سینه ازغصه فَکاراست حسین راکشتند
کربلا پر ز غباراست حسین راکشتند
کربلا بین دو دریا و شده قحطی آب
عاقبت تشنه لب افتادسرطفل رباب
سینه ازداغ علی اصغراو گشته کباب
آب شدبهر یتیمان دل افسرده سَراب
قاتلش فکرشکاراست حسین راکشتند
کربلا پر ز غباراست حسین راکشتند
فاطمه ناله زد ای وای سرت کو مادر
لالهٔ پرپر من برگ و برت کو مادر
طایر قدسی من بال وپرت کو مادر
آه خورشید ولایت قمرت کو مادر
کاراین قوم شراراست حسین راکشتند
کربلا پر ز غباراست حسین راکشتند
آه ای خلق بدانیدحسین مظلوم است
عاشقش ازدل وجانیدحسین مظلوم است
اشک ازدیده فشانیدحسین مظلوم است
بهراو روضه بخوانیدحسین مظلوم است
سر اونیزه سواراست حسین را کشتند
کربلا پر ز غباراست حسین راکشتند
صیحه ی عرش معلا،حسین وای حسین
ناله ی حیدر و زهرا، حسین وای حسین
شیون زینب کبریٰ، حسین وای حسین
بانگ هرشیعهٔ مولا،حسین وای حسین
حال«مداح» فَکاراست حسین راکشتند
کربلا پر ز غبار است
حسین را کشتن😭😭😭😭😭
#مصائب_گودال_قتلگاه
🩸باید سه دسته بشویم تا او را از پای در بیاوریم … عدهای شمشیر و نیزه … عدهای تیر … عدهای هم سنگ و آتش …
در نقلها آمده است:
🥀 آنچنان سیدالشهداء علیهالسلام مثل یک شیر غضبناک در دل میدان میجنگید که شمر ملعون با مشاهده این مبارزهٔ بیبدیل ، به نزد عمر بن سعد ملعون آمد و گفت:
📋 أيُّهَا الْأميرُ إنَّ هٰذا الرَّجُلَ يُفنينا عَن آخِرنا مُبارِزَةً!
▪️ای امیر ! این مرد از اول تا آخر ما را با مبارزه تن به تن از بین خواهد برد.
🥀 عمر گفت: چه کنیم؟ شمر گفت:
📋 نَتَفَرَّقُ عَلَيْهِ ثَلاثَ فِرَقٍ: فِرقَةٌ بِالنِّبالِ و السِّهامِ، و فِرقَةٌ بِالسُّيُوفِ و الرِّماحِ، و فِرقَةٌ بِالنَّارِ و الْحِجارَةِ، نُعَجِّلُ عَلَيْهِ
▪️باید سه دسته بشویم؛ عدهای تیر بیاندازند؛ عدهای با شمشیر و نیزه او را بزنند؛ عدهای نیز، پارههای آتش و سنگ به سمت او پرتاب کنند ؛ و بر او باید شتاب کنیم.
📋 فَجَعَلوا يَرشُقونَهُ بِالسِّهامِ، و يَطعَنونَهُ بِالرِّماحِ...
▪️پس تیرها را به سمت امام علیهالسلام پرتاب میکردند و با نیزهها به او ضربه میزدند.
📋 فَجَعَلَ يَنزِعُ السَّهمَ بِيَدِهِ، و يَتَلَقَّىٰ الدَّمَ بِكَفَّيْهِ و يُخَضِّبُ بِهِ لِحيَتَهُ و رأسَهُ الشَّريف
▪️آن حضرت هم تیرها را با دست از بدن مطهرش در میآورد و کف دستش را پر از خون کرده و سر و صورتش را با آن خضاب میکرد و میفرمود:
📋 هٰكَذا ألقَىٰ رَبِّي، و ألقَىٰ جَدِّي، و أشكُو إلَيْهِ ما نُزِلَ بِي و خَرَّ صَريعاً مَغشيّاً عَلَيْهِ
▪️اینگونه پروردگارم را ملاقات میکنم؛ اینگونه جدم را میبینم و آنچه را که به سرم آوردند برایش شکایت میبرم و در همین حال بی هوش بر روی زمین افتاد.
📚معالی السبطین، ج۲ ص۳۶؛ و وسيلة الدّارين، ص۳۲۱
✍لشگریان خیره سر، چند نفر به یک نفر؟
فاطمه میکند نظر ، چند نفر به یک نفر؟
خواهر دل شکستهاش، همره دختران او
زند به سینه و به سر، چند نفر به یک نفر؟
بین زمین و آسمان، جنت و عرش و کهکشان
پر شده است این خبر: چند نفر به یک نفر؟
حور و ملک به زمزمه، وای غریب فاطمه
حضرت خضر نوحهگر، چند نفر به یک نفر؟
آه و فغان مادرش ، به قلب سنگیِ شما
مگر نمیکند اثر؟ چند نفر به یک نفر؟
یاد مدینه زنده شد، روضهی رنج فاطمه
که ناله زد به پشت در، چند نفر به یک نفر؟