eitaa logo
کانال نوحه و روضه مداح دلسوخته(عرشیان عشق)
5.2هزار دنبال‌کننده
370 عکس
331 ویدیو
119 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
Hossein Sibsorkhi - Zeinab Zeinab (320).mp3
18.62M
‍ متن نوحه زینب زینب حسین سیب سرخی ───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── زینب زینب زینب؛ الگوی وفا زینب ●♪♫ ناموسِ خدا، زینب ●♪♫ زینب زینب زینب؛ آرامشِ جان زینب ●♪♫ ماهت به ثنا، زینب ●♪♫ زن قهرمانی؛ زهرا نشانی ●♪♫ زینب زینب زینب؛ معنی همه غم ها ●♪♫ گلواژه ی نا، تنها ●♪♫ زینب زینب زین؛ب گریون شده ی سرها ●♪♫ شام از تو شده، غوغا ●♪♫ بهترین خواهر؛ نطقت چون حیدر ●♪♫ زینب زینب زینب؛ الگوی وفا زینب ●♪♫ ناموس خدا، زینب ●♪♫ زینب زینب زینب؛ آرامشِ جان زینب ●♪♫ ماهت به ثنا، زینب ●♪♫ زینب زینب زینب؛ بی تو دو جهان تاره ●♪♫  صبر از تو شرف داره ●♪♫ زینب زینب زینب؛ تو فاتحِ دلهایی ●♪♫ تو ثانیِ زهرایی ●♪♫ تو نور عینی؛ اُخت الحسینی ●♪♫ زینب زینب زینب؛ الگوی وفا زینب ●♪♫ ناموسِ خدا، زینب ●♪♫ زینب زینب زینب؛ آرامشِ جان زینب ●♪♫ ماهت به ثنا، زینب ●♪♫ ارباب ارباب ارباب؛ از کودکی ام مستم ●♪♫ چون با تو، عجین هستم ●♪♫ ارباب ارباب ارباب؛ عشقِ تو سرشت من ●♪♫ صحن تو؛ بهشتِ من ●♪♫ عاشق یاسم؛ مست عباسم ●♪♫ زینب زینب زینب؛ الگوی وفا زینب ●♪♫ ناموسِ خدا، زینب ●♪♫ زینب زینب زینب؛ آرامشِ جان زینب ●♪♫ ماهت به ثنا، زینب ●♪♫ ───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── حسین سیب سرخی زینب زینب
shab panjom03.mp3
1.36M
خدا کنه که عمه جون نبینه .. و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ خدا کنه که عمه جون نبینه که صورت عمو رویِ زمینه ببین که راه نفسش رو بستی بی حیا پا تو بردار از رو سینه تو معرکه هلهله بود و فریاد تیره سه شعبه که به سمتت افتاد اونی که عمامه رو از تو دزدید برا چی وایساده ؛دیگه چی میخاد!؟ عجب قیامتی تو قتلگاهت جماعتی هنوز تو زنده ای ولی شروع شده چه غارتی هوا نمونده که نفس بگیرم باید تنت رو رویِ دست بگیرم عمو اجازه بده تا از اینا عبایِ پیغمبرُ پس بگیرم به سمت خیمه هاست هنوز نگاهت کجا بره خواهر بی پناهت گفتی که تشنه ای ولی یه نامرد آبُ میریزه دوره قتلگاهت *هی میگفت آبُ میزیزم رو زمین ولی نمیزارم یه قطرش به لبت برسه .. شما فکر میکنید فقط عبدالله رسید تو گودال؟!..* رسیده مادرت نشسته بالاسرِ پیکرت رسیده قاتلت میخوادچیکارکنه باحنجرت آخ دعواشده برا بریدن سرت حسین ..... حسین ....
