eitaa logo
{عـــاشــــقان ظـــهور}[³¹³]
840 دنبال‌کننده
23هزار عکس
10.2هزار ویدیو
201 فایل
•《﷽》• ❀حࢪف‌دلٺ‌ࢪابگوبێ‌آنڪہ‌ڪسےهویٺت ࢪابشناسڊ↯♥️ https://abzarek.ir/service-p/msg/1664157 ❀پاسخ ڼأشڹٲسمون📮⛱↯ ❥ @Nashenas_Zohor ❀شرایط‌وٺبلیݟاٺ↯💰 ❥ @Sharayet_Zohor ❀﴿ڪانال‌وقف‌ِآقامون امام زمانه🫀🙂﴾ ⁅ᗘ@Asheghan_zhoor
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
منبع پروف های چریکی💣🔥 جون میده برا ادیت زدن😆👀 ادیت زنایی که مشکل عکس خام ادیت دارید بگوش🤕 سریع بیاید اینجا تا مشکلتون حل شه ابزار ادیت برا ادیتورا😸😻🙌🏼 https://eitaa.com/joinchat/3336896640C7d4ea528f4 اگه ادیتم بلد نیستی بیا بیاموز😁😎
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
ببینید چی پیدا کردم هنرمندااااا😌🐈🌸 بهترین کـانال نقـاشی در ایتا🛴✨🍓 نقاشیاش توی هیچ کانالی پیدا نمیشه👻🍒 فقط هنرمندای خلاق🔥😌🎨 نقاشی یک استعداده پس هنرمند نیستی نیا😎 هروز هر دقیقه پست آموزشی میزاره توی کانالش😱🌝🌱 واااای میمیرم واسه نقاشیاش🤤🧚🏻‍♀🧡 https://eitaa.com/joinchat/125304939Cc62a40f124 🍌🐶👀 🏃🏻‍♀🔥🐎
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
از‌عاࢪفۍپࢪسیدند: دوست‌ࢪاچوݩ‌دوستۺ‌داࢪی‌نیازش‌داࢪی‌؟🌱 یاکھ‌چون‌نیازش‌داࢪی‌دوستش‌داری؟![🙃👀]⇨ گفت:چون‌داࢪمش‌بۍنیازم...{♥️🌿} https://eitaa.com/joinchat/2006253699C49f2c0a620 🌿!' 🌱🙃➣ 👦🏻"
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
-سلام خوبی زهرا جان؟ چراناراحتی؟ +ممنون زینب جون نه چون حوصله ام سر رفته _ خوب اینکه ناراحتی نداردمن یک کانال می‌شناشم خیلی عالیه همه چیزتوش پیدامیشه: ........ این هم لینک کانال حتما عضو شوپشیمان نمی‌شوی☺️☺️☺️😍😍😍 بزن رو لینک رو صفحه گوشیم سوپرایز شی😍👇👇 سریع بیا تو کانال🍓🦋 ╭━━━━━━━╮ ┃  ● ═ ┃ ┃███████┃ ┃███████┃ ┃███████┃ ┃███████┃ ┃███████┃ ┃███████┃ ┃    O ┃ ╰━━━━━━━╯ بدو الان صفحش خاموش میشه😍 اگه حوصلت سر رفته بدو🌸 یه سوپرایز✨🎊 فقط تا 10 ثانیه لینک بازه بدو♥️ بدو حالا کانال پر میشههههه😱😱 +ممنوننننن خیلی خیلی خیلی عالی بودددددد ممنون عزیزم💐🌹❤️🙏🙏
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
میخوام یه کانال بهت معرفی کنم پر از اطلاعات از فیلم ها ، بازیگران مطرح سینمای جهان ، کلی فیلم و سریال 2021 ، جدیدی و قدیمی و.... خلاصه هر چی بگم کم گفتم 😃👍🏻 از عضویت تو کانالش پشیمون نمیشی خیلی باحاله تازه اهنگ های جدید و اطلاعات از فوتبالیست ها و خواننده ها میزاره هر اتفاقی تو دنیا میوفته اول ادمین این کانال خبر دار میشه بعد شما که توش عضویت 😍😍😍 کلا هر چی هنرمنده تو این کانال هست 😍😍😍 اینم لینکش 😍♥️ : @bensher
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس✓
کانال هایی که معرفی کردم📌 بهترین کانال های ایتا هستن🏆 تبادلات گل نرگس کانال ناجور معرفی نمیکنه✓ همه کانال هایی که ادمینم از نظر معنوی و اخلاقی تایید شدن🎗 مدیر ها حتما جذب ها پی وی گفته شه🖇 برا اطلاع بیشتر از طرز کارم در اینفوتب عضو شید"سنجاقه"🔥 https://eitaa.com/joinchat/2046886010C514de53f6c بعد از مطالعه شرایط و طرز کار؛ اگر شرایط رو داشتید، پی وی در خدمتتونم✋🏻 💫@Makh8807💫
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس✓
کدوم فصل رو بیشتر دوست داشتید؟🤔 بیا سکانس هاش رو میذاره😎 پایتخت1 پایتخت2 پایتخت3 پایتخت4 پایتخت5 پایتخت6 پشیمون نمیشی🤠
سلام عشقا خوبین😍 میخوام ۳پارت از رمان هرچه تو بخواهی روبزارم☺️❤️😘
