eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
791 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ غل و زنجیرهایی که استخوان‌های مبارک حضرت موسی بن جعفر "علیهماالسلام" را خُرد کرده‌ بود... در دو فراز از زیارتنامه های مأثور از اهلبیت "علیهم‌السلام" به مصیبت غل و زنجیرهایی که به حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام بسته بودند، اشاره شده است: 🔻در زیارتنامه ای که سید بن طاووس در "مصباح الزائر" نقل می‌کند، چنین آمده است: ... وَالمُعَذَّبِ فی قَعرِ السُّجونِ وَظُلَمِ المَطامِیرِ، ذی السّاقِ المَرضوضِ بِحِلَقِ القُیودِ ▪️سلام بر آن امامی که در قعر زندان‌ها و در تاریکی سیاهچال ها، او را عذاب می‌دادند و به واسطه غل و زنجیرها، ساقِ پایش خُرد شده بود. 📚مصباح الزائر ص٥٨٩ 🔻 و در زیارتنامه معروف به زیارت "ائمة المؤمنين" وقتی که به مصیبت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام می‌رسد، اینگونه از آن حضرت یاد می‌کند: وَ مُکَبَّلٍ فِی السِّجْنِ قَدْ رُضَّتْ بِالْحَدِیدِ أَعْضَاؤُهُ... ▪️و آن امامی که در زندان‌ها، سر تا پایش در غل و زنجیر بود به گونه‌ای که آهن ها، استخوان‌ها و اعضای بدن مبارکش را خُرد کرده‌ بود... 📚المزار الکبیر ص ۹۴ 📚مصباح الزائر ص ۲۳۹ 🔳 "هدایة الکبری" نیز این مصیبت را چنین نقل می‌کند: هارون الرشید به سندی بن شاهک دستور داد تا در خانه‌اش، زندانی برای موسی بن جعفر علیهماالسلام فراهم سازد، و يُقيَّدُه بِثَلاثينَ رِطلاً مِن الحَديد، و َيلزُمه و يَضيقُ عَليه، و يَقفُلُ البابَ في وَجهِه و لَا يَدعَهُ يَخرج الّا لَلوُضوء ▪️ و امر کرد تا امام علیه‌السلام را در سی غل و زنجیر ببندد و بر او سخت گرفته و درب زندان را به روی او باز نکند مگر برای طهارت. 📚هداية الكبرى ص ٢٦٥
◼️ پیکر مطهر غریب بغداد را، گُل باران کردند و پیکر مطهر غریب کربلا را، لگدمال... بعد از آنکه گروهی از شیعیان متوجه شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام شدند، جمع قابل توجهی آمدند و آن‌قدر شاخه‌های گُل بر روی جنازه مطهر ریختند که آن بازاری که پیکر مطهر حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام را از آن عبور داده و در آن قرار داده بودند، سُمِّيَ بَعدَ ذَلكَ بِسوقِ الرَّياحِين ▪️ از آن به بعد به "سوق الرياحين" (بازار گُلها) معروف شد. وَ بنَي عَلى المَوضعِ الَّذِي وُضعَ فيهِ الجُثمانُ المُقدسُ بِناءً لِئَلَّا تَطَأهُ الناسُ بِأَقدامِهم تَكريماً لَه ▪️و از آن به بعد، در آن محلی که پیکر مطهر آن حضرت را گذاشته بودند، شیعیان یک بنایی ساختند تا مردم، آن محل را با لگدهایشان، پایمال نکنند. 📚 الأنوار البهية، شیخ عباس قمی، ص۹۹ ✍🏻 آه... یا موسی بن جعفر! حتی آن محلّی که پیکر مطهر شما را در آنجا گذارده بودند، نگذاشتند پایمال شود... حال چه بگوییم؟! و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: ثمّ إنّ عُمرَ بنِ سَعد قال: مَن يُبادِرُ إلَى جَسدِ الحُسين عليه السّلام فَيُوَطِّأَه؟ ▪️سپس عمر بن سعد ملعون گفت: چه کسی است که به جسد (امام) حسین "علیه‌السلام" مبادرت کرده و آن را لگدمال کند؟ فَاْبتَدرَ إليهِ عَشرةُ فَوارسَ، فَحَطَّمُوا صَدرَه وَ ظَهرَه. ▪️پس در این هنگام ده سواره، با اسب هایشان بر آن بدن شریف تاختند و استخوان های سینه و پُشت آن حضرت را خُرد کردند... 📚مقتل أبي مخنف ص ۹۹
