.
#شهادت_حضرت_معصومه
🏴واحد سنگین وفات حضرت معصومه(س) و گریز روضه به شام
#واحد_حضرت_معصومه_س
#سیده_شهر_قم_و
سیده ی شهر قمو سر تا به پا منزلتی
خواهر شاه مشهد و مظهر نور رحمتی
مثال بانوی دمشق تو عاشق برادری
چشم به راه برادرت تو لحظه های آخری
دلت گرفت از غصه ها از این دنیای بی وفا
میگفتی زیر لب چنین رضا بیا رضا بیا
بیا مهتابم کنار من بیا ماه شام تار من
بیا ببین حال زار من
وای وای وای
(رضای من ای رضای من)
نم نم اشکتون بی بی چکیده رو صورتتون
واسه ملاقات رضا اجل نداد مهلتتون
گریز روضه ی شما روضه ای از اسارته
گریه ی صاحب الزمون واسه همین عبارته
اسیری قسمتت نشد شکسته حرمتت نشد
مثه قد زینب،بی بی خمیده قامتت نشد
ندیدی بر روی نیزه ها چهل منزل در بر اعدا
سر خونین برادر را
وای وای وای
(حسین جانم ای حسین جانم)
روزی که اومدی به قم به اونجا بخشیدی حیات
تموم مردم اومدن با سلام و با صلوات
کسی بهت طعنه نزد از دوریه برادرت
بهت نزد زخم زبون کسی نکرد مکدرت
از بالای مناره ها کسی نزد سنگ جفا
خداروشکر نبردنت تو مجلس نامحرما
خرابه ها منزلت نشد غم معجر مشکلت نشد
و کعب نی قاتلت نشد
وای وای وای
(امان امان از دل زینب)
#حضرت_معصومه
🎤با نوای دلنشین و زیبای کربلایی ۰#جواد_مقدم
✍کربلایی امیرحسین سلطانی
👇
.
#جواد_مقدم
🏴واحد سنگین وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
🏴بند اول
خزون شده بهارم،در حال احتضارم
آرزومه داداش بیای این لحظه ها کنارم
خسته و نیمه جونم،رفته تاب و توونم
به زیر لب رضا رضا،رضا رضا میخونم
کاشکی بشه داداش بیای
سر بذارم رو زانوهات
کاشکی بشه ببینمت
خیلی دلم تنگه برات
رضا غریب الغربا
غریبه خواهرت بیا
🏴بند دوم
ای نور عینم ای یار،میرم خدانگهدار
از هجر تو ببین شده معصومه ی تو بیمار
افتاده بین بستر،بر روی خاک غربت
بیا که داره جون میده با یه دل پر حسرت
کاشکی میشد میومدی
زمین نمونه این سرم
آخه برای تو داداش
تنها منم که خواهرم
رضا غریب الغربا
غریبه خواهرت بیا
🏴بند سوم
خسته ام از زمونه،اشک چشام روونه
اگر که خوب نگاه کنی قد منم کمونه
شبیه عمه زینب،پیکر پاره دیدم
تو راهه ساوه از غم برادرام خمیدم
ولی نرفت جلو چشام
سری به روی نیزه ها
برام نشد قم شام غم
سیلی نخوردم از جفا
از کعب نی حرفی نبود
نبود محله ی یهود
صورتمون نشد کبود
(آه و واویلا حسین)
📒مناسبت:شب وفات #حضرت_معصومه (س)۹۶
🎤با نوای دلنشین کربلایی جواد مقدم
🏴هیئت خادم الرضا (ع) قم
✍کربلایی امیرحسین سلطانی
👇
نوحه وفات حضرت فاطمه معصومه س
مولاتنا
معصومه و اخت الرضایی تو
نور دل اهل ولایی تو
چو فاطمه مشکل گشایی تو
تو دختر موسی بن جعفری
چون فاطمه پاک و مطهری
تو همچنان برادرت رضا
در جود و کرامت تو محشری
مولاتنا یا معصومه مدد(۴)
مولاتنا
ای که به درد عالمی تسکین
در دل تو بوده غمی سنگین
از دوری برادرت غمگین
آمدی تو سوی برادرت
در بین ره خون گشته جگرت
از ظلم و کین دشمنان دین
یارانت کشته شدبرابرت
مولاتنا یا معصومه مدد
مولاتنا
ای بانوی زهرا نشان قم
روشن ز تو شد آسمان قم
تو گشته ای دارالامان قم
از رنج و غصه افسرده شدی
گل فاطمه پژمرده شدی
دیدگانت را بستی از جهان
سوی باغ جنان برده شدی
مولاتنا یا معصومه مدد
مولاتنا
بر مردم قم شده ای مهمان
تو دیده ای از قمیون احسان
شد پیکر پاک تو گلباران
جانم فدای روز آخرت
تو بوده ای یاد برادرت
گرچه رضا نبوده در برت
شد تشییع جنازه پیکرت
مولاتنا یا معصومه مدد
💎دنیا خواب آور است
یک #سالک_الی_الله باید در این دنیا تا میتواند کوشش کند که #خواب_غفلت به سراغ او نیاید.
سعی کند خود را از خواب غفلت بیدار نگه دارد و قدر نعمت بیداری را بداند.
و إلّا این دنیا خوابآور است.
اگر حواسّ انسان جمع نباشد، لحظهای غفلت کند خواب میرود.
❌لحظهای ارتباط خود را با حضرات معصومین علیهمالصّلوةوالسّلام کم کند خواب میرود.
❌توسّلاتش کم شود خواب میرود.
