eitaa logo
کانال مداحی عاشقان حضرت زینب(س)
24.1هزار دنبال‌کننده
994 عکس
924 ویدیو
551 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•پاشو‌ مؤذن حرم.... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ پاشو موذن حرم یک سری به حرم بزن جلو حرم قدم بزن وقت اذونه دم بزن پاشو ببین رقیه خواهرت برای ما دست تکون میده تو رو به من نشون میده پاشو که داره جون میده رسید حسین چجوری؟ تا جسم علی دوید حسین اون آخرا خودش رو روی زمین میکشید واسه تنهایی بابا پاشو کاری کن عزیزم نمیتونم بی تو پاشم منو یاری کن عزیزم منه پیرمرد که هیچ چی زینبو به کی سپردی؟ همه جا بوی تو میاد مگه چند تا زخم خوردی؟ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
و توسل به حضرت علی اکبرعلیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ یاس باغ امام را چیدند اشک چَشم حسین را دیدند آی مردم! بلند گریه کنید که به آقا بلند خندیدند... حسین تنِ، علی رو جمع کرده قدش خمه چشاش پر از درده حیرونه که چجوری برگرده پاشو بیا با هم بریم خیمه «علی پاشو..علی پاشو..» داری می‌بینی روبروت میخوای بگی بابا ولی بسته شده راه گلوت بلند شو...عزیزم....! با گوشه ی عبا دارم خونو میگیرم از لبت *دلش آروم نشد" وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ.." صورت به صورت جوانش گذاشت... ای حسیین...* با گوشه ی عبا دارم، خونو میگیرم از لبت پاشو یه کاری کن علی، رسیده عمه زینبت بلند شو...عزیزم...! *راوی میگه یه وقت خواهرش از خیمه ها بیرون آمد"کَاَنَّهَاالشَّمسُ الطّالِعَه"می دوید سمت قتلگاه..."و هی تُنادی! یابن اخاه..." وای علی اکبرم نور دو دیدهٔ ترم... "وا ثمرةَ فؤاداه ! " ای میوه دلم! " وا اُخَیّاه وابن اُخَیّاه،فَجائَت الیه،فَاَکَبَّت الیه"اومد خودشو رو این بدن پاره پاره انداخت. امامه...لنگر این دنیاست..."فَاَخَذَها الحُسَین"خواهر رو بلند کرد.زیر بازوهاشو گرفت..‌"وَ رَدَّها الی الخَیمَه..."خواهر رو بر گردوند سمت خیمه ها..."فَاَقبَل الیه فِتیانِه،اِحمَلوا اَخاکم"همینجور که بالای سر جوونش ایستاده بود.حسین رو کرد سمت خیمه ها هنوز بنی هاشم هستن صدا زد" يا فُتْيانَ بَنِي هاشِم" آی جوونای بنی هاشم" اِحمَلوا اَخاکم"این راوی که این صحنه رو نوشت،گفت:حسین رو کرد سمت خیمه ها وقتی خواهر رو برگردوند،خودش که نرفت‌...زینب رو تنها فرستاد...گفت:زینب جان! برگرد..* *این صحنه رو نوشت که زینب از خیمه ها بیرون آمد.ساعتی نگذشت.دوباره نوشت، گفت یادمم نمیره.."واللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ..." دختر علی از خیمه ها بیرون آمد"وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ"میگه زینب با یه صدای حزین و قلب خسته ای شروع کرد ناله کردن... همه دست کشیدن...قاتل بلند شد، نگاه کرد...میدان سکوتِ مطلق شد...زینب شروع کرد حرف زدن،همه شروع کردند گریه کردن...عمر سعد گریه میکرد،سنان و خولی گریه می کردند.مگه چی میگفت؟صدا میزد.."وامحمداه! هذا حسين بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع‏ الأعضاء و بناتك سبايا إلى الله المشتكى..."* «این کشته ی فتاده به هامون حسین توست» با یا علی بلند شو باباجون به خیمه‌ها از وسط میدون هرجوری هست عمه رو برگردون گریز روضه رفته اونجا که می‌بینه زینب تن صد چاکه حسینو، بی کفن روی خاکه برای اون لحظه ای که بابا کنار جوونش ایستاده بود.ب ای اون لحظه ی غربت دستت رو بلند کن.. «سیدنا الغریب حسین جانم....» : محمد رسولی نغمه پرداز: مهدی زنگ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید مهدی میرداماد 🏴🏴🏴 بار دوم رفت ميدان، ميداني رفت ديدني، اين روضه خوندنش خيلي سخته، اما اين اشكاي شما باعث ميشه راحت آدم حرفش رو بزنه، وقتي شمشير زد مُرَّة بْن مُنْقِذ به فرق علي اكبر، بارها شنيديد، خودش رو انداخت رو گردن اسب، اسب تعليم ديده است، آموزش ديده است، بايد سوارش رو از ميدان جنگ دور كنه، لذا وقتي علي اكبر خودش رو انداخت رو گردن اسب، نوشتن خونِ سرش چشماي اسب رو گرفت، اسب به جاي اينكه بياد عقب، رفت وسطِ لشكر دشمن، ابي عبدالله ديد اون وسط گرد و خاك بلند شده، رفت روي بلندي، جلو دَرِ خيمه قرار نداشت، خانوم سكينه از كنار باباش تكون نخورد، ميگه: دستم تو دستِ بابام بود، يه لحظه ديدم وسط ميدان گرد و خاك شد، يه صدايي اومد" اَبَتاه!..." بابا! بيا... خانوم سكينه ميگه: "قَد أشرَفَ عَلَی المَوت" چشماي بابام رو نگاه كردم سفيدي چشماش پيدا شد، هنوز علي اكبري نديده، اِرباً اِربا نديده، لخته خون نديده، بدن پاشيده نديده، يه صدا شنيد: بابا! بيا، دست و پا گم كرد، ركاب رو گم كرد، يه جوري خودش رو رسوند، روضه ي علي اكبر از اينجا به بعد شروع ميشه، رسيد بالاسَرِ علي اكبر، ابي عبدالله از بالاي ذوالجناح، ننوشتن پايين اومد، نوشتن:" سَقَطَ عَنِ الفَرَس " از ذوالجناح افتاد زمين، تصور كن يه آقايي رو دوتا زانوهاش داره راه ميره، اولين بار بود صداي گريه ابي عبدالله اينجور بلند شد" صاحَ الإِمام سَبعَ مَرّات: وَلَدي!..." يعني داد ميزد:پسرم! تا صدايِ حسين بلند شد، عُمرسعد گفت: اين صدايِ حسينِ، الان لشكر بهم ميريزه، چيكار كنيم؟ همه رو جمع كردن دورِ حسين، شروع كردن كف زدن، هلهله كردن، واي.... داشتن ميخنديدن به اربابِ ما، حسين....* پاشو عصايِ دستِ بابا پاشو عليِ اِرباً اِربا * "اِرباً اِربا" فقط برا علي اكبر اومده، "اِرباً اِربا" تفسير داره، يعني نانجيبا عجله داشتن، وقت نداشتن، يه جوري زدن بدن پاشيد، اما برا حسين وقت داشتن، سه ساعت توي گودال، اي حسين...* پاشو عصايِ دستِ بابا پاشو عليِ اِرباً اِربا تنت چه درهمه واويلا *صاحب روضه ي امشب خودِ حضرت زهراست، ميگن: كربلا رفتيد چند كارو انجام نديد، تو حرمِ اباالفضل روضه ي آب نخونيد، ميگن: شب جمعه كربلا روضه ي علي اكبر نخونيد، آخه مادرش زهرا كربلاست، ميگن: تو حرم ابي عبدالله بچه شير نديد...* پاشو يه فكري كن برا من رسيده عمه بينِ دشمن به گريه هام دارن ميخندن *نشست ابي عبدالله، سَرِ علي اكبر رو بلند كرد آروم بشه نشد، بدن متلاشي شده، خدا رحمت كنه مرحوم سيد مهدي قوام رو، ميخواست روضه ي علي اكبر بخونه، ميگن: تسبيح در آوُرد از جيبش، گفت: اين تسبيح اگه نخش سالم باشه، هر جاي اين مجلس بيوفته پيدا ميشه، اما اگه پاره بشه، هر تيكه اش يه جا بيوفته، ديگه سخته جمع كردنش، قربونت برم حسين جان! يه نگاه كرد ديد همه ي خاك پُرِ علي اكبر شده، ابي عبدالله ديد نميتونه بدن رو جمع كنه، صورت رو صورت علي گذاشت، ديگه سر بلند نكرد، همه گفتن ديگه كارِ حسين تموم شده، يه دفعه ديدن خواهر داره مياد، زينب به سر زنان، خودش رو رسوند، حسين صورت رو صورتِ، حسين رو بلند كرد، دست حسين رو گرفت، مقتل ميگه: زينب خودش رو كامل انداخت رو بدنِ علي اكبر، اينجا يه جا بود خودش رو انداخت رو بدن، يه جايي هم گودال قتلگاه، خودش رو انداخت رو بدن حسين... اي حسين... اما يه فرقي داشت، فرقش رو بگم با هم ناله بزنيم، اگه اومد بالا سَرِ علي اكبر، خودش رو انداخت رو بدنِ علي اكبر، حسين بلند شد، گفت: جوانان بني هاشم بيان، كمك كنن، همه ي مَحرم ها زنده بودن، زينب رو كمك كردن، حسين رو كمك كردن، اما تو گودال قتلگاه هيچ مَحرمي نبود، شمر اومد، سنان اومد، با تازيانه زينب رو جدا كردن، اي حسين...*
