شد سپاه زینب یاور ثارالله ذکر شان در میدان شده یا اباعبدالله از تبار جعفر هردوتا نام آور شیر زینب خورده- شدند- هردو شیر لشگر کربلا شد محشر بنازم بر این خواهر کشید از خیمه لشگر – حسین تا شد بی یاور یا حیدر -من زهرای این دیارم- تو هستی دار و ندارم اگر اذنم دهی برادر -می بینی-طوفانی- چون شمشیر ذوالفقارم مولا اباعبدالله من ندارم طاقت – بینمت سرگردان بهر استقبالت-ببین-من نیایم گریان نذر موی اکبر – این دوتا قربانی در میان دشمن-چرا- بی سر و سامانی پیش مادردیدم – دگر من روسپیدم چونان ماهی تابیدم- منم ام الشهیدم ثارالله-مانند نجمه ولیلا-مانندرباب تنها دادم قربانی خودرا – درراه-دین حق- ای آقای هر دو دنیا

شیر در گهواره مرد این میدانم بوسه میگیرم از-لبت-با لب عطشانم روی دستان تو آیه ی قرآنم چون عمو جان عباس-خودم-پای تو میمانم بابای مظلومم- خودم یار تو هستم هوادار تو هستم-علمدار تو هستم ثارالله آقازاده ی ربابم- همنام ابوترابم با خون گلویم اینجا-می‌بینی-در عالم- من فریاد انقلابم بابا حسین مظلوم بین آغوشت شد – قتلگاهم بابا میروم بی سر-دیدن-مادر تو زهرا تیری آمد از راه – حنجرم شد پاره میشود بعد از من-پدر-مادرم آواره فدای سر تو -شده پاره گلویم اگر خونین شد مویم-ولی با آبرویم ای بابا پیش چشم مادر من-پاره گشته حنجر من- دنبال سر تو بابا-می آید- تا آخر- بر روی نیزه سر من بابا حسین مظلوم #قاسم_نعمتی

کودکی ده ساله- پیر میدان دارم آمدم از خیمه-عمو- شیر این پیکارم از پدر در اینجا- من نیابت دارم با همین سن وسال کم-در حرم سردارم می آیم دیدارت -کنم جانم نثارت – خودم میشوم یارت- بهم پیچیده کارت ثارالله برخیز ای عموی تنها-افتادی چراتو از پا دور قتلگاهت اینجا- برگوشم-هر لحظه-می آید صدای زهرا مولا اباعبدالله می دوم از خیمه -دیده گریان سویت دست قاتل دادی-چرا-کاکل گیسویت خیز عمو بر گردیم – عمه مضطر گشته تازند شانه ای-عمو-گیسویت را خواهر دیدم با چشم تر – گرفته دورت لشگر کشیده پیشت خنجر-نهاده روی حنجر وای مادر بانیزه مرا کشیدند- دور پیکرم دویدند پیش چشم مادر تو – بی هوا-یک باره- با ضربه سرم بریدند مولا اباعبدالله #قاسم_نعمتی

بی زره می آید ماه آل زهرا زنده یاد شیر-جمل-گشته در عاشورا با چه شوری گشته – سوی میدان عازم ای بنازم بر غیرت پور حیدر قاسم با ذکر جاء الحق -توئی پیروز مطلق زدی گردن ازرق-به حق میشوی ملحق یا حیدر تو زیبای عالمینی- از نسل یل حنینی با اسم حسن درعالم- چون شیری-نام آور -ماه لشگر حسینی جانم حسن ای آقا قامت کوتاهت یک نفس رعنا شد نجمه کو تا بیند-گلش-خوش قد و بالا شد کاکل گیسویش دست قاتل مانده زیر دست و پا-هر نفس-او عمو را خوانده زیر سم مرکب – نشسته خون روی لب تنت شد نا مرتب – نیاید عمه زینب واویلا ای آقای بی قرینه-جانت مانده بین سینه شد زنده در این بیابان -یادی از – کوچه و -دیوار و در مدینه #قاسم_نعمتی

