هدایت شده از -عروةُالوثقی!
شادی روح این شهید بزرگوار و باقی شهدا
صلوات -!
فرشِهرمجلسـینباشید .
یعنیآقاجون ؛ هرجارسـیدیننشین..
باهرکسینشستوبرخاسـتنداشتهباش..
ازآدمهاییکهازتوکممیکنند،فاصلهبگیر !.
+علامهطباطبائی
6181172181384.m4a
17.79M
حرف دلی که اگه با عقل قبول کنیم موفق شدیم دوستان
از دوستان خواهشمندم بر خودتونن وظیفه بدونین و احساس وظیفه کنین در حد توان چند دقیقه ای برای صوت بنده وقت بزارین و کم و کاستی هاشو به لطف و بزرگی خودتون ببخشین و بهم حتما بگین هرمشکلی داشت
التماس دعا دارم
به حق شهدا ما هم مسیر دلمون عوض بشه به سمت امام حسین
-عروةُالوثقی!
🖤:)))
دلـممیخـوادبـرمسـروقـتکمـدملبـاسخـاکیمـو
دربیـارم،کـولمـوبـردارم،هـدفنمـوبچـپونـم
تـوگوشـمصـدایشهـیدآوینـیُ
بـدمبـالـا؛
بـدوامتـوخیـابـونبـههـوایشلمـچـــه
بـههـوایدوکــــوهـه
ازاونـورتـاکسـیکنـــارموایـسهبگـه
کجـاحـاجـی؟سـوارشـمبگـمآقـادربـستراهیـــــاننـور
بـعدبخنـدمبـهحـواسپـرتیخـودمُبگـم
آقـادربـستگلـــزارشهـــــدا . . !
@ArwaalWaghti
یهرفیقیهمباشه
پایهِهمهچیباشه:)
هیئترفتنات…
گریهکردنات…
سینهزدنات…
نوکریکردنات..
چیمیخوایمدیگهاززندگی؟
@ArwaalWaghti
هدایت شده از کانال امیر حسین دریایی
نماز صبحم قضا میشه؛ چیکار کنم؟ .mp3
16.91M
⚠️نماز صبحم قضا میشه !!!؟ 👇
🌟راز های تضمینی خواندن نماز صبح رو در یک صوت بهتون هدیه دادیم کلیک کن
اگه میخوای قدم قدم نمازشب خون هم بشی اول کلیک کن بعد سنجاق رو ببین
💎عضو باشگاه نمازشبی ها شو
📍هنوز عضو قطعی کانال نیستید روی کلمه join بزنید تا کامل عضو شید و کانال رو گم نکنید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/596639820C3e139e7ae6
-عروةُالوثقی!
با سلام و احترام خواهشمندم تمامی اعضای کانال این صوت را تا آخر گوش بدهند.😌 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴 تا آخر گوش ک
گوش دادید؟!
ندید پشیمون میشیدا :)
دیر نشه یه وقت !
مداحی آنلاین - سال جدید همه میخوان برن سفر - خلجی.mp3
7.06M
یامقلب القلوب🥺
این آخر سالی حسابامو خودت درست کن..(:"🌿💚
#امام_زمان
موقع تحویل سال..
التماس دعا واس بروبچ عروه الوثقی هم دعا کنید :)!
عاقبت هممون به خیر انشاءالله ؛
آرزو میکنم واس تک تکتون سال خوب و خوشی رو ، به سلامتی و خوشی پیش عزیزاتون ، و اوضاع همیشه بر وفق مراد .
امیر آقا در روز ۵ دی ماه سال ۱۳۴۰ در روستای علیشار از توابع شهرستان زرندیه (که پیشتر جزء شهرستان ساوه بود) زاده شد. تحصیلات خودشون رو تا پایان دوره متوسطه ادامه داد. در جبهه بعنوان یک بسیجی حاضر شد بیسیمچی گردان نصر لشکر ۲۷ محمد رسولالله بود و در روز ۱۰ اسفند ماه سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ شهید شدن .دو عکس از ایشون گرفته شد زمان شهادت که بعد ها به عنوان تاثیرگذارترین عکسها در جریان جنگ ایران و عراق شناخته شدن ..
نقل قول از برادر شهید ؛
یک روز بر سرمزار امیر بودم که جوانی نزد من آمد و ظاهر حزب اللهی مانند داشت، او گفت:« شما نسبتی با این شهید دارید؟!» در جواب به او گفتم:« من برادرش هستم»، آن جوان گفت:« حقیقتش من در ابتدا شیعه نبودم ولی بنا به دلایلی مجبور شدم که در ظاهر به اسلام، ایمان بیاورم ولی قلباً مسلمان نشده بودم تا این که عکس برادر شما را برحسب اتفاق دیدم، پس از دیدن عکسش متحول شدم. گویی که این عکس در حال صحبت کردن با من بود؛ بعد از آن به اسلام، قلباً روی آوردم و اکنون هر پنجشنبه به اینجا می آیم.
