داره ميرسه يه قافله از تو بيابون
داره ميرسه يه قافله با دل ِ پر خون
كربلا كربلا،رسيده زينب روضه بخون
قافله سالار كجاست
عباس ِ علمدار كجاست
زينب ِ قد خميده
به كربلا رسيده
چهل شب ِِ مي بينه
خواب سر ِ بريده
مؤذن ِ كربلا،اذان بگو با ناله
همه هستند به غير از،رقيه ي سه ساله
غريب ِ مادر ِ من،حسين ِ بي سر ِ من
پاشو برادر،بعدِ چهل روز خواهرت از راه رسيده
داداش ببينم،مي شناسي زينب و آخه قدم خميده
پاشو برادر،اين اربعين گذشت به من قد چهل سال
نميره يادم،پيكر بي سر تو رو ميون گودال
جلو چشاي مادرت
ريخت يه سپاه روي سرت
افتاده بود قاتل با يك،خنجر به جون حنجرت
نمي ره داداش،از خاطر من،تو قتلگاه برا سرت دعوا به پا شد
نمي ره داداش،از خاطر من،دوازده ضربه زد سرت از تن جدا شد
نمي ره داداش،از خاطر من،پيروهن كهنه ي تو شد پاره پاره
نمي ره داداش،از خاطر من، از رو تن تو رد شدن ده تا سواره
سنگ و نیزه
فاطمه بالای نی قرص قمرها را ببین
بر در دروازه ی ساعات سرها را ببین
شامیان بر عترتت ساز و دهل آورده اند
برفراز نیزه هجده دسته گل آورده اند
آه از آن ساعات که زیر حلقه ی زنجیر کین
چشم سهل ساعدی افتد به زین العابدین
آسمان بر جان زین العابدین آذر مریز
بر سر دخت علی اینقدر خاکستر مریز
نوک نی گردد حسین از هر طرف چشم ترش
شمر دون سیلی نزن بر روی ماه دخترش
یوسف زهرا ببین از دور چنگت می زنند
اینقدر قرآن مخوان بر نیزه سنگت می زنند
این اسیران داغدار و بی قرار و خسته اند
از چه در یک ریسمان ده طایر پر بسته اند
آمده شام بلا تیره تر از کربلا
" حاج غلامرضا سازگار "
#روضه #حاج_محمدرضا_طاهری
#شب_اول_صفر97
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از سر پیچ جاده راه افتاد
با صفا صاف و ساده راه افتاد
پا برهنه پیاده راه افتاد
پدر خانواده راه افتاد
از اهالی ده به رسم وفا
با خودش داشت التماس دعا
راه دور و پر از مشقت بود
کوله بارش پراز ارادت بود
گرچه هر گام او عبادت بود
آرزویش فقط زیارت بود
چِقَدَر قطره رو به دریایند
همگی پا برهنه میآیند
راه بسیار رفته کم مانده
گریه شوق جای غم مانده
روی دوشش فقط علم مانده
دوقدم تا دم حرم مانده
فلکه آب روبروی حرم
بر مشامش رسید بوی حرم
ناگهان ایستاد میگردد
چشم او مثل باد میگردد
با همه اعتقاد میگردد
پی باب الجواد میگردد
عشق شان نزول آن در بود
اشک اذن دخول آن در بود
دم در گفت یا امام رضا
من مریضم شفا امام رضا
سرطان مرا... امام رضا
نه فقط کربلا امام رضا
دم در بود که مسافر شد
ساک خود وا نکرده زائر شد
چند شب بعدِ پنجره فولاد
کربلا خسته از مسیر زیاد
کفش خود را به کفشداری داد
پای شش گوشه تا رسید... افتاد
گرد و خاک حرم که پاکش کرد
خادمی کنج صحن خاکش کرد
#محسن_عرب_خالقی
حیف از تو عزیزی که منت یار بخوانم
لیکن چه کنم جز تو کسی یار ندارم
متن روضه پشت دروازه ساعات
حاج مهدی رسولی
منم میخام اینجوری روضه بخونم امشب ،میرم اونجایی که باید برم ،یه جمله امشب برا امام زمان (خودش فرمود:«ولاندبنک صباحا و مسائا،ولابكین علیک بدل الدموع دماعا»