ای پناه خیمه – میر و سردار من دلخوشی زینب-مرو-ای علمدار من ای عموی طفلان- با وفا سقایم میروی از خیمه بدان-بی کس و تنهایم یابن ام البنین عمود خیمه هایی-امید بچه هایی تو هم پور زهرایی- آقایی پرچمدار عالمینی- خیمه دار زینبینی هستی تو نائب حیدر-با چشم-زیبایت- کاشف الکرب حسینی جانم أخا یا عباس حرمله با تیری- بسته چشمهایت را آیه آیه کرده ببین- نیزه قرآنت را غرق تیر و نیزه – شد همه اعضایت می‌کشی ازچه-بر زمین-ای برادر پایت إنکسر ظهری- ببین که پشتم تا شد- حرم بی تو غوغا شد- عدو هم بی حیا شد-واویلا- برخیز ای امیر لشگر- دل آشفته گشته خواهر- وقت غارت خیام است از زنها-میکشند-بعد از تو همگی م(عج)ر جانم أخا یا عباس #قاسم_نعمتی

حاجی زهرا شد کربلایی یارب دیده ها گریان شد خدا پریشان زینب خیمه ها برپا شد در دل این صحرا می رسد آوای حسین از لبان زهرا خوش آمدی ارباب – به شام غمها مهتاب دل زینب شد بی تاب – بیا خواهر را دریاب – ثار الله تو مهمان کربلایی – بادرد من آشنایی قسم بر موی سپیدم ای جانم – جانانم – می ترسم – من از جدائی مولا اباعبدالله آمده همراهت طفل در گهواره میشود ده روز دگر مادرش آواره چاره ای کن آقا باغ لاله داری بین دخترهایت ببین تو سه ساله داری گفتی با چشم تر – بیا ای علی اکبر بیا ساقی لشگر – پیاده شود خواهر – یا حیدر زینب دختر امام است – او صاحب احترام است از حالا دلنگرانم جای او – یک لحظه – آیا کوچه های شام است؟ خواهرم می بینم عصر عاشورا را در میان گودال توو مادرم زهرا را میخورد چکمه بر سینه و پهلویم با تکان نیزه بهم میخورد گیسویم ای دختر زهرا – میایی تک و تنها میان این دشمن ها – به بوسیدن رگها – واویلا تودرراه قتلگاهی می کنی تنم نگاهی تنها و بدون یاور سرگردان – بی محرم – بین اینهمه سپاهی

امشب از دلشوره- در حرم غوغا شد دل پریشان امشب-ببین- مادرت زهرا شد من که از طفلی با- دیدنت مأنوسم با دو چشم گریان-حسین- دست تو می بوسم ای سالار زینب-ببین گیسو سپیدم تویی تنها امیدم-ز عالم دل بریدم ثارالله آشفته دلم حسین جان-میگویم به تشنه گریان-قبل تو بمیرم ای کاش می‌ترسم-برادر-از ایام سخت هجران جانم عزیز زهرا روبرویم بنشین- تا ببینم رویت می‌زنم آهسته-ببین-شانه بر گیسویت ترسم اینجا فردا – بی برادر گردم زائرت در گودال به همراه مادر گردم می‌رسانم خود را- کنار تو در گودال تنت را بینم پامال-روی هم نفس از حال واویلا ترسم از صدا بیافتی- زیر دست و پا بیافتی- هنگام بریدن سر-در مقتل- لب تشنه-دست بی حیا بیافتی جانم عزیز زهرا

