.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج عباس حیدر زاده
●━━━━━━───────
*الهی خواهر نبینه..برادرایی که خواهر دارن میدونن من از شما سوال میکنم..کدوم خواهری طاقت داره ببینه قاتل رو سینه برادر نشسته؟ زینبم طاقت نداشت هی مینشست بلند میشد داد میزد نه اینکه گریه کنه داد میزد..هی صدا میزد.. وا محمدا.... مجبور شد روشو کرد طرف عمر سعد ملعون فرمود:" ایقتلُ ابا عبدالله و انت تنظر؟" دارن حسین منو سر میبرن تو نگاه میکنی؟ اونقدر عمه جان این جمله رو جانسوز و از ته جگرش گفت.. نوشتن دشمن خدا عمر سعد اشکش جاری شدروشو برگردوند...حسین..*
*اگه با خدا کاری داری خدا رو به این لحظهی زینب کبری قسمش بده..حضرت مضطر شده بود.. دید اون نانجیب روشو برگردوندبی بی روشو کرد جانب لشکر فرمود: یه نفر مسلمان بین شما نیست دارن حسینمو سر میبرن... وقتی از همه ناامید شد روشو کرد جانب قاتل ابی عبدالله یه درخواست ازش کرد.. گفت:..*
ای نامرد کمتر بین خون تابش بده
*یا میرن رو سینه اش یا محاسنشو تو دست میگرفت اون یکی نیزه تو سینش میزد..*
گفت ای نامرد کمتر بین خون تابش بده
یا مَبُر سر از تنش یا لااقل آبش بده
*حالا هر کسی نفس داره بگه حسین...*
*حسین وقتی نالههای زینبو دید دیگه طاقت نداشت اشاره کرد خواهر برگرد. تو طاقت نداری ببینی سر حسینتو میبُرَن تو طاقت نداری ببینی..*
وقتی که زهر بر لب و بر حنجرش رسید
گویا شراره بر همهی پیکرش رسید
فصل بهار زندگی اش را خزان گرفت
این ارث زود رفتنش از مادرش رسید
آخی شد روضه خوان او پسرداغدیده اش
وقتی به روی لب نفس آخرش رسید
خیلی غریب بود ولی آخرین نفس
یک جرعه آب به گلوی اطهرش رسید
اما غریب کرب و بلا زیر نیزه ها
با چکمه یک نفر به روی پیکرش رسید
هر بار بوسه زد به گلو تیغ شمر دون
در قتلگاه جان به لب مادرش رسید
شاعر: #قربانی_فر ✍
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#امام_عسکری
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_عباس_حیدرزاده
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
|⇦•گرچه ارث از غربتِ...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری •✾•
* شنیدید یه جوشانده ای حضرت امام عسکری علیه السلام طلب کرد. عقید غلام حضرت، آورد، جوشانده رو دست حضرت داد. این قَدَر بدن ضعف داره، این زهر چه کرد؟ این قَدَر دست می لرزید. این کاسه هی به دندان های مبارک حضرت میخورد، نتونست. فرمود: عقید برو تو این اتاق، پسرم مهدی رو می بینی، صداش کن. میگه اومدم دیدم یه آقازاده ای مَه پاره، سر به سجده گذاشته داره با خدا حرف میزنه. نمازش تموم شد گفتم آقاجان! پدرتون منو دنبال شما فرستادن. آقا رو آوردم. تا امام عسکری چشمش افتاد به عزیز دلش، امام عسکری داره اینطوری میگه: «يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِهِ اسْقِنِي الْمَاءَ فَإِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي» دیگه وقتی برام نمونده باباجان! دیگه مهمان خدا دارم میشم. بیا کنار بسترم، میوه ی دلم! آقاجان...! *
