eitaa logo
{عـــاشــــقان ظـــهور}[³¹³]
843 دنبال‌کننده
23هزار عکس
10.2هزار ویدیو
201 فایل
•《﷽》• ❀حࢪف‌دلٺ‌ࢪابگوبێ‌آنڪہ‌ڪسےهویٺت ࢪابشناسڊ↯♥️ https://abzarek.ir/service-p/msg/1664157 ❀پاسخ ڼأشڹٲسمون📮⛱↯ ❥ @Nashenas_Zohor ❀شرایط‌وٺبلیݟاٺ↯💰 ❥ @Sharayet_Zohor ❀﴿ڪانال‌وقف‌ِآقامون امام زمانه🫀🙂﴾ ⁅ᗘ@Asheghan_zhoor
مشاهده در ایتا
دانلود
طرح اولیه، ‌۲۶۰ گردان برای کربلای ۴ نیرو آورده بودیم اما زمانی که متوجه شدیم عملیات لو رفته فقط ۴۰ گردان را به میدان فرستادیم. ، از سه محور بودو اما به دلیل مشکلاتی ، تنها یک محور به عنوان تنها راه باقی‌مانده جنگ در جبهه جنوب انتخاب شد🌴🌴 ادامه روایت عملیات کربلا 4انشاالله فردا شب 🌴🌴🌴🌴
هر وقت علی اذان می گفت، می رفتم جلویش و با چشمهای از حدقه در آمده در چشمهایش نگاه می کردم تا خنده اش می گرفت و اذان گفتنش سکته پیدا می کرد! اما این بار علی لبخندی غمناک زد و در حالی که اشک از چشمهایش سرازیر بود، خواند: اشهد ان محمداً رسول الله(ص).🌹🌹🌹🌹🌹🌹
6.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی نامه خودنوشت سرباز شهید حاج قاسم سلیمانی تقدیم شما عزیزان خواهد شد🌹🌹🌹التماس دعا🙏 🌐
دم دمای غروب، کامیونها را آوردند. سوار شدیم و ۲ کیلومتری پاساژ پیاده شدیم و از پشت خاکریز به سمت پاساژ رفتیم. به هر ضرب و زوری بود، خود را داخل پاساژ جا دادیم. مقر گردان نوح هم در بهداری بود؛ درست روبه روی پاساژ، سمت چپ جاده آسفالت. به محض مرتب کردن وسایل راه افتادیم🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- ناشناس.mp3
41.54M
زندگی نامه خودنوشت سربازوطن شهید حاج قاسم سلیمانی تقدیم شما عزیزان خواهد شد🌹🌹🌹التماس دعا🙏 🌐
برشان می گرداندند داخل پاساژ. حاج آقا واعظی، روحانی گردان و حسین مهدی پور بودند که اول کاری با یک خمپاره مجروح شده بودند. پریدم تو کانال. باید از درون کانال وارد اروند میشدیم؛ البته دویست متر آخر را تا کمر در آب بودیم؛ آب و گِل که از نظر استتار خوب بود. نام عملیات را اعلام کردند: کربلای۴، با رمز یا فاطمه الزهرا(س) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سمت بچه های نوح، چون بعد از نماز کار شروع می شد، یک ساعت وقت برای خداحافظی داشتیم. با مجید آزادفر، حسین ضمیری، علیزاده، حسن پور و ... که خداحافظی کردم، احساس دلتنگی شدید می کردم. برگشتم داخل پاساژ، زمین و زمان را به خمپاره و توپ بسته بود. صدای گرم و دلنشین اذان علی عرب شیبانی همه را به خود🌹🌹🌹🌹🌹🌹
نگاه آخر به اروند به یاد دوستان شهیدم وقتی خواستم برگردم، برای آخرین بار به اروند نگاهی ناامیدانه کردم و زیر لب گفتم: "بچه ها! خداحافظ. علی من!خداحافظ." تا بلند شدیم برگردیم، دشمن متوجه ما شده بود، دور و بر کانال را گرفت زیر آتش. همه، فین ها را به دست گرفته، به دستور برادر جلیل شروع کردیم با تمام قوا این سه کیلومتر را به سمت پاساژ دویدن. محمد خلیل نژاد یکی از بچه های جانباز پای مصنوعیش در رفته بود و با خونسردی بالای کانال نشسته بود و داشت پایش را می بست. داد زدم: کمک می خوای 🌴🌴🌴🌴
🌴🌴 ادامه خاطرات روایت عملیات کربلا4 انشاالله فردا شب  التماس دعا 🌴🌴🌴🌴کربلای 4 واقعا سخت است، اگر این عملیات لو نمی‌رفت در همان شب اول، بصره به دست رزمندگان کشورمان سقوط کرده بود و جنگ هشت ساله تحمیلی رژیم بعث علیه ایران اسلامی سرنوشت دیگری داشت. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
تکبیره الاحرام عشق صف نماز بسته شد. حاج آقا واعظی خیلی زحمت کشید تا توانست خود را کنترل کرده، تکبیره الاحرام بگوید. مکبّر هم محمد واحدی بود. صدای او به هیچکس نمی رسید. پیش نماز گریه می کرد، مأمومین گریه می کردند. مکبر گریه می کرد، عجب نمازی بود! خیلی چسبید. در قنوت نماز، صدای ناله و انابه های "الهی الحقنی بالشهدا و الصالحین" در فضای سالن پیچیده بود🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به مقتل رفتن گروهان ستار اول، گروهان ستار رفت بیرون از کانالی که بچه های مهندسی لشگر طی ۳ ماه با زحمت بسیار کشیده بودند و تا اروند رود سه کیلومتر راه بود، عبور کنند. وقتی نوبت گروهان ما شد، دیدم بین در پاساژ تا لب کانال، ۲ تا از بچه های گروهان ستار افتاده اند و یکی دو تا امدادگر داشتند 🌹🌹🌹🌹🌹
به یاد همه شهدا_.mp3
2.99M
به یاد سردار، به یاد سردار... 😭😭😭 -💔🥀 اگر دلتنگ صدای سردار دلها هستی گوش کن ..... خدایا به این اشک های حاج قاسم ... 😭😭😭😭