👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
📽بخشی از بیانات مرحوم علّامه مصباح یزدی (رحمه اللّه) که در أیّام محرم دهه 70 در حسنیه شهداء قم إیراد فرمودند و بعد ها این سخنان در قالب کتابی با عنوان "آذرخشی دیگر از آسمان کربلاء" چاپ و عرضه شد.📽
این کتاب در زمینه های مختلف أخلاقی، إعتقادی، إجتماعی و سیاسی إرایه شده است. این مباحث در زمینه موضوعاتی مانند عاشوراء و پاسخ به شبهاتی درباره آن، زمینه های قیام عاشوراء، أمر به معروف و نهی از منکر و وظایف حکومت و مردم در شرایط حاضر مطرح شده است. نگارنده به زمینه های إنحراف واقعه عاشوراء إشاره نموده و تشابه زمان امام حسین (علیه السّلام) با جامعه کنونی ما را از جهت گرایش به أرزش های انسانی و إسلامی و روی گردانی از آن را بررسی می نماید. وی همچنین به فلسفه عزاداری برای امام حسین (علیه السّلام) و فرستادن لعن بر دشمنان آن حضرت إشاره کرده و حرکت إصلاحی امام حسین (علیه السّلام) به ویژه إحیای مسأله مهم أمر به معروف و نهی از منکر توسّط آن حضرت را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.
#فیلم
#سخنرانی
#معرفی_کتاب
#آذرخشی_دیگر_از_آسمان_کربلا
#علامه_مصباح_یزدی
@Arshiv_Gholam
هر خانه ای حالش به مادر بستگی دارد
در این حرم أمّا به خواهر بستگی دارد
وصل است آب ناب سقّاخانه بر جنّت
یعنی شفاء این جا به کوثر بستگی دارد
از مرکز ایران به پایین، دادن حاجت
حتماً به تأیید برادر بستگی دارد
از بین هر باری که می آیی حرم با أشک
گاهی فقط به دیده ی تر بستگی دارد
از سر به زیری سربلندت می کند، تنها
آقایی عالم به یک سر بستگی دارد
هر کس که تو، هرجا که تو، هرجور می خواهی
هر گونه تغییری به این هر بستگی دارد
دقّت بکن گاهی قبول حاجتت حتّی
به نوع داخل گشتن از در بستگی دارد
وقتی شدی مانند آهو بی کس و تنها
تازه به توضیح کبوتر بستگی دارد
"مهدی رحیمی"
#شعر
#مدح_و_مناجات
#امام_رضا
@Arshiv_Gholam
سجّاده ام معطّر از بوی ربّنا بود
آنچه شنیده می شد از من فقط خدا بود
یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم
تنها به جرم این که نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم یک دم به فکر ما بود
طفلان من به جای مردم گرسنه بودند
إفطار خانه ما در سفره شما بود
امروز را نبینید این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیّت گدا بود
من هیچ شکوه ای از بیگانگان ندارم
آن که به حال و روزم خندید آشنا بود
من درد مرتضی را با جان خود خریدم
در راه عشق باید آماده بلاء بود
دستم شکست أمّا من درد حس نکردم
اسم علی دواء بود، ذکر علی شفاء بود
رفتم برای مردم حجّت تمام کردم
او را که می کشیدید او حجّت خدا بود
ای کاش می شکستند این دست دیگرم را
أمّا به جای این دست آن دست بسته وا بود
با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد
آن خانه ای که فرشش بال فرشته ها بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به در خورد، فضّه! علی کجا بود؟!
تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود
تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید
از بس که مردن من چون شمع، بی صداء بود
از بس که قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبک تر حتّی ز بوریا بود
ای آخرت وفا کن با ما شکسته دل ها
با ما شکسته دل ها دنیا که بی وفا بود
"علی اکبر لطیفیان"
(به نقل از کانال استاد سیّد مهدی حسینی: با إجازه شفاهی شاعر)
#شعر
#مدح_و_روضه
#حضرت_زهرا
@Arshiv_Gholam
9.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مرحوم علّامه مصباح یزدی (رحمه اللّه):
🔰خلاصه عمر 90 ساله من...🔰
#فیلم
#سخنرانی
#علامه_مصباح_یزدی
@Arshiv_Gholam