امشب ای تنهای عالم از همه تنهاتری
وای من با چشم گریان در کنار بستری
ابرِ بغض آمد گلوی آسمانت را گرفت
روزگارِ پیر بابای جوانت را گرفت
از غریبی توام چشم تَرَش می سوزد و
از تبِ زهر جفا هم پیکرش می سوزد و
گرچه ارث از غربتِ نام حسن داری به جان
اما بوده از زخم زبانِ همسر خود در امان
* یه سندی هست که نوشتن حضرت نرجس خاتون عرضه داشت، آقاجان! من بعد از شما دیگه نمیخوام بمونم.به دعای امام عسکری، یه روایتی که میگن امروزی که گذشت روز وفات و رحلت حضرت نرجس خاتون بود. این یه امام حسنه. یه همسر با وفایی مثل نرجس خاتون داره. قربون آقام امام حسن مجتبی برم. با زبان روزه، با کام عطشان. تا یه مقدار از آب داخل کوزه خورد گفت: آه جیگرم...*
با حضورت مرهمی آن سینه ی بی تاب را
تشنه لب بود و رساندی بر لبانش آب را
* گفت جیگرم میسوزه. چه کسی ساقیِ بابا شد عزیز دل نرجس خاتون. اومد خودش با دستای نازنینش آب بر لبای بابا رسوند. آخ بمیرم! این یه امام بود صدا میزد آه جیگرم! یه امامم داخل گودال، وقتی صدا میزد آه جیگرم! نانجیبا میومدن مشک های آب رو دور گودال رو زمین خالی میکردن. آه...*
کاسه را دادی به دستانی که لرزان بود آه!
کاسه ای که وقت برخوردش به دندان بود آه!
در بهار زندگی یاد خزان افتاده ای
حتم دارم یاد چوب خیرزان افتاده ای
* آخ حسین... یابن الحسن! اگه امشب، فردا چشم های نازنین شما بر مصیبات پدرتون گریانه، اما همه ی عمرت برای این روضه گریه کردی. فرمودی: اگه اشک چشمم تموم شه خون گریه میکنم...*
باز جای شُکر دارد پیکرش پامال نیست
خواهر غمدیده اش دور و بر گودال نیست
باز جای شُکر دارد که لبش عطشان نماند
پیکرش در زیر پای اسب ها عریان نماند
«صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم... حسین...»
* حرف تشنگیه ها...*
ای تشنه لب حسین ...
بسکه لب تشنه بودی آسمونو دود می دیدی
شنیدم که از عطش کبود شدش لبات
«حسین...»
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری •✾•
*تا زمان امام صادق این سکینه خانوم امام حسین زنده بود.ازدواجم نکرد چون هم شأنی نداشت. ابی عبدالله در مورد ایشون فرمود: ذوب شده در ذات خداست. مثل علی اکبر امام حسین. عجیبه شأن این خانوم چقدر تاریخ بهش جفا کرد..تو مجلس منزل امام صادق گاهی روضه خون روضه میخوند دیدن از پشت پرده یکی میگه.. ابتاه!با گریه حضرت همه گریه میکردن. تو گودال قتلگاهم عمه بدن بی سر باباشو بغل کرده بود اومد دست رو شونه عمه گذاشت عمه این بدن کیه؟
حضرت فرمود:این بدن باباته..اومد کنار بدن بی سر نشست. دیدن این انگشتا رو میکشید به رگهای گلوی بابا.. میکشید به موهای خودش..نوشتن لشگر عمرابن سعد نشست کنار گودال و گریه کرد..خب حالا با این صحنه تو ببینی یه بچه داره اینجوری عشق بازی میکنه با بابای خودش چیکار میکنی؟ یه جوری آرومش میکنی.. ولی نوشتن:*فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ* یه عده از این بی حیاهای عرب ریختن تو گودال این بچه رو کشیدن رو زمین.. اینقده زدن این بچه غش کرد..
