eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
26.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
967 ویدیو
621 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
ای رفته بی‌خبر به سفر! از سفر بیا خواهی کسی خبر نشود، بی‌خبر بیا ای آفتاب! سایه مگیر از سرم، ببین دامن پُر از ستاره بُوَد، چون قمر بیا
242.3K
. ای چراغ دل ویرانه من نظری کن به من و خانه من خانه بعد از تو شده غم خانه شمع یاد تو و ما پروانه گریه داریم نهان از دشمن من به طفلان تو طفلان بر من زود ای لاله  من پژمردی کاش همراه مرا میبردی همه شب تا به سحر پیوسته میکنم ناله ولی آهسته تا نظر بر در و دیوار کنم یاد آن پهلو و مسمار کنم ای حمایتگر من خیز و ببین فاتح بدر شده خانه نشین این سخن ورد زبان ها افتاد دیدی آخر علی از پا افتاد آن که یک عمر سرافرازی کرد چرخ با هستی او بازی کرد هیچ پرسی به چه روز افتادم رفتی و کرده ای دشمن شادم آن که میخواست ز پا بنشینم شادمانست که من غمگینم فرصتی تا که مناسب جوید این سخن با دگران میگوید رشته صبر علی پاره شده چاره ساز همه بیچاره شده شاعر:حاج
. اشک بر پرواز دل پر می‌نهد ریشه در آب است اگر بر می‌دهد اشک جامی از شراب خانگی است گرد دل پروانه پروانگی است این گهر را دوست سنگین می‌خرد آب‌شور چشم، شیرین می‌خرد اشک نانی از تنور سینه‌هاست شیشه دل، وز بلور سینه‌هاست اشک راه قرب پیدا کردن است ناله را با آه سودا کردن است اشک عین انعکاس عاطفه است شبنم گلبرگ یاس عاطفه است اشک یعنی فطرت پاک و زلال مایه دل، نقد بازار وصال اشک یعنی اوج، عزت، اعتبار با حضور یار در دربار یار اشک یعنی شاهراه ارتباط خوان غم را آه، آهی در بساط اشک یعنی ارمغان عاشقان حرف آخر از زبان عاشقان اشک یعنی جای مرهم، نیشتر در حرم دل، در محرم بیشتر اشک یعنی مذهب شیداییان اشک یعنی دین عاشوراییان تر کن از این باده و این می لبی ای حسینی باش اینجا زینبی... ✍ ............................. . . شاعر قشنگ گفته ، خوش به حال اونی که تو جلسه با اشکاش با آقاش حرف میزنه این اشک ؛ این سَبُک را دوست سنگین میخرد آب شور چشم شیرین میخرد… اشک یعنی عشق بازی با خدا اشک یعنی انفجارِ بغض اما بی صدا اشک یعنی آتشِ دل آبِ رو در عروج و در نماز دل وضو اشک یعنی عین نور و نور عین اشک یعنی کار مهدی بر حسین شماها این شبا دارید با امام زمانتون همراهی میکنید حالا این اشک چقدر شیرینه چقدر این اشک زیباست* حاجت به شرح آن نیست دردی که خود عیان است این اشکِ شور گونه شیرین ترین بیان است از عشق یوسفِ مصر یک دل فقط جوان شد در خیمه‌ی حسینی دل ها همه جوان است بالاترین عبادت *همین کاری که شما هر شب دارید انجام میدید ان شاءالله همینه.. بعضیا میگن این گریه آدمُ افسرده میکنه پیری زود رس میاره درسته روضه های ابی‌عبدالله بالاخره ماهارو دق میده و میکشه، آدم تو روضه پیر میشه همینکه میشنوی دور زینبُ نامحرما گرفتن آدم پیر میشه یه شبه .. اما این گریه کسالت نمیاره، افسردگی نمیاره ، خودکشی نمیاره بذار هرچی میخوان بگن، بگن این گریه آدمُ زنده میکنه آدمُ جوون میکنه ..* بالاترین عبادت ، شادیِ قلب زهراست شادی قلب زهرا ، ذکر حسین جان است *الان مادرش داره میگه جانم .. کیا دنبال اینن مادرشُ شاد کنن .. الان داره تو دلش میگه جانم اینا حسین منو میگن .. (کم نذاریا) حالا فهمیدی این حسین گفتن تو دل حضرت زهرا رو چقدر شاد میکنه* بالاترین عبادت ،شادیِ قلب زهراست شادی قلب زهرا ، ذکر حسین جان است حسین .. جان .. زهرا تمامِ مارا با اسم میشناسد نزدیکِ درب هیئت چشم انتظارمان است این سرخیِ بدن ها یا این به سر زدن ها از جهل سینه زن نیست از عشق بیکران است اینجا گناه بخشند ، کوهی به کاه بخشند وقتی که پیرمردی با عشق روضه خوان است آهی کشید زینب ، در ماتم برادر این آه تا قیامت در سینه ها نهان است .