و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *یه جمله میگم حتما یاد قتلگاه امام حسین می افتید.محبت یکرنگی میاره... "ثم جاءه سهم آخر"یه تیر دیگه آمد... "فأصابَ صَدرُه"تیر به سینه مبارکش خورد."فانقَلَبَ عن فَرَسِه"بدون دست،تیر به سینه، عمود آهن به سر، تیر به چشم از بالای بلندی با صورت به زمین افتاد...* حتی اگه جدا بشه دستم هنوز علمدار حسین هستم شکستمو، عهدمو نشکستم صدای أَینَ عمی العباس پیچیده توی خیمه ها غوغاس همه دیدن امام حسین تنهاس *دیگه تنها شدی، دیگه کسی رو نداری" وَ بَقی الحُسین فرداً وَحیدا"وقتی آقا خودش رو رسوند کنار علقمه...اول از دور که علمدار رو دید...خوارزمی در مقتل الحسین روایت کرده. "لمّا رَآهُ الحسین مَصروعاً علی شطِّ الفرات..."وقتی دید برادر لب تشنه کنار نهر علقمه افتاده."فَبَکی"همین جور که می آمد شروع کرد های های گریه کردن...عباس بلند شو...اینا دقایقی قبل کنار علی اکبر گریه های من رو دیدن و خندیدن...چهارهزار نفر دیدن و گفتن: حسین رو نگاه....* دستت رو بلند کن به نیابت از بچه های امام حسین بگو...همه اش به خودت یاد آوری کن این مجلس صاحب عزا داره... از طرف بچه ها و ذریه اش بگو: * «پناه خیمه ها ابوفاضل...» *مجلسی نوشته:"لما قُتِلَ العباس"وقتی عباس کشته شد..."و قال الحسين الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي" ای کاش دخترات تو رو با این حال نمیدیدند...وقتی دیدند با این حال از دور میاد، تا ته قصه رو خوندند...وقتی عباس تو خیمه هانباشه،دیگه صورتای ما نوبتشه، دیگه به ما سیلی می زنند، ما رو کنیزی می برند...* اون که قرار عالمه، برده یه غم قرارشو تو داغ عباس همگی، می‌بینن انکسارشو حسین جان، فدایت... حالِ شما تو علقمه، یه عالمو کشته حسین ... آهای امام حسینیا، شکشته شد پشت حسین حسین جان، فدایت... خیمه نداره سر و سامونی سمت حرم میان به آسونی بقیه شو خودت که میدونی... *فقط زینب صدا زد:" عَلَیکُنَّ بِالفرار..." همه فرار کنید...* «سیدناالغریب حسین جانم....» شاعر: محمد رسولی نغمه‌پرداز: مهدی زنگنه ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *اما وقتی علم رو آوردن دیدن یزید با این خباثتش بلند شد هی میگه الله اکبرمیشینه چند بار پشت هم ..امیر چیشده؟گفت احسنت به این علمدارهمه جای این علم تیر خورده اما علمدار تا لحظه آخر این علمو رها نکرد.. از مادرش زهرا یاد گرفت..یه روز علی میبردن مسجد اینقدر بی بی رها نکرد علی رو اینقدر زدن به بازوی زهرا نوشتن تِکّه پیراهن تو دست بی بی جا موند.. مرحوم آیت الله فاضل میفرمودن: تو کوچه وقتی داشتن زهرای مرضیه رو میزدن «عین تعبیرشه» میفرمود: سر دعوا حلوا تقسیم نمیکنن..یکی با لگد زد، یکی با غلاف زد، یکی با تازیاته زد..اینقدر بی بی رو زدن جلو چشای علی...* دامن کشان رفتی دلم زیرو رو شد چشم حرامی با حرم روبرو شد بیا برگرد خیمه ای کس و کارم منو تنها نگذار ای علمدارم آب به خیمه نرسید فدای سرت حسین قامتش خمید فدای سرت قطره قطره جمع شو دریا شو بریم دوباره خوش قدو بالا شو بریم به خدا بچه ها از تو راضین تو رو جونِ بچه ها پاشو بریم عباس من! سقای دشت کربلا، دلواپسم کردی یک خیمه گاه چشم انتظارن برنمیگردی غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید آبو خودم جوابشونو میدم نخور تو غصهٔ ربابو «ای وای علمدارم اباالفضل» *ابی عبدالله سرشو به دامن گرفته بود نوشتن آقا هی سرشو از رو زانوی ابی عبدالله رو زمین میکشید آقا دوباره سرشو به دامن میگرفت..دوباره عباس سرشو رو کج میکرد میاورد رو خاک..نوشتن سه بار این کار‌ شد.آقا صدا کرد چه میکنی عباس؟ آی قربون معرفتت برم..صدا زد آقا دارم جون میدم سرم روی زانوی شما باشه..اما ساعتی بعد تو گودال قتلگاه کی میخواد سر شما رو به دامن بگیره...* مردونگی کن پاشو میدونم که بی دستی بی دست هم باشی میگن پشت حسین هستی مردونگی کن پاشو میدونی که بی رحمن دور و بر خیمه دارن از صبح میگردن پاشو نذار هر بی حیایی به اشک ناموسم بخنده پاشو نذار هر کی بیاد و دست رقیه رو ببنده «ای وای علمدارم اباالفضل» *بزرگان فرمودن ارباب مقاتل نوشتن روضه علی اکبر، روضهٔ احتصار حسینه.. اما در خصوص روضه عباس فرمودن: این روضه، روضهٔ انکسار حسینه ..فرمودن:ابی عبدالله اومد سر عباسو به دامن گرفت میفرمود: "إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي"یعنی دیگه کمرم شکست، بیچاره شدم..اما فرمود:"وَ شَمُت بی عَدُوِّی" عباس! دیگه روی دشمن به ما واشده..دشمن داره شماتتم میکنه... هُشام ابن اَصبَغ بن نُباته پسراَصبَغ ابن نُباته که لحظات آخرِ امیرالمومنین اومده بود بالا سر مولا.. میگه دم دروازه کوفه ایستاده بودم دیدم از دور یه سواری داره جلو میاد.. اسب چموشی داره چیزی به گردن اسب بسته..این اسب چموش بالا و پایین میپره چیزیم که به گردن اسب بسته هی میخوره به زمین هی برمیگرده به سینه اسب میخوره..سوار اومد جلو دیدم حرمله است.گفتم حرمله این چیه به سینهٔ اسب بستی؟ گفت: سر بریدهٔ اباالفضل العباسه..گفت هر کار کردیم رو نی بند نشد... هر جا که هستی بگو یا حسین...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── *یه جمله میگم حتما یاد قتلگاه امام حسین می افتید.محبت یکرنگی میاره... "ثم جاءه سهم آخر"یه تیر دیگه آمد... "فأصابَ صَدرُه"تیر به سینه مبارکش خورد."فانقَلَبَ عن فَرَسِه"بدون دست،تیر به سینه، عمود آهن به سر، تیر به چشم از بالای بلندی با صورت به زمین افتاد...* حتی اگه جدا بشه دستم هنوز علمدار حسین هستم شکستمو، عهدمو نشکستم صدای أَینَ عمی العباس پیچیده توی خیمه ها غوغاس همه دیدن امام حسین تنهاس *دیگه تنها شدی، دیگه کسی رو نداری" وَ بَقی الحُسین فرداً وَحیدا"وقتی آقا خودش رو رسوند کنار علقمه...اول از دور که علمدار رو دید...خوارزمی در مقتل الحسین روایت کرده. "لمّا رَآهُ الحسین مَصروعاً علی شطِّ الفرات..."وقتی دید برادر لب تشنه کنار نهر علقمه افتاده."فَبَکی"همین جور که می آمد شروع کرد های های گریه کردن...عباس بلند شو...اینا دقایقی قبل کنار علی اکبر گریه های من رو دیدن و خندیدن...چهارهزار نفر دیدن و گفتن: حسین رو نگاه....* دستت رو بلند کن به نیابت از بچه های امام حسین بگو...همه اش به خودت یاد آوری کن این مجلس صاحب عزا داره... از طرف بچه ها و ذریه اش بگو: * «پناه خیمه ها ابوفاضل...» *مجلسی نوشته:"لما قُتِلَ العباس"وقتی عباس کشته شد..."و قال الحسين الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي" ای کاش دخترات تو رو با این حال نمیدیدند...وقتی دیدند با این حال از دور میاد، تا ته قصه رو خوندند...وقتی عباس تو خیمه هانباشه،دیگه صورتای ما نوبتشه، دیگه به ما سیلی می زنند، ما رو کنیزی می برند...* اون که قرار عالمه، برده یه غم قرارشو تو داغ عباس همگی، می‌بینن انکسارشو حسین جان، فدایت... حالِ شما تو علقمه، یه عالمو کشته حسین ... آهای امام حسینیا، شکشته شد پشت حسین حسین جان، فدایت... خیمه نداره سر و سامونی سمت حرم میان به آسونی بقیه شو خودت که میدونی... *فقط زینب صدا زد:" عَلَیکُنَّ بِالفرار..." همه فرار کنید...* «سیدناالغریب حسین جانم....» شاعر: محمد رسولی نغمه‌پرداز: مهدی زنگنه . .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── یه وداع ویژه ایم داشت با خواهرش زینب ..صدا زد داداش ! جد ما از ما بهتر بود رفت.مادر ما زهرا رو‌کشتن ..بابامون علی رو از ما گرفتن. بردارم امام‌حسن به شهادت رسید اما امید من تو بودی ..تو بری من به کی دل خوش کنم..همه رو آرام‌کردی زینبو‌ آرام کن..میدونی چرا ؟چون حضرت فرموده بود اون لباس قدیمی و لباس کهنه رو برای من بیار..مادرش زهرای مرضیه اون شب که لباس رو به زینب داد..فرموده بود دخترم هر زمان حسین این لباس رو ازت خواست بدون چند ساعت بیشتر مهمونت نیست. لذا صدا زد داداش همه رو آروم‌کردی من و آروم نکردی..منم آروم‌ کن داداش...ابی عبدالله اشاره ای به قلب زینب کبری کرد،زینب کبری آرام شد.. ابی عبدالله رفت جنگ‌نمایانی کرد همین قدر بگم‌ که از بعد عاشورا ضرب المثل عرب عوض شد..تا روز عاشورا همه از شجاعت علی می گفتن..اما ابی عبدالله روز عاشورا کاری کرد مردم اگه میخواستن از شجاعت بگن ضرب المثلشون‌حسین ابن علی بود ..نقل مقتل اینه:جوری ابی عبدالله جنگید این خللی که تو این سی هزار نفر ایجاد شده جلوه‌ کرد... زخم ها دونه دونه زیاد شد اولین زخم‌ماری ابی عبداللهاین بود..ابی عبدالله رو‌مرکب بود یکم ایستاد استراحت کنه..از شدت جنگ ضعیف شده بود..ضعف پیدا کرده بود. نوشتن سنگی رها شد..این سنگ به پیشانی ابی عبدالله نشست خون جاری شد..آقای ما این لباس رو بالا زد تا این خون رو از پیشانی پاک کنه سینه ی آقا هدف شد..نوشتن اینجا حرمله تیری به سینه ی ابی عبدالله زد..هنوز ابی عبدالله رو‌ مرکبه ..تیر به سینه ی حسین نشست مقاتل نوشتن انقدر شدت این تیر انقدر سنگین بود همین یه تیر کار حسین ابن علی رو تمام‌می کرد.ابی عبدالله هرچی تلاش کرد تیر از جلو‌ بیرون نیومد..نوشتن تیر از پشت سر درآورده بود.آقا تیرو از پشت بیرون آورد..