ابی عبدالله تو خواب بهش فرمود: دخترم
"شیعتی مهما شربتم" برو به شیعیان بگو آب میبینن یاد ما کنن، صحبت غریب و شهید میشه یاد ما کنن..میدونین علی اصغر و سکینه با هم خواهر و برادرن که از یه مادر بودن مادرشون ربابه. ابی عبدالله گویا پدر دختری میخواست باهاش حرف بزنه صدا زد" لَيْتَكُم في يَوْمِ عاشورا جميعاَ تَنْظُروني "برو بگو: ای كاش، همگی در روز عاشورا بوديد و می ديديد. کاش میدیدن به بچه ما رحم نکردن..این هم پسر منه هم برادر توئه سکینه جان..نوشتن تا چشاشو وا کرد صدا زد.. ابتا! "انظر الی رُؤسنا المکشوفه" گفت: بابا چشاتو وا کن ببین دارن عمهٔ ما رو میزنن..
«هر جا هستی صدا بزن یا حسین»
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
.
|⇦•گرچه ارث از غربتِ...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
* شنیدید یه جوشانده ای حضرت امام عسکری علیه السلام طلب کرد. عقیل غلام حضرت، آورد، جوشانده رو دست حضرت داد. این قَدَر بدن ضعف داره، این زهر چه کرد؟ این قَدَر دست می لرزید. این کاسه هی به دندان های مبارک حضرت میخورد، نتونست. فرمود: عقیل برو تو این اتاق، پسرم مهدی رو می بینی، صداش کن. میگه اومدم دیدم یه آقازاده ای مَه پاره، سر به سجده گذاشته داره با خدا حرف میزنه. نمازش تموم شد گفتم آقاجان! پدرتون منو دنبال شما فرستادن. آقا رو آوردم. تا امام عسکری چشمش افتاد به عزیز دلش، امام عسکری داره اینطوری میگه: «يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِهِ اسْقِنِي الْمَاءَ فَإِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي» دیگه وقتی برام نمونده باباجان! دیگه مهمان خدا دارم میشم. بیا کنار بسترم، میوه ی دلم! آقاجان...! *
امشب ای تنهای عالم از همه تنهاتری
وای من با چشم گریان در کنار بستری
ابرِ بغض آمد گلوی آسمانت را گرفت
روزگارِ پیر بابای جوانت را گرفت
از غریبی توام چشم تَرَش می سوزد و
از تبِ زهر جفا هم پیکرش می سوزد و
گرچه ارث از غربتِ نام حسن داری به جان
اما بوده از زخم زبانِ همسر خود در امان
* یه سندی هست که نوشتن حضرت نرجس خاتون عرضه داشت، آقاجان! من بعد از شما دیگه نمیخوام بمونم.به دعای امام عسکری، یه روایتی که میگن امروزی که گذشت روز وفات و رحلت حضرت نرجس خاتون بود. این یه امام حسنه. یه همسر با وفایی مثل نرجس خاتون داره. قربون آقام امام حسن مجتبی برم. با زبان روزه، با کام عطشان. تا یه مقدار از آب داخل کوزه خورد گفت: آه جیگرم...*
با حضورت مرهمی آن سینه ی بی تاب را
تشنه لب بود و رساندی بر لبانش آب را
* گفت جیگرم میسوزه. چه کسی ساقیِ بابا شد عزیز دل نرجس خاتون. اومد خودش با دستای نازنینش آب بر لبای بابا رسوند. آخ بمیرم! این یه امام بود صدا میزد آه جیگرم! یه امامم داخل گودال، وقتی صدا میزد آه جیگرم! نانجیبا میومدن مشک های آب رو دور گودال رو زمین خالی میکردن. آه...*
کاسه را دادی به دستانی که لرزان بود آه!
کاسه ای که وقت برخوردش به دندان بود آه!