9)sherkhani-haftegi-14021212.mp3
8.88M
💠 جشن میلاد حضرت رقیه(سلام‌الله‌علیها) 🗓 شنبه ۱۲ اسفندماه ۱۴۰۲ در کوچه ی خاندان تردد باشد از فوج ملائک، آمد و شد باشد امروز گل از گل حسینی بشکفت در خانه‌ی او جشن تولد باشد * آن روی چو ماه را تماشا می‌کرد صد غنچه‌ی تنگ دل؛ شکوفا می‌کرد خورشید، رُخی چو ماه را می‌بوسید با بوسه واشک، یاد زهرا می‌کرد * امشب به چمن گلی شکوفا دارم این طفل، رقیه نیست زهرا دارم گر مانم و او کنار من، خواهم گفت من همچو نبی ام ابیها دارم * تکبیر، ز کعبه با اذان خواهد گفت تبریک، زمین و آسمان خواهد گفت لب‌های ندیده خنده، خواهد خندید مهدی به رقیه، عمه‌جان خواهد گفت استاد __________ محشری ، معجزه ای ، بی بدلی ، غوغایی دختری نیست به اندازه تو بابایی به خاک چادر زینب قسم که در صف محشر تمام گریه کنان در امان رقیه جگرم سوخت زمانی که رقیه می‌گفت عمه جان این همه دختر همه بابا دارن
دل، ریش شد ز غم، به دلم نیشتر مزن آتش به خرمن من از این بیش‌تر مزن از داغِ خشکی لب او، چشم‌ها تر است دست تو خشک! آتش بر خشک و تر مزن این لب، هزار بار مرا بوسه داده است گر می‌زنی، برابر دختر دگر مزن ای چوب خیز‌ران! تو ادب کن، فرو میا خود را به جای بوسۀ «خیر ‌البشر» مزن دستت شکسته باد! که دندان او شکست ای سنگ‌دل! تو سنگ به دُرج گهر مزن من دست بر سر و تو به‌سر، چوب می‌‌زنی بر نخل آرزوی جهانی، تَبَر مزن از طشت هم به عمّه‌، پدر می‌کند نگاه بر خرمن وجود من و او شرر مزن دعوت از او کنم که به ویرانه سر زند ای مرغ روح! از قفس سینه پر مزن
به کوفه آمدم از داغ و داغدار بگویم در آن غبار ره از هیجده سوار بگویم همه قبیلۀ یاسین و قبله‌گاه گل یاس هَزاروار، ز گل‌ها هزار بار بگویم همین نه مرگ به بازی گرفته‌اند جوانان به نوک نی، ز سر طفل نی‌سوار بگویم ز خیمه‌های به آتش کشیده، دست کشیدند ز کودکانِ دویده به روی خار بگویم ز دختری که پیاده دویده و نرسیده ز چشم منتظر و خشم نیزه دار بگویم به آسمان چهارم، گرفته گوش مسیحا که نشنود اگر از گوش و گوشوار بگویم نگاه سر، سوی دختر، نهد قرار ملاقات ز رمز و راز نگاه دو بی‌قرار بگویم
نمی‌گویم ز نوک نیزه با خواهر، تکلّم کن نگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحّم کن اگر چه غنچۀ بی‌آب، هرگز نشکفد امّا درِ فردوس را بگْشا، به روی من، تبسّم کن به چشم خارجی ما را تماشا می‌کند، کوفی به نیِ قرآن بخوان و رفع این سوءتفاهم کن اگر بهر نماز شُکر می‌خواهی وضو سازی ندارم آب، با خاک سر زینب، تیمّم کن تو قلب عالم امکانی و آگاهی از قلبم به دریا با نگاه خود بگو، کم‌تر تلاطم کن نگه با اختیار و اشکِ من بی‌اختیار آید ز برج‌نی، نظر،ای ماه‌من!امشب به انجم کن اگر چه کاسۀ صبر مرا هم کرده‌ای لبریز ز بهر حفظ جان کودکت با او تکلّم کن
آمد سحر دوباره و حال سَهَر(۱) کجاست؟ تا بلکه آبرو دهدم، چشم تَر کجاست؟ بیدار می‌نشینم و باشد دلم به خواب با این درختِ آب نداده، ثمر کجاست؟ ای داوری که دست مرا کرده‌ای بلند از من ز دستِ نفْس، زمین خورده‌تر کجاست؟ دارم دو دست سوی تو بالا و سر به زیر کو دست دیگری که گذارم به سر؟ کجاست؟ با آب می‌کنند سیاهی ز صفحه پاک پر گشته نامه‌ام ز گنه، چشم تر کجاست؟.. جز خانۀ تو، هر چه درِ خانه، بسته است یک در، که وا شود به منِ دربه در کجاست؟ یک گوشۀ نگاه، عوض می‌کند مرا در این میان، به گوشه‌نشین آن نظر کجاست؟