مثل ناپدان خون از سینه جاری شد.. صدا زد.. "بسم الله و بالله علی ملت رسول الله" این یهضربه ی کاری بود که به ابی عبدالله زدن.. ضربه کاری بعدی کجا بود.. نوشتن زرعة بن شریک ملعون ابی عبدالله که روی اسب بود این اسب هی به چپ و راست می‌کشید حسین رو مراقب بود آقا نیفته.. نوشتن این زرعة بن شریک نیزه ای به پهلوی حضرت زد.."فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْض عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ" آقا با صورت راست به زمین افتاد.. حضرت وقتی میفرماد من صبح وشام برات اشک‌میریزم یا جداه..اشکم خشک بشه خون‌ گریه می کنم.. تا حالا دیدی کسی اشک‌هاش تبدیل به خون بشه؟ انقده دیگه اشک‌ ریخته اشکاش خشک شده داره خون میاد.. ضربه کاری بعدی خدا سنان رو لعنت کنه.. ارباب ما که افتاد رو زمین بعد کلی زخم که عرض کردم زخم‌های کم و بیش دیگه‌ای هم بود «من دارم کاری‌ها رو میگم.» سنان اومد جلو نیزه ای به ترقوه حضرت زد...ای کاش همین یکی بود نیزه رو بیرون آورد تو سینه حضرت فرو کرد.. دیگه این روانی ول نمی‌کرد حسینو، نیزه به سینه ی حضرت زد، نیزه رو انداخت..تیر وکمون‌ و‌ پیدا کرد اومد از یک قدمی تیر به گلوی حسین زد... امام باقر فرمود: پیغمبر نهی کردن حیوان‌ها رو اینجوری بکشن.. چه جوری؟ با نیزه زدن.. با شمشیر زدن.. با تیر زدن... با سنگ زدن ...با عصا زدن ..سنان معلون گفتم تیرو به سینه زد به ترقوه حضرت زد..تیر و‌ که به نیزه زد ابی عبدالله همه تلاششو کرد.. آقا به زحمت نشست.. دیدن دست برد زیر گلو‌ این خون گلو رو گرفت هی به صورت خودش میکشه..میگفت اینجوری میخوام برم پیش خدا..بگم‌ خدایا اینا حق منو بردن(خوردن) عمر سعد سوار مرکب دور قتلگاه می گشت می‌گشت می‌گفت برید، برید کار رو تموم کنید خیلی طول کشید ریختن سر ابی عبدالله.... ای حسین.. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. #روضه_امام_سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی ●━━━━━━─────── سهل ساعدیه، میگه: آقا امام سجاد رو شناختم توی شام، رفتم جلو سلام کردم، آقا جان! من سهل ساعدی ام از صحابی جد شما، بگید ببینم چی شده چه خبره؟ چه به روزتون آوردن؟حضرت یه نگاه کرد فرمود: سهل ساعدی اونقدر برات بگم از کربلا تا کوفه از کوفه تا شام تو اولین نفری هستی که به من سلام کرده...هر جا رسیدیم سنگمون زدن و دشنام دادن...عرض کرد: آقا جان! اگر کاری داری بگید انجام بدم؟امام سجاد فرمودن: پارچه همراهته؟ بله آقا پیدا میکنم، فرمودن: یه پارچه بیار این زنجیری که پشت گردنمه زیر آفتاب داغ شده گردنم رو سوزونده پارچه رو زیر زنجیر بذار...آقا دیگه چیکار کنم؟ پول داری؟ بله آقا.. فرمودن: برو پول بده به این نیزه دارا بگو سرهای بریده رو ببرن دور کنن، حواس مردم به این سرا پرت بشه اینقدر به ناموس ما نگاه نکنن... حضرت هفت تا علت فرمود برای اینکه شام از همه جا بیشتر سخت گذشته...یکیش اینه...فرمود: وقتی کاروان یه جایی می ایستاد نیزه دارایی که سر بریده تو دستشون بود با همون نیزه شروع میکردن رقصیدن پایکوبی کردن... سرها گاهی از رو نی روی زمین می افتاد.. امام سجاد همون آقایی که کنار بدن باباش ابی عبدالله روز یازدهم اونقده گریه کرد، بی بی زینب گفت: شما که خودتو از بین بردی...فرمود: عمه جان! اینا بدن کشته های خودشون رو جمع کردن اما بدن بابای من زیر آفتابِ... بابا! آنقدر چکمه به پهلوت زدن نامردا تیر و نیزه به بازوت زدن نامردا .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── هر وقت گفت أبتاه دل پیغمبر آرام شد. اما دو جا گفت: یا أبتاه !چه گذشت به پیغمبر نمیدونم‌. یه جا بین در و دیوار. یه جا هم تو‌ کوچه ها وقتی تازیانه خورد گفت: یا أبتاه! رقیه ام‌ هربار باباش رو صدا کرد دل بابا آروم شد..هر بار بابا رقیه رو‌دید گُل از گُل چهره اش شکفت اما چه گذشت تو‌خرابه ..سر رو بغل کرد یه نگاه به سر کرد. یه نگاه به خودش کرد شروع کرد با سر حرف زدن، زمزمه کردن ..بابا!...‌* سوختی سوختم شبیه همیم تو آغوش هم ضریح همیم با تَن بی تَن برای منی کمم که بیای بابای منی *بابا ببین دخترتو ..* چقدر پیر شدم تو روزای دل آزار نبودی سرم داد کشیدن تو بازار مگه دختر تو نداره کِس وکار پایِ زخمم به تو‌ نرسید کجا بودی زجر موهامو‌ کشید کار دنیاست دوتا دل تنگ به هم برسن تو‌کاخ یزید *بابا تو هر کجا فکر میکردم ببینمت الّا کاخ یزید..نمیتونستم باور کنم اون سری که اون وسط ملعبه دست اون بی حیا شده سر مقدس بابای منه. هی رو‌پنجه های پا بلند میشدم هی عمه ام جلو‌ چشمم رو‌ می گرفت. هی دستای کوچولومو اشاره کردم عمه اون سر آشناست بگو‌ نزنه اون لبارو‌ نرنه ..‌بابا هرچی از عمه ام سؤال کردم گفتم عمه اون سر، سر کیه ؟ جوابمو نداد حالا جوابم رو‌گرفتم...* از باب بغداد بری به سمت بیرون کربلا جاده ی حِلّه، یه مسجد مانندیه بالاش تابلو زده "هذا مَقام‌ٌ مُنسَلَخٍ الحُسینی"میدونی اینجا کجاست؟ اینجا همون‌ جایی که خولی سر بریده رو برد. چیکار کرد با سر؟وقتی سر و برد برا عبیدالله تا سر و‌ دید تعجب کرد گفت :چیکار کردید با سرِ حسین!؟ ابن زیاد تعجب کرد، عقب عقب رفت. ابن زیاد از سر ترسید جا خورد.حالا یه دختر سه ساله دید رگارو بریدن صورت سوخته، دندونا شکسته، جای سالم نداشت ..حسین ..... کاری نتونست بکنه زبونش بند اومد.کی من رو یتیم‌کرده؟کی رگاتو بریده؟ کی محاسنت رو‌خضاب کرده؟ فقط تونست یه کاری کنه سر رو‌آورد بالا لباش رو گذاشت رو لبهای بابا دیگه نفس نکشید .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇@Asheghane_hazrat_zeynab
وتوسل به کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌محمد رضا بذری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ یه نقل دیگه ام دیدم با همون حال بی رمق با اهل منزل و بچه ها خداحافظی کرد.فرمود: حسین جان! من رو ببرید کنار پیغمبر دفن کنید اما اگه نگذاشتن اصرار نکنید نمی خوام زیر تابوتم خونی ریخته بشه..اگه نذاشتن من رو ببرید بقیع حوالی قبر مادرم زهرا دفنم کنید.حضرت رو بردن به سمت مزار آقا رسول الله. مروان ملعون که خدا لعنتش کنه چه کار با امام‌حسن.. میرفت بالا منبر جلو چشم امام حسن به امیرالمومنین ناسزا میگفت.یه بار امام حسن نرفت مسجد ابی عبدالله رو فرستاد مروان رفت بالا منبر جلو‌ چش امام‌حسین داره به امیرالمومنین ناسزا گفت ابی عبدالله طاقت نیاورد..سریع نامرد رو از منبر کشید پایین عمامهٔ خودش رو دور گردنش پیچوند داشت خفه اش میکرد. دوسدن رفتم امام‌حسن رو آوردن آقا بیا حسین داره مروان رو خفه می کنه..مروان صداش در نمیومد با همون صدای بی رمقش گفت یا حسن ابن علی تو رو به عصمت مادرت زهرا ..تا این و‌کفت امام‌حسن دست گذاشت رو شونه ی ابی عبدالله فرمود:ولش کن.گفت ناسزا به بابامون امیرالمومنین داد حسن‌جان.. حسین‌جان!یادته ما وعده کردیم هرکی مارو به عصمت مادرمون قسم داد هر حاجتی داسته باشه برآورده کنیم .. صبر کن...یه قاطری امام‌حسن داشت این مروان خوشش می اومد روشم نمیشد به امام‌ حسن بگه.. به یکی گفت برو به امام‌ حسن بگو عجب مرکبی، عجب استری..چند روزی گذشت این شخص رفت به امام‌ حسن گفت یا حسن ابن علی عجب استری، عجب مرکبی، آقا سریع از مرکب اومد پایین افسارو داد دستش. فرمود:برو به مروان بگو خودشم میخواست ما بهش میدادیم. نوشتن تیر اندازها حداقل هفتادتیر به تابوت امام حسن زدند. تا تیر باران کردن تابوت رو، بنی هاشم ایستادند شمشیر کشیدن ابی عبدالله اومد جلو فرمود: نباید اینجا خونی ریخته بشه..برادرم رو ببریم تو بقیع دفن کنیم. فرموده بود اگر نشد حوالی مزار مادرم زهرا دفنم‌کنید... تا حضرت جان داد دیدن از کاخ معاویه ملعون صدای الله اکبر بلند شد. چنان با افتخار الله اکبر میگفت نوشتن با الله اکبر معاویه همه شام الله اکبر گفتن.فاخته پسر خوانده ی معاویه اومد جلو‌گفت پدر چی شده تکبیر گفتی؟ خبر رسیده حسن ابن علی جان داد.. گفت پسر فاطمه جان داده تو ذوق می کنی..گفت دیگه راحت شدم. تا لحظه ی آخر امام‌ حسن دست از مبارزه نکشید.. در حق امام‌حسن مجتبی جفا کردن .. فقط اینجا نبود تکبیر گفتن امام‌جان داد و صدای تکبیر بلند شد..تو‌ کربلا وقتی شمر ملعون سر ابی عبدالله رو جدا کرد سه بار تکبیر گفت..