برا همین روضه اینجوری گریه می کرد ،یه جمله بگم:من قرابت و مناسبت امشب و با مصیبت فردا بگم یه جمله میخام از محضر امام زمان از اون روضه هایی که آروم میگم همینه
پشت دروازه ساعات معطل بودید
یا امام زمان
خوب آماده مهمانی مان می کردند
حالا حالا آماده ای
بابا بابا
هیچ جا امن تر از نیزه عباس نبود
بابا از سرشم میترسم بابا تا کتک میخوردن میگفتن عمو خدا سایه تو از سر ما کم نکنه
حالا برگردیم کربلا یه دو سه جمله بی ادبیم بس باشه،
من از شما یه سوالی دارم،شما باورتون میشه زینب سلام الله علیها وسط میدون بیاد کنار بدن علی اکبر به خدا باورش سخته،امااومده،،اگه اومده چون کمره میدان دست عباسشه،چون هنوز علم عباس بالاست،اینکه میگن میومد سر هر شهیدی رو بلند میکرد وسط میدون ،اروم،ابی عبدالله هم مینشست کنارش،تا این شهید جان به جان آفرین تسلیم می کرد بعد بلند میشد،چون علم عباس بالاست
لذا وقتی اومد کنار بدن عباسش (آق شیخ جعفر آقا شوشتری) رحمت الله میگن:کمترین توقف کنار بدن عباسه
یعنی تا رسید علقمه هنوز ننشسته بلند شد یه دو سه قدم می رفت و بر می گشت و نگاش می کرد میگفت بشینم چطور بشینم دارن میریزن تو خیمه هام عباس،برم چجوری ولت کنم بین اینهمه جمعیت بقول ما آذری ها
آوارگان موشا
ای جانم
امشب باید یک جای دیگم ببرمت فردا بی بی روز سختی داره
سایه سوختن خیمه به دیوار افتاد
گذر زینب از آن کوچه به بازار افتاد
ای وای بمیرم
میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد
این میخ تیری شد و بر چشم علمدار افتاد
حسین
ددیم عباسیم دوش گدا خیامه
ددیم سنگت کارداشت ددور سکینه
حضرت_زینب_اسارت
اسارت شام
دور محمل چه شلوغ است مکافات شده
قافله وارد دروازه ساعات شده
سنگ در دست رسیدند و خوش امد گفتند
بین هر کوچه ای از آل علی بد گفتند
وسط اینهمه خنده شرر آهم هست
دور من هرکس و ناکس که نمیخواهم هست
سوره ناس بخوانید که شر کم بشود
چشم ها خیره نماند سرشان خم بشود
اول ماه صفر بدسفری بود حسین
ساربان من عجب بدنظری بود حسین
از سر نیزه ببین رد کبودی هارا
لال کن جان ابالفضل یهودی هارا
مشکلی کاش ز هجران تو حل میکردم
سرت از نیزه می افتاد بغل میکردم
طعنه و زخم زبان مرحله به مرحله بود
بی ادب تر ز همه دوروبرم حرمله بود
نصف روز است که اینجا سرپاییم حسین
دوست داری که بگوییم کجاییم حسین
وسط اینهمه روضه فقط این غم کم بود
اخرین منزل ما مجلس نامحرم بود
سیدپوریا_هاشمی
.
#نماهنگ
#فراق_کربلا
کرببلات واسه من داره حکم آرامش
تو همونی که من از ته قلبم میخواهمش
یعنی میشه که بازم شب جمعه قسمت شه
چیزی دیگه نمیخواهم ازت الا این خواهش
خواهش میکنم قول میدم تو نمیام التماس میکنم
فقط تو راضی شو که بیام به پات میافتم من دردمو گفتم
بلندم کن زمین خوردم
راستشو بخواهی کم آوردم
حسین جانم ...
خیری که از تو رسیده به من بود با ارزش
از تو جدا بشم حتی برام سخته فرضش
هرچی که داشتم و دارم امسال جمع کردم
تا تو زیارت اربعین تو کنم خرجش
خواهش میکنم من که یه عمره نوکرم التماس میکنم
نذار که بسته شه راه حرم به پات میافتم من دردمو گفتم
دلم تنگه من افسردم
راستشو بخواهی کم آوردم
حسین جانم
#شب_جمعه_کربلا
#پیام_کیانی🎤
.