📚 رمان زیبای 🌈 ✨ قسمت👈صد و چهلم ✨ بچه ها رو صدا کردم و اومدن وقتی هدیه های دست وحید رو دیدن، جیغ کشیدن و بدو اومدن سمت ما.وحید بلند میخندید.😁 👈اول هدیه فاطمه سادات🎁👧🏻 رو بهش داد.فاطمه سادات پنج سالش بود و عاشق کتاب.📚هیچی به اندازه کتاب خوشحالش نمیکرد. وحید ده تا کتاب براش گرفته بود و تو یه جعبه خیلی خوشگل گذاشته بود. فاطمه سادات یکی یکی کتاب ها رو درمیاورد،با ذوق نگاهش میکرد،😍بعد میدید یکی دیگه هم هست دوباره جیغ میکشید و اون یکی رو هم برمیداشت. برای ده تا کتاب،ده بار جیغ کشید.😍☺️من و وحید هم باخنده نگاهش میکردیم. وقتی مطمئن شد دیگه تموم شده، خودشو انداخت بغل وحید 😍🤗و حسابی بوسش میکرد.😘👧🏻وحید هم حسابی کیف میکرد. بعد دو تا ماشین به پسرها داد.🎁🎁👦🏻👦🏻پسرها هم که دوسال و دو ماهشون بود،مثلا میخواستن مثل فاطمه سادات باشن.😅 جیغ کشیدن و دو تایی خودشون رو انداختن بغل وحید.فاطمه سادات گوشیمو آورد و گفت: _عمه نجمه ست،با شما کار داره.📲 به وحید نگاه میکردم.گفتم: _سلام نجمه جان....خوبیم خداروشکر، شما خوبی؟همسرگرامیتون خوبن؟.... آره،خونه ایم......وحید هم اومده.😊 وحید سؤالی نگاهم میکرد.🙁 -بفرمایید،قدمتون روی چشم.... خداحافظ😊 وحید گفت: _میخوان بیان اینجا؟😕 -آره.😊 -چرا گفتی بیان؟!! میگفتی یه شب دیگه بیان.😐 -وحیدجانم!!!! مهمان میخواد بیاد بگم نیاد؟!!!😳 -آره،بگو امشب نیان.اصلا گوشی رو بده،خودم بهش میگم.😐 دستشو دراز کرد گوشی رو بگیره،گوشی رو بردم کنار.باتعجب گفتم: _وحید!!! شما که مهمان نواز بودی؟!!!😊 گفت: _آخه امشب؟! پیش اونا که نمیشه کیک بیاریم.گوشی رو بده.یه جوری بهش میگم که ناراحت نشن.😐🎂 باخنده بلند شدم و گفتم: _نخیر.زشته من گفتم بیان،شما بگی نیان.میگن زن و شوهر باهم اختلاف دارن...الان هم برو لباس هاتو عوض کن،گفتن نزدیکن.😠😁 وحید بلند شد و گفت: _بذار نجمه بیاد،من میدونم و اون. حسابشو میرسم.😬👊 خنده م گرفت.گفتم: _بیا برو،داداش مهربون.😃هرکی ندونه من میدونم که شما کمتر از گل به خواهرات نمیگی.😉 وحید لبخند زد ☺️و رفت لباس هاشو عوض کنه..سریع کاغذ کادو ها رو جمع و جور کردم.دسته گل خوشگلمو تو گلدان خوشگل گذاشتم.💐😌یه کم نگاهش کردم بعد رفتم که آماده بشم... زنگ درو زدن... من و وحید جلوی در ایستاده بودیم که یه دفعه آقاجون وارد شد.😅من و وحید تعجب کردیم.😟نجمه نگفته بود بقیه هم هستن.بعد آقاجون،بابا وارد شد.تعجب ما بیشتر شد.😳 بعد مامان.بعد مادروحید.من و وحید با تعجب نگاهشون میکردیم😳 و فقط میگفتیم سلام.😳✋اونا هم پشت سر هم وارد میشدن و بالبخند نگاهمون میکردن.😃😄😁 بعد علی با یه ظرف میوه اومد.🍊🍎🍇 بعد محمد.بعد شوهر نرگس یه ظرف شیرینی داشت.🍰 بعد شوهرنجمه.اسماء،مریم،نرگس و بعد بچه ها.وحید خواست درو ببنده که نجمه گفت: _داداش،منو یادت رفت.😜 وحید درو باز کرد.نجمه با یه کیک بزرگ اومد تو،😎🎂سلام کرد و رفت پیش بقیه. من و وحید باتعجب به هم نگاه میکردیم. علی باخنده گفت: _شما نمیاین تو؟ بفرمایید،منزل خودتونه.😁 همه خندیدن.😀😃😄😁😂 ما به بقیه نگاه کردیم.همه نشسته بودن. محمد بالبخند گفت: _ظاهرا مزاحم شدیم.😁😜 همه خندیدن.😀😃😄😁من و وحید به هم نگاه کردیم بعد به بقیه.همه به ما نگاه میکردن.آقاجون گفت: _چرا نمیشینین؟😁 یه مبل دو نفره رو برای ما خالی گذاشته بودن.من و وحید باهم رفتیم پیش بقیه. گفتم: _همگی خیلی خوش اومدین.☺️ همه خندیدن.گفتم: _چرا میخندین؟!!!😅 نرگس بالبخند گفت: _مطمئنی خیلی خوش اومدیم؟!😜😂 همه خندیدن....😀😃😄😁😂 ادامه دارد...