نوحه شب اول مسلم تنهای این دیار دردم من گرفتار بی وفا مردم نامردم من فدائی تو شاه عالم هستم با طناب غربت حسین کوفه بسته دستم سید و سالارم – ببین دلشوره دارم گره خورده در کارم – خجل از تو دلدارم – ای یارم ماهم ماه عالمینه – قلب من به شوروشینه جسم بی سرم صدا زد اربابم – سالارم -دلدارم – فقط حسینه مولا اباعبدالله مولا اباعبدالله آسمان جانم میشود بارانی صبح عید قربان حسین من شدم قربانی برفراز دارم تا بیایی یارم دوری از دیدارت حسین میدهد آزارم اینجا من تنهایم – دعای این شبهایم شده ذکر لبهایم – بیا برگرد آقایم – مولایم آواره شدم حسین جان میگویم به کام عطشان از کوفه حذر نما ای آقایم – مولایم – که گردیده ام پشیمان مولا اباعبدالله مولا اباعبدالله ترسم اینجا جسمت زیر مرکب باشد عده ای نامحرم فقط دور زینب باشد چشم هرز کوفی می کند آشوبت وای اگر بی م(عج)ر شود خواهر محجوبت گو به علمدارت – اگر در اضطرابم به فکر قحط آبم – پریشان ربابم – بی تابم با یاد تو بیقرارم راه آمدن ندارم از حالا دلنگران غمدیده – بی یاور – بانوی – ناقه سوارم #قاسم_نعمتی

دختری تنهایم گوشه ویرانه گیسوانم دیگر – نیاید به روی شانه کن تماشا بابا پینه بسته دستم میشناسی آیا-مرا- من رقیه هستم خوش آمدی ای بابا بابا بابا خمیده قامت به اینجا اینجا اینجا شدم شبیه زهرا زهرا زهرا مهربان بابایم – خرابه گشته جایم اسیر دشمن هایم گره خورده موهایم -تنهایم ویرانه شده چراغان-باسر آمدی پدر جان خیلی شکل تو شدم من لب تشنه – آشفته – با این گیسوی پریشان بابا عزیز زهرا ما دوتا مثل هم مو سپیدیم اما پا به سن بودی تو-ولی- من سه ساله بابا لای انگشت زجر مانده قدری مویم هر نفس میگیرد -پدر- این رگ پهلویم رقیه دیده – بی تو – خیلی آزار چه آبرو ریزی شد -بین – انظار به دخترت – خندیدند -بین- بازار أین عمی عباس – ندارم بر سر م(عج)ر نگاه تلخ لشگر- چه گویم با چشم تر بی یاور- من که پیش تو عزیزم اشک بی کسی بریزم -آیا با لباس پاره تو بگو – ای بابا -خیلی من شکل کنیزم

📜ویژه # #سنگین_دوم_شب_نهم #خدا_چه_توفیقی_بهم_داده #حاج_محمد_رضا_بذری —------------------------------ خدا چه توفیقی بهم داده از سرم هم خیلی زیاده یه هفته قبل اربعین با رفقا میزنیم به جاده میبینی التماس چشم این بچه ها رو که اگه پر میکنن آقا بزم عزا رو خدا رحمت کنه پدر و مادرا رو منمو یه دل دیونه که از حرمت دوره اگه منو نبری حرم تا حرم از کرمت دوره (یا سید الشهدا ای حسین جانم)4 لباس مشکی مو میپوشم من زندگیمو میفروشم فقط برام تو مسیری که چای موکب و بنوشم چمدونم رو بر میدارم و دیگه میرم خداحافظ پدر مادر بی تاب و پیرم الهی دستت بلند شه ضریح و میگیرم منمو دلمو علم و حرم کربلا میخواد میدونی چقد دوستت دارم کربلا میخوام (یا سید الشهدا ای حسین جانم)4 یه نوکر از دهات داره اهل و عیالشو میاره گندم و شالی شو فروخته تا خرجی راهو دراره یه دله ساده داره که اونم واست آورده تا یه ذره تربت دوره قبره تو رو خورده آرزو کرد بگن تو کربلا آخرش مرد میگه به رفیقاش شب اول قبرم بمونن روضه خونا همه بیان و براش روضه بخونن (یا سید الشهدا ای حسین جانم)4

📅شب نهم 🔸بخش هفتم: خدا چه توفیقی داده (واحد) #حاج_محمدرضا_بذری