eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
791 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 🏴 🎤مداح :حاج عباس حیدر زاده اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً ای آفتاب مهرتو روشنگر وجود در پیشگاه حکم تو ذرّات در سجود نور تو بُوَد مشعل کانون کاف و نون روزی که هیچ جلوه ی شمس و قمر نبود اى مير عسكرى لقب، اى فاطمى نسب آن را كه نيست مِهر تو از زندگى چه سود این افتخار گشته نصیبت که از شرف در خانه ی تو مصلح کل دیده بر گشود قربان ديده اى كه به بزم تو فاش ديد جاى قدوم عيسى و موسى و شيث و هود اى قـبـلـه ی مـراد كه در بـركـةُ الـسَّـبـاع شیـران به پیش پـاى تـو آرند سر فرود *امام عسکری علیه السلام سالها زندان بود، یکی از زندانبانها خیلی انسان نانجیب و پستی بود. به دستور خلیفه تصمیم گرفت حضرت عسکری رو ببرد مقابل شیران درنده، به گمانش اینکه شیران درنده حمله میکنند حضرت رو از بین میبرند. هر چی تو تاریخ اومده همسرش بهش اصرار کرد این کار رو نکن فرزند پیغمبر خداست اما گوش نداد. امام عسکری علیه السلام را آورد وارد قفس شیران درنده کرد، نگاه میکرد دقت میکرد فکر میکرد الان شیران درنده حضرت رو میدرند اما دید حضرت با آرامش تمام،میان شیران ایستادن به نماز، شیران درنده دور حضرت حلقه زدند ملتمسانه نگاه به قد و بالای حضرت میکنند... یا امام عسکری شیران درنده احترام کردند دور شما رو گرفتن آقاجان، اما چه گرگهای درنده ای بودن کربلا، یکی نیزه میزد، یکی شمشیر میزد، یه عده سنگ میزدند، یه عده پیرمردا با عصا میزدند...* پر میزند دوباره دلم در هوای تو دارم هوای بوسه به صحن و سرای تو اذن دخول خوانده دلم تا کنی نظر زائر شوم دوباره سوی سامرای تو ای دومین حسن چون حسن ذره پروری پر میشود دو دست گدا از عطای تو هم تو غریب هستی و هم مرقدت غریب اما غریب نیست دمی آشنای تو دشمن نهاد به زندان و بی خبر از آنکه هست عالم امکان برای تو مانند مادرت به جوانی شکسته ای آید به گوش ناله ی وا اُما از صدای تو *میدونین امام عسکری چند سالشون بود؟ بیست و هشت سال داشت اما زهر کاری با حضرت کرد بدنشون میلرزید. حتی آبی که دارو داشت رو نتوانست میل کنه. به غلامش فرمود: برو تو حجره، پسرم رو بگو بیاد، میوه ی دلم رو بگو بیاد...* کاسه ی آب بدستم بنگر میلرزد زهر افکنده شرر بر جگرم مهدی جان *آقا زاده ی پنج ساله ای امروز دور بابا میگرده، هی میگه: بابای غریبم... اما غریبتر از بابا خودِ امام زمان است...* بعد من سر به بیابان بگذاری شب و روز باشد از حالت زارت خبرم‌ مهدی جان میان این همه دشمن چه ها کند مهدی ز غربت پسر من خدا خبر دارد *سر بابا رو روی زانو گذاشت، بگم یا امام عسکری؟ سرت روی زانوی عزیز دلبندت بود آقا ، اما من فدای اون سری که بالای نی رفت." أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ"...حسین...  «صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه رحلت حضرت سکینه سلام الله علیها در پنجمِ ربیع الاول،غرق عزا شده مدینه یاد امامِ سر بریده،جان داده حضرتِ سکینه آه و واویلتا واویلا... راهی جنت الاَعلیٰ شد،دُردانهٔ اباعبدالله جان داده در مدینه از غم،ریحانهٔ اباعبدالله آه و واویلتا واویلا... با بُغض و کینه بر یزید و،با لعنِ بر امیّه رفته یادِ خرابهٔ شهرِ شام،به دیدنِ رقیّه رفته آه و واویلتا واویلا... جان داده یادِ آن لحظه که،در قتلگه سری جدا شد وَ پیش دیدهٔ یک مادر،آن سر هلال نیزه ها شد آه و واویلتا واویلا... جان داده یادِ آن لحظه که،اسب پدر به یال پر خون برگشته سمت خیمه ها و،شد قلب اهل خیمه محزون آه و واویلتا واویلا...
