eitaa logo
کانال نوحه و روضه مداح دلسوخته(عرشیان عشق)
5.2هزار دنبال‌کننده
378 عکس
346 ویدیو
119 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
. (روضه خوانی وگریز به روضه ی حضرت رقیه علیهماالسلام) باز هم بر پا شده بزم عزا در میان خانه ی امّ البنین در حیاط خانه زیر آفتاب سفره ای شد پهن بر روی زمین در کنار سفره بین ازدحام هر دلی از ناله ی زینب شکست در میان روضه ی گودال باز زینب ِ قامت کمان از پا نشست تا که زینب خسته شد،شد نوبت ِ روضه های امّ کلثوم ِ حزین گفت: دیدم کربلا تا شام، من داغ روی داغ ای امّ البنین نیم روزی باغ گلهای علی روبه روی چشم من رفته خزان روی نیزه رأسشان را دیده ام کربلا تا شام بودم نیمه جان بس دویدم روی سنگ وخارها بر کف پایم نشسته آبله شد جواب ناله هایم روز وشب خنده های تلخ زجر و حرمله وای از بازار شام و بزم می ما کجا و مجلس نامحرمان روبه روی دختران بی گناه خون دندان حسینم شد روان خارجی خواندند ما را شامیان شد خرابه،خانه ی ما روز و شب دم به دم آزارها دیدیم ما از نگهبانان بی شرم و ادب در میان قحطی آب و غذا کودکان بودند تشنه،نیمه جان وای من از لحظه و از ساعتی که رقیه خواست از من آب و نان گفتم ای شیرین زبان ِ کاروان کام عطشانت مرا داده عذاب من فدای لعل خشکیده ی تو نیست آب و نان دگر اینجا بخواب او بهشتی بود روی دامنم خلق و خویش بود مثل مادرم هر زمان دلتنگ مادر می شدم می شد او آرامش چشم ترم هر زمانی که سخن می گفت او بوی جنت از دهانش می وزید هر زمان که دست من را می گرفت تازه می شد در دل ِخونم امید او شبیه مادر من فاطمه قدکمان چون‌لاله ای پژمرده بود مثل او از کینه های مرتضی از عدوی پست،سیلی خورده بود بس که او طعنه شنید از شامیان شد میان کوچه ها مویش سپید شد شکسته از مصیبتها ولی قامتش از هجر بابایش خمید آن زمان که در خرابه ناگهان نیمه شب بی تاب شد از هجر او از جفای شامیان در بین اشک با سر بابای خود شد روبه رو گفت بابایی فدای حنجرت دشمن از چه رأس پاکت را برید با چه جرمی ای امام مهربان پیکرت در بین خاک و خون تپید لعل تو زخمی،لب من سالم است دیدمش که خورد چوب خیزران می زنم لطمه به لب تا که شود مثل تو خون از لب خشکم روان ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. در فصل بهار خود خزان را دیدی آن غصه که می‌بُرد امان را دیدی از کرببلا و از مصیبت‌هایش ما هرچه نوشتیم تو آن را دیدی ✍ .
الگوی فرشتگان معصوم است او بر واژه‌ی صبر و عشق مفهوم است او از خطبه‌ی آتشین او پیدا شد بانوی قیام، ام کلثوم است او ✍
باید که تو را به برج دین کوکب گفت باید که تو را حافظ این مکتب گفت در قدر و جلال و عزت و فضل و شرف باید که تو را شریکة الزینب گفت ✍
غم بر دل هر پیر و جوان است امشب ماتم زده بغض آسمان است امشب در سوگ غریبانه‌ی «امّ‌کلثوم» محزون، دل صاحب الزّمان است امشب تا آخر خط به خاطر مکتب رفت جانش اگر آمد از جفا بر لب، رفت در مهر و وفا بر «امّ‌کلثوم» نگر دنبال حسین، همره زینب رفت در راه شما هر که قدم بگذارد پا در حرم جود و کرم بگذارد فردا نکند شفاعت از او زهرا در حقّ شما کسی که کم بگذارد آن شب که پدر به خانه، مهمان تو بود تو جان پدر بودی و او جان تو بود آن کس که تمام خلق مهمان وی‌اند آن شب به سر سفره‌ی احسان تو بود
یکی این سان، یکی این گونه باید که شام و کوفه را رسوا نماید ببین پیشانی زینب شکسته بگو اخت المصائب لب گشاید به حق بر فاطمه بوده است، نائب که یک لحظه نشد در صحنه، غائب در این عالم به غیر از «امّ‌کلثوم» برادر را که شد اخت المصائب؟ کسی نشناختت، ‌ای دخت مظلوم! نباشد قدر تو بر خلق، معلوم اگر زینب بُوَد امّ المصائب تویی اخت المصائب، «امّ‌کلثوم»!
💠 بخشی از خطبۀ (علیهاالسلام) در کوفه «یا اَهلَ الکوفَةِ! سوئَةً لَکُم مالَکُم خَذَلتُم حُسَیناً وَ قَتَلتُموهُ وَ انتَهَبتُم اَموالَهُ وَ وَرِثتُموهُ وَ سَبَبتُم نِسائَهُ وَ بَکَیتُموهُ فُتُّباً لَکُم وَ سُحقاً...» تمام همهمه‌ها غرق در سکوت شدند صدای گریۀ او شهر را تکان می‌داد میان قوم عرب یک نسب‌شناس نبود؟ شکوهِ خطبه، علی را فقط نشان می‌داد نگاه کرد به تسبیح خواهرش زینب که این حماسه به او قدرت بیان می‌داد کلام دختر نهج‌البلاغه نافذ بود و درس مردی و غیرت به کوفیان می‌داد خطاب کرد: «شما تا ابد دو رو بودید، اگر خدا به شما عمر جاودان می‌داد به پاس این همه مدّت که دم تکان دادید خلیفه کاش همان‌قدر استخوان می‌داد در این معامله، کوفی سفیه بود، سفیه! که دین خویش نفهمیده رایگان می‌داد نشسته‌اید سر سفرۀ حرام آن‌قدر که نامه‌های شما نیز بوی نان می‌داد و رودهای روان را بر آن کسی بستید که اذن بارش باران به آسمان می‌داد شما به نام محمّد چقدر می‌کشتید خدا اگر به علی همچنان جوان می‌داد» و کاش خطبۀ او تا همیشه جاری بود و کاش گریه کمی بیشتر امان می‌داد 📝 .
