eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
25.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
956 ویدیو
595 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📋 کم‌کم صدای قافله دارد میاید (ع) (س) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کم‌کم صدای قافله دارد میاید از این طرف هم هلهله دارد میاید آقا سنان بهر صله دارد میاید آه ای ربابه حرمله دارد میاید خیری ندیدی ای رباب از زندگانی شیرش بده این بچه را تا میتوانی اینجا جوانان پاسبان زینب هستند خیلی بنی هاشم میان زینب هستند این‌ها مراقب‌های جان زینب هستند عباس و اکبر محرمان زینب هستند وای از غروب کربلا و عمه زینب شلاق شمر بی‌حیا و عمه زینب من را برم گردان عزیزم جان مادر بوی جدایی میدهد اینجا برادر ای زینت دوش نبی جان پیمبر پس لااقل انگشترت را در بیاور چشمش گرفته ساربان انگشترت را حتی النگو و طلای دخترت را میترسم اینکه پیش من از پا بیوفتی با زور تیغ و سنگ و نیزه‌ها بیوفتی تشنه کنار موج این دریا بیوفتی یا گوشه‌ی گودال این صحرا بیوفتی دیدم خودم که کربلا گودال دارد اینجا که آوردی مرا گودال دارد طفل سه ساله جا در این صحرا ندارد باور بکن که طاقت گرما ندارد یا طاقت آزار این‌ها را ندارد طفل یتیمی که اگر بابا ندارد باشد اگر آن دخترک یک نازدانه اصلا نباید زد به رویش تازیانه *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 اولین روضه‌خوان کرب و بلا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روایت میگه ابی عبدالله همچین که رسید کربلا، اول خودش روضه خوند. «فَجَمَعَ الْحُسَيْنُ عليه السّلام وُلْدَهُ وَ إِخْوَتَهُ‏ وَ أَهْلَ‏ بَيْتِهِ‏»، همه رو جمع کرد دور خودش؛ بچه‌هاش، اهل بیتش، برادراش «ثُمَّ نَظَرَ إِلَيْهِمْ» یه نگاهی بهشون کرد، یکی یکی قد و بالای همشون و نگاه کرد، آخ بابا دورت بگرده علی‌اصغر، بابا فدات شه رقیه جونم، عمو دورت بگرده قاسمم، عبداللهم، آی قربونش قد و بالات برم علی‌اکبرم «فَبَكَى سَاعَةً» فقط با همین نگاه ساعتها گریه کرد. «ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّا عِتْرَةُ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ » خدایا ما عترت نبی تو هستیم، « وَ قَدْ أُخْرِجْنَا وَ طُرِدْنَا وَ أُزْعِجْنَا عَنْ حَرَمِ جَدِّنَا » می‌بینی ما رو از حرم جدمون طردمون کردند، بیرونمون کردند. بعد شروع کرد روضه بخونه. صدا زد:« أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ» بار بگشای اینجا کرب و بلاست. « وَ هَاهُنَا وَ اللَّهِ مَسْفَكُ دِمَائِنَا» اینجا جایی که خون ما ریخته میشه، «وَ هَاهُنَا وَ اللَّه قُتِلَ رِجَالِنَا» اینجا جایی که مردای ما رو همشون و می‌کُشند. « وَ هَاهُنَا وَ اللَّه ذُبِحَت اَطْفالِنا » یهو رباب بچه رو توو بغلش محکم‌تر گرفت. «وَ هَاهُنَا وَ اللَّه سَبیِ نسائنا» اینجا جایی که همه‌ی زنای ما روبه اسارت می‌برند... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 آشوبی توو دلم به پاست (ع) (س) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آشوبی توو دلم به پاست گفتم که این زمین کجاست تا گفتی اینجا کربلاست دلتنگه مادر شدم برادر کاش بود کنارمون و، آروم میشد دلِ من توو این غریبی دیگه، تو هم نگو از رفتن تو هم که بری چی واسه‌م میمونه غیر از غم زمونه، غیر از دلی که خونه می‌دونم بی‌تو میمیره دخترِ تو از غصه‌ی سرِ تو، از داغِ حنجر تو غم داره اینجا بی‌امون دور و بر زینب بمون چرا شدی به سمت اون گودال خیره، دلم میگیره نگو که قتلگاهه، دق میکنم از این غم آخه چه جور سرت رو توو دست شمر ببینم بین خاک و خون افتاده پیکرِ تو میبینه دختر تو، رو نی می‌ره سر تو زیر دست و پا تن برادرِ من قرآن مادرِ من، پناه آخرِ من ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. حاج سیدرضا نریمانی بيا نگار آشنا شب غمم سحر نما مرا به نوكریِ خود شها تو مفتخر نما ای گل وفا حسين معدن سخا حسين میكشی مرا حسين 📋 نامه عبدالله بن جعفر به ابی عبداالله و بدرقه فرزندان خود (س) کاروان ابی‌ عبدالله از مدینه راه افتاد. این دوتا آقازاده‌ی بی‌بی حضرت زینب دنبال کاروان نبودند اینقدر به پدرشون اسرار کردند. - آخه بابا بزار ما هم بریم. آخه عبدالله مریض احوال بود اینا قرار بود. بایستند آقا بهشون فرمود:« شما کنار پدرتون بمونید». گفتند:«چشم». ولی تا کاروان راه افتاد، اومدن پیشِ بابا. -بابا! آخه علی‌اکبر رفت، قاسم رفت، عبدالله رفت، بنی‌هاشمیا همشون رفتند کسی دیگه توو مدینه نمونده. به ما هم اجازه بده بریم. عبدالله بن جعفر قبول کرد. یه دست خطی نوشت برا ابی عبدالله و برای خواهرش. دست خط و داد بهشون، سریع برید خودتون و برسونید به کاروان. نزدیکای مکه بود که این دوتا سواره، این دوتا آقازاده‌ خودشون و رسوندن. از اون دور منادی فریاد زد:« دوتا سوار دارن میان آقا». یهو ابی عبدالله از دور نگاه کرد، بی‌بیم از محمل سرشون و بیرون آورد. - کیه؟! آخه دل بی‌بی هی توو این سفر شور میزد. سرش و از محمل بیرون آورد، بَه بچه‌هامند الهی قربونشون برم. خدا رو شکر الحمدلله خودشون رو رسوندند. دست خط رو آوردن پیش ابی عبدالله، به پاهای داییشون افتادند. دایی جان بابامون ما رو فرستاده اینم دست خطشه. ما اومدیم کنار مادرمون باشیم، آخه شنیدیم وقتی تو رو می‌کشند قراره مادرِ ما به اسارت بره. چه جوری میشه ما توو مدینه باشیم، مادرمون رو ببرند به اسارت، دستاش و ببندند مادرِ ما حضرت زهرا هم که از خونه می‌خواست بره مسجد، برا فدک هرکاری کرد امام حسن گفت:« من باید دنبالت بیام، آخه نمیشه که». توی مسیرم هی دلش شور میزد، خدایا اتفاقی برای مادرم نیوفته... آخرشم توو راه برگشت همینجور که دستش توو دست مادرش بود، اون نامرد اومد گفت:« بده فدک و»... مادر این قباله رو گرفت پشتش، پشت کمرش، پشت چادرش پنهان کرد. جلو امام حسن چنان توو صورت مادرم زد فلذا رو پاهای حسین افتاده، نمیذاریم مادرمون تنهایی بیاد... . 📋 رود سمت برادر به تنش تب دارد (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رود سمت برادر به تنش تب دارد دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد به فدای سر تو! هرچه که دارم این است چه کنم؟ هست همین هر چه که زینب دارد ارث زینب قد خم بود، قسم داد و گرفت إذن خود را هم از آن قدّ مورّب دارد پسرش رفت به میدان و شغالان دیدند شیر این بیشه عجب باد به غبغب دارد رفت و فریاد برآورد برادر! بشتاب تیغ ورّاث علی از دو طرف لب دارد حق همین است که قربانی اکبر بشویم زینب است این که دو فرزند مؤدب دارد از یمین می‌روم از سمت یسارش با تو دشمن معرکه یک روزِ معذّب دارد بد به دل راه مده مطمئناً پیروزیم مادر ماست که در خیمه، مرتّب دارد: زیر لب زمزمه ناد علی می‌خواند دارد از هیبت اولاد علی می‌خواند تکیه دادند به هم هر دو برادر اینبار هر دو در مرکز این دایره و چون پرگار دور خود ساخته‌اند از سر دشمن کوهی تن بی‌سر چقدر ماند و در این انبوهی خُدعه زد دشمن بی‌عرضه و ترسو ای وای بارش تیر شد آغاز ز هر سو ای وای ناگهان هر دو برادر به کمین افتادند زیر باران جفا هر دو زمین افتادند بدن هر دو پر از تیر، به هم دوخته شد چشم هر دو پسرِ شیر به هم دوخته شد اول از ترس در آن حال رهاشان کردند بعد با تیغه شمشیر جداشان کردند این طرف، حادثه از چشم زنی دور افتاد آن طرف در وسط خیمه دلی شور افتاد گَرد، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم‌کم چشم مادر نگران شد به پسرها کم‌کم عاقبت واقعه، شد آنچه که زینب می‌خواست نذر او گشت اَدا! شکر، حسینش برجاست پسرانم به فدای سر تو، غم نخوری هر دو قربان علی‌اکبر تو، غم نخوری پسرانم که بماند! خودِ زینب هم هست جان من نذر علی اصغر تو، غم نخوری تو سفارش شده مادرِمانی، قَسَمَت می‌دهم جان من و مادر تو، غم نخوری هر چه غم مال من و قول بده تا آخر هر چه غم خورد اگر خواهر تو، غم نخوری ✍ 📋 دلاوری طفلان زینب در واقعه کربلا (س) (س) وقتی دو برادر اومدن اذن گرفتند از داییشون، بهشون اجازه داد، گفت داداش از همدیگه جدا نشیم. گفت« چشم داداش»؛ شمشیر برداشتند یکی از این طرف یکی از اون طرف زدند به دل لشکر انقدر لشکر کشته داد نگرانیِ تو رو نمی‌تونم ببینم، این زن نمی‌تونه نگرانیِ امامش و ببینه یه روزیم رسید امیرالمومنین رسید بالا سر فاطمه‌ش، هرچی صداش میزد جواب نمیداد، گفت: تو هم جواب علی رو نمیدی؟ اشکای چشم علی رو صورت فاطمه چکید، بی‌بی چشماشو باز کرد دستای شکسته‌ش و بالا برد اشکا رو از گوشه چشمای علی پاک کرد، علی جان! اصلا من اینجوری شدم اشک تو رو نبینم
3. امام حسین ع.mp3
4.26M
( علیه السلام ) توو مجلس پسر ، مادر صاحب عزاست ، توو مجلس پسر ، مادر خوش آمد میگه ، توو مجلس پسر ، مادر میگه « بُنَیَّ » ، « بُنَیَّ قَتَلوک » ... مادر روضه میخونه ... هر کسی امشب صدای مادرش رو میشنوه ، خوشا به حالش ، « بُنَیَّ قَتَلوک » ... « وَ ما عَرَفوک » این جمله ی آخرش جگر رو میسوزونه ... « وَ مِنَ الماءِ مَنَعوک » مادرآبت ندادند ، حسییین ... این ناله های شما واشک های شما تسلای دل داغدار مادره ... چون وقتی پیغمبر خدا (ص) ، خبر شهادت ابی عبدالله رو به بی بی داد ، بی بی شروع کرد به گریه کردن ، خوب که گریه هاشو کرد ، سرش رو بلند کرد گفت بابا یه سئوال ازتون دارم ، باباجان اون روزی که حسینم رو میکُشند ، شما هستین ؟ پیغمبر (ص) فرمود : نه دخترم ، نه من هستم ، نه باباش علی هست ، نه تو هستی ، نه برادش حسن هست ، صدای گریه ی بی بی بلند شد ، باباجان یه سئوال دیگه دارم ، بابا پس کی برا حسینم گریه میکنه ؟ ... صدات رو نشون بده به بی بی ، بگو من براش گریه میکنم ، بی بی من حسینت رو غریب می بینم ... پیغمبر(ص) دلداریش داد ، فرمود آرام باش دخترم ، مادر حسین ، عزیز دل بابا ، ... مردان امت من دور هم جمع میشن ، برا حسین گریه میکنن ... زنهای امت من ، مثل مادران جوان مرده ، دور هم می نشینند ، به سینه می زنند میگن حسین ... لب تشنه سر بریدند سلطان کربلا را در خاک و خون کِشیدند عطشان نینوا را ...
. |⇦•ای چاره سازِ.... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── "اَلْسلامُ عَلیکَ یا حَسنَ بنَ عَلی..." ای چاره ساز مردم عالم، حسین جان! آرامِ قلب های پر از غم، حسین جان! *همچین که میگی حسین جان، مادرش کِیف میکنه، به قول پیرغلاما میگن وقتی میگی حسین جان، مادرش میگه اگه حسین خودتو میگی خدا برات نگهش داره، اما اگه حسین منو میگی، هم با لب تشنه هم با لب دشنه، بین دو تا نهر آب کشتنش....* باب نجات مردم درمانده از گناه شرط قبولِ توبه ی آدم، حسین جان! خواندیم آیه آیه غمت را و سوختیم تفسیر سرخ سوره ی مریم، حسین جان! فرصت کم است، روزیِ چَشم مرا بده آقای گریه های دَمادم، حسین جان! *وقتی تو رحِمِ مادرش هم بود مادرشو صدا زد.. مادرش گریه کرد، وقتی به دنیا اومد همه ی اهل بیت گریه کردن...مردم پشت سر پیغمبر نماز میخوندن، وقتی رفتن در سجود پیغمبر ذکر میگفت طولانی شد، همه تعجب کردن، عاقبت فهمیدن برا چی پیغمبر سجده ش رو طول داده. حسین علیه السلام بازی می‌کرد اومده بود رو شونه ی پیغمبر، انقدر پیغمبر صبر کرد تا حسین پایین بیاد..* «ای زینت دوش نبی روی زمين جای تو نیست» جانِ تمامِ مرثیه خوانان فدای تو ای شورِ روضه های مُحَرَّم، حسین جان! در پای روضه های تو، جان نذر کوچکی ست ما را ببخش بابت این کم، حسین جان! * وقتی یوسفُ آوردن تو بازار برای فروش، همه ثروتمندا جمع شدن دیدن عقبِ صف یه پیرزن دو تا کلاف نخ دستشه، گفتن پیرزن با دو تا کلاف نخ اومدی یوسف بخری؟ گفت: میدونم به من نمیفروشن، اما اومدم اسممو تو خریدارای یوسف بنویسم. امشب بگو حسین جان میدونم بَدم، اما به جان علی اکبرت دوسِت دارم، بگو حسین جان من تو این عالم یه نفرو خیلی دوست دارم اونم مادرمه، از بچگی لباس سیاه تنم میکرد میگفت برو برا حسین سینه بزن، هنوز دعام میکنه، اون روزا خودش لباس تنم میکرد حالا دیگه دستاش پیر شده دیگه رمق نداره، به جون مادرم دوسِت دارم، امشب ما رو بخر حسین جان، جون علی اکبرت یه نگاهی به ما بکن ما که جلو کاروانتو نگرفتیم... وقتی اومد اول حرفی که ابی عبدالله زد فرمود: سرِتو بالا بیار، کسی که درِ خونه ی حسین میاد سربلندِ عالمه... زن و مرد دستا بیاد بالا، همه با هم حسین جان..!* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
shab30ramazan-1s.mp3
15.22M
📋موندی بلا تکلیف ، داغ تو پیرم کرد (ع) 🎧 🎤 ............................................. .(بند اول). موندی بلا تکلیف ، داغ تو پیرم کرد روز بیابون داغ ، شب بیابون سرد کسی نیست شبا چیزی بندازه روت هنوز خون تازه میاد از گلوت لباست رو بردن بره آبروت بی آبرو شه لباس کهنه تو میخواد کجا بپوشه هلهله میکرد پیرهنتو میبرد و بازم گله میکرد حیا نداره که لااقل عباتو رو تنت بذاره (غریب مادر ، غریب مادرم حسین) .(بند دوم). با خون تو خاکه ، گودال و گل کردن کی فکرشو میکرد ، با اسب برگردن نیازی به تشییع جنازه نبود نیازی به نعل های تازه نبود میومد صدات اما واضح نبود ادامه دادن به قاتل تو قول عمامه دادن گلایه دارم نشد تنت رو زیر سایه بذارم غم حسینم بده صدات کنم جلو همه حسینم (غریب مادر ، غریب مادرم حسین) .