با سه تا الله اکبرش همهٔ کربلا،همهٔ نامردا تکبیر گفتن.. نوشتن تا ابی عبدالله اومد بالا سر امام حسن وضع برادر رو دید اونقدر گریه کرد از حال رفت، بیهوش شد. چشماشو باز کرد. امام حسن سعی میکرد دلداریش بده..اما اسرا رو باید منتقل کنه. صدا زد برادر! برا من انقدر غصه نخور. مصیبت تو از مصیبت من بزرگتره. اینجا بود امام‌حسن فرمود: هیچ‌ روزی مثل روز توعه حسین نیست.فرمود: حسین جان یه روزی میاد تو رو‌ میکشن کنار نهر فرات در زمین کربلا..عطشاناً، غریباً، وحیداً، مذبوحاً..ذبحت می کنن. تشنه میکشنت..غصه دار میکشنت حسین.. شاید اون غصه این بود..* چشمی به تیغ قاتل و چشمی به خیمه گاه *پست ترین آدمها میاد رو سینه ات می ایسته..جمله ی امام‌حسنه..اسب تو‌ همه همه کنان برمیگرده سمت خیمه.. امام حسن داره روضه میخونه..زن وبچه ات رو به اسارت میبرن..بچه هات یتیم میشن‌ حسین! زن وبچه ات رو سوار این شترای بی جهاز می کنن...شهر به شهر میبرنشون..سرتو بالا نی میبرن داداش..صدا زد..حسین جان کاش اون روز خودم بودم دورت میگشتم داداش..خودم بودم ازت دفاع می کردم داداش.. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#روضه وتوسل به کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی •✾• *اصلأ مگه میشه از امام حسن گفت و مدینه ای نشد نه والله..* صورت من که از آن کوچهٔ تنگ تا دم مرگ فقط نیلی ماند توی ذهن حسن مظلومم تا ابد خاطره سیلی ماند حسنم هیچ نرفت از یادش آتش و دود چه غوغا می کرد در که افتاد روی پهلویم محسنم داشت تقلّا می کرد اونی که دیدم خودم به دیده نه کسى دیده نه که شنیده *چی دیدی آقا..؟!* یه کوچه تنگ، یه مرد دل سنگ صداى سیلى، صورت نیلى نمیدونم چى شد فقط چشام و بستم رو خاک نشستم، زمین نشستم مادر صدا زد کجایی؟ عصاى دستم ای وای زیر بغل مادر رو گرفتم رو شونه مادر و کشوندم، خاکاى چادر و تکوندم ضربه به شیشه بی حیا زد مادر ما رو بى هوا زد *نمیدونم تا حالا شنیدی فلانی بار شیشه داره یا نه همین قدر بسه هر کی میخواد گریه کنه..* یه تشت پر خون، مقابلِ من، واى از دل من همسرم آخر، شد قاتل من، واى از دل من کجایی خواهر، بیا برادر این دم آخر، شبیه مادر تموم پیکرم کبود و نیمه جونه، اشکم رونه لبام شبیه مادرم غرق به خونه، اشکم روونه گناهِ مادرم چى بوده، دیدم که صورتش کبوده هنوز داره میلرزه دستام مادر زمین خورد جلو چشمام زینب نگاه کن، با دیده تر دورو برت، اینجا گرفتن چند تا برادر، با دیده تر اما زینبم! یه روز میاد که دیگه محرمى ندارى میاى ز خیمه دستات و رو سرت میذارى، کس نداری *امام مجتبی فداش بشم تو خونش غریبه همسرش که باید شریک خونه اش با شه شریک زندگیش باشه شده قاتل جونش این یه برادر این هم یه همسر..* بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است کم خیره شو به نیزه، علی را نشان نده گهواره نیست دست خودت را تکان مده بس کن رباب زخم گلو را نشان نده بس کن رباب حرمله بیدار می شود *این روزا یکی دو تا که نیست روضه ها* بابا سرو تنم کمرم پهلویم پرم یکی دو تا که نیست کبودی پیکرم از تو چه مانده است بگویم که ای پدر از من چه مانده است چه گویی که دخترم از تو سوال می کنم انگشترت کجاست که تو سوال می کنی از حال معجرم ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
. علیه السلام اجرا شده در کربلای معلی ۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِياءِ، أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللّٰهِ وَابْنُ أَمِينِهِ، عِشْتَ سَعِيداً، وَمَضَيْتَ حَمِيداً، وَمُتَّ فَقِيداً، مَظْلُوماً شَهِيداً، وَأَشْهَدُ أَنَّ اللّٰهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ، وَمُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ، وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللّٰهِ، وَجاهَدْتَ فِي سَبِيلِهِ حَتّىٰ أَتَاكَ الْيَقِينُ، فَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ ظَلَمَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذٰلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ؛ اللّٰهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي وَلِيٌّ لِمَنْ والاهُ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ، بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ، وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِيَّةُ بِأَنْجاسِها" حسین جانم...! من هنوز یادم هست گوشهٔ حجره، تو بودی و من *حسین یادت میاد؟ * صدام میکردی یوما! یوما! أنا الغریب... من هنوز یادم هست صدام می کردی یوما!یوما! أنا المظلوم... أنا العطشان... وَلَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِيابِها، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ دَعائِمِ الدِّينِ، وَأَرْكانِ الْمُسْلِمِينَ، وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنِينَ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهادِي الْمَهْدِيُّ، وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوىٰ، وَأَعْلامُ الْهُدىٰ، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقىٰ، وَالْحُجَّةُ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْيا، وَأَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ، وَبِإِيابِكُمْ مُوقِنٌ، بِشَرايِعِ دِينِي، وَخَواتِيمِ عَمَلِي، وَقَلْبِي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ، وَأَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ، وَنُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّىٰ يَأْذَنَ اللّٰهُ لَكُمْ، فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُّوِكُمْ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ، وَعَلَىٰ أَرْواحِكُمْ وَأَجْسادِكُمْ، وَشاهِدِكُمْ وَغَائِبِكُمْ، وَظَاهِرِكُمْ وَبَاطِنِكُمْ، آمِينَ رَبَّ الْعالَمِينَ. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•بهمت ريختن... و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفس کربلایی امیر برومند •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *حضرت زينب سلام الله عليها اومد علقمه ديد يكي از بچه ها كنار قبر عموش عباس داره زار زار گريه مي كنه، آروم هم نميشه، سئوال كرد: چي شده عمه جان؟ گفت: عمه جان! اين قبر عموجانم عباسِ؟ چرا اينقدر قبر عموم كوچيك شده؟ مي دوني چرا؟... وقتي كلاه خود از سر عباس افتاد، نانجيبي اومد پاشو گذاشت تو ركاب اسب، عمود آهن بلند كردن كارِ هر كسي نيست، تا اين عمود رو به سر زد.. عباس با صورت رو زمين افتاد،ريختن سر عباس...* بهمت ريختن پاشو اميدِ من بهمت ريختن كم دست و پا بزن آب به خيمه نرسيد فداي سرت حسين قامتش خميد فداي سرت بيا برگرد خيمه اي علمدارم منو تنها نگذار اي علمدارم سقاي دشتِ كربلا، اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل دستش شده از تن جدا، اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل *بشير اومد توي مدينه، براي اُم البنين شرح ميده از كربلا، خانوم جان! يكي يكي بچه هات رو كشتن، اُم البنين فرمود: از حسينم چه خبر؟ خانوم جان! عباست رو هر دوتا دستاش رو جدا كردن، خانوم جان! مشك رو به دندون گرفت... باز اُم البنين صدا زد: از حسينم چه خبر؟ گفت: خانوم جان! اميد عباست رو نا اميد كردن، تا تير رو به مشك زدن، اميد عباس هم نا اميد شد، عباست رو هم کشتن ، خم به اَبرو نیاورد گفت: بشیر! عباسم ، پسرهام همه فدایِ عزیزِ زهرا .. از حسین چه خبر؟!.. یه وقت بشیر صدا زد خانم حسین رو هم کشتن .. اينقده گریه کرد از حال رفت .. وقتی بهوش آمد گفت بشیر تو حرف هات گفتی عمودِ آهن به فرقِ عباسم زدن .. اینو دیگه باور نمیکنم .. چه کسی جرات کرده عمود به سر عباس بزنه .. گفت خانم آخه اول دستاش رو از بدن جدا کردن .. گفت بازم باور نمیکنم ، تیغ به کف عباسم باشه کسی یارایِ مقابله کردن باهاش رو نداشته و نداره ..عرضه داشت آخه خانم شمشیر به دست نداشت .. سوال کرد مگه کجا بوده؟.. گفت: خانوم رفته بود آخه آب بیاره نانجیبا دورش کردن ، مشکشُ سوراخ کردن .. یه وقت دیدن رو خاک ها نشست هی صدا میزنه حسین .. زینب جان، سکینه جان ببخشید من شرمندۀ شما شدم .. عباسمُ حلال کنید .