اخلاق و منش شهید، خستگی ناپذیر بود. او به هم جبهه ای هایش می گفت که حاضرم با تمامی شماها در کوه، مسابقه بدهم و هر کدامتان که خسته شدید، نفر بعدی با من مسابقه را ادامه دهد… امادگی بدنی شهید امیر حاج امینی به حدی بود که او را به عنوان بیسیم چی در جبهه انتخاب کردند.
تمایلی به شهرت و معروف شدن نداشت، درواقع باورش به چنین اصلی این بود که اگه کاری را با خلوص نیت برای خدا انجام دهی؛ او تو را عزیز می کند و درنهایت، همین خصلت شهید موجب معروف شدن عکس شهادتش گردید. او برای رضای خدا هر کاری را انجام میداد و برایش اهمیتی نداشت که دیگران از کارهای او آگاه شوند. یکی از دیگر خصلت های شهید امیر حاج امینی، حساسیت نشان دادنش نسبت به بچه های یتیم بود، او همیشه به یتیمان کمک میکرد.
روزی از بچه در منطقه به شدت کار کشیده بود، آن ها را گرد خود جمع کرد و گفت:“ چنین تصوری اشتباه است که شما فکر کنید کسی به ما اموزش داده است، من خاک پاهایتان هستم. من نسبت به شماها کوچکترم… اگه تکلیف نبود هیچ وقت از شما چنین کاری را نمیخواستم….” ولی بازهم راضی نشده بود و از تمامی بچه ها با گریه تقاضا کرد که دراز بکشند. همه حیرت زده از این کار او شده بودند. وقتی که خوابیدند او پایین پای بچه ها به کف پوتین هایشان دست می کشید و خاکش را بر روی پیشانی اش می مالید و می گفت:من خاک پای شماهایم
برادر شهید امیر حاج امینی میگفت که بعد از شهادت امیر، نامه ای به ما دادند که توسط امیر در چند روز پیش از شهادتش نوشته شده بود:“خدا را شاکرم که به این فیض عظیم الهی نایل شدم …..” در آخرین دفعه بود که بچه ها یک به یک، به سمت جلو حرکت میکردند و برمی گشتند. در همین لحظه امیر تصمیم گرفت که داخل خط برود. یکی از بچه ها به او گفت:حاجی! الان نوبت منه… ولی امیر در جواب به او گفت:نه! حرف نباشه، این دفعه نوبت من است..
سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او.
بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود: خدایا! عاشقم کن.
از این که بنده بد و گنه کار خدایم، سخت شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم، آرزوی مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود. به راستی که (ان الانسان لفی خسر) هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم؛ جز این که دلم را به دو چیز خوش کرده ام؛
یکی این که با این همه گناه، دوباره مرا به سرزمین پاک و اخلاص و صفا و محبت باز گرداند؛ پس لابد دوستم دارد و سر به سرم می گذارد؛ هر چند که چشم دلم کور است و نمی بینم و احساسش نمی کنم؛ اگر چنین نبود، پس چرا مرا به این جا آورد؟
دوم این که قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدی هایم، بسیار دلسوزم. لحظه ای حاضر به تحمل هر گونه رنجی می شوم؛ بله به این دو چیز دلم را خوش کرده ام.
پس ای پروردگار من! اگر دوستم داری که مرا به این جا آورده ای، پس مرا به آرزویم که... برسان و یا به این خاطر که نمی توانم باعث رنجش کسی شوم، پس بیا و مرا مرنجان و خشنودم کن و مرا با خودت... .
دنیا برای ضعیف نفسان، یک گرداب هلاکت است. اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم، وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است. خوشا آن کس که به یاری او، در این گرداب هلاک گردد.
ای حسین!
ای مظلوم کربلا!
ای شفیع لبیک گویان! ندای هل من ناصرت را من نیز لبیک گفتم (به خواست او) شفاعتم کن و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم و ای خدا... .
بسیار بد و ضعیفم و در مقابل گناه، یارای مقاومت ندارم؛ زیرا هنوز نشناختمت و حتی در راه شناختت نیز زحمت نکشیده ام؛ زیرا ضعیف و پایبند به این دنیایم و نمی توانم از خوشی ها و آسایش های محض و پوشالی این دنیا دل بکنم و در راه شناختت سختی کشم؛ سختی ای که پر از شیرینی و لذت است؛ ولی افسوس که این سختی و حلاوت نصیبم نمی گردد.
خالقا! تو را به خودت قسم، تو را به پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت قسم، بسیار عاشقم کن.
اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت چیزی کاسته نمی شود و زیانی به تو نمی رسد.
همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی
اگر چنین کنی، دیگر هیچ نخواهم؛ چون همه چیز دارم. می دانم اگر چنین کنی، از این بند، رهایی یافته و دیگر به سویت پر... .
خدایا! دل شکسته و مهربانم را مرنجان.