هدایت شده از حافظین نیوز
5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃مدح بسیار زیبا برای امیرالمومنین علی علیه السلام ؛پخش از تلویزیون اهل سنت
هر روز میگویم یاعلی❤️🍃🌹
💠صبح صادق مهدوی
🇮🇷@Sobhesadegh_ir
┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
دل من از غم هجران رخت غمگین است
بار هجران تو بر سینه من سنگین است
به گدایی تو بر پادشهان فخر کنم
پادشاهی که گدایت نبود مسکین است
کاسه لیسی سر سفره تو ما را بس
کاسه لیس در تو زنگیش تامین است
شادم از آن که اسیر غم عشق تو شدم
گر چه تلخ است فراق تو٬ غمت شیرین است
همه گویند که از عشق تو دیوانه شدم
عشق تو کیش من و دین من و آئین است
چه کنم گرنکنم گریه ز هجران رخت
گریه آبی است که بر آتش دل تسکین است
لحظه ای بر در کاشانه مادر بنگر
که هنوز از اثر خون پسر رنگین است
تازیانه چو عدو برتن مامت می زد
دیده باب تو از دیدن آن خونین است
اى که دل ها همه از داغ غمت غمگین است
وى که از خون تو صحراى بلا رنگین است
نرود یاد لب تشنه ات از خاطره ها
هر که را مى نگرم از غم تو غمگین است
زان فداکارى و جانبازى مردانه تو
به لب خلق جهان تا به ابد تحسین است
نازم آن همت والا که تو را بود حسین
که قیامت سبب رشد و بقاى دین است
جان ز کف دادن و تسلیم به ظالم نشدن
آرى آرى به خدا همت عالى این است
جاودان خاطره ی نهضت خونین تو شد
چون که دین زنده از آن خاطره ی خونین است
جان به قربان تو اى کشته که خود فرمودى
مرگ با نام به از زندگى ننگین است
زان جفایى که به جان تو روا داشت یزید
تا ابد دیده تاریخ بر او بدبین است
میهمان کشتن و آنگاه اسیرى عیال
این گناهى است که مستوجب صد نفرین است
هر که از صدق و صفا دست به دامان تو زد
عزت هر دو جهانش به خدا تأمین است
چه کنم گر نکنم گریه به مظلومى تو
گریه آبى است که بر آتش دل تسکین است
تا منظم به جهان گردش لیل است و نهار
تا منوّر به فضا مهر و مه و پروین است
بر تو و بر همه یاران شهید تو درود
که ز خون شهدا عزّت دین تضمین است
غیر نام تو نباشد به زبان «خسرو» را
که ز نام تو بود گر سخنش شیرین است
شاعر: محمّد خسرو نژاد
عاشق شدیم وعاشق حیران ماشدند
قومی اسیر زلف پریشان ما شدند
آنقدر عاشقیم که عشاق روزگار
مبهوت اشتیاق گریبان ما شدند
روح القدس شدیم وتمامی شاعران
گرم غزل سرایی دیوان ما شدند
یوسف شدیم وبهر تماشای حال ما
صدها عزیز راهی زندان ما شدند
آنقدر آمدیم ومسلمان او شدیم
آنقدر آمدند ومسلمان ما شدند
ما عاشقیم عاشق حیران زینبیم
تکفیرمان کنید مسلمان زینبیم
--
مارا نوشته اند برای گدا شدن
سائل شدن، اسیر شدن، مبتلا شدن
از آنطرف خلاصه دری باز میشود
می ارزد انتظار به این آشنا شدن
عشاق سنگ خورده ی دیوار زینبیم
پس واجب است غرق تماشای ما شدن
وقتی مسیر جای قدمهای زینب است
میلی نمیکنیم به جز خاک پا شدن
اول طواف بعد منا پس چه بهتر است
بعد از دمشق راهی کرب و بلا شدن
"مارا برای راز و نیاز آفریده اند
این کعبه را برای نماز آفریده اند"
--
این کیست که فرشته گلیم آورش شده
بال وپر فرشته نخ معجرش شده
دیگر نیاز نیست به گهواره بردنش
دست حسین بالش زیر سرش شده
از این به بعد خانه ی مولا چه دیدنی است
با زینبی که فاطمه ی دیگرش شده
زهرا همان که ام ابیهاش گفته اند
زهرا همان که مادرش پیغمبرش شده
دیروز دختر وجنات خدیجه بود
حالا خدیجه آمده ودخترش شده
اینگونه بود فاطمه شد ریشه بقا
اینگونه بود فاطمه شد ام امها
--
زینب طلوع بود ولی ابتدا نداشت
زینب غروب بود ولی انتها نداشت
زینب رسول بود ولی مصطفی نشد
شهر نزول بود اگرچه حرا نداشت
زینب اگر نبود کسی فاطمی نبود
زینب اگر نبود کسی مرتضی نداشت