و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *هر جوری بود پیامبر و از گودال نجات داد لذا وقتی فاطمه رسید دید همه وجود علی رو خون گرفته.. گفتن اگه علی نبود پیغمبر از دنیا رفته بود. شاید زیر لب میگفت انشا ءالله جبران میکنم. همین روزها میاد پشت در با آتش میجنگه.... سر پیغمبر تو دامنه علیه داره نگاه میکنه فاطمه اومد، جبرئیل اومد یا رسول الله بشارت..عالم برزخ رو‌ مزین کردن ارواح انبیا چشم به راه شمان.. فرمود: جبرائیل! یه خبری بده دلم خوش بشه.چی میخوای یا رسول الله؟ دلم برا امتم شور میزنه..جبرئیل رفت برگشت..یا رسول الله خدا گفته دوباره این آیه رو برات بخونم.. ولسوف یعطیک ربک فترضی اینقدر خدا به عشق تو میبخشه تا تو راضی بشی گفت: برادرم عزرائیل حالا میخوای جونم رو بگیری، بگیر..حسنین دویدند خودشون رو انداختن رو سینه ی پیغمبر..دستور اینه رو سینه ی محتضر رو سبک‌کنید مثلا دکمه پیراهنشو باز کنید..این چند نفس آخر رو‌ راحت بکشه. فاطمه میخواد بچه ها رو برداره. پیغمبر فرمود: زهرا جان صبر کن اینها تو بغلم هستن راحت تر جون میدم .. یا رسول الله امروز یه تابوت آوردن کنار قبرت اینقدر تیر به این تابوت زدند.که امام‌حسین دونه دونه تیرا رو‌ در میاورد. هفتاد چوبه تیر به تابوت خورده و بدن رو‌دوخته اگه بخواد این تیر، این تیری که شعبه داره در بیاد گوشت رو در میاره...انقدر امام‌ حسین امروز تو‌ مدینه گریه کرد. دیگه بعد تو عطر نمیزنم..دیگه بعد تو‌ محاسنم رو‌ خضاب نمیکنم.دیگه بعد تو داداش.. غارت زده به کسی نمیگن که مالشو بردن، غارت زده منم که داغ برادری چون تو رو‌ دیدم..همه حرفها رو کنار امام حسن زد اما یه حرف رو گذاشت برا علقمه ..دید همه ی بدن رو‌ تیرها فرا گرفتن.. دست نداره چشمش از کاسه بیرون اومده، فرق شکافته..یه دفعه دست به کمر گرفت.. عباس جان حالا دیگه کمرم شکست.. «حسین...» ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
. شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی ●━━━━━━─────── ای همه این همه بی کسی ای وای سرم درد گرفت دلِ سرشارِ غم شعله‌ ورم درد گرفت او ز فردای حسین و حسنش داشت خبر از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر از غمِ حیدر خیبر شکنش داشت خبر از حسین و بدن بی سرش داشت خبر اشک، از دیده فرو ریخت و روحش پر زد پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد بگم روشنت کنم بصیرت در روضه بدونی شیعه از کجا ضربه میخوره.."ان الدین عندالله السلام" و این اسلام با محرم‌ و صفر زنده است.یه معادله است.یهود میدونست اسلام میاد همه‌ی دنیا رو میگیره،یهود میدونست یه پیغمبر میاد کاری میکنه کارستون همه ی دینها در دینش خلاصه میشه. اینا میدونستن بشارتها در تورات و انجیل و و زبور داده شده بود. میدونستن پیغمبر فعالیتش تو‌ مکه نمیگیره.. چند صد ساله قبلش رفتن تو مدینه جا گرفتن..اوس و خزرج و... اینا آمدن آماده بودن به موقع ضربه رو بزنن.. از علی هم نقره داغ شده بود درِ خیبر رو کنده بود، بیچاره اشون‌ کرده بود.با هوچی گری حمله کردن و با هوچی گری بیعت گرفتن.همه میگن چرا دوشنبه؟ چون بیشتر جمعیت یهود روز دوشنبه در مدینه بودند.دوشنبه بازارشون بود.اون روز رفتن در خانه رو آتیش زدن..همه جا پیغمبر فرمود:"فاطمة بضعة مني" جمعیت زیادی از یهودیا جمع شدن دیدن علی رو دارن میبرن همچین که کمربند علی رو‌کشید از یه طرف فاطمه با قوت الهیه نه قوت بشری کمربند مولا رو مشید همه ی نامردا رو زمین ریختن..آی کینه به دل گرفتن علی رو رها کردن.. با غلاف و با تازیانه با تمام کینه ها زدند..مادر زیر دست و پا گم‌ شد.. یه جام زینب تو محله ی یهودیها همه سنگ برداشتن .. الشام ،الشام، الشام.. فرمود: هفت تا مصیبت تو شام بر ما وارد شد. بالاترینش این بود ما رو از محله ی یهودیها آوردن.. یه عجوزه ای بلند شد گفت:آی یهودیا حالا موقع انتقام خیبره.. اون سری که میبینید سرِ پسر کنندهٔ در خیبره.. انقدر سنگ زدن سر بابام از روی نیزه افتاد.... «حسین..» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── به نازنین بدنش پیروهن سرشک افشاند از آن وجود به جز استخوان و پوست نماند ز ضعف دیده گهی باز کرد و گاهی بست گهی به پای ستاد و گهی به جای نشست جواد اشک به رخ ناله در نهادش بود رضا سرش به روی دامن جوادش بود پدر نگه به پسر کرد و چشم خود را بست پسر کشید ز دل آهی و به سوگ نشست الا تمام محبان ز دیده خون بارید از این وداع، وداعی دگر به یاد آرید همان وداع که تنها عزیز پیغمبر نهاد صورت خود بر رخ علی اکبر پسر نگاه به اشک غم پدر میکرد پدر نظاره به خون سر پسر میکرد پدر ز داغ پسر باغ لاله در دل داشت پسر نشانه ز زخم هزار قاتل داشت *اگه ما سال بعد محرم و صفر زنده نبودیم شب اول قبر به ما محبت کن.لطف کن آقایی کن من توقع ندارم به مثل منی سر بزنی یا امام رضا خودت فرمودی :"مَن زارَنِي عَلَى بُعدِ دارِي، أتَيتُهُ يَومَ القِيامَةِ في ثلاثِ مَواطِنَ" هر کی بیاد به من سر بزنه من سه جا بهش سر میزنم.."إِذَا تَطَایَرَتِ الْکُتُبُ یَمِیناً وَ شِمَالًا" اون موقعی که نامه اعمالو دست راست و چپ بنده ها میدن."وَ عِندَالصّراط وَ عِندَ المِیزان"من توقعی نیستم، ولی منتظرتم اگه سال بعد زنده نبودم برا جد غریبت روضه بخونم..کل سالم گریه کنم مثل محرم و صفر نمیشه که نمیشه..* پدر زخون پسر صورتش خضاب شده پسر ز سوز عطش قطره قطره آب شده *"وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ"آی صورت به صورت علی گذاشت صدا زد.."علی الدنیا بعدک العفا" بعد از تو خاک بر سر دنیا...* پدر به چهره فرزند خویش چهره نهاد پسر کنار پدر ناله ای زد و جان داد *یه ناله ای زد روح مبارکش به اعلی علیین پرواز کرد. بعضیا میگن کنار بدن علی حسین جان داد. زینب به داد برادر رسید.. اشتباه میگن.. سیدبن طاووس نوشته راوی لشگر دشمن میگه یه وقت دیدم زینب از خیمه ها بیرون آمد، ای برادرم ای پسر برادرم... ای وای میوه دل حسینم.. آمد خودشو به روی این بدن ارباً اربا انداخت. آقام آمد زیر بازوان خواهر رو گرفت.زینبو برگردوند سمت خیمه ها..یه وقت دیدن برگشت سمت خیمه ها صدا زد..* جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید *شب آخر ماه صفره بذار بگم اینجا خواهرش از خیمه ها بیرون آمد حسین به فریادش رسید. ساعتی نگذشت"فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ وَ هِیَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيب"زینب دوباره از خیمه ها بیرون آمد یه ناله ای میزد .."فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيق" دوست و دشمن گریه میکردن.صدا زد وامحمدا..."هَذَا حُسَيْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا،هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَراء، مُقَطَّعُ الاَعْضَاء، مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ و بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ إِلَي اللهِ الْمُشْتَكي بِأَبِي مَنْ‏ عَسْكَرُهُ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً، بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِي الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى" کسی نبود زینب رو برگردونه..* از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین دست و پا میزد حسین زینب صدا میزد حسین *مولا!اینقدر گریه کن داری اینقدر عاشق داری که ما به حساب نمیایم الحمدلله،همیشه شلوغ باشه دور و برت همیشه پر زائر باشه کربلات، همیشه روضه هات پر ناله باشه..* تو هم چو من سر کویت هزارها داری ولی بدان که گدایت فقط تو را دارد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امام‌حسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج عباس حیدر زاده ●━━━━━━─────── *الهی خواهر نبینه..