.
#فاطمیه
#اللهم_عجل_وفاتی_سریعا
دیگه شبای آخره
صدای مادر نمیاد
مادر میخواد دعا کنه
ببینیم اینبار چی میخواد
*
یه عمریه مادر ما
وقتی خدا خدا میکرد
همیشه تو نماز شب
مردم و هی دعا میکرد
*
یه دستشو برده بالا
یه دست به پهلو میزاره
زیر لب آروم میخونه
تاب و توانی نداره
*
میگه بیاین با هم دیگه
دستا رو بالا بگیریم
من یه دعایی میکنم
همه با هم آمین بگین
*
دعای مادرم اینه
میگه خدای مهربون
منو ببر از مدینه
مرگ منو زود برسون
*
من از غریبی علی
خون جگر مدینه ام
ز بعد ماجرای در
هنوز میسوزه سینه ام
*
یه موقع دیدن خانم فاطمه زهرا , حسنین رو صدا کرد
گفت برید وضو بگیرید میخوام برا خودم دعا کنم
راوی میگه:امام حسن و امام حسین سریع وضو گرفتن
و اومدم کنار بستر مادر نشستند.
میگه دستاشونو بالا گرفتند
یه موقع خانوم صدا زد : "اللهم عجل وفاتی سریعا"
خدایا مرگ منو زود تر برسون
من دیگه طاقت خجالت های علی رو ندارم
یا علی مدد
.
#فاطمیه
#اللهم_عجل_وفاتی_سریعا
دیگه شبای آخره
صدای مادر نمیاد
مادر میخواد دعا کنه
ببینیم اینبار چی میخواد
*
یه عمریه مادر ما
وقتی خدا خدا میکرد
همیشه تو نماز شب
مردم و هی دعا میکرد
*
یه دستشو برده بالا
یه دست به پهلو میزاره
زیر لب آروم میخونه
تاب و توانی نداره
*
میگه بیاین با هم دیگه
دستا رو بالا بگیریم
من یه دعایی میکنم
همه با هم آمین بگین
*
دعای مادرم اینه
میگه خدای مهربون
منو ببر از مدینه
مرگ منو زود برسون
*
من از غریبی علی
خون جگر مدینه ام
ز بعد ماجرای در
هنوز میسوزه سینه ام
*
یه موقع دیدن خانم فاطمه زهرا , حسنین رو صدا کرد
گفت برید وضو بگیرید میخوام برا خودم دعا کنم
راوی میگه:امام حسن و امام حسین سریع وضو گرفتن
و اومدم کنار بستر مادر نشستند.
میگه دستاشونو بالا گرفتند
یه موقع خانوم صدا زد : "اللهم عجل وفاتی سریعا"
خدایا مرگ منو زود تر برسون
من دیگه طاقت خجالت های علی رو ندارم
یا علی مدد