◼️ وقتی که لبهای جنازه مطهر موسی بن جعفر "علیهماالسلام" ، به سخن باز می‌شود... سندی بن شاهک دستور داد جنازه مطهر موسی بن جعفر علیهماالسلام روی جِسْر (پُل) بغداد گذاشتند و به مردم اعلام کرد که موسی بن جعفر (علیه السلام) به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، مردم بر آن حضرت نگاه می‌کردند و اثر جراحت در او نمی‌دیدند. ▪️روایت شده است که: یکی از مخلصین از شیعیان در آن هنگام کنار جنازه آمد و شنید که مردم می‌گویند: موسی بن جعفر (علیه السلام) کشته نشده بلکه به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. او به حاضران گفت: من این موضوع را از خود موسی بن جعفر (علیه السلام) می‌پرسم. گفتند: او از دنیا رفته، چگونه تو را از حال خود آگاه سازد؟ او نزدیک جنازه آمد و گفت: ای فرزند پیغمبر، تو راستگو و پدرت راستگو است، به ما خبر بده آیا شما را کشته اند یا خود از دنیا رفته‌اید؟ امام "علیه‌السلام" لب به سخن گشود و سه بار فرمود: قَتْلاً قَتْلاً قَتْلاً. ▪️مرا کشته اند... مرا کشته اند... مرا کشته اند... 📚 اثباة الهداة، شیخ حر عاملی، شرح حال امام کاظم (علیه السلام). ✍ آری.... هيچ جای تعجب نیست که لب های جنازه مطهر امام، به سخن باز شود؛ حتی بالاتر از این معجزه هم رخ داده است... در همان جایی که زینب کبری "علیهاالسلام" حیران و سرگردان در پی جنازه مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام می‌گشت که از حلقوم بریده برادر، ناله‌ای به گوشش رسید که: إِلَیَّ إلیَّ... اُخَیَّّة اُخَیَّّة ▪️بیا بیا خواهرم... که من اینجایم...
شور تویی که بابای حضرت سلطانی تموم هستی شاه خراسانی آقا امام هفتمی تنها امید مردمی عشق ملیکه قمی عشق ملیکه قمی میگیرن دست به دعا مریض دارا میخونن با یک نفس گرفتارا    یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر     به کاظمین تو  دلم گره خورده   ضریح زیبایت دین و دلمو برده   چه حرم و چه گنبدی حس میکنی تو مشهدی   اومدم با پای دل به کاظمین   یه سفر ایشالله بین الحرمین   ابا عبدالله  
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 امام_کاظم کیست این مرد که اوصاف پیمبر دارد از قدم تا به سرش هیبت حیدر دارد بی عصا آمده و حضرت موسی شده است ریشه در سلسله ی حضرت جعفر دارد بی سبب نیست اگر حاجت ما را داده به لبش زمزمه ی سوره ی کوثر دارد دلم از سوز غمش در تب و تاب افتاده دلم از سوز غمش داغ مکرّر دارد چند وقتی است که دنبال اجل می گردد کنج زندان بلا روضه ی مادر دارد چند وقتی است تنش سخت به هم ریخته است اینقَدَر زخم، روی پیکر لاغر دارد از روی تخته ی در، پیکر او بردارید چند تا خاطره ی سوخته از در دارد با عبا زود بپیچید به هم پایش را اینکه اینگونه تنش ریخته دختر دارد پیکرش از چه چنین بین گذر افتاده یک نفر نیست تنش را ز زمین بر دارد لااقل چند کفن بهر تنش آوردند دست کم روی تن سوخته اش سر دارد پسرش آمده بالای سرش اما باز روضه خوانِ دل من روضه ی اکبر دارد همه جا را تن صد چاک علی می بینم بس که در پیکر خود زخم ز خنجر دارد