برادرایی که خواهر دارن می‌دونن من از شما سوال می‌کنم..کدوم خواهری طاقت داره ببینه قاتل رو سینه برادر نشسته؟ زینبم طاقت نداشت هی می‌نشست بلند میشد داد میزد نه اینکه گریه کنه داد میزد..هی صدا میزد.. وا محمدا.... مجبور شد روشو کرد طرف عمر سعد ملعون فرمود:" ایقتلُ ابا عبدالله و انت تنظر؟" دارن حسین منو سر میبرن تو نگاه میکنی؟ اونقدر عمه جان این جمله رو جانسوز و از ته جگرش گفت.. نوشتن دشمن خدا عمر سعد اشکش جاری شدروشو برگردوند...حسین..* *اگه با خدا کاری داری خدا رو به این لحظه‌ی زینب کبری قسمش بده..حضرت مضطر شده بود.. دید اون نانجیب روشو برگردوندبی بی روشو کرد جانب لشکر فرمود: یه نفر مسلمان بین شما نیست دارن حسینمو سر میبرن... وقتی از همه ناامید شد روشو کرد جانب قاتل ابی عبدالله یه درخواست ازش کرد.. گفت:..* ای نامرد کمتر بین خون تابش بده *یا میرن رو سینه اش یا محاسنشو تو دست می‌گرفت اون یکی نیزه تو سینش می‌زد..* گفت ای نامرد کمتر بین خون تابش بده یا مَبُر سر از تنش یا لااقل آبش بده *حالا هر کسی نفس داره بگه حسین...* *حسین وقتی ناله‌های زینبو دید دیگه طاقت نداشت اشاره کرد خواهر برگرد. تو طاقت نداری ببینی سر حسینتو می‌بُرَن تو طاقت نداری ببینی..* وقتی که زهر بر لب و بر حنجرش رسید گویا شراره بر همه‌ی پیکرش رسید فصل بهار زندگی اش را خزان گرفت این ارث زود رفتنش از مادرش رسید آخی شد روضه خوان او پسرداغدیده اش وقتی به روی لب نفس آخرش رسید خیلی غریب بود ولی آخرین نفس یک جرعه آب به گلوی اطهرش رسید اما غریب کرب و بلا زیر نیزه ها با چکمه یک نفر به روی پیکرش رسید هر بار بوسه زد به گلو تیغ شمر دون در قتلگاه جان به لب مادرش رسید شاعر: ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•گرچه ارث از غربتِ... و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امام‌حسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری •✾• * شنیدید یه جوشانده ای حضرت امام عسکری علیه السلام طلب کرد. عقید غلام حضرت، آورد، جوشانده رو دست حضرت داد. این قَدَر بدن ضعف داره، این زهر چه کرد؟ این قَدَر دست می لرزید. این کاسه هی به دندان های مبارک حضرت میخورد، نتونست. فرمود: عقید برو تو این اتاق، پسرم مهدی رو می بینی، صداش کن. میگه اومدم دیدم یه آقازاده ای مَه پاره، سر به سجده گذاشته داره با خدا حرف میزنه. نمازش تموم شد گفتم آقاجان! پدرتون منو دنبال شما فرستادن. آقا رو آوردم. تا امام عسکری چشمش افتاد به عزیز دلش، امام عسکری داره اینطوری میگه: «يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِهِ اسْقِنِي الْمَاءَ فَإِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي» دیگه وقتی برام نمونده باباجان! دیگه مهمان خدا دارم میشم. بیا کنار بسترم، میوه ی دلم! آقاجان...! * امشب ای تنهای عالم از همه تنهاتری وای من با چشم گریان در کنار بستری ابرِ بغض آمد گلوی آسمانت را گرفت روزگارِ پیر بابای جوانت را گرفت از غریبی توام چشم تَرَش می سوزد و از تبِ زهر جفا هم پیکرش می سوزد و گرچه ارث از غربتِ نام حسن داری به جان اما بوده از زخم زبانِ همسر خود در امان * یه سندی هست که نوشتن حضرت نرجس خاتون عرضه داشت، آقاجان! من بعد از شما دیگه نمیخوام بمونم.به دعای امام عسکری، یه روایتی که میگن امروزی که گذشت روز وفات و رحلت حضرت نرجس خاتون بود. این یه امام حسنه. یه همسر با وفایی مثل نرجس خاتون داره. قربون آقام امام حسن مجتبی برم. با زبان روزه، با کام عطشان. تا یه مقدار از آب داخل کوزه خورد گفت: آه جیگرم...* با حضورت مرهمی آن سینه ی بی تاب را تشنه لب بود و رساندی بر لبانش آب را * گفت جیگرم میسوزه. چه کسی ساقیِ بابا شد عزیز دل نرجس خاتون. اومد خودش با دستای نازنینش آب بر لبای بابا رسوند. آخ بمیرم! این یه امام بود صدا میزد آه جیگرم! یه امامم داخل گودال، وقتی صدا میزد آه جیگرم! نانجیبا میومدن مشک های آب رو دور گودال رو زمین خالی میکردن. آه...* کاسه را دادی به دستانی که لرزان بود آه! کاسه ای که وقت برخوردش به دندان بود آه! در بهار زندگی یاد خزان افتاده ای حتم دارم یاد چوب خیرزان افتاده ای * آخ حسین... یابن الحسن! اگه امشب، فردا چشم های نازنین شما بر مصیبات پدرتون گریانه، اما همه ی عمرت برای این روضه گریه کردی. فرمودی: اگه اشک چشمم تموم شه خون گریه میکنم...* باز جای شُکر دارد پیکرش پامال نیست خواهر غمدیده اش دور و بر گودال نیست باز جای شُکر دارد که لبش عطشان نماند پیکرش در زیر پای اسب ها عریان نماند «صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم... حسین...» * حرف تشنگیه ها...* ای تشنه لب حسین ... بسکه لب تشنه بودی آسمونو دود می دیدی شنیدم که از عطش کبود شدش لبات «حسین...» ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امام‌حسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری •✾• *تا زمان امام صادق این سکینه خانوم امام حسین زنده بود.ازدواجم نکرد چون هم شأنی نداشت. ابی عبدالله در مورد ایشون فرمود: ذوب شده در ذات خداست. مثل علی اکبر امام حسین. عجیبه شأن این خانوم چقدر تاریخ بهش جفا کرد..تو مجلس منزل امام صادق گاهی روضه خون روضه میخوند دیدن از پشت پرده یکی میگه.. ابتاه!با گریه حضرت همه گریه میکردن. تو گودال قتلگاهم عمه بدن بی سر باباشو بغل کرده بود اومد دست رو شونه عمه گذاشت عمه این بدن کیه؟ حضرت فرمود:این بدن باباته..اومد کنار بدن بی سر نشست. دیدن این انگشتا رو میکشید به رگهای گلوی بابا.. میکشید به موهای خودش..نوشتن لشگر عمرابن سعد نشست کنار گودال و گریه کرد..خب حالا با این صحنه تو ببینی یه بچه داره اینجوری عشق بازی میکنه با بابای خودش چیکار میکنی؟ یه جوری آرومش میکنی.. ولی نوشتن:*فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ* یه عده از این بی حیاهای عرب ریختن تو گودال‌ این بچه رو کشیدن رو زمین.. اینقده زدن این بچه غش کرد.. ابی عبدالله تو خواب بهش فرمود: دخترم "شیعتی مهما شربتم" برو به شیعیان بگو آب میبینن یاد ما کنن، صحبت غریب و شهید میشه یاد ما کنن..میدونین علی اصغر و سکینه با هم خواهر و برادرن که از یه مادر بودن مادرشون ربابه. ابی عبدالله گویا پدر دختری میخواست باهاش حرف بزنه صدا زد" لَيْتَكُم في يَوْمِ عاشورا جميعاَ تَنْظُروني "برو بگو: ای كاش، همگی در روز عاشورا بوديد و می ديديد. کاش میدیدن به بچه ما رحم نکردن..این هم پسر منه هم برادر توئه سکینه جان..نوشتن تا چشاشو وا کرد صدا زد.. ابتا! "انظر الی رُؤسنا المکشوفه" گفت: بابا چشاتو وا کن ببین دارن عمهٔ ما رو میزنن.. «هر جا هستی صدا بزن یا حسین» ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
