#بهجت_اینگونه_بود ...❗️
✍ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت(ره): مراسم ختم که تمام شد، جمعیتی دور آقا حلقه زدند؛ دوست داشتند به آقا نزدیکتر شوند، التماس دعا بگویند، دستش را ببوسند. وسط شلوغی، جوانی آمد جمعیت را کنار بزند که ناخواسته با آقا برخورد کرد؛ آقا محکم به زمین خورد، طوری که عمامه از سرش افتاد. جوان ترسید؛ هاجوواج نگاهش را به سمت مردم چرخاند، از خجالت سرخ شد؛ مردم نگران آقا بودند. آقا بلند شد، بدون معطّلی؛ عمامهاش را که بر سر گذاشت، گفت: «این عبای ما کمی بلند است، بعضی وقتها زیر پایمان گیر میکند و ما را به زمین میزند.» جمعیت خندید، آقا هم... جوان به عبا نگاه میکرد. بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا
📚 این بهشت، آن بهشت، ص۴۶
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#بهجت_اینگونه_بود
آیت الله بهجت(ره)اینبار هم مثل خیلی وقتهای دیگر پول دادند و گفتند: روضه حضرت زینب بخوان.
دل به دریا زدم و پرسیدم: شما هربار میگویید روضۀ حضرت زینب بخوان، چی هست در این روضه؟
گفتند: به برکت این توسل، خیلیها حوائجشان را گرفتهاند...
براساس خاطره مداح مجلس روضه ✅
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#مادرت_مایل_است_فلان
#چیز_درخانه_باشد❗️
#بهجت_اینگونه_بود ...
◾️ محیط خانه گرم و صمیمی بود.
گذری کوتاه بر زندگی زاهدانه و دستورات اخلاقی آیتالله بهجت قدسسره
رفتار آیتالله بهجت با اهل منزل بهقدری صمیمی و مهربانانه بود که بسیاری از کمبودهای مادی در سایۀ این رفتارها در نظر نمیآمد. محیط خانه گرم و صمیمی بود. همیشه با احترام با افراد خانواده برخورد میکرد. حجتالاسلاموالمسلمین علی بهجت میگوید: «مرحوم آقا امرونهیکردن و تحکّمشان فقط در حلال و حرام بود. از آن زمان که من بالغ شدم و به سن پانزدهسالگی رسیدم، یکبار هم ایشان دستور ندادند نانی بخر یا چیزی تهیه کن. گاهی با عبارات لطیفی به ما میفهماندند که میخواهند کاری بکنیم؛ مثلاً میفرمودند: مادرت مایل است فلان چیز در خانه باشد».
📚 برگرفته از کتاب #صحبت_سالها
(مجموعه خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین #علی_بهجت)
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#بهجت_اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
همیشه اول روضه، از آقا امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف میخواندم.
آن روز هم غزلی خواندم در وصف عارض و قامت،
از مو و روی یار غایب از نظر...
آقا بلافاصله پیغام فرستاد که به فلانی بگویید: «اینقدر وصف چشم و ابرو و چهره نکند!»
مقام امام عجلاللهتعالیفرجهالشریف را وصف کند، عظمتش را...
بر اساس خاطرۀ مداح مسجد معظمله
📚 این بهشت، آن بهشت، ص41
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#بهجت_اینگونه_بود
آیت الله بهجت(ره)اینبار هم مثل خیلی وقتهای دیگر پول دادند و گفتند: روضه حضرت زینب بخوان.
دل به دریا زدم و پرسیدم: شما هربار میگویید روضۀ حضرت زینب بخوان، چی هست در این روضه؟
گفتند: به برکت این توسل، خیلیها حوائجشان را گرفتهاند...
براساس خاطره مداح مجلس روضه ✅
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#مادرت_مایل_است_فلان
#چیز_درخانه_باشد❗️
#بهجت_اینگونه_بود ...
◾️ محیط خانه گرم و صمیمی بود.
گذری کوتاه بر زندگی زاهدانه و دستورات اخلاقی آیتالله بهجت قدسسره
رفتار آیتالله بهجت با اهل منزل بهقدری صمیمی و مهربانانه بود که بسیاری از کمبودهای مادی در سایۀ این رفتارها در نظر نمیآمد. محیط خانه گرم و صمیمی بود. همیشه با احترام با افراد خانواده برخورد میکرد. حجتالاسلاموالمسلمین علی بهجت میگوید: «مرحوم آقا امرونهیکردن و تحکّمشان فقط در حلال و حرام بود. از آن زمان که من بالغ شدم و به سن پانزدهسالگی رسیدم، یکبار هم ایشان دستور ندادند نانی بخر یا چیزی تهیه کن. گاهی با عبارات لطیفی به ما میفهماندند که میخواهند کاری بکنیم؛ مثلاً میفرمودند: مادرت مایل است فلان چیز در خانه باشد».