کنج زندان بلا به غم اسیری زیر لب دعا میکردی که بمیری دست و پای تو ، بسته به زنجیره مادرت روضه ، برا تو میگیره زخمی شده چرا ، آقا بال و پرت بی تاب تو شده ، معصومه دخترت روحی لک الفدا ****** بسته دستای تو رو دشمن کافر تن پاک تو شده نحیف و لاغر نه توون داری ، بی کس و بی یاری تو قفس ذکر ، خدا به لب داری بارون می باره از ، گوشه ی چشم ترت بی تاب تو شده ، معصومه دخترت روحی لک الفدا ****** اگه آقا به شما شده جسارت بخدا دختر تو نرفت اسارت واسه ی زینب ، دل تو می سوزه ولی راس تو ، نرفته بر نیزه با یاد کربلا ، تو گریه میکنی شب تا سحر شده ، کارت سینه زنی روحی لک الفدا
دروصف شهادت امام کاظم(ع) پدر=امام صادق(ع) مادر=حمیده خاتون تولد=۲۰ ذالحجه یا۷صفرسال۱۲۸ هجری مدینه امامت=۳۵ سال ازسال۱۴۸تا۱۸۳قمری شهادت=۲۵رجب سال۱۸۳ درسن ۵۵سالگی بوسیلهً زهربدستورهارون رشید وتوسط سندی ابن شاهک یهودی درزندان درشهرکاظمین به شهادت رسید ﷼﷼﷼﷼﷼#######﷼﷼﷼﷼﷼﷼ بر نور ولا امام هفتم صلوات بر ابا الرضا عزیز مردم صلوات بر باب حوائج اِلا الله به جهان بر موسی جعفر دمادم صلوات ﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼ همه عمرم به زندان‌ها سپر شد نگاهم ماند بر ره بي اثر شد مرا زنجير و غل از پا نينداخت ز دشنام عدو عمرم به سر شد ﷼﷼﷼﷼﷼﷼ درشام و سحر ز اشک خود غوغا کرد احیاء مرام مادرش زهرا کرد جان داد اگر چه او به کنج زندان منشور رهائی بشر امضا کرد ﷼﷼﷼﷼﷼﷼ چون سرو همیشه راست قامت بودی معنای شرافت و شهامت بودی در بهت سکوت ظلم هارون عمری فریاد رسای استقامت بودی ﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼ چون موج به هر کرانه می خوردی تو بس طعنه از این زمانه می خوردی تو از دست عدو به جرم حق خواهی و عشق چون فاطمه تازیانه می خوردی تو ﷼﷼﷼﷼﷼﷼ هر گه که نسیم از ره بغداد آید ما را ز حدیث عشق و خون‏ یاد آید اى گل که به گردن تو غل افکندند از صبر تو زنجیر به فریاد آید ﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼ ای آنکه دو چشمت از غمم بارانی ست دریای دلت برای من طوفانی ست از این که به زندان شده ام غم داری غافل که امام عصرتان زندانی ست ﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼ هرگاه غمت به سینه با ناز آید جان بر تن غمدیدۀ من باز آید تا صحن و رواق کاظمینت با شوق مرغ دل خسته ام به پرواز آید ﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼ بودی تو اسیر، چارده سال کُجا ؟ گردید الَفِ قَدِّ تو چون دال کجا ؟ ای باد صبا برو، به خُفّاش بگوی خورشید کُجا ،قَعر سِیه چال کجا ﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼ آنچنان زهرعدوازنفس انداخت مرا که اجل ره سپر باغ جنان ساخت مرا عجبى نیست اگر وقت عیادت پسرم دید با این تن کاهیده و نشناخت مرا ﷼﷼﷼﷼﷼﷼ اى بر همه خلق مقتدا ادرکنى اى روح و روان مرتضى ادرکنى اى موسى کاظم اى امام محبوس اى یوسف آل مصطفى ادرکنى ﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼ امشب رضا ز سوز جگر گریه مى‏کند مانند سیل ز ابر بصر گریه مى‏کند تنها پسر نه، دختر چشم انتظار هم از داغ جانگداز پدر گریه مى ‏کند ﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼ خدا از ما نگیرد منت باب‌الحوائج را غمِ او روضه‌ی او صحبت باب‌الحوائج را سر هر روضه‌ای که گریه کردم سفره‌ای دیدم خدا از ما نگیرد هیأت باب‌الحوائج را سرِ راهش گرفتم کاسه‌ام را کاسه‌ام پُر کرد گدا باید بداند عادت باب‌الحوائج را کریمان چشم بر راه‌اند چیزِ کم نباید خواست خدا پاینده دارد دولت باب‌الحوائج را  از این نان و پنیر و سبزیِ نذریِ مادرهاست اگر این