تو گل گلزار دینی پسر ام البنینی در بلاغت در شجاعت چون امیرالمؤمنینی بر علی نور دو عینی،جان شاه عالمینی ساقی لب تشنگان و،تو علمدار حسینی یا ابوفاضل اباالفضل۴ در کنار خوان عصمت با وفایی با بصیرت جان خود را می دهی تو در ره دین و شریعت تو امید خیمه هایی،با ولایت آشنایی تو علمدار سپاه و،میر شاه کربلایی یا ابوفاضل اباالفضل۴ همره شاه شهیدان مانده ای بر عهد و پیمان روز عاشورا شنیدی ناله ی طفلان عطشان گفته ای یار غریبم،غم عالم شد نصیبم یابن حیدر یا حسین جان،بهر طفلان بی شکیبم یا ابوفاضل اباالفضل۴ مشک خود را کرده ای پر سوی خیمه تو روانی در میان راه خیمه شد بهار تو خزانی از ستمکاری دشمن،از بدن افتاده دستت تیر خورد بر مشک آبت،ریخته تمام هستت یا ابوفاضل اباالفضل۴ وقت برگشتن عدو با تیغ کین دستت جدا کرد با عمود آهنینی دشمنت فرقت دو تا کرد ای که تو فخر آفرینی،خاتم دین را نگینی در کنار نهر علقم،از چه تو نقش زمینی یا ابوفاضل اباالفضل۴ یوسف زهرای اطهر به سوی علقمه آمد بر مشامت عطر و بوی مادرش فاطمه آمد ای که بودی قمر من،سند معتبر من در کنار پیکر تو،بشکسته کمر من یا ابوفاضل اباالفضل۴ .
من عباس ابن علی جان حسینم بر ام بنین و زهرا نور عینم یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ بر حسین بن علی من علمدارم سمت سقایی از برادر دارم یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ در بین ملل منم سکه ی رایج به اذن خدایم من باب الحوایج یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ در بین بنی هاشم ماه تمامم هر دردی درمان گردد با ذکر نامم یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ روز محشر باشد روز احسان من زهرا شفاعت کند با دستان من یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ گرچه بر مرتضی من نور دو عینم من غلام حلقه در گوش حسینم یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ از باده ی عشق حسین جرعه نوشم یک تار مویش به دو عالم نفروشم یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ من ساقی طفلان لب تشنه هستم از کودکی بر برادرم دل بستم یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ ساقی لب تشنه ی دشت بلایم فدای برادرم دست جدایم یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ در راه حسین جان من فدا گردید دستانم از پیکر من جدا گردید یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ در راه عشق حسین جانفدا هستم بر زمین افتاد علم و مشک و دستم یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ در روز عاشورای حسینی دشمن بر سرم زد از کین با عمود آهن یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ تا پیکر در خونم نقش زمین شد در کنار بدنم حسین غمین شد یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ تا زدم ناله ی اخا ادرک اخا آمد کنارم خامس آل عبا یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ عطر و بوی خاصی از علقمه آمد بر سر بالین من فاطمه آمد یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل۲ .
دردانه ی ام البنینم عباس برادر حسین جان جان امیرالمؤمنینم عباس برادر حسین جان گلی ز گلزار ولایتم من برادر حسین جان سر تا به پا لطف و عنایتم من برادر حسین جان خورشید عالمتاب و من چو ماهم برادر حسین جان میر علمدار تو در سپاهم برادر حسین جان بر درگهت مولای من غلامم برادر حسین جان سقایی حرم بود مقامم برادر حسین جان آب آور طفلان بی قرارم برادر حسین جان سقایی حرم شد افتخارم برادر حسین جان رسد به گوش جان من نوایت برادر حسین جان من آمدم تا جان کنم فدایت برادر حسین جان جانم شود فدای غربت تو برادر حسین جان دشمن شکسته از چه حرمت تو برادر حسین جان غربت تو آتش زده