فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😱😲 الله اکبر
مرگ ناگهانی نخست وزیر گجرات هند، هنگام نطق علیه دین مبین اسلام!!!! و زمانی که میگه: باید سم در رگ اسلام بریزیم!! و ادامه حضور بموقع حضرت ملک الموت...
ممنونم اگر پست رو برای دوستانتون بفرستید تا در #ثواب انتشار این کلیپ دخیل شوید...
*نصراله سیچونی یکی از خیرین و مومنین و مغازه داران کاروانسرای کلگه مسجدسلیمان ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود* *تا خدا را زیارت کند*
تمام روزها روزه بود.
در حال اعتکاف.
از خلق الله بریده بود.
صبح به صیام و شب به قیام.
زاری و تضرع به درگاه او
*شب ۳۶ ام ندایی در خود شنید که می گفت: ساعت ۶ بعد از ظهر، بازار شوشتری ها (مسگران)، دکان رضا زاده مسگر *برو خدا را زیارت خواهی کرد*
نصراله سیچونی از ساعت ۵ در بازار شوشتری ها (مسگران) حاضر شد و در کوچه های بازار شوشتری ها از پی دکان می گشت...
میگوید : پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد،
*قصد فروش آنرا داشت...*
به هر مسگری نشان می داد، وزن می کرد و می گفت: ۴ ریال و ۲۰ شاهی
*پیرزن می گفت: نمیشه ۶ ریال بخرید؟*
مسگران می گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند.
*بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود.*
مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ، خرید دارید؟
*مسگر پرسید چرا به ۶ ریال؟؟؟*
پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود!
مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی،
*امّا اگر مُصر هستی من آنرا به ۲۵ ریال می خرم!!!*
پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!!!
مسگر گفت: ابدا"
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت!!!
پیرزن که شدیدا متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد.
*نصراله سیچونی گفت* : من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم :
عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!!
اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند
*در صورتی که...به ۲۵ ریال می خری؟!!!*
مسگر پیر گفت : من دیگ نخریدم!!!
*من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد، من دیگ نخریدم...*
از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که
*ندایی با صدای بلند گفت:*
*با چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد!!!*
*به وظیفه عمل کن و دست افتاده ای را بگیر و بلند کن ، ما خود به زیارت تو خواهیم امد*
گر بر سرِ نفس خود،امیری مردی
گر بر دِگران ، خرده نگیری مردی
مردی نَبُوَد فتاده را ، پای زدن
*گر دست فتاده ای بگیری مردی
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نوای خاص و سوزناک میهمان نابینای برنامه محفل
🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋
🔹استودیو برنامه محفل بهم ریخت...اشک همه رو درآورد
🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿#کلیپ | #استاد_شجاعی
قضا و قدر خواستِ خدا نیست!
خواستِ شماست !
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨
هدایت شده از حقوقی/پـاک نشہ!
🟨 دعوت به همکاری 🟨
🔴 صاحب کسب و کار خودت شو
✔️ بدون محدودیت زمانی و مکانی
✔️ به صورت آنلاین
✔️آموزش صفر تا صد
✔️ درآمد روزانه حلال از ۱ميليون به بالا💸💸
⭕️ جهت اطلاعات بیشتر
⭕️ @Faramarzi_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزیزم تو هنوزم زیبایی
این شبها دعا برای مردم غزه فراموش نشه
#غزه
#حرفدل
خدایا
ببخشید..
ما مثل بندههای درجهیک نیستیم
ما بلد نیستیم فراقِ مهمـانیات را زار بزنیم 😫
ما مثل آدمحسابیها نیستیم که در این روزهای آخر،
دعایوداع بخوانیم و بغض کنیم 🥺
ما نمیفهمیم جمعشدن سفرهی مهمانیات یعنی چه ❓
ما حالیمان نیست توی چه ساحلِ خوشآبوهوایی نشستهایم
و دیگر باید بساطمان را جمع کنیم و برگردیم
به زندگیهای دودگرفتهی قبل...😷
ما دلخوش بودیم به غیرعادیهای مهمانیات ✨
به اینکه ساعت چهار صبح را ببینیم ⏰
همهی عشقمان توی سحرهای رمضان
به این بود که آن لیوانِ آبِ آخر را جوری سر بکشیم؛🥤
که روی ۵ ثانیه مانده به اذان فیکس
شود
وقبلِ اللهاکبرِ موذن پایینبرود 😌
🔅دلمان به چُرت زدن های قبل افطار خوش بود 😮💨
ما دلبستهی نعناداغِ روی آش 🥘
و کنجد روی نان سنگک بودیم 🥖
ما را ببخش که حال نداشتیم قبل افطار
اول نماز بخوانیم.
ببخش که هنوز اذانمغرب توی گلویمؤذن جا نیفتاده،
لقمهی اول را بالا میدادیم 😕
ببخشکه مثلبندههایفرهیختهات ،قبل افطار دعا نمیخواندیم ‼️
ما را همینطوری بپذیر لطفا 🙏
ماییکه تمام توانمان را میگذاشتیم برای تمامکردنِ جوشنکبیر درشبهای قدر
و اگرمیتوانستیم هرسهشب را تا فرازِ آخر برویم، کِیفور میشدیم 🥰
ما بلد نبودیم دعای افتتاح بخوانیم ‼️
ابوحمزه هم به نظرمان طولانی میآمد 😮
پس لطفا همان یا علیُ یا عظیم های نصفهنیمه را
از ما به عنوان ادعیهی رمضانیه قبول کن....🤲
ما دوست داشتیم توی این ماه همانطور که تو دوستداشتی زندگی کنیم 💞
حالا هم لطفاً اسم ما را بنویس توی فهرست خوبها 💖
تویفهرست بخشیدهشدهها 💝
ما بد نیستیم....
یعنی دلمان نمیخواهد بد باشیم 🥺
ما اول و آخرش بنده ی تو ایم ✨
حالا
بندهی خاص و مقرّب که نه ‼️
ولی بین معمولیها که هستیم 👌
نیستیم ❓❓
ما ردیفوسطیهای کلاس، دوستت داریم ❤️❤️
ما مثل عینکیهای ردیفجلو نیستیم که مشقهایمان را کامل نوشته باشیم 😢
اما خب مثل ردیفآخریهاو بچه شَرهای کلاس هم نیستیـم ❌
ما
بلدنیستیمخلافکنیم 😇
جرأت نداریم بدون اجـازهات آب بخوریـم 🚫
یـاد نگرفتـهایم نافرمـانیات را بکنیم ⛔️
پس لطفا ما را هم ببخش....🙏
میگویند اولِ ماه مبارک که میرسد،
نفری یکدانه گندم بهشتی میکاری توی دل روزه داران
تا گرسنگی را احساس نکنند 🌾
اصلاً کلِ دلِ ما، مالِ تو...💗
همهاش را گندمزار کن...🌾🌾🌾
خرید تضمینی گندمش هم با خودت 💓
این روزها ، هوای ما را هم داشتهباش لطفا 🙏
ما عربیمان خوب نیست ،
فارسیمان هم بلاغت ندارد ‼️
اما دلمان میخواهد کلمههای ما را هم بخری
و ببری بالا کنار کلمههای قشنگی
که بندههای قشنگت میفرستند 💖