❌توجّهات معنویاش کم شود خواب میرود.
مثل یک محیط یخبندانی که مثلاً ٣٠، ۴٠ درجه زیر صفر است. به او میگویند: باید خود را سر پا نگه داری و نخوابی. اگر بخوابی میمیری.
⚠️دنیا اینطور است.
✴️استاد حاج آقا زعفری زاده
*السلام علیک یا بنت رسول الله*
قم شهر مدینه تو بتولش
صحنین تو مسجد الرسولش
گر فاطمه دفن شد شبانه
نبود ز حریم او نشانه
کی گفته نهان زما ست آن قبر
من یافته ام کجاست آن قبر
آن قبر که در مدینه شد گم
پیدا شده در مدینه ی قم
روزی که به قم قدم نهادی
قم را شرف مدینه دادی
تابید چو موکبت زصحرا
شهر از تو شنید بوی زهرا
*مردم دسته دسته اومدن*
با گریه ی شوق و شاخه ی گل
بردن به ناقه ات توسل
*چی جوری اومدن؟هر کی تونست خودشو به مرکبت رسوند"تبرک کرد" اجازه نمیدان،کسی حتی مزاحم مرکبش بشه ...."
آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله،من میخوام روضه رو یه جای دیگری ببرم،میخوام بگم بی بی جان،از مدینه که حرکت کردین،پنجاه و چهار منزل چهارصد نفر مراقبت بودن؛اجازه ندادن حتی سایه ت رو نامحرما ببینن ..." حتی تو ساوه ام اجازه ندادن نامحرما بهت تعرض کنن، چی می خوام بگم؟!! دختر علی ام آمد کنار گودال ...." میخواد ناقه سواری کنه .... الله اکبر ....
سنان ابن انس بعدها به فرزندش داره نقل میکنه،سواری زینب رو داره گزارش می کنه،یاصاحب الزمان،میگه همین که دختر علی آمد کنار قتلگاه عمرسعد به من گفت سنان سربازاتو دستور بده،همه دور این زن و بچه حلقه بزنن ....."
دونه دونه رو سوار کرد،سنان میگه اول یه نگاه به سمت من کرد،فرمود حیا نمی کنی؟؟؟ *نحن بنات الرسول ....* الله اکبر ،با این سخن زینب من بدنم به لرزه افتاد،محاصره رو شکستم،اما از دور داشتم میدیدم،دونه دونه رو به چه سختی سوار کرد" آخ نوبت رسید به امام زمانش ...."
یاللعجب،فرمود عمه جان شما سوار بشید،دیدم زینب کبری زیر بغل زین العابدین رو گرفت ...." امام اجازه نداد فرمود عمه جان شما سوار بشید،با همون حال نزار دیدم زین العابدین زانو زد ....، دختر علی قدومشو رو زانوی زین العابدین گذاشت،بگم و رد شم" هنوز زینب سوار نشده نقش زمین شد ....
حسین ......
ذکر توسل و روضه جانسوز_شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها_ حجت الاسلام میرزامحمدی
*السلام علیک یا بنت رسول الله*
اینجا قم است شهر گلی از تبار نور
آرامگاه دختر موسی ابن جعفر است
این شهر کعبه ی دل اهل ولایت است
خاکش ز هرچه هست زافلاک برتر است
اینجا کریمه ایست که عالم گدای اوست
*نه فقط اهل قم،نه فقط علما،طلاب" اینجا کریمه هست که حتی ملائکه برا گدایی به محضرش میان؛اگه امشب اومدی کشکول گداییت رو پر کنی ساکت نباش،این بانو حلقه ی اتصال من و شما به امام رضاست،شفیع من و شما محضر امام رضاست،به امام رضام ما تسلیت بگیم" من روضه م رو ازینجا بخونم، سروان و دوستان هستن فیض کامل رو میدن" وقتی از دنیا رفت،با جلالتی از محله ی بیت النور بی بی رو تشیع کردن به این محله ی باغ موسی ابن خزرج بود"
دو سوار نقاب دار اومدن همه رو کنار زدن،درستشم همینه" معصومه رو باید معصوم دفن کنه ....." حتما هم باید دو نفر باشن ... (فهمیدی چی گفتم؟!!) یکی بدن رو بده،یکی هم بدن رو میان قبر بزاره ..... (میدونم دلت کجا رفت ...) وقتی بدن مبارکش رو تو سرداب مقدس دفن کردن جناب موسی ابن خزرج رفت مقداری بوریا آورد ..... (برا چی ؟؟ بدن که دفن شده بود،لحدم چیده شده بود) گفت این قبر زیر آفتاب نمونه ..." آخ اسم آفتاب که میاد ناخداگاه بند دلاتون پاره میشه ..." یکی از سویدای دل میگه بگو حسین ......
آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله ..... بی بی جان حتی مردم قم نزاشتن خاک قبرتم زیر آفتاب بمونه .....اما دلا بسوزه برا ابی عبدالله .... دختر علی آمد .... بین این بدن و آفتاب سایه کنه،گفت داداش :
دین احسانت بود بر گردنم
آمده وقت تلافی کردنم
*حالا که نتونستم تشنگیت رو رفع کنم،حالا که نتونستم جلو تیر و تیغ و نیزه و سنگهاشونو بگیرم،اما بدنمو سایه می کنم ..." آفتاب بدن اربا اربا ت رو نسوزونه ...." (یاالله ....) گفت داداش:
عفو کن ای یادگار مادرم
سایه بانی نیست جز موی سرم ....
حسین .......