نوحه حضرت سکینه(س) اَبَتا اَبَتا شده خون جگرم چادرم چادرم برده شد ز سرم خون رود از چشم ترم بابا گَرد صحرا شد معجرم بابا ابی عبدالله، ابی عبدالله اَبَتا اَبَتا کوفیان چه بدند عوض تسلیت عمه­ام را زدند موی من از خون تو گلگون شد جگرم خون شد، جگرم خون شد ابی عبدالله، ابی عبدالله خیز و یکدم بگیر دخترت را به بر خیز و ما را به سوی مدینه ببر کوفیان ظالم کودکان تنها تو و خاک و خون ما و دشمن ما ابی عبدالله، ابی عبدالله پیکرت مانده در دشت کرب و بلا با سرت می­روم سوی شام بلا اشکم آب غسل تنت بابا خاک صحرا شد کفنت بابا ابی عبدالله، ابی عبدالله بر دل عالم از غم شراره زدم بوسه بر حنجر پاره پاره زدم وقت بوسیدنت کعب نی خوردم دم­ به دم زنده گشتم و مردم ابی عبدالله، ابی عبدالله گریه بر این تن غرقه خون می­کنم گیسویم را ز خون لاله­گون می­کنم می­رسد بر گوشم در این صحرا وا حسینای مادرت زهرا ابی عبدالله، ابی عبدالله کعب نی بر تن من نشانه زده کی پدر کشته را تازیانه زده جان بابا من دخترت هستم وارث زهرا مادرت هستم ابی عبدالله، ابی عبدالله
زمزمه حضرت سکینه در فراق عمو عباس من سکینه حزینه ام    /    سنگ غم نشست رو سینه ام             یه دنیا غم رو سینه ام  /  وای وای وای... اونی که بغضشو خورد تو گلو...           اونی که تو دلش موند آرزو...       اونی که مشک و داد دست عمو /  وای وای وای... عمو رفتی بر نگشتی   /  عمو تو کجای دشتی عمو فراموش نکردی   /  عمو گفتی بر میگردی عمو بی تو آب حرومه  /  عمو کارمون تمومه رقیه غش میکنه اگه تب کنی..     کاش بودی اوضامونو مرتب کنی.. ای غیرت الله کجایی تا که نگاه..   به چشمای خیس عمه زینب کنی..            ( علمدار خدا نگهدار ) آسمون نشین ای مه جبین /  بخاطر ما خوردی زمین      جاش خالی کجاست ام البنین  /   وای وای وای... مادرت که نیست عمه که هست...           جای تو شده علم بدست...         رفتی و قد بابام شکست    /    وای وای وای... عمو چش خورد قد و بالات  /  عمو تیر زدن به چشمات عمو دستاتو بریدن   /   عمو رو تنت دویدن عمو تو کمین نشستن   /   عمو فرقتو شکستن رفتی و صحرا رنگ بی رحمی گرفت..       هر دلی با رفتن تو زخمی گرفت سفره ی نذری تو علقمه چیدی و..     هر کسی از پیکر تو سهمی گرفت               ( علمدار خدا نگهدار) حالا که عمو شدی شهید /  دور خیمه ها شمر پلید           برا ما خط و نشون کشید /  وای وای وای... خنجر با نگاه نشون میده  /  چکمه سیاه نشون میده           راه قتلگاه نشون میده     /   وای وای وای... عمو وای از دل سنگی /  عمو ده مرکبه جنگی عمو وای از ته گودال  /  عمو وای از تن پامال عمو پیرهن میره غارت  /  عمو ما میریم اسارت تنگه دلم دست عمو رو بوس کنه...                              بابا کجاست دخترشو عروس کنه... کارم به جایی رسید بریم شهر شام...      مطرب بیارن نگاه به ناموس کنه...             ( علمدار خدا نگهدار )
🏴🏴🏴🏴 امام حسن عسکری (ع) شهادت بسم‌الله الرحمن الرحیم یارحمن یارحیم یااَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه" 🔸پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش 🔸پسری اشک فشان است به حال پدرش 🔸پدری جام شهادت به لبش بوسه زده 🔸پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش 🔸پسری را که بود نبض دو عالم در دست 🔸شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش 🔸حسن العسکری از زهر جفا می سوزد 🔸حجه یابن الحسن از غم شده گریان به برش 🔸چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن 🔸که خداوند نگه دارد و از هر خطرش 🔸دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز 🔸کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش 🔸خانه را که عدو دست به غارت زده است 🔸اتش ظلم بر افروخته از بام و درش 🔸آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز 🔸غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش ⬅️اجرومزده شما برادران و خواهران بابی بی دوعالم فاطمه زهرا(س) انشاالله درهرگوشه ای ازاین مجلس ومحفل نشسته آید به ابروی فاطمه زهرا حاجت روا بشید شفای همه مریض‌ها انشاالله روز شهادت امام عسکری (ع) است روز یتیمی امام زمان(عج) است. امروز هم ناله شیم با امام زمان.. قربون اشک چشمت برم آقا جان. آقا قربونت برم تو سن کودکی لباس عزا به تن کردی. امروز دم در ایستاده. شال عزا به گردن انداخته. آقا...