زاده ی نور و آیه ی تطهیر دختر کوثر دختر غدیر یا امّ کلثوم .. ۴ قدر تو پنهان چون قبر زهراست قصه ی مرگت داغ عاشوراست یا امّ کلثوم .. ۴ با دست بسته قد خمیده دیده ای بر نی راس بریده یا امّ کلثوم .. ۴ جای تو نبود ای دخت امام زندان کوفه ویرانه ی شام یا امّ کلثوم ..۴ شاهد بوده ای با چشم گریان خیزران می خورد بر لب قرآن یا امّ کلثوم .. ۴ داماد زهرا کی شود اغیار؟ بودی عروس جعفر طیّار یا امّ کلثوم .. ۴ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
واحد؛ اشک‌های بی‌امان.mp3
8.22M
علیهاالسلام 🔹اشک‌های بی‌امان🔹 کربلا بود و یک کاروان بی‌پناه کربلا بود و یک قافله اشک و آه کودکان یتیم و غریب و اسیر مانده حیرت‌زده در دل خیمه‌گاه کمر بر استقامت بسته زينب که یک‌دم هم ز پا ننشَسته زينب اگر زينب پناه کاروان بود تو هم بودی عصای دست زينب «آه و واویلتا، از غم کربلا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کوفه بود و غم و غربتی بی‌امان قلبت آتش گرفت و شدی خطبه‌خوان «وَیلَکُم» گفتی و اهل کوفه شدند دل‌پریشان و گریان و آشفته‌جان ميان شهر پیچیده صدايت طنین حیدری خطبه‌هایت تمام کوفه، بانو زير و رو شد چنان که اشک‌ها شد هم‌نوايت «آه و واویلتا، کوفه شد کربلا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شام غم‌ها زده شعله‌ها بر دلت در خرابه شده اشک و غم حاصلت مانده بر جانت از کوفه داغی اگر داغ طشت طلا شد ولی قاتلت سه‌ساله رفت و زد آتش به جانت فدای اشک‌های بی‌امانت نداری طاقت ماندن که این غم دگر برده ز دل تاب و توانت «آه و واویلتا، از دیار بلا» شاعر: نغمه‌پرداز:
نائبة الزّهراء (س) ای رُخت آینه ی نور جلی دختر دوّم زهرا و علی بوده ای ، ای به علی نور دو عین زینب دیگری از بهر حسین مادرت فاطمه از روی تو شاد اُمِّ کُلثوم تو را نام نهاد ای رُخت جلوه ی نور ملکوت غرقِ در نور خدا وقت قنوت بانوی فاضله از نسل رسول پرورش یافته ی بیت بتول یاسِ خوشبوی بهشت نَبوی زینبِ کوچک بیت علوی ای به دینداری و ایمان الگو ای به زن های مسلمان الگو زن ولی هیبت حیدر داری درسِ ایثار ز مادر داری می چکد از گلِ چشم تو گلاب اُمِّ کُلثومی و بانوی حجاب چادرت بافته ی حُجب و حیا معجرت ، معجر ایمان و وفا تو که چون مادر خود شیر زنی خواهر خوب حسین و حسنی در گلستان ولایت بانو عطر هر یاسی و هر یاسمنی وارث علم علی چون زینب خطبه خوان خطبه ، که شیرین سخنی شعله ی کرب و بلا در دل توست آتش شمعِ همان انجمنی بعد ازآن روزِ عطش خیز هنوز لاله ی سوخته ی هر چمنی کربلا همره زینب بودی ماه در تیره گی شب بودی روی نی رأس برادر دیدی لاله ها را همه پرپر دیدی همه جا داغ برادر سخت است دیدن پیکر بی سر سخت است مثل زینب تو خمیدی بانو چه بلاها که ندیدی بانو تویی آن زن که جسارت دیده زنی آزاده ، اسارت دیده زده با ناله شرر هر دل را کرده طی - آه - چهل منزل را داغ با صبر و تحمّل دیدی چوبِ دشمن به لبِ گل دیدی oo محمود تاری "یاسر"
| حضرت ام‌کلثوم سلام‌الله علیها نگاه آسیه‌ها تشنه ی قداست اوست حیا ؛ ادب‌شده‌ی مکتب نجابت اوست   به شأن و رتبه‌ی او غبطه می‌خورد مریم دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست   غریب‌تر ز حسن نام ام کلثوم است که خاک‌خوردن نامش نشان غربت اوست   نوشته‌اند فلک غرق ذکر تسبیح است حسین گفتن با آه هم عبادت اوست   لهوف مختصری از مصائب بانوست لهوف گریه‌کن روضه‌ی اسارت اوست   فقط مقابل او نام شام را نبرید... اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست   دوباره مرثیه‌ی قتل صبر می‌خواند از آن شلوغی گودال این غنیمت اوست   شهیده‌ی غم گودال باید او را خواند حسین ذکر مدام دم شهادت اوست                              محسن حنیفی