4_5888899203656061080.mp3
11.31M
📋 نافع بن هلال اسب بی سوار هم حنا بسته به یال (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نافع بن هلال/ اسب بی سوار هم/ حنا بسته به یال نافع بن هلال/ می کشن حسین و / پیش چشم اهل و عیال تشنه ولی شریعه در خروشه چشم همه به گُودیه گلوشه حاضرن آب و رو زمین بریزن یه قطره هم ندن حسین بنوشه ریان بن شبیب/ جد ما رو غریب/ گیر آوردند ریان بن شبیب/ آب و واسه حبیب/ دیر آوردند تو شیب گودال سرازیر شد حسین پیر شد، حسین پیر شد ته گودال زمین‌گیر شد حسین پیر شد، حسین پیر شد بی‌آبرو شه/ پیرهن کهنه‌ت و میخواد/ کجا بپوشه؟! حیا نداره/ که لااقل چیزی رو/ تنت بزاره ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‌
👆 |⇦•رخت خونین حسین... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُ..اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ... اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلّا هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ مِن جِمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی و إِسْرافی عَلی نَفْسی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ" "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللهِ وَعَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین" با اجازه از خداوند تعالیِ(تعالای) حسین اول ماهی می‌زنیم دل را به دریای حسین بادبان عشق وا شد ناخدا آماده است باز کشتی نجات شاه راه افتاده است بر غمش اهل زمین و آسمان گریان شده رخت خونین حسین از عرش آویزان شده *راوی به امام صادق علیه السلام گفت:آقا! هرکس از دنیا بره مردم برایش مجلس عزا یی برپا می‌کنند ولی شما و شیعیانتان تا محرم میشه از روز اول محرم همه داغدارید. و شروع به عزاداری می‌کنید .حضرت تا این جمله را شنیدن توضیح دادند،فرمودن: لحظه‌ای که هلال محرم جلوه می‌کنه پیراهن خونی جد غریب ما حسین رو از عرش آویزان می‌کنند. این پیراهن همان پیراهنی است که به ضرب شمشیرها پاره پاره شده.فرمود:ما و شیعیان ما می‌بینیم این پیراهن خونی را با چشم دل نه چشم سر،فرمود: تا با چشم دل می‌بینیم این اشک ها سرازیر میشه...* در غمش اهل زمین و آسمان گریان شده رخت خونین حسین از عرش آویزان شده شخص حیدر پای نصب پرچم آمده سینه زن‌ها یا علی ماه محرم آمده کشته ی اشک است اربابی که شد آقای ما کیف دارد دسته جمعی گریه کردن‌های ما *یاد این دو بیت افتادم* (پروانه شدم تا که بسوزم اما هر سوختنی سوختن شمع نشد ما جمع شدیم دور هم گریه کنیم بر آن بدنی که آخرش جمع نشد) خالی از احساس بودم از غمش پر می‌شوم مطمئنم عاقبت با لطف او حر می‌شوم در میان هروله پرواز را حس می‌کنم رخت از تن کم کنم تا یاد عابس می‌کنم بر لبم شور شهادت را عسل کن آخرش جان جُونت نوکر خود را بغل کن آخرش با مصیبات عمیقت دیده گریان می‌کنم در میان روضه ها یاد شهیدان می‌کنم خوش به حال هرکه بین روضه گرم خدمت است چادر زهرا پناه خادمان هیئت است حضرت زهرا خودش دنبال کارنوکر است پیراهن مشکی نوکر دست دوز مادر است نالهٔ ما امتداد ناله‌های فاطمه است بانی اطعام روضه مجتبیِ فاطمه است بین هیئت کربلایش را زیارت می‌کنیم شب به شب با انبیاء در روضه شرکت می‌کنیم آی نوکر! رزق اشکت را ز آب آور بگیر *مرحوم آیت الله بهجت می‌فرمایند: اشک رو از عالم بالا میارن تو‌ مشک‌ چشا تقسیم‌میکنن.یا ابوالفضل به ماهم رزق گریه بده..* ای نوکر رزق اشکت را ز آب آور بگیر کربلای اربعین را از علی اکبر بگیر کاش خون ما بریزد در دیارِ کربلا شیرخوار ما فدای شیرخوار کربلا دختری شیرین زبان اعجاز را آغاز کرد نطق لالِ مجلس ما را رقیه باز کرد خسته‌ام خسته در این شهر مسلمان کُش‌ها میهمانم به میهمانی مهمان کش‌ها .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── برای دلخوشی نوکران این درگاه دروغ روضه بخوانم دروغ بسم الله دروغ روضه بخوانیم شمر آبش داد سنان رسید ولی با ادب جوابش داد دروغ روضه بخوانیم دست و پا نزده حسین فاطمه را تشنه لب صدا نزده دروغ روضه بخوانیم حرف بد نزدند شبیه فاطمه اصلاً به او لگد نزدند *امام رضا علیه السلام فرمود: چشم‌های ما از بس در عزای جد غریبمون گریه کردیم این پلکا زخم شده.. گریه برا امام‌حسین فقط برا عاشورا نیست در طول ساله.. چون امام زمان ما صبح و شب گریه می کنه فرمود:اگر اشکم تمام بشه خون گریه می‌کنم. دیگه اباعبدالله همه یاراشو از دست داد حتی به شیرخوارشم رحم نکردن.. صدای استغاثه حضرت بلند شد"هَل مِن ناصر یَنصُرُنی؟ هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟" خدای عالم لبیک گفت، انبیاء لبیک گفتن، اولیاء لبیک‌گفتن، حتی ابدان شهدای کربلا به لرزه افتاد.شب عاشورا بعضیاشون گفته بودن حسین‌جان ما حاضریم هزار بار برات جون بدیم.. ابی عبدالله به نیزه غریبی تکیه داد شروع کرد به یارانشو خوندن.. یا مسلم بن عقیل، یا هانی ابن عروه،یا مسلم ابن عوسجه، یا حبیب ابن مظاهر، چتون شده؟ حسین داره صداتون می‌زنه جواب منو نمی‌دید. بسه دیگه از خواب بیدار شید بلند شید بیاید می‌خوان دست زینبو ببندن.. می‌خوان ناموسمو به اسارت ببرن.. چند تا وداع داره ابی عبدالله.. تا صداش بلند شد یا سکینه! یا فاطمه! یا زینب! یا ام کلثوم! من هم دیگه رفتنی شدم. زن‌ها دور ابی عبدالله رو گرفتن دارن ناله می‌زنن گریه می کنن... مَثَلِ امام مَثَلِ کعبه است همه باید بیان دوره کعبه. این زن‌ها هم دور این کعبه مقصود دارن می‌گردن. به ما رحم کن، به غریبی ما رحم کن، اما این کعبه یه صحنه‌ای دید خود این کعبه اومد سمت زن ها دید یه گوشه ی خیمه سکینه زانو بغل کرده همه اومدن اما سکینه نیومده..ابی عبدالله رفت سمت سکینه یه دستی رو سرش کشید. سکینه آرام آرام چشماشو آورد بالا با یه حزنی پرسید "یا اَبِه اِسْتَسْلَمُتَ لِلْمَوْت؟"بابا تسلیم مرگ شدی تمومه؟ ابی عبدالله متصل اشک‌هاش جاری بود.یه وقت یه جمله گفت زن ها جیغ میزدند با این یه جمله ی سکینه..آرام صدا زد: "يا أبه ردّنا إلى حرم جدّنا" ما رو برگردون ببر مدینه.. آقا صدا زد.. "لا تُحْرِقِی قَلْبِی" آتیشم نزن. راوی میگه نگاه می‌کردیم ابی عبدالله از خیمه اومد بیرون یه دختر چند ساله پای حسینو گرفته. همراه بابا راه میاد داره التماس می‌کنه.. میگه بابا من تشنمه.. این حال حسین بیچاره کرد برای پدر سخته دختر تو شرایط این چنینی باشه اما پدر نتونه براش کاری کنه.. حسین آرومش می‌کرد ان شاءالله سیراب میشی بابا..یه وداع دیگه ابی عبدالله برای وقتی که تو خیمه ی امام سجاد اومد.امام سجاد تا متوجه حضور ابی عبدالله شد صدا زد.. عمه جان زینب!کمکم کن من به شما تکیه بدم..به زحمت تکیه داد به عمه ی سادات زینب. توان نداشت...صدا زد.. پدر جان! أینَ حبیب؟آقا فرمود: قُتِل..أینَ أخی علیٌ اکبر؟ علی اکبرم آقا فرمود: قتل..أین عمی العباس؟ بابا عمو کجاست؟ ابی عبدالله فرمود:همینقدر بگم غیر من و تو دیگه مردی نمونده..ودایع امامت رو‌منتقل کرد.. اینجا امام سجاد صدا زد.. عمه! شمشیرمو بیار چه می‌کنی؟ حجت خدا غریب مونده دارم میرم جانمو براش بدم.. ابی عبدالله فرمود: خواهر نگهش دار، زمین از حجت خدا خالی نمونه.. اینم یه ، یه وداع دیگه ام ابی عبدالله داشت. اومد تو خیمه زن ها دید این خانما یکی نیزه شکسته به دستشون یکی شمشیر به دستشه .. چادر به کمر بستن یه جوری صورتشونو پوشوندن فقط چشم‌ها معلوم باشه.‌ابی عبدالله فرمودن: زینب جان چی شد اینجوری شد؟ گفت: آقا سرباز نداشتی برات یار آوردم.. اینا میخوان بگن آقا مگه ما مرده یم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── یه وداع ویژه ایم داشت با خواهرش زینب ..صدا زد داداش ! جد ما از ما بهتر بود رفت.مادر ما زهرا رو‌کشتن ..بابامون علی رو از ما گرفتن. بردارم امام‌حسن به شهادت رسید اما امید من تو بودی ..تو بری من به کی دل خوش کنم..همه رو آرام‌کردی زینبو‌ آرام کن..میدونی چرا ؟چون حضرت فرموده بود اون لباس قدیمی و لباس کهنه رو برای من بیار..مادرش زهرای مرضیه اون شب که لباس رو به زینب داد..فرموده بود دخترم هر زمان حسین این لباس رو ازت خواست بدون چند ساعت بیشتر مهمونت نیست. لذا صدا زد داداش همه رو آروم‌کردی من و آروم نکردی..منم آروم‌ کن داداش...ابی عبدالله اشاره ای به قلب زینب کبری کرد،زینب کبری آرام شد.. ابی عبدالله رفت جنگ‌نمایانی کرد همین قدر بگم‌ که از بعد عاشورا ضرب المثل عرب عوض شد..تا روز عاشورا همه از شجاعت علی می گفتن..اما ابی عبدالله روز عاشورا کاری کرد مردم اگه میخواستن از شجاعت بگن ضرب المثلشون‌حسین ابن علی بود ..نقل مقتل اینه:جوری ابی عبدالله جنگید این خللی که تو این سی هزار نفر ایجاد شده جلوه‌ کرد... زخم ها دونه دونه زیاد شد اولین زخم‌ماری ابی عبداللهاین بود..ابی عبدالله رو‌مرکب بود یکم ایستاد استراحت کنه..از شدت جنگ ضعیف شده بود..ضعف پیدا کرده بود. نوشتن سنگی رها شد..این سنگ به پیشانی ابی عبدالله نشست خون جاری شد..آقای ما این لباس رو بالا زد تا این خون رو از پیشانی پاک کنه سینه ی آقا هدف شد..نوشتن اینجا حرمله تیری به سینه ی ابی عبدالله زد..هنوز ابی عبدالله رو‌ مرکبه ..تیر به سینه ی حسین نشست مقاتل نوشتن انقدر شدت این تیر انقدر سنگین بود همین یه تیر کار حسین ابن علی رو تمام‌می کرد.ابی عبدالله هرچی تلاش کرد تیر از جلو‌ بیرون نیومد..نوشتن تیر از پشت سر درآورده بود.آقا تیرو از پشت بیرون آورد..مثل ناپدان خون از سینه جاری شد.. صدا زد.. "بسم الله و بالله علی ملت رسول الله" این یهضربه ی کاری بود که به ابی عبدالله زدن.. ضربه کاری بعدی کجا بود.. نوشتن زرعة بن شریک ملعون ابی عبدالله که روی اسب بود این اسب هی به چپ و راست می‌کشید حسین رو مراقب بود آقا نیفته.. نوشتن این زرعة بن شریک نیزه ای به پهلوی حضرت زد.."فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْض عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ" آقا با صورت راست به زمین افتاد.. حضرت وقتی میفرماد من صبح وشام برات اشک‌میریزم یا جداه..اشکم خشک بشه خون‌ گریه می کنم.. تا حالا دیدی کسی اشک‌هاش تبدیل به خون بشه؟ انقده دیگه اشک‌ ریخته اشکاش خشک شده داره خون میاد.. ضربه کاری بعدی خدا سنان رو لعنت کنه.. ارباب ما که افتاد رو زمین بعد کلی زخم که عرض کردم زخم‌های کم و بیش دیگه‌ای هم بود «من دارم کاری‌ها رو میگم.» سنان اومد جلو نیزه ای به ترقوه حضرت زد...ای کاش همین یکی بود نیزه رو بیرون آورد تو سینه حضرت فرو کرد.. دیگه این روانی ول نمی‌کرد حسینو، نیزه به سینه ی حضرت زد، نیزه رو انداخت..تیر وکمون‌ و‌ پیدا کرد اومد از یک قدمی تیر به گلوی حسین زد... امام باقر فرمود: پیغمبر نهی کردن حیوان‌ها رو اینجوری بکشن.. چه جوری؟ با نیزه زدن.. با شمشیر زدن.. با تیر زدن... با سنگ زدن ...با عصا زدن ..سنان معلون گفتم تیرو به سینه زد به ترقوه حضرت زد..تیر و‌ که به نیزه زد ابی عبدالله همه تلاششو کرد.. آقا به زحمت نشست.. دیدن دست برد زیر گلو‌ این خون گلو رو گرفت هی به صورت خودش میکشه..میگفت اینجوری میخوام برم پیش خدا..بگم‌ خدایا اینا حق منو بردن(خوردن) عمر سعد سوار مرکب دور قتلگاه می گشت می‌گشت می‌گفت برید، برید کار رو تموم کنید خیلی طول کشید ریختن سر ابی عبدالله.... ای حسین.. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ (_ع ) (_ع) حضرت زینب (س) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحمن السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم ْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَین ⬅️آجر و مزده شما برادران و خواهران عزاداران با بی بی دوعالم فاطمه (س)انشاالله آبروی ابا عبدالله در هر گوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روا بشید روضه برات بخونم همه اموات فیض ببرند 🔶هفت روز است که من داغ برادر دیدم 🔶هفت روز است سر نیزه فقط سر دیدم 🔶هفت روز است فقط زخم زبانم زده اند 🔶طعنه بر اشک من و قد کمانم زده اند 🔶هفت روز است که بعد تو گرفتار شدم 🔶پی تو راهی هر کوچه و بازار شدم 🔶باورم نیست سرت بر سر نی ها باشد 🔶بدن بی کفنت در دل صحرا باشد 🔶باورم نیست زدم بوسه روی حنجر تو 🔶باورم نیست که غارت شده انگشتر تو 🔶باورت نیست که این کوفه چه آورده سرم 🔶باورم نیست که با قاتل تو همسفرم 🔶عده ای پیرهن کهنه تو دزدیدند 🔶عده ای بر سر تو سنگ زده خندیدند 🔶چشم گریان مرا خوب تماشا کردند 🔶پیش چشمان ترم هلهله برپا کردند 🌺صل‌الله‌علیک‌یااباعبدالله ⬅️دلتو ببرم کربلا آی کربلائیا..آی حاجت دار آی جوون دارا..آی مریض دارها ای کسانی که دلتنگ کربلا شدید دعا کنید زنده باشیم که بتوانیم ازنزدیک حرم آقا امام حسین رو زیارت کنیم خیلی ها بودند درسالهای قبل در عزاداری امام حسین شرکت داشتند ولی جایشان خالیست روحشان ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند عزیزان عزادار شب/روز هفت ابی عبدالله... روز هفتم/سوم که میشه..دختر میاد کنار قبر بابا...خواهر میاد کنار قبر برادر.. دسته گل میارن..عکس بابارو میارن . زیر بغلای خواهرا و دخترها رو میگیرن..تسلا میدن..یه دل سیر گریه میکنند (عزاداری میکنند سبک میشن) ⬅️اما من بمیرم برا یتیمان ابی عبدالله درکربلا...آوارهٔ بیابونا...سر حسین ع بالای نیزه ..بدنش تو کربلا...بچه ها آواره اند...تا اسم بابا را می گرفتند کتکتشون میزنند...آب میخوان میزنند.. غذا میخوان کنک میزنند.. بابارو میخوان کتک میخورند.. ⬅️ الهی غریب نشی... الهی گرفتار نشی...الهی بی کس نشی.. چه کشیدند یتیمان آقا ابا عبدالله چه کشید خانم بی بی زینب کبرا( س) باید بگم عزاداران 💔امان از دل زینب 💔چه خون شد دل زینب چه زینبی که یک لحظه طاقت دوری حسینشو نداشت اما ✔️(هر روضه ای میشه خوند)✔️ چون روضه ای نیست که اسم زینب درآن نباشد صدا زد...