. |⇦•گرچه ارث از غربتِ... و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امام‌حسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── * شنیدید یه جوشانده ای حضرت امام عسکری علیه السلام طلب کرد. عقیل غلام حضرت، آورد، جوشانده رو دست حضرت داد. این قَدَر بدن ضعف داره، این زهر چه کرد؟ این قَدَر دست می لرزید. این کاسه هی به دندان های مبارک حضرت میخورد، نتونست. فرمود: عقیل برو تو این اتاق، پسرم مهدی رو می بینی، صداش کن. میگه اومدم دیدم یه آقازاده ای مَه پاره، سر به سجده گذاشته داره با خدا حرف میزنه. نمازش تموم شد گفتم آقاجان! پدرتون منو دنبال شما فرستادن. آقا رو آوردم. تا امام عسکری چشمش افتاد به عزیز دلش، امام عسکری داره اینطوری میگه: «يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِهِ اسْقِنِي الْمَاءَ فَإِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي» دیگه وقتی برام نمونده باباجان! دیگه مهمان خدا دارم میشم. بیا کنار بسترم، میوه ی دلم! آقاجان...! * امشب ای تنهای عالم از همه تنهاتری وای من با چشم گریان در کنار بستری ابرِ بغض آمد گلوی آسمانت را گرفت روزگارِ پیر بابای جوانت را گرفت از غریبی توام چشم تَرَش می سوزد و از تبِ زهر جفا هم پیکرش می سوزد و گرچه ارث از غربتِ نام حسن داری به جان اما بوده از زخم زبانِ همسر خود در امان * یه سندی هست که نوشتن حضرت نرجس خاتون عرضه داشت، آقاجان! من بعد از شما دیگه نمیخوام بمونم.به دعای امام عسکری، یه روایتی که میگن امروزی که گذشت روز وفات و رحلت حضرت نرجس خاتون بود. این یه امام حسنه. یه همسر با وفایی مثل نرجس خاتون داره. قربون آقام امام حسن مجتبی برم. با زبان روزه، با کام عطشان. تا یه مقدار از آب داخل کوزه خورد گفت: آه جیگرم...* با حضورت مرهمی آن سینه ی بی تاب را تشنه لب بود و رساندی بر لبانش آب را * گفت جیگرم میسوزه. چه کسی ساقیِ بابا شد عزیز دل نرجس خاتون. اومد خودش با دستای نازنینش آب بر لبای بابا رسوند. آخ بمیرم! این یه امام بود صدا میزد آه جیگرم! یه امامم داخل گودال، وقتی صدا میزد آه جیگرم! نانجیبا میومدن مشک های آب رو دور گودال رو زمین خالی میکردن. آه...* کاسه را دادی به دستانی که لرزان بود آه! کاسه ای که وقت برخوردش به دندان بود آه! در بهار زندگی یاد خزان افتاده ای حتم دارم یاد چوب خیرزان افتاده ای * آخ حسین... یابن الحسن! اگه امشب، فردا چشم های نازنین شما بر مصیبات پدرتون گریانه، اما همه ی عمرت برای این روضه گریه کردی. فرمودی: اگه اشک چشمم تموم شه خون گریه میکنم...* باز جای شُکر دارد پیکرش پامال نیست خواهر غمدیده اش دور و بر گودال نیست باز جای شُکر دارد که لبش عطشان نماند پیکرش در زیر پای اسب ها عریان نماند «صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم... حسین...» * حرف تشنگیه ها...* ای تشنه لب حسین ... بسکه لب تشنه بودی آسمونو دود می دیدی شنیدم که از عطش کبود شدش لبات «حسین...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. امام حسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── *تا زمان امام صادق این سکینه خانوم امام حسین زنده بود.ازدواجم نکرد چون هم شأنی نداشت. ابی عبدالله در مورد ایشون فرمود: ذوب شده در ذات خداست. مثل علی اکبر امام حسین. عجیبه شأن این خانوم چقدر تاریخ بهش جفا کرد..تو مجلس منزل امام صادق گاهی روضه خون روضه میخوند دیدن از پشت پرده یکی میگه.. ابتاه!با گریه حضرت همه گریه میکردن. تو گودال قتلگاهم عمه بدن بی سر باباشو بغل کرده بود اومد دست رو شونه عمه گذاشت عمه این بدن کیه؟ حضرت فرمود:این بدن باباته..اومد کنار بدن بی سر نشست. دیدن این انگشتا رو میکشید به رگهای گلوی بابا.. میکشید به موهای خودش..نوشتن لشگر عمرابن سعد نشست کنار گودال و گریه کرد..خب حالا با این صحنه تو ببینی یه بچه داره اینجوری عشق بازی میکنه با بابای خودش چیکار میکنی؟ یه جوری آرومش میکنی.. ولی نوشتن:*فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ* یه عده از این بی حیاهای عرب ریختن تو گودال‌ این بچه رو کشیدن رو زمین.. اینقده زدن این بچه غش کرد.. ابی عبدالله تو خواب بهش فرمود: دخترم "شیعتی مهما شربتم" برو به شیعیان بگو آب میبینن یاد ما کنن، صحبت غریب و شهید میشه یاد ما کنن..میدونین علی اصغر و سکینه با هم خواهر و برادرن که از یه مادر بودن مادرشون ربابه. ابی عبدالله گویا پدر دختری میخواست باهاش حرف بزنه صدا زد" لَيْتَكُم في يَوْمِ عاشورا جميعاَ تَنْظُروني "برو بگو: ای كاش، همگی در روز عاشورا بوديد و می ديديد. کاش میدیدن به بچه ما رحم نکردن..این هم پسر منه هم برادر توئه سکینه جان..نوشتن تا چشاشو وا کرد صدا زد.. ابتا! "انظر الی رُؤسنا المکشوفه" گفت: بابا چشاتو وا کن ببین دارن عمهٔ ما رو میزنن.. «هر جا هستی صدا بزن یا حسین» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان ●━━━━━━─────── *امام زمان منو ببخشه.. سادات حلالم کنید..* در ازدحام خیمه زینب ناتوان افتاد روبندهٔ زن‌ها به دست این و آن افتاد «ای وای ای وای ای وای» *هفده روز این فاطمه تو شهر ما بود. آنقدر احترامش کردند.. چند روز قبل یه اهل دلی می‌گفت نه اینکه بزرگ شهر گفته باشه اینقدر فهمیده بودند زن‌ها اومدن به شوهراشون گفتند ببینید این چند روزه نباید از اینجا عبور کنید. گفتن چرا؟ گفتن یه فاطمه تو این خونه است.. آخ برات بمیرم مادر.. که تا دید نامرد داره میاد اول روش رو برگردون.. این نامرد بی‌هوا زد تو صورتش. بعد از هفده روز هم که بی بی از دنیا رفت قمی ها چه تشییع جنازه‌ای کردن. اون قسمتی که الان خانم حرمش هست باغی بوده تو تاریخ به نام باغ بابِلان. این باغ را آماده کردند قبر آماده شد آخه دختر امامه احترام داره لذا میگن تابوت را که گذاشتن رو زمین هیچکس جرات نمی‌کرد به این بدن دست بزنه، همه رفتند. عقب خدایا چه کار کنیم؟خِبره‌های روضه فهمیدند کجا رفتیم یه وقت دیدن دو تا سوار دارن از سمت قبله میان.. ان شاالله هیچ موقع داغ نبینی اون‌هایی که داغ مادر دیدند می‌فهمند. رفقا! اگر بخواهند یه خانمی را دفن کنند اول از همه یکی میگه نامحرم‌ها برن کنار. باید دوتا محرم باشند. لذا میگن امام رضا آمد، جوادالائمه آمد، بدن را با احترام نماز خوندن و دفن کردند.. چرا میگن دو تا محرم. چون باید یکی بره تو قبر یکی دیگه اون بالا بدن رو بده دستش.. چی می‌خوای بگی اگه این روایت چهل وپنج روز شهادت بی بی را بخوام بگم مثل این شبا هی علی رفت تو قبر بیرون اومد هی نگاه به قبر می‌کرد یه نگاه به فاطمه می‌کرد، قهرمان خیبر به چه کنم چه کنم افتاد. یه وقتی دید دو تا دست شبیه دستای پیغمبر هی می‌گفت الیّ. این دوتا بدن.. یه جای دیگه هم برات بگم.. بنی اسد هی به این بدن‌ها نگاه کردند یه وقت دیدن یه سوار از سمت قبله آمد بنی اسد کنار برید من این بدن‌ها را خوب می‌شناسم برید یه قطعه بوریا بیاورید. ای بی کفن... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *امام زمان منو ببخشه.. سادات حلالم کنید..* در ازدحام خیمه زینب ناتوان افتاد روبندهٔ زن‌ها به دست این و آن افتاد «ای وای ای وای ای وای» *هفده روز این فاطمه تو شهر ما بود. آنقدر احترامش کردند.. چند روز قبل یه اهل دلی می‌گفت نه اینکه بزرگ شهر گفته باشه اینقدر فهمیده بودند زن‌ها اومدن به شوهراشون گفتند ببینید این چند روزه نباید از اینجا عبور کنید. گفتن چرا؟ گفتن یه فاطمه تو این خونه است.. آخ برات بمیرم مادر.. که تا دید نامرد داره میاد اول روش رو برگردون.. این نامرد بی‌هوا زد تو صورتش. بعد از هفده روز هم که بی بی از دنیا رفت قمی ها چه تشییع جنازه‌ای کردن. اون قسمتی که الان خانم حرمش هست باغی بوده تو تاریخ به نام باغ بابِلان. این باغ را آماده کردند قبر آماده شد آخه دختر امامه احترام داره لذا میگن تابوت را که گذاشتن رو زمین هیچکس جرات نمی‌کرد به این بدن دست بزنه، همه رفتند. عقب خدایا چه کار کنیم؟خِبره‌های روضه فهمیدند کجا رفتیم یه وقت دیدن دو تا سوار دارن از سمت قبله میان.. ان شاالله هیچ موقع داغ نبینی اون‌هایی که داغ مادر دیدند می‌فهمند. رفقا! اگر بخواهند یه خانمی را دفن کنند اول از همه یکی میگه نامحرم‌ها برن کنار. باید دوتا محرم باشند. لذا میگن امام رضا آمد، جوادالائمه آمد، بدن را با احترام نماز خوندن و دفن کردند.. چرا میگن دو تا محرم. چون باید یکی بره تو قبر یکی دیگه اون بالا بدن رو بده دستش.. چی می‌خوای بگی اگه این روایت چهل وپنج روز شهادت بی بی را بخوام بگم مثل این شبا هی علی رفت تو قبر بیرون اومد هی نگاه به قبر می‌کرد یه نگاه به فاطمه می‌کرد، قهرمان خیبر به چه کنم چه کنم افتاد. یه وقتی دید دو تا دست شبیه دستای پیغمبر هی می‌گفت الیّ. این دوتا بدن.. یه جای دیگه هم برات بگم.. بنی اسد هی به این بدن‌ها نگاه کردند یه وقت دیدن یه سوار از سمت قبله آمد بنی اسد کنار برید من این بدن‌ها را خوب می‌شناسم برید یه قطعه بوریا بیاورید. ای بی کفن...