زینب اگر نبود حسینی نمیشدیم
زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت
زینب هر آنچه گفت تماما حسین بود
اصلا به غیر نام حسین اعتنا نداشت
زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم
باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم
--
جایی پریده است که پیدا نمی شود
حتی عروج اینهمه بالا نمی شود
دیدند صبح آمده اما در آسمان
خورشید شهر فاطمه پیدا نمی شود
یا ایها الزسول چرا آفتاب صبح
در آسمان شهر تماشا نمی شود
فرمود :زینب آینه ی روی دخترم
آنکه مقام بی حدش املا نمی شود
چون بی نقاب آمده بیرون حجره اش
امروز آفتاب هویدا نمی شود
حقش نبود کعبه نیلوفرش کنند
حقش نبود سر زده بی معجرش کنند
--
لبهاش تشنه بود ولی رود نیل بود
بالش شکسته بود ولی جبرئیل بود
زینب فرشته آینه حوریه عاطفه
از جنس خانواده ای از این قبیل بود
گودال هم که رفت فقط سر به زیر بود
شرمنده بود از اینکه قتیلش قلیل بود
کوچه به کوچه لشگر کوفه شکست خورد
از دست خانمی که تماما اصیل بود
ویرانه کرد کاخ بلند یزید را
زینب تبر نداشت ولیکن خلیل بود
علی اکبر لطیفیان
هرکه بیمار طبیبان شد دچارش بهتر است
دل که نذر کربلا شد بی قرارش بهتر است
بردن چیزی به دربار کریمان خوب نیست
سائل آقا شدن اصلا ندارش بهتر است
ما چرا بیچاره... بیچاره آنها که حسینی نیستند
هرکه شد وقف محرم روزگارش بهتر است
فاطمه با گریه اش ما را اسیر خود نمود
آری آری گریه اصلا گریه دارش بهتر است
هرکه گفت نام حسین نام دگر را نبرد
هیچ ذکری بخدا نام حسین جان نشود
درد ما داغ حسین است دوایش گریه است
با طبابت جگر سوخته درمان نشود
" از زبان حضرت زینب خطاب به امام حسین(ع)":
قرآن بخوان از روي نيزه دلبرانه
ياسين و الرحمان بخوان پيغمبرانه
قرآن بخوان تا خون سرخت پا بگيرد
همچون درخت روشني در هر کرانه
بايد بلرزاني وجود کوفيان را
قرآن بخوان با آن شکوه حيدرانه
خورشيد زينب شام را هم زير و رو کن
قرآن بخوان با لهجه اي روشنگرانه
کوثر بخوان تا رود رود اينجا ببارم
در حسرت پلک کبودت خواهرانه
قرآن بخوان شايد که اين چشمان هرزه
خيره نگردد سوي ما خيره سرانه
اما چه تکريمي شد از لب هاي قاري
تشت طلا و بوسه هاي خيزرانه
گل داده از اعجاز لب هاي تو امشب
اين چوب خشک اما چرا نيلوفرانه
در حسرت لب هاي خشکت آب ميشد
ريحانه ات با التماسي دخترانه
آن شب که ميبوسيد چشمت را سه ساله
خم شد ز داغت نيزه هم ناباورانه
از داغ تو قلب تنور آتش گرفته
تا صبح با غمناله هايي مادرانه
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله
زائر کرببلا حق شفاعت دارد
قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله
دستگیری ز گدا گردن هر ارباب است
کار ما دست تو آقاست اباعبدالله
مستجاب است دعا گوشه ی شش گوشه ی تو
حرمت عرش معلی ست اباعبدالله
هر کسی داد سلامی به تو و اشکش ریخت
او نظر کرده ی زهراست اباعبدالله
بارها گفت اگر من ز حسینم، دیدم
جلوه اش اکبر لیلاست اباعبدالله
چشم ما روز قیامت به پر قنداقه ست
پسرت مالک فرداست اباعبدالله
روزی گریه ی ما دست رباب افتاده
روضه خوان در دل صحراست اباعبدالله
باب بین الحرمین از حرم عباس است
همه جا سفره ی سقاست اباعبدالله
ما که باشیم که سنگ تو به سینه بزنیم
سینه زن زینب کبری ست اباعبدالله
مادرت گفت "بنیَّ" دل ما ریخت به هم
بردن نام تو غوغاست اباعبدالله
مادرت گوشه ی گودال تماشا می کرد
بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله
قاسم نعمتی
روایت است که رحمت کند خدای حسین
هر آن کسی که کند گریه در عزای حسین
روایت است که نفسهاش مثل تسبیح است
دل گرفته و مهموم غصه های حسین