برادران حسین جان 🔸به‌سوی‌شام‌وکوفه‌ام‌چه ظالمانه میبرند 🔸نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند 🔸سر تو را به نوک نی زدند این ستمگران 🔸نمی روم ولی مرا به تازیانه میبرند یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر از این مجلس و محفل فیض ببرند گریزی هم داشته باشیم به روضه زینب (س) بهره امواتمان باشه امروز دلها را ببریم حرم زینب ، انشاء الله یک روزی کنار حرمش اشک بریزید . امروز از چشمانت بخواه برای زینب گریه کند ، زینب اُم المصائب است ، پیغمبر بشارت داده برای آن چشمی که برای زینب گریه کند . فرمود : پاداش او همچون کسی است که برای حسن و حسین گریه می کند .۲ هر وقت دلش می گرفت سر از محمل بیرون می آورد ، می شنید از بالای نیزه یک آقایی دارد قرآن می خواند هی صدا می زند : «وَسَیَعلَمُ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ»۳ گاهی هم صدا می زند : «أَم حَسِبتَ أَنَّ أَصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِن آیاتِنا عَجَباً»۴ قربان قرآن خواندنت برادر ، برادر با قرآن خواندنت رفع تهمت از ما کر دی ، آخر به ما خارجی می گفتند . آی گریه کنندگان امام حسین ، دلها بسوزد یک وقت هم سر از محمل بیرون آورد دید یک نا نجیبی با سنگ پیشانی برادرش را می زند همه صدا بزنید یاحسین … الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون احمد بهزادی التماس دعا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
. |⇦•هر که پای نگار .. علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── "اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ، اَلسَّلاَمُ عَلَي الْمَهْدِيِ وَ عَلی آبائه، السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا صَرِيعَ الْعَبْرَةِ السَّاكِبَةِ،السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْمُصِیبَهِ الرَّاتِبَهِ،وَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة،وَ یا بابَ نِجاةِ الْأمّة" هر که پای نگار پا نشود درِ جنت به روش، وا نشود قَبْرُهُ‏ فِی‏ قُلُوبِ‏ مَنْ‏ وَالا در دلم غیر دوست جا نشود رو به هر کس زدم مرا پس زد هیچ جا کوی آشنا نشود اشک اگر آبرو نگه دار است راز من با تو برملا نشود ما محرم گرسنه ی اشکیم کاش چشمی کم اشتها نشود *من از محرم بی‌گریه می‌ترسم،من از محرمی که اشک نداشته باشم می‌ترسم حسین جان به من روزی گریه بده..* گریه کن همنشین معصوم است تا قیامت از او جدا نشود زهد بی حب، تو ضرر دارد پس کسی بی تو، با خدا نشود پرچمت اعتبار منزل ماست بی تو این خانه ها بنا نشود *هنوزم خیلی‌ها اعتقاد دارند پی خونه‌ای رو میذارن کمی تربت امام حسین میریزن...* وادی تور ماه حسینیه‌هاست نطق ما هر کجا که وا نشود وا مکن از سر خودت ما را آخه سفرهٔ شاه بی‌گدا نشود بی پناهم پناه من زهراست دستم از چادرش رها نشود تعزیه‌دار روضهٔ تو، رضاست او نگرید عزا عزا نشود... *حضرت رضا به ابن شبیب فرمودند: "إن كُنتَ باكِيا لِشَيءٍ فَابكِ لِلحُسَينِ" ابن شبیب! می‌خوای گریه کنی بر حسین گریه کن. بعد فرمود: ما پلک‌هامون زخم شده انقدر گریه کردیم..* « زخم‌های او زیاد و اشک‌های ما کم است می‌پذیرد باز از ما این بضاعت را حسین دست و پا می‌زد اگر در خون میان قتلگاه دست و پا می‌کرد اسباب شفاعت را حسین» حج نوکر طواف شش گوشه است مکه خوب است، کربلا نشود کلِّ عالم به پات جان بدهند باز حق غمت ادا نشود *این روایت از امام صادق علیه السلام است که می‌فرماید: همه ی عالم جان بدهند، انسانها جان بدن برای این مصیبت حقش ادا نمیشه. امام صادق به مسمع بصری فرمود: مسمع!کربلا نمیری گریه می‌کنی یا نه؟ گفت: بله..حضرت فرمود: بگو ببینم جزع و فزع برا حسین‌میکنی یانه؟ برای حسین ما بی‌قراری می کنی یانه؟..* ته گودال رفت و آمد بود روی جسمت برو بیا نشود دختر کوچک تو خوابیده کاش! دور سرت سر و صدا نشود کاش! آقا تو بی کفن نشوی کاش! سهم تو بوریا نشود «حسین وای وای ...» آن سفر کرده که صد قافله دل همرَه اوست راه بستن روی قافله‌اش، دشمن و دوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش گره افتاده حسین بن علی در کارش *آقا! هزارو‌ چهارصد سالههنوز این داغ تازه هست آقا. سفر به سلامت آقا..* کودکان در بغل مادرشان خوابیده دختران هم گلِ سر بر سرشان، خوابیده ردِّ خورشید عراق هست روی صورتشان از غریبی به خدا طاق شده طاقتشان دخترانی که به روی پر قو خوابیدند اما، موقع دیدن لشکر چقدر ترسیدند زینب از ناقه چه با واهمه آمد پایین زینب آمد؟ نه! بگو فاطمه آمد پایین گَرد بر چادر خانوم بنشیند هیهات قد او را کسی از دور ببیند هیهات آه زینب به ملاقات خدا آمده‌ای کربلایی شده‌ای کرب و بلا آمده‌ای تو که دور و بر خود چند برادر داری پرده داری حرمی چون علی اکبر داری تو که در امر حیا بین زنان منتخبی چون علی شیر خدا شیر خدای عربی چند روزِ دگر آماده هجران هستی بی ابوالفضل گرفتار بیابان هستی .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ (_ع ) (_ع) حضرت زینب (س) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحمن السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم ْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَین ⬅️آجر و مزده شما برادران و خواهران عزاداران با بی بی دوعالم فاطمه (س)انشاالله آبروی ابا عبدالله در هر گوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روا بشید روضه برات بخونم همه اموات فیض ببرند 🔶هفت روز است که من داغ برادر دیدم 🔶هفت روز است سر نیزه فقط سر دیدم 🔶هفت روز است فقط زخم زبانم زده اند 🔶طعنه بر اشک من و قد کمانم زده اند 🔶هفت روز است که بعد تو گرفتار شدم 🔶پی تو راهی هر کوچه و بازار شدم 🔶باورم نیست سرت بر سر نی ها باشد 🔶بدن بی کفنت در دل صحرا باشد 🔶باورم نیست زدم بوسه روی حنجر تو 🔶باورم نیست که غارت شده انگشتر تو 🔶باورت نیست که این کوفه چه آورده سرم 🔶باورم نیست که با قاتل تو همسفرم 🔶عده ای پیرهن کهنه تو دزدیدند 🔶عده ای بر سر تو سنگ زده خندیدند 🔶چشم گریان مرا خوب تماشا کردند 🔶پیش چشمان ترم هلهله برپا کردند 🌺صل‌الله‌علیک‌یااباعبدالله ⬅️دلتو ببرم کربلا آی کربلائیا..آی حاجت دار آی جوون دارا..آی مریض دارها ای کسانی که دلتنگ کربلا شدید دعا کنید زنده باشیم که بتوانیم ازنزدیک حرم آقا امام حسین رو زیارت کنیم خیلی ها بودند درسالهای قبل در عزاداری امام حسین شرکت داشتند ولی جایشان خالیست روحشان ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند عزیزان عزادار شب/روز هفت ابی عبدالله... روز هفتم/سوم که میشه..دختر میاد کنار قبر بابا...خواهر میاد کنار قبر برادر.. دسته گل میارن..عکس بابارو میارن . زیر بغلای خواهرا و دخترها رو میگیرن..تسلا میدن..یه دل سیر گریه میکنند (عزاداری میکنند سبک میشن) ⬅️اما من بمیرم برا یتیمان ابی عبدالله درکربلا...