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج‌محمد رضا بذری •✾• بارها شد که با خودم گفتم ای که داری به کار نان دستی کاش هرگز ز خاطرت نرود وامدار چه خانه ای هستی خانه ی آسمانیِ خورشید خانه ی روشن ستاره و ماه خانه ی وحی، خانه ی قرآن خانه ی اِنَّما یُریدُالله از همین خانه تا ابد جاری ست چشمه ی فیض چشمه ی احسان سایِبان معطر اینجاست سوره ی هل اَتی علیَ الانسان آسیابم ولی یقین دارم که پناهنده ام به سايه ی نور سرنوشت مرا دگرگون کرد اشک زهرا و ذکر آیه ی نور یاسِ یاسین که با دعای پدر آیه ی نور بود تن پوشَش داشت دستی به دسته ی دَستاس دست دیگر گُلی در آغوشش در محیطی که هر وجب خاکش فخر بر آفتاب و ماه کند آرزو میکنم که گاه به من دختر کوچکی نگاه کند گرچه از بازتاب گردش من نان این خانه برقرار شده ست شرمسارم از اینکه میبینم دست زهرا جریحه دار شده ست رفت خورشید وحی و آمد شب سر نزد از ستاره سوسویی اما صبح از کوچه ی بنی هاشم شد بلند آتش هیاهویی تا بدانم چه اتفاق افتاد تا ببینم هر آنچه بود درست دل به دریا زدم به خود گفتم چشم ها را دوباره باید شست دیدم آن روز صبح منظره ای که به خود مثل بید لرزیدم آتشم زد شرار دل وقتی شعله ها را به چَشم خود دیدم از همان آستانه ای که عرش قدسیان را به آن نظرها بود اشک چشم ستارگان میریخت بین دیوار و در خبرها بود من به حسرت نگاه میکردم باغ گل را میان آتش و دود جز خدا هیچکس نمی‌داند که چه آمد به روز یاسِ کبود با همان دست عافیت پرور که پرستاریِ پدر میکرد از امام زمان خود یاری در هیاهوی پشت در میکرد هیزم آوردن آتش افروزی سهم هر رهگذر نبود ای کاش خبرِ ناشنیده بسیار است اما خبر میخ در نبود ای کاش دست خورشید را که می‌بستند شرح این ماجرا کبابم کرد آنچه پشت در اتفاق افتاد سنگم، اما ز غصه آبم کرد * شبای آخر مادر ساداته، اینکه فرمودن:" قَد ذابَ لَحمَها"، فرمودن: دیگه گوشتهای بدنش آب شد، یه وجهش همینه، عزادار دیگه نمیدونه غذا چیه آب چیه، از فرط گریه و عزاداری آدم لاغر میشه، اما یه علت اصلیش مال قصه ی بین در و دیواره، وقتی عرب یه دونه انگور رو بین دو تا انگشت میفِشُره، گوشت و آب از بین اين دانه ی انگور میزنه بیرون، پوست به پوست میچسبه میگن اَثَّرَه، اَثیر عِنَب یا همون آبِ انگور، عین عبارتو برات بگم، اِنَّ فُلان، اسمشو نمیبرم، اِنَّ فُلان اَثَّرَ فاطمَه بینَ حاطِبَ الباب، اَثرَةً شَدیدَه، بین در و دیوار چنان زهرا رو فشار داد..* نمی‌خواهم برنجانم دلت را بی سبب اما چگونه مرگ یک مادر چهل تن متهم دارد *اعراب جمع شدن اومدن خدمت پیغمبر، هدایایی به رسول خدا بدن، مزد و اجر رسالت شماست. پیغمبر فرمود: "قُل لا اَسئَلُکُم علَیهِ اَجرا"، من اجر رسالتی نمیخوام "اِلّا المَوَدَةَ فِی القُربی"، فقط به فاطمه ام احترام کنید، معصوم میفرماید: اگر پیغمبر میفرمود دشمنی کنید از این جنایت بالاتر نمیکردن..* فاطمه اصلا مال دنیا نبود میون شعله جای دریا نبود بذارید از زبون زینب بگم کوچه که جای مادر ما نبود دیدم وسط کوچه پرپر شدنت را پامالِ لگدهای مکرّر شدنت را بین در و دیوار گلاب از تو گرفتن همه دیدند معطر شدنت را با کشتن یک سوم سادات گرفتند از چهره ی تو لذت مادر شدنت را زهرای رشیده به چه تشبیه کنم من با پیکر یک طفل برابر شدنت را ممنونم اگر نروی میمیرم اگر بروی زهرا مرو مرو ای نخل بریده ثمر ای مادرِ کشته پسر زهرا مرو مرو «به نیت فرج ناله بزن یازهرا...» ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس کربلایی حسین طاهری •✾• فرداش رفت کنار داداشش گفت: اومدم برات علمداری کنم بذار برم میدون. در همون لحظه صدای العطش بلند شددختر بچه مشک و بیرون آورد. عمو علی‌اصغر داره جون میده، عمو رقیه داره جون میده، ابی عبدالله نگاه کرد گفت: عباسم! داری میری میدون.. اول برو مشک رو آب کن این بچه ها تشنه اند سمعاّ و طاعتا رفت. دید یه صدایی میاد صدا آشناست.. اما نوع کلام نه! "اخا ادرک اخا" تا حالا حسین نشنیده بود عباس این جور صداش کن..داره میره سمت علقمه..* قیامتی شده کنار علقمه فاطمه اومده برید کنار همه *چند تا روضه است باید بلند گریه کنی.. اول روضه ی مادرمونه چون مادرمون رو زدن بهش می‌خندید. روضه بعدی روضه ی علی اکبر همه اربابمون رو دوره کرده بودند یا کف میزدند یا هلهله میکردند. روضه بعدی روضه ی عباسه میگن تا ابی عبدالله رسید کنار این بدن دست گذاشت به کمر داد زد " الان انکسر ظهری" یعنی الان کمرم شکست همه شروع کردند کف زدن...* قیامتی شده کنار علقمه فاطمه اومده برید کنار همه الهی عباست بمیره مادر نیزه به پهلوها ت نگیره مادر عمریم سید و سرور خواندی چه شد این بار که برادر خواندی مادرت فاطمه آمد به برم یاریم کرد و صدا زد پسرم *حالا داره به فاطمه میگه..* شرمنده‌ام و از شرم خونی شده اشکم مادر حلالم کن که پاره شده مشکم *مرحوم‌ مازندارانی مینویسه: هر کاری کردن. دست راست قطع کردن، دست چپ، تیر زدن به چشما، براش مهم نبود مشک رو‌ به دندان گرفت..میگفت یه طوری میرسونم علی اصغر تشنه اشه..اما لحظه ای که تیر به مشکش زدن..مرحوم‌ مازندارانی مینویسه: "فوقف عباس متحیّرا" یه لحظه با تحیّر ایستاد اسب رو هی کرد سمت علقمه یعنی دیگه برو آبرو برام نمونده... * کشته من و، خجالت از شیر خواره فکر طناب و زینبِ آواره.. *اما مادر یه سوال دارم حالا که اومدی بذار آبرمو‌ جلو‌ همه بخری حالا که اومدی مادر قد کمون حسین داره میاد یه کم دیگه بمون.. باید ببینه من سرم رو پاته بازم یکی از پسرات همراته *عباس داره میگه اما دیگه علقمه نیستیم* حالا که روضه شد روضه ی مو به مو دست رو شونه ام بذار یه یا علی بگو رو‌ گونه جای دست اون بی دین بود بشکنه دستش چقدر سنگین بود وای مادرم ...مادرم ..مادرم.. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─