264.3K
من بیمار، مداوا نکند خوشنودم  غم طبیبم شده و مرگ شده بهبودم  هیچ کس نیست، که باری ز دلم بردارد  عاقبت داغ و غم و درد کند نابودم!  اشک بس ریخته ام، هرکه ببیند گوید  سرو بشکسته ی خم گشته، کنار جویم!  گه ز حق، مرگ طلب می کنم و گه گویم  کاش می بودم و غمخوار علی می بودم  زیر این چرخ علی دوست تر از فاطمه نیست  سند مستندم: بازوی خون آلودم!  من نفس می زدم و او کف افسوس به هم  من چه سان گویم و او چون شنود بِدرودم؟!  ای اجل! پا به سر من ز محبت بگذار!  جز تو کس نیست که از لطف کند خوشنودم.  استاد .
11- حاج علی انسانی.mp3
5.16M
(علیه السلام) خزان چه سرزده سروقت باغ می‌آید ز باغ لالۀ من بوی داغ می‌آید بگو به باد که سوسوی خانه را نبرد امید حیدر و بانوی خانه را نبرد چرا نگاه تو خورشید بی‌طلوع شده نماز نافلۀ تو پر از رکوع شده حاج 🎤
4_5902012404530681761.mp3
40.56M
🔻 شادی ز جهان رفته ولی با تو بیایند 🎤 🔊 📆 دوشنبه ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۳ 🕌 مســجد مــقدس جمــکران   عشق ابدی و ازلی با تو بیاید شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید آرامش بین‌المللی با تو بیاید ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟ کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟ ما ریزه‌خوریم و تو ولی‌نعمت مایی هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی عمری‌ست که در بوتهٔ عشقت به‌گدازیم هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهره‌ور از فیض حضوریم داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟ هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو...
. *** چه کنم ؟ آتشی افتاده به جانم ، چه کنم ؟ آتش از آب دو چشمم ننشانم چه کنم ؟ . با حضور تو ، به من خانه نشینی سهل است گر نمانی تو و من بی تو بمانم ، چه کنم ؟ . تو در این شهر ، فقط در به رخم باز کنی ” ای همیشه نگرانم ، نگرانم چه کنم ؟ “ . زرِهم پشت ندارد ، به تو پشتم گرم است بی سپر بعد تو با خصم گرانم چه کنم ؟ . گوشه ی خانه ، من و چار جگر گوشه ی تو غم ز شش سمت گرفته به میانم چه کنم ؟ . در ره مسجد و خانه به زمین می خوردم از همان موقع شده ورد زبانم ” چه کنم ؟ “ . من که هر کس گرهی داشت کمک از من خواست گرهی خورده به کارم که ندانم چه کنم ؟  . زود ای عمر علی می روی از دست علی  بی تو بر ماندن خود نیست گمانم ، چه کنم ؟ ✍ .......... کبوتر من مپر زلانه کبوتر من مپر ز لانه مبر صفا را ز آشیانه زجوجه هایت چرا بریدی روی ز لانه چرا شبانه مزن شرارم مبر شکیبم تمام، دردم تویی طبیبم میان دشمن ببین غریبم مکن کناره ازین میانه کتاب عشم ورق ورق شد غروب گونه رخ شفق شد چه شد که دست تو بی رمق شد که موی زینب نکرده شانه کسی چه داند چه کرده دشمن چه گشته با تو چه کرده با من ترا کشاند میان کوچه مرا نشانده به کنج خانه .