آوارهٔ بیابونا...سر حسین ع بالای نیزه ..بدنش تو کربلا...بچه ها آواره اند...تا اسم بابا را می گرفتند کتکتشون میزنند...آب میخوان میزنند.. غذا میخوان کنک میزنند.. بابارو میخوان کتک میخورند.. ⬅️ الهی غریب نشی... الهی گرفتار نشی...الهی بی کس نشی.. چه کشیدند یتیمان آقا ابا عبدالله چه کشید خانم بی بی زینب کبرا( س) باید بگم عزاداران 💔امان از دل زینب 💔چه خون شد دل زینب چه زینبی که یک لحظه طاقت دوری حسینشو نداشت اما ✔️(هر روضه ای میشه خوند)✔️ چون روضه ای نیست که اسم زینب درآن نباشد صدا زد...برادران حسین جان 🔸به‌سوی‌شام‌وکوفه‌ام‌چه ظالمانه میبرند 🔸نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند 🔸سر تو را به نوک نی زدند این ستمگران 🔸نمی روم ولی مرا به تازیانه میبرند یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر از این مجلس و محفل فیض ببرند گریزی هم داشته باشیم به روضه زینب (س) بهره امواتمان باشه امروز دلها را ببریم حرم زینب ، انشاء الله یک روزی کنار حرمش اشک بریزید . امروز از چشمانت بخواه برای زینب گریه کند ، زینب اُم المصائب است ، پیغمبر بشارت داده برای آن چشمی که برای زینب گریه کند . فرمود : پاداش او همچون کسی است که برای حسن و حسین گریه می کند .۲ هر وقت دلش می گرفت سر از محمل بیرون می آورد ، می شنید از بالای نیزه یک آقایی دارد قرآن می خواند هی صدا می زند : «وَسَیَعلَمُ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ»۳ گاهی هم صدا می زند : «أَم حَسِبتَ أَنَّ أَصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِن آیاتِنا عَجَباً»۴ قربان قرآن خواندنت برادر ، برادر با قرآن خواندنت رفع تهمت از ما کر دی ، آخر به ما خارجی می گفتند . آی گریه کنندگان امام حسین ، دلها بسوزد یک وقت هم سر از محمل بیرون آورد دید یک نا نجیبی با سنگ پیشانی برادرش را می زند همه صدا بزنید یاحسین … الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون احمد بهزادی التماس دعا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
‍ . |⇦•اگر چه نوکری نکردم... به نَفسِ کربلایی سیدمهدی حسینی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اگر چه نوکری نکردم هوایِ کربلاتُ کردم یه بار دیگه بگو بیامُ دوباره دورِ تو بگردم از این زمونه سیر شدم یه برات امضاء کن حالا که سر به زیر شدم یه برات امضاء کن تو روضه ی تو پیر شدم یه برات امضاء کن تو دنیا آروزم زیارتِ آقامِ هر کی کربلا نره ناکامِ حَرَمِت قشنگ ترین رؤیامِ ای آقا.... *شب جمعه، شب زیارتیِ سید الشهداء، کاشکی با امام زمان صدایِ مادرمون رو می شنیدیم،کاشکی با آقامون صدای مادرِ قد خمیده مون رو می شنیدیم،عرش رو بهم ریخته،هی به سینه می کوبه...: "بُنَيَّ! قَتَلوكَ، ذَبَحوکَ، وَ مِنَ الماءِ مَنَعوکَ" بذار یه مقدمه بسازم،یهو نبرمت اون جایی که امام زمان مثل ابر بهار باریده...لحظه هایِ آخر،لحظه های احتضار،امیرالمؤمنین همه رو ساکت کرد،اما هر کاری کرد دید حسین داره گریه میکنه،اونقدر گریه کرده،چشماش مجروح شده،صدا زد:باباجان! هیچ روزی مانند مصیبتِ تو نیست،مگر روزی که جدم پیغمبر از دنیا رفت... آقا دید حسین آرام نمیگیره،صدا زد:بیا جلو حسین جان! با این دستایِ بی رمقش اشکای حسین رو پاک کرد،یادش اومد پیغمبر خیلی به صدای امام حسین حساس بود،یادِ شبِ آخری افتاد که زهرا گفت: علی جان! خیلی مراقبِ حسینم باش... دید حسین آرام نمی گیره،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلبِ سیدالشهداء،حسین جان! خدا صبرت بده..میگن: فرزند هرکاری بزرگترش کنه یاد میگیره،دست که افتاد رو قلبِ سیدالشهداء،آقا آرام شد.... کربلا که رسید،هرچی خواست زینب رو آروم کنه،وداعِ آخر دید حسین رو رها نمیکنه،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلب زینب،زینب آرام شد،اهل خیمه دارن عمه جانِ رو می بینن،برو خدا به همرات،برو دعایِ مادرم پشتِ سرت،اهل خیمه میگن: زینب آروم شد،اما لحظاتی گذشت،دیدن خانوم از خیمه اومد بیرون،چادرش رو به کمرش بست،از بالایِ تل سرازیر شد،دید دورِ گودال حلقه زدن...* خاک به سَرِ من از غم حسین شکست کَمَرِ من زدنش جلویِ چشایِ تَرِ من خاک به سَرِ من مادرش صدا می زد:پسرِ من تشنگی کشید و سوخت جِگرِ من نا نداشت،سقا نداشت برایِ دست و پا زدن تو قتلگاه جا نداشت جون نداشت،سامون نداشت طاقتِ زخمشُ گرگِ بیابون نداشت *هر کجا نشستی صدا بزن:حسین..... ــــــــــــــــــ .
Karami_Shab_10_Moharam_1403.mp3
11.74M
🔊کربلا ارباب ما را نانجیبان میزدند پیش چشم زینب و یاران چه آسان میزدند... ◾️ 🎤 کربلا ارباب ما را نانجیبان میزدند پیش چشم زینب و یاران چه آسان میزدند پیرمردان تا شنیدند قتل او دارد ثواب باعصا بر پیکر او از دل و جان میزدند دیده ای بالاتر از این روضه که در قتلگاه جامه از جسمش درآوردند و عریان میزدند ضربه هایی که زدند از پشت سر بوده ولی روبروی مادری گیسو پریشان میزدند ده سوار آمد به میدان خواهرش از حال رفت با سم اسبانشان بر جسم بی جان میزدند دخترانش که ندیده سایه هاشان را کسی از مسیر کربلا تا شام ویران میزدند شامیان دیدند روی نیزه قرآن را که خواند سنگ ها را بر سر و لبها و دندان میزدند گریه ها در مجلس نامحرمان بالا گرفت مثل اینکه خیزران بر روی قرآن میزدند .
406.4K
. شلوغ شده دور و برش سادات ببخشند قاتل اومد بالا سرش سادات ببخشند از خیمه اومد خواهرش سادات ببخشند قاتل اومد با خنجرش سادات ببخشند تکیه به نیزه هازد سادات ببخشند مادرش و صدا زد سادات ببخشند لب تشنه دست و پا زد سادات ببخشند 2 وای وای وای حسین 2 میاد صدای غریب مادر 2 حسین تو گودال بی یار و یاور شلوغ شده دور و برش سادات ببخشند قاتل اومد بالا سرش سادات ببخشند از خیمه اومد خواهرش سادات ببخشند قاتل اومد بالا سرش سادات ببخشند دل زینب آتیش میگیره حسین تو دست قاتل اسیره از آسمون راهی شدن سادات ببخشند مولا و زهرا و حسن سادات ببخشند کنار اون خونین بدن سادات ببخشند همه به گودال اومدن سادات ببخشند فاطمه روضه خونه سادات ببخشند گریون و نیمه جونه سادات ببخشند پسرش غرق خونه سادات ببخشند از این مصیبت دل ها هلاکه سرش رو نیزه تنش روی خاکه زخمی وخونین پیکرش سادات ببخشند غارت شد از پا تا سرش سادات ببخشند پیراهن و بال و پرش سادات ببخشند عمامه و انگشترش سادات ببخشند بند اسارت اومد سادات ببخشند لشگر غارت اومد سادات ببخشند وقت جسارت اومد سادات ببخشند (سر حسین به نیزه ها سادات ببخشند آتیش زدن به خیمه ها سادات ببخشن آتیش زدن به خیمه هاسادات ببخشند) 2 صل الله علیک یا سیدناالمظلوم ای حسین ... .👇
مداحی_آنلاین_خطبه_ی_کوبنده_امام_سجاد_میرداماد.mp3
9.27M
(ع) 🌴خطبه ی کوبنده امام سجاد(ع) 🌴به همراه 🎙 سید_مهدی_میرداماد ⏯ روضه ─━━━⊱✿⊰━━━─