خانه دارد برکت باب‌الحوائج را سلامش کردم و دیدم رضایش هم جوابم داد خدا را شکر دارم حضرت باب‌الحوائج را برای قُرب لازم بود اگر ما سجده‌ای کردیم نگیرید از سرِ ما عزت باب‌الحوائج را وصیت کرده‌ام آنروز بگذارند بر چشمم کنارِ مُهرِ تربت ، تربت باب‌الحوائج را تمام زندگی مدیون این آقای مظلومیم نمی‌دانیم اما قیمت باب‌الحوائج را خدا لعنت کند سَندیِ شاهک را ، به در بگذاشت نگاهِ دخترِ بی طاقت باب‌الحوائج را سیه چال است جای یک نفر ، یعنی که حس می‌کرد یقینا زیر پایش قامت باب‌الحوائج را سیه چال آنقدر تاریک  زهرا هم نمی‌بیند  کبودی‌های روی صورت باب‌الحوائج را برای سقفِ کوتاهش شکسته ساق پایش را حرامی کم نموده زحمت باب‌الحوائج را دعاکن زیر این زنجیرها شلاق‌ها غُل‌ها نبیند دختر او حالت باب‌الحوائج را نمی‌شد پا شود اما زِ حالش خوب پیدا بود کسی زخمی نموده غیرت باب‌الحوائج را به روی تخته‌ای اُفتاده گِردش چار حمال است اما شُکر نمی‌بیند رضایش غارت باب‌الحوائج را ((حسن لطفی)) ﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼ مرثیه ﷼﷼﷼﷼﷼ ای ولی نعمتِ ایران پدرت را کشتند آه ، ای شاهِ خراسان پدرت را کشتند در میان حرمت سینه زنان می گوییم ... وامصییت که رضا جان پدرت را کشتند آنقَدَر از نفس حیدری اش ترسیدند . آخر از ترس ، هراسان پدرت را کشتند چارده سال ، سیه چالِ بلا جایش بود عاقبت در دلِ زندان پدرت را کشتند از بلا هر چه که می شد به سرش آوردند امتِ دور ، ز انسان پدرت را کشتند اشک ، در چشم و به لب نالهً خَلِّصْنی" داشت در عوض با لب خندان پدرت را کشتند تا که دیدند کسی نیست ، که یاری ش کند ... چقَدَر ساده و آسان پدرت را کشتند حتما آن لحظه که بارید ، برای جدش . موقع بارش باران پدرت را کشتند گر چه از فرطِ شکنجه بدنش آب شده ... تو بگو با لب عطشان پدرت را کشتند ؟ گر چه اصلا غُل و زنجیر ، لباسش شده بود کِی دگر با تن عریان پدرت را کشتند رضا_قاسمی
VC_2023_01_20_09_53_02.mp3
زمان: حجم: 920K
بانوای عبداللهی __________👆 یارالیسان آی ننه لطف ایله بیر باخ منه جان حسین و حسن زینبی ترک ایلمه سنسیز بوقلبیمی غم آلور دور بیرده زلفیمه شانه وور یارالی ننه یارالی ننه لعن اولا اهریمنه در گهووی یاندیریب والله حلال ایتمرم. کیم سنه سیلی ویریب وای منه گل طاها صولوب وای ننه گوزووه قان دولوب. یارالی ننه ایوده حسین هر گیجه سینه سینی داغلیور سن توخیان کوینکه گه هی باخوری اغلیور حیف اولا آنا گولرووه. کوینک توخیان اللرووه یارالی ننه
واحدو سنگین شهادت امام کاظم (ع) آی عاشقا گریه کنید شاخه ز گل جدا شده غریب شهر کاظمین از تو قفس  رها  شده ببین دل شکسته ام  اسیر  بُغض  و  نالته صاحب  عزای  تو  آقا مادر  هجده  سالته امام کاظم ،شد دیگه آزاد آقام غریبه ، ای داد بیداد آه و واویلا (۴) امشب  اگه  خدا  بخواد کبوتر  حرم  می شم سرمیزنم به کاظمین مهمون ذوالکرم می شم کاشکی منم برا اَبد زندونیِ تو می شدم پای ضریح باصفات قربونیِ تو می شدم این  دل زارم  ،  داره  بهونه از غربت تو ، داره می خونه آه و واویلا دشمن بی حیای تو  شد  باعث  آزار  تو سیلی و تازیانه ها بوده همش افطار تو آروم آروم بارونِ خون می چکه ازستاره ها آروم آروم داره می ره تنی رو تخته پاره ها چه غریبونه ، جون می دی آقا می رسه از  دور ،  ناله ی زهرا آه و واویلا ذاکر و شاعر اهلبیت (ع) کربلایی مرتضی شاهمندی