قربون اون شال عزا برم به گردن انداختی. هر جایی بری مراسم ختم،صاحب عزا دَمِ در می ایسته،خوش آمد میگه. امروز صاحب عزا خودِ امام زمانِ. دَمِ در ایستاده،خوش آمد میگه. میگه آی عزادارای پدرم! خوش اومدید... ما امروز اومدیم خودمون رو بهت نشون بدیم ،ما هم اومدیدم آقا! اما تو رو ندیدیم یوسفِ زهرا.. ◼️آقا جان مهدی زهرا.. امروز بیا یه روزی به ما بده. آخه 2ماه بر امام حسین گریه کردیم... ناله زدیم.. آقا جان هنوز بعضیا پیرهن مشکی رو در نیاوردن. آقا میدونی عزای ما کی تموم مشه.... اون لحظه ای که شما تکیه به دیوار کعبه بزنی...بگی. الا یا اهل العالم انا بقیة الله. دلتو ببرم سامرا و التماس دعا ◼️میرسد نالهٔ فاطمه بر گوش ◼️حجة ابن الحسن گشته سیه پوش ◼️سامرا بار دیگر در عزا شد ◼️حجة ابن الحسن صاحب عزا شد    آقا خادمشُ صدا زد ظرف آبی براش بیاره.. میگه:ظرف آب رو برداشت آورد،داد دستِ امام حسن. اینقدر آقا ضعیف شده. ،دست ها میلرزه،بدن داره میلرزه. ظرف آب رو که به دست امام حسن داد،اینقدر که دست ها میلرزید، ظرف آب رها شد، ریخت رو زمین.. صدا زد:آی خادم! برو پسرم مهدی رو خبر کن...مهدیم بیاد.    بمیرم برا امام حسن عسکری.. امام زمان اومد... کنار پدر.. ظرف آب رو برداشت.. ظرف آب رو نزدیک دهان مبارک بابا آورد. اینقدر این بدن ضعیف شده.. اینقدر این بدن نحیف شده. همچین که ظرف به دهان مبارک حضرت رسید... از شدت ضعف هی ظرف آب به دندونای حضرت میخورد... امان امان(3).. نمیدونم اون لحظه امام عسکری.آخ یاد چه صحنه ای افتاد... شاید یاد اون لحظه ای افتاد. که عمه جانش زینب دید دارن با چوب خیزران به لب و دندان حســـــــــين....   یه لحظه امام حسن شروع کرد گریه کردن... آقا صدا زد: بابا! چرا گریه می کنید؟ شاید فرموده باشه!!! مهدی جان برا تو گریه میکنم. خیلی غریبی. بعد از من بیابون گرد میشی...بعد از من خیلی بی کس میشی اما می خوام بگم آقا جان. درسته داغ بابا دیدی. ولی شیعه آمدن بدن بابا رو احترام کردند. با عزت بدن بابا رو تشیع کردند . ما من بمیرم برای جد غریبت حسین . چه تشیع جنازه ای شد. ۱۰ نفر نعل تازه به اسبها زدن . اینقدر رو بدن عزیز زهرا تاختن. امان امان . الهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه. چه کشید بی‌بی  زینب .... اومد گودی قتلگاه... این شمشیر شکسته ها رو کنار زد... نیزه شکسته ها رو کنار زد ... آخ یه بدنی دید بی سر...عریان.. قطعه قطعه... چه کرد عمهٔ سادات... یه وقت دیدن خم شد لباشُ گذاشت به رو رگهای بریده حســـــــین.... حسین آرام جانم.. حسین روح روانم الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون بهزادی 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 1403/6/16
. رضا رضا گفتم و بی قرارم به یاد تو خون شده قلب زارم مشهد تو بهشت قلب خسته مرقد تو زمزم و چشمه سارم شد دل من ، آهوی صحرای امام هشتم آمده ام ، پابوس تو مثل تموم مردم مرغ دلم ، ز دست تو گرفته آب و دونه طایر جان ، خورده ز دستِ کرم تو گندم رضا رضا ، رضا رضا، رضا رضا یا مولا 00 رضا رضا کوی تواَم وطن شد ضریح تو قبله ی جان من شد ببین دلم توی حرم رسیده با حرمت آینه هم سخن شد گشته رضا ، پنجره فولاد تو قبله گاهم گنبد تو ، آینه دار همه مهر و ماهم رسونده ام ، تا که دلم را به حریم پاکت گشوده شد ، سمت حرم پنجره ی نگاهم رضا رضا ، رضا رضا ، رضا رضا یا مولا 00 ✍ 👇
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به سامرا جان داد،تشنه لب و محزون مهدی او میزد،ناله به قلب خون خورد به ظرفِ آب،چون لب و دندانش زنده شده داغ،جدّ پریشانش خیزران بر لبِ حسین میزد پیش چشمان خواهرش زینب مجلسِ عِیش و نوش و بزم شراب چشم گریان خواهرش زینب (وایِ من وایِ من حسین جانم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گرچه به زهر غم،داده به حُجره جان ولی نشد دیگر،به خون خود غلطان ولی به جدّ او،چه ظلم ها گردید سرش جدا از تن،مِنَ القفا گردید مادری در میان قربانگاه بود و شمرِ لعین ستم ها کرد روی سینه نشست و واویلا خون به قلبِ علی و زهرا کرد (وایِ من وایِ من حسین جانم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