. 📋شب زیارتی است و حرم صفا دارد (ع) 🏴 ............................................ شب زیارتی است و حرم صفا دارد دلم هوای سحرهای کربلا دارد یه کنج از حرم بهم جا بده حقش این بود از باب القبله ما وارد حرمت می شدیم ارباب اروم آروم می اوومدیم هی نگاه به صحن و سرات کی کردیم هی قربون صدقت می رفتیم دلم تنگت خدا شاهده هوای حرم ، هوای بهشت ببر کربلا به جای بهشت فدای معرفتت ، در بهشت روضه ی تو هنوز لات محله برو بیا دارد به حشر ، روزی حُبَّت بپاست در قلبش هر آن که خیمه ی این روضه را به پا دارد حسین... زندگی من ، حسین ... یار دلم کجا بدون تو این زندگی بها دارد؟! بگو به مادرت این سینه زن ، زمین خورده بگو حساب مرا از همه سوا دارد به گونه ام نم اشکی چکید و این گریه هر آن چه سِر نهان است ، برملا دارد هزار بار بمیرم به شوق دیدارت دوباره زنده شوم از نو ، باز جا دارد اگرچه مِیلِ دلِ نوکران زیارت توست دلت تمایلِ دیدار مجتبی دارد به جز حرارت جاوید ماتمت ، هر غم زوال دارد و تاریخِ انقضا دارد بهای گریه برایت ز بس گرانقدر است حبیب ، آرزوی گریه بر تو را دارد عجیب نیست ، شب جمعه ، دل پریشانم کنار قتلگهت ، مادرت نوا دارد هزار و نهصد و پنجاه ضربه یعنی چه ؟! نظاره بر بدنت بِنت مرتضی دارد تن به روی زمین مانده ، دیدنش سخت است سرِ به نیزه ، خودش روضه ای جدا دارد کفن نشد بدنت ، فاطمه دلش خون شد فقط برای تو این کوفه بوریا دارد ................................................ 👇👇
. 📋مقتل (ع) (ع) (س) (ع) ............................................ .( امام صادق فرمود شب جمعه میایم بالا سرتون ، کربلا همه آرزوشون این بود اباعبدالله بیاد بالا سرشون هر شهیدی رو زمین می‌افتاد صدا می‌زد یا اباعبدالله. با یه صدای بریده بریده‌ای دا می‌زد عمو بیا عمو بیا عمو بیا! شیخ جعفر میگه : هر بار مرکبی از قاسم رد شد عمو رو صدا زد قاسم روضه خون اباعبدالله است یه نمونش وقتی فرمود «إن تُنكِروني فَأَنَا فَرعُ الحَسَنْ» روضه خوند برا اباعبدالله راوی میگه : اشکاش جاری بود « هذا حسینٌ کَالأَسیرِ المُرتَهَنْ» این آقایی که امروز دورش گرفتید پسر مصطفی است وارد میدان شد فرمود قاسمم «اَنت من اَخی عَلی مِن » تو بوی حسنمو می دی ، چطور راضی شم میدون بری ! امام حسن اون لحظه‌های آخر گریه می‌کرد می‌فرمود «لا یَوم کَیومِکَ یااَبا عَبدِالله» دارم می‌بینم حسین ۳۰ هزار نفر دورت می‌کنن اول سرتو از تنت جدا می‌کنن ، این زن و بچه نشستن ، زینب نشسته ، قاسم نشسته ، اول سر از تنت جدا می‌کنن ، بعد زن و بچت رو اسیری می‌برند! حسین جان یه خواسته ازت دارم داداش «کلَ اولادی حافِظاً و ولدا» یعنی مراقب بچه‌های من باش براشون پدری کن ، حالا اومده داره میگه اجازه بده برم میدان ، قربونت برم زره اندازت پیدا نشد! قاسم این شمشیری هم که بستی رو زمین کشیده میشه علی اکبر که جوشن داشت آن شد تو که جوشن نداری وای بر من وارد معرکه که شد صدا زد آن حرامی رو یابن سعد چرا آخرتت رو به دنیا فروختی؟ همینطور داره نگاه می‌کنه نوجوان ۱۳ ساله این کیه بهش عمامه بستن کلاهخود بهش اندازه نیست؟! یابن سعد آیا به مرکبت آب دادی یا نه؟ صدا زد این چه سوالیه می‌پرسی آره.آقا فرمود : ادعای اسلام داری حسین لبش تشنه است. اشکاش جاری بود هی صدا می‌زد بابا حسن جات خالیه الان ، یادتونه تو فتنه روح الله عجمیان ۱۷ نفر می‌زدن یادتونه چیکار کردن با بدنش مدینه‌ام همینطور بود ، همه ریختن سر مادر سادات هرکی با هرچی دستش بود فاطمه رو می‌زد اینم نوه بی بی مادر زیر دست و پا افتاده بود. مرا مغیره و یک تن به او نگفت زن را کسی مقابل شوهر نمی زند تا فهمیدن پسره حسنه شروع کردن زدن ، گفت من می‌دونم باید چه کار کنیم! شروع کردن سنگ بارانش کردن اینقدر بهش سنگ زدن دیگه رمق نداشت ، مقتل نوشته دو نفر از بالای مرکب رو زمین انداختن آنچنان با نیزه به پهلوش زدن گل حسن رو زمین افتاد. یه آقایی هم با نیزه از بالای مرکب رو زمین انداختند اباعبدالله یه لحظه‌ای رسید دید قاسمش پاهاشو داره رو زمین می‌کشه فرمود قاسمم واسم سخته تو پاهاتو رو زمین می‌کشی ! از عمه کاری بر نمی‌آید سر قاسم و به دامن گرفت یک ساعت نگذشت کی بخواد سر اربابه ما رو به دامن بگیره « یَفصَح بِرِجلِه» یعنی حسین پاشو به زمین می‌کشید یه وقت چشاشو باز کرد سینه سنگینی می‌کنه یه وقت نگاه کرد قاتل رو سینه نشسته. همه منتظرن ، مادرش برسه کاش صدای برادر به خواهرش برسه دست قاتل اگه، به سرش برسه آخ خدا به داد موی دخترش برسه ................................................ مسعود پیرایش 👇
Sh 4 Mashaieh 1403 Rasoli [Mohjat_Net] (1).mp3
1.96M
قرارمون یادت نره قرار اول تو روی تل و من توی مقتل شلوغه دور و برت شلوغه دور و برم من به فکر خیمه هام تو به فکر حنجرم بزار شمر رو سینه بشینه خدا هست داره میبینه سه روز پیکرم رو زمینه خدا هست داره میبینه **** قرارمون یادت نره قرار دوم من روی نیزه تو بین مردم یه کوفه و کوچه هاش یه کوفه نا محرمه سرا به روی نیزه ها گریه کنه این ماتمه بزار سنگ به فرقت ببارن خدا هست داره میبینه تو رو دست بسته بیارن خدا هست داره میبینه **** قرارمون یادت نره قرار آخر توی خرابه یه تشت و یک سر بزار دق کنه دختر من خدا هست داره میبینه بمیره کنار سر من خدا هست داره میبینه شب چهارم مشایه 1403 .
‍ . |⇦•باز شب جمعه و... علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده به نفس سید مهدی حسینی  ●━━━━━━─────── بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ باز شب جمعه و موکب نعم الحبیب نام تو بردم وزید از نفسم بوی سیب شور به پا کرده در هیئت انصار عشق روضه ی هَل مِن مُعین ناله ی أمَّن یُجیب عشق نفس گیر شد سینه زنَت پیر شد زود بیا دیر شد بر سر جسمِ حبیب گر بشکافی هنوز خاک شهیدانِ عشق می شنوی نوحه ای در غمِ شَیبُ الخَضیب آه از آن لحظه ای که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب، صورت خود را به خاک تا تو شدی کشته ما بی سر و سامان شدیم غُلغله شد در حرم ولوله شد در خیام وای حسین کشته شد روضه همین والسلام ولوله شد درخیام ولوله شد درخیام به سمت گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من سر تو رو بردن دیر رسیدم من «حسین حسین حسین حسین» ای کشته ی گرسنه وتشنه ابی عبدالله حلقومتو سپردی به دشنه ابی عبدالله «سید مظلوم حسین جانم...» حسین رفته به گودال تا شهید شود حسین رفته به گودال رو سپید شود حسین رفته که صد مرتبه شهید شود قراربود گرفتار آن پلید شود اما بنا نبود شناسایی اش بعید شود «حسین آه حسین آه حسین آه» .. ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند سوختگان غمت با غم دل خرم اند هرکه غمت را خرید عشرت عالم فروخت باخبران غمت بی خبر از عالمند تشنه لبِ عالم ای شه مظلوم حسین فاطمه را نور عین ای شه مظلوم حسین "أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج" .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .
. 📋در تب و تابی / چه جور لالایی بخونم یه کم بخوابی (ع) (ع) ............................................ امشب حرم آل علی آب ندارد علی خواب ندارد از سوز عطش قلب حرم تاب ندارد علی خواب ندارد .(این روضه روضه‌ایه که اباعبدالله فقط این روضه رو شب عاشورا خوند ، واسه اصحاب چه سری ، وقتی قاسم رسید عمو منم شهید می‌شم فرمود قاسمم شهادتو تعریف کن «اَحلٰی من العَسل» فرمود تو شهید میشی طفل شیرخواره‌ام شهید میشه ، بریم خیمه مادرش خیلی بی‌تابه). .(بند اول). در تب و تابی چه جور لالایی بخونم یه کم بخوابی توو مشک سقا هم دیگه نمونده آبی در تب و تابی هنوز لبات یه مادرم به من نگفته چرا باید رو این لبا ترک بیفته ببخش که شیر ندادمت چند روزه مادر زبون نچرخون که لبات (میسوزه مادر) ۳ .(بند دوم). لالا لالایی کوچک‌ترین فداییِ این خیمه‌هایی میخوای بری میدون روی دوش بابایی لالا لالایی رو دوش بابا که میری چشماتو واکن برای بار آخری منو نگا کن با گریه‌هات رجز بخون میون لشکر صدای هلهله اومد ... (نترسی مادر) ۳ .(بند سوم). حیرونه بابات مگه چه جوری زدنت؟ دلخونه بابات چرا هنوزم وسطه میدونه بابات؟  حیرونه بابات اینا که کینه‌شونو از «غدیر» گرفتن بچه مو توو شش ماهگی از شیر گرفتن خیر نبینه حرمله به بابات میخنده با چی زده بچه‌م سرش به (مویی بنده) ۳ شاعر: ✍ ........................ .(شاید هیچ روضه‌ای به اندازه این روضه دل اباعبدالله رو نسوزونده بود خودش فرمود کاش بودید عاشورا«لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاً تَنْظُرونی ، کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی» چطور رفتم بهشون رو زدم بهم آب بدن ، منو خجالت زده کردن این روضه سند مظلومیت امام ماست آخ همه مردا رفتن کس دیگه ای نمونده یه وقت یه نگاه به چپ و راستش کرد دید کسی نمونده از حرمش دفاع کنه صدا زد «هَلْ مِنْ مُعِينٍ» ، کسی هست حسینو یاری کنه؟ «هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ، » آیا کسی هست از اهل بیت و خیام رسول خدا دفاع کنه ؟ دوتا اتفاق افتاد یه وقت صدای هلهله لشکر بلند شد یعنی حسین دیگه خودتو تسلیم کن حسین ! اما در مقابل صدای گریه و ناله زنان بلند شد «و اجتَمَعنَ حَولَه حَلقةً ، و إرتَفَعتْ اصواتُهُنَّ بِالبُكاء و النّحيب و العويل، » صدای گریه و شیون زن‌ها بلند شد اباعبدالله شاید با خودش فکر کرد نکنه دور زدن اومدن وارد خیمه زن‌ها شدن ، برگشت آخ بمیرم یه وقت دید این زن و بچه یه قنداقه رو دارن دست به دست رد می‌کنن ، یعنی دیگه مادر به چه کنم چه کنم افتاده هرچی از این خیمه به اون خیمه رفت دید کسی کاری براش نمی‌کنه دست به دست قنداقه دست اباعبدالله رسید ، تا دید حال علی اصغر رو شروع کرد گریه کردن صدا زد زینبم عمامه و عبای جدمو بیار ، رفت به سمت لشکر دشمن «يا قَومِ ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ» داره حرف می‌زنه شیخ حسن زمستانی روضه خونده ، دیدید بچه نوزاد یه وقتی یه صدایی میاد می‌خواد از خواب بپره این دو دستشو یهو بالا میاره ، یه وقت خون به صورت اباعبدالله پاشید بچه دستاشو بالا آورد یعنی وداع کرد با بابا . عبارت مقتل «فلمّا رَأى الحُسين علیه‌السلام وَلَدَهُ مذبوحاً » تا دید سر علی رو گوش تا گوش بریدن «أنَّ أنَّةً اِرتَجَفَت لَها أرضُ كربلاء»» یه وقت یه ناله‌ای از ته دل کشید زمین کربلا لرزید ، آی حسین چند جا بود صحبت امامو قطع کردن ! یکی اینجا بود داشت با لشگر حرف می‌زد یه وقت دید حال بچه اینطور شد یه جای دیگه هم تو گودال داشت با بچه حرف میزد یه وقت دید بچه یه تکونی خورد تو بغل عمو ........... نه کفنی / نه سری روی بدنی تشنه بخواب / حالا که رو دست منی حیف که درست / نشد دست و پا بزنی جون دادنت / مصیبت قافله شد بچه زدن .../ برای چی هلهله شد کشتن تو / افتخار حرمله شد یه قطره آب می خواستی زبون نداشتی جوابی غیر از تیرِ کمون نداشتی برای جون دادن حتی جون نداشتی راوی میگه یه وقت دیدم اباعبدالله متحیر وسط میدان ایستاد یه نگاه به طفل شیرخواره کرد دستشو زیر گلو برد خون های گلو رو اول به محاسنش مالید ، بعد رو به آسمان پاشید بعد به قنداقه علی ، اولین کاری که کرد این بود عباشو رو علی کشید نکنه خیمه‌ها ببیند ، چی شد یه وقت دیدن اباعبدالله داره برمی‌گرده با یه حالی داره برمی‌گرده سرشو پایین انداخت هی برمی‌گرده یه نگاه به لشکر دشمن می‌کنه من به شما رو زدم آب بگیرم. (بند دوم). داد می زدم / سر پسرم رو نبَر راستی علی / از سر نیزه چه خبر ؟ بچه مگه / بی مادرش میره سفر ... بند نمیشه .../ به نی سر طفل رباب حالا باید / سر و ببندن با طناب کاشکی نیاد / سر تو به بزم شراب سرت رو بالا بردن آخه تو ماهی به مادر پیرت کن رو نی نگاهی زمین نیفتی بیشتر از این الهی ✍ 👇
. 📋ز داغ تو آتش به خلقت کشیدم (ع) (ع) 🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446 ............................................ ز داغ تو آتش به خلقت کشیدم در این دشت بسیار محنت کشیدم به قدری کمان را کشید آن کمان دار همان قدر من آهِ حسرت کشیدم .(آروم آروم اومد پشت خیمه‌ها با نوک شمشیر ه چاله‌ای رو حفر کرد یه وقت دید یه صدایی داره میگه حسینم صبر کن بزار مادرشم بیاد برا بار آخر علی رو ببینه. زدند و بریدند و با خود نگفتند برای تو شش ماه زحمت کشیدم منی که جهان میکشد منتم را از این مردم پست منت کشیدم .(واسه بچه وقتی یه مشکلی پیش میاد کوچک‌ترین کار پیش پزشکم ببرید میگه مادرش بمونه ، فکر کن یه خار به دست ی کودک بره ، میگه مادرشم باشه اصلاً ما میگیم مادرش اجازه بده ، وقتی بوی مادر بیاد بچه آرامش داره یه وقت صدا زد حسین جان رباب فدات شه آقا چرا اینقدر به هم ریختی نکنه یه وقت دلت بشکنه آقا بچه‌مو آوردم فدایی باباش بشه.). خودم قبر کندم، خودم دفن کردم خودم تیر را از گلویت کشیدم شاعر : ✍ ................................................ حاج مسعود پیرایش 👇
. 📋 خواب دیدم توو حَرمت (س) کربلایی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواب دیدم توو حَرمت مُقبِل با مُحتشمت می‌خونند شعر غمت یا ایها النبی این بی‌سر حسینه توست زخمی تن حسینه توست بی‌لشکر حسینه توست یا ایها النبی ای کشته‌ی گرسنه و تشنه، ابی عبدالله حلقومت و سپردی به دِشنه، ابی عبدالله هر دفعه که صدا زدی مادر، ابی عبدالله سنگت زدن سیاهیِ لشکر، ابی عبدالله تنها شدی و جنگیدی تنها، ابی عبدالله کشتن تو را مقابل زنها، ابی عبدالله لب می‌گَزیدی و شدی مأیوس، ابی عبدالله کشتن تو را با غصه‌ی ناموس، ابی عبدالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 صل اللهُ علیکَ یا عطشان (ع) کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صل اللهُ علیکَ یاعطشان مقتل میگه افتادی آقا جان از روی زین بر خاک و خون غلطان آقای من! مقتل میگه از مادر آب خواستی آقا بردن پیرهنت راستی تنها نگذار اُمُّ المصائب رو خیمه نفرست اسب بی‌صاحب رو مقتل میگه پنجه توو موت کردن بی‌پیراهن هی زیر و روت کردن خواهرت به نفس‌نفس افتاد خیمه دست شمر و شَبَث افتاد آقای من! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋 به حالم ببار و (س) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به حالم ببار و ببین روزگار و مَکُش ذوالفقار و نرو فاطمه تو تنهام نذار و نرو فاطمه پُر از زخمه پهلوت در افتاده بود روت رسید کار به تابوت نرو فاطمه همه مات و مبهوت نرو فاطمه خونه‌ی سوخته تکیه به دیوار زدی با شونه‌ی سوخته روی کبود بدتره یا گونه‌ی سوخته گونه‌ی سوخته یه شهر و امامش نکردن سلامش عَدو با غلامش تو رو می‌زدن با تیغ و نیامش تو رو می‌زدن تو جون میدی از درد می‌گفتم که برگرد مغیره کمک کرد تو رو می‌زدن دیدم چهل تا نامرد تو رو می‌زدن حرف از غلافه چند وقته که از مالیات قنفذ معافه بازوت شکست و چندتا ضربه زد قنفذ اضافه عمر تو کم شد این که به آب لب نزدی دردِ دلم شد غذا نخوردی سفره دست نخورده جمع شد چه بغضی شکوندی چقد تشنه موندی چقد روضه خوندی با موی حسین دلم رو سوزوندی با موی حسین چه درد آشنایی تو فکرِ کجایی الان کربلایی دَمِ قتلگاه با زینب دوتایی دم قتلگاه ای یارِ سوخته نیزه‌ی داغ بدتره یا مسمارِ سوخته مقتل شده حرف از در و دیوار سوخته گلوی پاره روضه نمی‌خواد این تنی که سر نداره اومدی که نگن حسین مادر نداره *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