📚 برگرفته از کتاب #صحبت_سالها
(مجموعه خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین #علی_بهجت)
👈 کمی تا بهجت🌷
#بهجت_اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
همیشه اول روضه، از آقا امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف میخواندم.
آن روز هم غزلی خواندم در وصف عارض و قامت،
از مو و روی یار غایب از نظر...
آقا بلافاصله پیغام فرستاد که به فلانی بگویید: «اینقدر وصف چشم و ابرو و چهره نکند!»
مقام امام عجلاللهتعالیفرجهالشریف را وصف کند، عظمتش را...
بر اساس خاطرۀ مداح مسجد معظمله
📚 این بهشت، آن بهشت، ص41
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#بهجت_اینگونه_بود
آیت الله بهجت(ره)اینبار هم مثل خیلی وقتهای دیگر پول دادند و گفتند: روضه حضرت زینب بخوان.
دل به دریا زدم و پرسیدم: شما هربار میگویید روضۀ حضرت زینب بخوان، چی هست در این روضه؟
گفتند: به برکت این توسل، خیلیها حوائجشان را گرفتهاند...
براساس خاطره مداح مجلس روضه ✅
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#بهجت_اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
همیشه اول روضه، از آقا امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف میخواندم.
آن روز هم غزلی خواندم در وصف عارض و قامت،
از مو و روی یار غایب از نظر...
آقا بلافاصله پیغام فرستاد که به فلانی بگویید: «اینقدر وصف چشم و ابرو و چهره نکند!»
مقام امام عجلاللهتعالیفرجهالشریف را وصف کند، عظمتش را...
بر اساس خاطرۀ مداح مسجد معظمله
📚 این بهشت، آن بهشت، ص41
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#بهجت_اینگونه_بود
آیت الله بهجت(ره)اینبار هم مثل خیلی وقتهای دیگر پول دادند و گفتند: روضه حضرت زینب بخوان.
دل به دریا زدم و پرسیدم: شما هربار میگویید روضۀ حضرت زینب بخوان، چی هست در این روضه؟
گفتند: به برکت این توسل، خیلیها حوائجشان را گرفتهاند...
براساس خاطره مداح مجلس روضه ✅
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#بهجت_اینگونه_بود ...❗️
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
مراسم ختم که تمام شد، جمعیتی دور آقا حلقه زدند؛ دوست داشتند به آقا نزدیکتر شوند، التماس دعا بگویند، دستش را ببوسند. وسط شلوغی، جوانی آمد جمعیت را کنار بزند که ناخواسته با آقا برخورد کرد؛ آقا محکم به زمین خورد، طوری که عمامه از سرش افتاد.
جوان ترسید؛ هاجوواج نگاهش را به سمت مردم چرخاند، از خجالت سرخ شد؛ مردم نگران آقا بودند. آقا بلند شد، بدون معطّلی؛ عمامهاش را که بر سر گذاشت، گفت: «این عبای ما کمی بلند است، بعضی وقتها زیر پایمان گیر میکند و ما را به زمین میزند.»
جمعیت خندید، آقا هم... جوان به عبا نگاه میکرد.
بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا
📚 این بهشت، آن بهشت، ص۴۶
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#بهجت_اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
هنگام مطالعه، غیر از نوۀ خردسالش محمود، کسی نمیتوانست مزاحمش شود؛ نباید رشتۀ افکارش به هم میریخت؛ محمود آمد و صاف رفت سراغ قفسۀ کتابها. آقا همین که متوجه شد، کتابش را گذاشت زمین و جواب سلامش را داد. محمود کتاب بزرگی را برداشت و وسط اتاق باز کرد، با شکم خوابید روی زمین و دستش را زیر چانهاش گذاشت. کتاب را سَر و تَه گرفته بود! آقا از پشت میز صدا زد: «چهکار میکنی؟» محمود خیلی جدی گفت: «ساکت آقا جان! درس دارم!» لبخندی بر لبان آقا نشست. محمود هم بلند شد و رفت، انگار مأموریت ایجاد همین لبخند را داشت!
به بچههای کوچک میدان میداد، تاجاییکه وقتی خانه بود، بچهها حاکم خانه بودند، کسی جرئت نداشت با آنها تندی کند.
میفرمود: «اینها معصومند، قریبالرجوع از ربّشان. علت جاذبۀ آنها، عصمت آنان است.» هر روز بهبچهها توصیه میکرد «چهار قل» و «آیةالکرسی» بخوانند؛ خودش هم برایشان دعا میخواند:«اَللّٰهُمَّ اجْعَلْهُ فٖی دِرعِکَ الحَصٖینَةِ الَّتٖی تَجْعَلُ فٖیهٰا مَنْ تُرٖیدُ.» بر اساس خاطرۀ حجتالاسلام و المسلمین علی بهجت
@behjat135