روایت است که آیاتی از کتاب الله
فقط برای حسین است و ماجرای حسین
روایت است زیارت کند خدایش را
کسی که رفت زیارت به کربلای حسین
روایت است بگیری عنان اشک از چشم
مگر زبیم خدا و مگر برای حسین
روایت است که یاری کننده زهراست
کسی که گریه نموده است در رثای حسین
روایت است که این اشک را نگه دارد
برای روز مبادایمان خدای حسین
ببار چشم و خودت را نشان بده امشب
چرا که هست رضای خدا رضای حسین
بگیر مجلس روضه بریز آب روان
که مرهم است به هر زخم سید عطشان
منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین
مرغ دل ما زند، پر به هوای حسین
یک نگه کربلا بِه بود از صد بهشت
جنت اهل دل است، صحن و سرای حسین
دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید
زاهد و حور و قصور، ما و لقای حسین
تربت پاکش بود داروی هر دردمند
دار شفای خداست، کرب و بلای حسین
ملک سلیمان بود در نظرش بی بها
آن که گدایی کند پیش گدای حسین
هرکه رود کربلا بوسه به خاکش زند
بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین
چون به عزاخانه اش پا نهی آهسته نه
بال ملایک بود، فرش عزای حسین
خنده کنان می رود، روز جزا در بهشت
هرکه به دنیا کند، گریه برای حسین
غم نخورد بعد از این، بهر سرای دگر
آن که «شکوهی!» شود، نوحه سرای حسین
ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند
سوختگان غمت، با غم دل خرم اند
هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت
باخبران غمت، بی خبر از عالم اند
در شکن طره ات، بسته دل عالمی است
وان همه دل بستگان، عقده گشای هم اند
یوسف مصر بقا، در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن، آمده با درهم اند
تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست
کین شهدا تا ابد، فخر بنی آدم اند
در طلبت اشک ماست، رونق مرآت دل
کین درر با فروغ، پرتو جام جم اند
چون به جهان خرمی، جز غم روی تو نیست
باده کشان غمت، مست شراب غم اند
عقد عزای تو بست، سنت اسلام و بس
سلسله ی کائنات، حلقه ی این ماتم اند
(سلسله ی موی دوست، حلقه دام بلاست
هرکه دراین حلقه نیست، فارق ازاین ماجراست)
گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خم اند
خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را
زان که شهیدان تو، جمله مسیحا دم اند
هردم از این کشتگان، گرطلبی بذل جان
در قدمت جان فشان، با قدمی محکم اند
سر خدای ازل، غیب در اسرار توست
سر تو با سر حق، خود ز ازل توام اند
محرم سر حبیب، نیست به غیر از حبیب
پیک و رسل در میان، محرم و نامحرم اند
درغم جسمت فواد اشک نبارد چرا
کاین قطرات عیون زخم تو را مرهمند
فواد کرمانی
ای سایه ات فتاده به روی سرم حسین
معنای واقعی اصول الکرم حسین
یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند
تسکین دردهای دل مضطرم حسین
یادم نمیرود که همه عزتم تویی
من پای سفره تو شدم محترم حسین
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تراز پدرومادرم حسین
من سالهاست دربه در روضه توام
داغ تو را به جان ودلم میخرم حسین
در کوچه های سینه زنی سالیان سال
در حسرت هوای حرم می پرم حسین
کابوس من شده غم دوری کربلا
در خواب هم ذکر لب من حرم حسین
تا گفتم اسم کرب و بلا را دلم گرفت
مانند خواهری که صدا زد دلم حسین
اینجا کجاست؟ خواهرت افتاد از نفس
رحمی نما به سینه شعله ورم حسین
اینجا عجیب بوی فراق تو میرسد
یک دم نگاه کن تو به چشم ترم حسین
زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا
یک ذره حق بده نشود باورم حسین
مجموع حرف های من اینجا خلاصه شد
در یک کلام ای همه باورم حسین
حسین صیامی