به جانم برادر حسین جان بنگر تو بر این اشک دیدگانم برادر حسین جان بهر غریبی ات به شور و شینم برادر حسین جان فخرم بود فدایی حسینم برادر حسین جان ادرک اخایم را تو تا شنیدی برادر حسین جان با گریه تا کنار من رسیدی برادر حسین جان ای که تویی پشت و پناه عباس برادر حسین جان علقمه گشته قتلگاه عباس برادر حسین جان برادرم رنگت چرا پریده برادر حسین جان کنار من قامت تو خمیده برادر حسین جان عباس تو در راه تو فدا شد برادر حسین جان دستان من از پیکرم جدا شد برادر حسین جان کشم خجالت از روی سکینه برادر حسین جان دستان آب آور روی زمینه برادر حسین جان دستان عباست روی زمین است برادر حسین جان خواهر دلخسته ی من غمین است برادر حسین جان عباس تو در موج خون فتاده برادر حسین جان زهرا کنار پیکرم ستاده برادر حسین جان جان داده ام به راه عهد و پیمان برادر حسین جان با گریه ات قلب مرا مسوزان برادر حسین جان فرق مرا عمود کین شکسته برادر حسین جان تیر ستم بر چشم من نشسته برادر حسین جان لعنت عالم بر بنی امیه برادر حسین جان سوزانده داغ من دل رقیه برادر حسین جان
دو طفلان زینبـــــــ(س) مادر نشسته، سیر تماشای شان کند هنگام رفتن است، مهیّای شان کند عون است یا محمّد؟ فرقی نمی‌کند در اشک‌های بدرقه، پیدایشان کند این سهم زینب است، دو توفان، دو گردباد لب‌تشنه‌اند، راهی دریای شان کند او یک زن است و عاطفه دارد، عجیب نیست سیراب بوسه، قامت رعنای شان کند آن‌ها پُر از حرارت "لبیّک" گفتنند باید سفر به خلوت شیدای شان کند آرام، سرمه می‌کشد و شانه می‌زند تا در کمند عشق، فریبای شان کند بر شانه می‌زند که برو، سهم کوچکی ست باید نثار غربت مولای شان کند
غصه و غم اشک و ماتم را به من دادی حسین بهترین های دو عالم را به من دادی حسین یازده ماه است کارم را معطل کرده اند خوب شد ماه محرم را به من دادی حسین هر زمان دم میدهم یعنی ز تو دم میزنم نیستم عیسی ولی دم را به من دادی حسین خانه زاده کربلایم خانه ات آباد باد خانه ام آباد شدغم را به من دادی حسین پیش ختم الانبیا و پیش ختم الاوصیاء همنشینی و همنشینی من محرم تا محرم فطرس این خانه ام بال من افتاد بالم را به من دادی حسین من حسینیه شدم رخت سیاهم پرچمم ای به قربانت که پرچم را به من دادی حسین کار با باران ندارم گریه هایم را نگیر بهتر از باران زمزم را به من دادی حسین ریزه خواره محرم سفره داره عالمم سفره های چند حاتم را به من دادی حسین من کنار سفره های روضه ات آدم شدم توبه ی مقبول آدم را به من دادی حسین تقدیم نوکران با اخلاص آقا اباعبدالله
حرابن ریاحی ع مظهر لطف خدا حر خطا کارم حسین تویم عفوی و من عبد گنه کارم حسین گرچه بستم راه را بر تو عزیز فاطمه با تمام روسیاهی دیده خونبارم حسین بوده ام عمری اگردرخواب ودورازدرگهت این زمان از فیص تو سرمست وهشیارم حسین من شدم حر حُسینی با نگاه مادرت بس کرم کردی و ازعشقت گرفتارم حسین مادر تو فاطمه از بهترین خلقت است تو گل زهرایی و من نزد توخارم حسین ای یم رحمت بیا و توبه ام را کن قبول نگذری تا که برندم برسوی نارم حسین گرچه سردار سپاه دشمنان بودم ولی این زمان خاک کف پای علمدارم حسین اشک خجلت چون برایت ارمغان آورده ام کن ترحم بر من و آه شرربارم حسین اذن میدانم بده ای نور چشمان رسول از برای جان نثاری مرد ایثارم حسین من خدادادم دوچشمانم بود برسوی تو تابیایی وقت مردن بهر دیدارم حسین اذن میدانم بده ای نور چشمان رسول از برای جان نثاری مرد ایثارم حسین شاعر خداداد محرم ۴۰۰
بــرای تــرک ســر، آمــاده بودم از اوّل دل بــه مهــرت، داده بودم عمو جـان بـــر سرم، منّت نهادی من از قــاسم، عقـب افتاده بودم ز خــون، گلــرنگ شــد آیینۀ تو فــروشد نیــزه، بــر گنجینـۀ تـو الهــی کــور گـــردم تــا نبینـم زنـد قــاتل، لگـد بـر سینــۀ تـو