این نیمده نه ؟!

دعا کنیا !🙂 الهی به رقیه یادت نره واسم :)!

ببینید چی پیدا کردممممم🙂🙂 #مداحی #زیبایییییییی #پیشنهاد_دانلوددددددددددد

معنیش خیلی قشنگ تر از خودشه🙂🥺

یعنی هرچی از مرامشون بگیم کمههه رانندس وظیفه ایی نداره ولی کالسکه بچه رو تا ماشین آورد... مداحی ایرانیم گذاشت هرچقدر هم گفتیم عربی بگذار قبول نکرد و سینه زد گفت سینه بزنید ی سره هم به خانوادش تماس میگرفت که شام رو آماده کنه .... #کربلا #اربعین #روزمرگی #عراق

گوشی راننده زنگ خورد ماهم از فرصت استفاده کردیم خودمون به بلوتوث ماشینش وصل شدیم 🙂💔! اهنگ بالایی که ادمین امانه فرستاده #روزمرگی

دمشون گرم واقعا برقشون خیلییی کم بود ؛ برقم رفت از اول تا آخر چ برای وضو و نماز چ غذا خوردن همسرش و بچهاش با گوشی چراغ قوه گرفته بودن :) بچه هاشم خیلیی باحال بودن باشون اوکی شده بودم یکیشون داشت عربی یادم میداد و میدید بلد نیستم هی بلد نبودنم به رخم می‌کشید می‌خندید 🙂🥲 #روزمرگی

پسرعمه‌ی مادرم شهید شده بود و کلی هم سر مزارش گریه زاری کرده بودن، ییهو دیدن با اولین گروه آزاده‌ها زنده برگشت :))) کل خیابان کرمان، م شکوفه (دروازه‌دولاب تهران) شلوغ بود و همه اومده بودن استقبال آزاده و جای سوزن‌انداختن نبود، بعد ماها که فامیل بودیم با محمدآقا (آزاده) رفتیم خونه‌ی عمه مادرم وسط پذیرایی نشسته بودم که دیدم یهو مردها پاشدن رفتن زیر زمین خونه ولی من رو نبردن زیرزمین بزرگی بود که حمام و ... هم توش بود. کنجکاو بودم ببینم چه خبره ولی کسی راهم نمی‌داد و از درب زیرزمین فرستادنم بالا، بعد که اومدن بالا از حرفهاشون فهمیدم که رفتن توی زیرزمین جای شلاق و شکنجه‌هایی که روی تن محمدآقا بوده رو ببینن! محمد بعدا کارمند آتش‌نشانی شد و باز بارها و بارها زد توی دل خطر و ترسی از چیزی نداشت. محمد آقای ما برگشت اما؛ فکرم الان هم درگیره اینه که خانواده‌مون سر قبر کدوم بنده خدایی بجای محمد گریه می‌کردن؟ چه پدر/مادری چشم به راه برگشتن پسری بود که هیچوقت نه برگشت و نه پیکری بدستش رسید:))) #کتابدار _عروه‌الوثقی

:))) از جمله پیشنهادی هام #جمعه_دوم_آوریل 📌موقعیت: گلزار شهدای قم #روزمرگی #اربعین #شهیدانه _عروه‌الوثقی