در بهار زندگی یاد خزان افتاده ای
حتم دارم یاد چوب خیرزان افتاده ای
* آخ حسین... یابن الحسن! اگه امشب، فردا چشم های نازنین شما بر مصیبات پدرتون گریانه، اما همه ی عمرت برای این روضه گریه کردی. فرمودی: اگه اشک چشمم تموم شه خون گریه میکنم...*
باز جای شُکر دارد پیکرش پامال نیست
خواهر غمدیده اش دور و بر گودال نیست
باز جای شُکر دارد که لبش عطشان نماند
پیکرش در زیر پای اسب ها عریان نماند
«صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم... حسین...»
* حرف تشنگیه ها...*
ای تشنه لب حسین ...
بسکه لب تشنه بودی آسمونو دود می دیدی
شنیدم که از عطش کبود شدش لبات
«حسین...»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_عسکری
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#قسمت_پایانی #روضه امام حسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری
●━━━━━━───────
*تا زمان امام صادق این سکینه خانوم امام حسین زنده بود.ازدواجم نکرد چون هم شأنی نداشت. ابی عبدالله در مورد ایشون فرمود: ذوب شده در ذات خداست. مثل علی اکبر امام حسین. عجیبه شأن این خانوم چقدر تاریخ بهش جفا کرد..تو مجلس منزل امام صادق گاهی روضه خون روضه میخوند دیدن از پشت پرده یکی میگه.. ابتاه!با گریه حضرت همه گریه میکردن. تو گودال قتلگاهم عمه بدن بی سر باباشو بغل کرده بود اومد دست رو شونه عمه گذاشت عمه این بدن کیه؟
حضرت فرمود:این بدن باباته..اومد کنار بدن بی سر نشست. دیدن این انگشتا رو میکشید به رگهای گلوی بابا.. میکشید به موهای خودش..نوشتن لشگر عمرابن سعد نشست کنار گودال و گریه کرد..خب حالا با این صحنه تو ببینی یه بچه داره اینجوری عشق بازی میکنه با بابای خودش چیکار میکنی؟ یه جوری آرومش میکنی.. ولی نوشتن:*فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ* یه عده از این بی حیاهای عرب ریختن تو گودال این بچه رو کشیدن رو زمین.. اینقده زدن این بچه غش کرد..
ابی عبدالله تو خواب بهش فرمود: دخترم
"شیعتی مهما شربتم" برو به شیعیان بگو آب میبینن یاد ما کنن، صحبت غریب و شهید میشه یاد ما کنن..میدونین علی اصغر و سکینه با هم خواهر و برادرن که از یه مادر بودن مادرشون ربابه. ابی عبدالله گویا پدر دختری میخواست باهاش حرف بزنه صدا زد" لَيْتَكُم في يَوْمِ عاشورا جميعاَ تَنْظُروني "برو بگو: ای كاش، همگی در روز عاشورا بوديد و می ديديد. کاش میدیدن به بچه ما رحم نکردن..این هم پسر منه هم برادر توئه سکینه جان..نوشتن تا چشاشو وا کرد صدا زد.. ابتا! "انظر الی رُؤسنا المکشوفه" گفت: بابا چشاتو وا کن ببین دارن عمهٔ ما رو میزنن..
«هر جا هستی صدا بزن یا حسین»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_عسکری
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به #حضرت_معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان
●━━━━━━───────
*امام زمان منو ببخشه.. سادات حلالم کنید..*
در ازدحام خیمه زینب ناتوان افتاد
روبندهٔ زنها به دست این و آن افتاد
«ای وای ای وای ای وای»
*هفده روز این فاطمه تو شهر ما بود. آنقدر احترامش کردند.. چند روز قبل یه اهل دلی میگفت نه اینکه بزرگ شهر گفته باشه اینقدر فهمیده بودند زنها اومدن به شوهراشون گفتند ببینید این چند روزه نباید از اینجا عبور کنید. گفتن چرا؟ گفتن یه فاطمه تو این خونه است..
آخ برات بمیرم مادر.. که تا دید نامرد داره میاد اول روش رو برگردون.. این نامرد بیهوا زد تو صورتش. بعد از هفده روز هم که بی بی از دنیا رفت قمی ها چه تشییع جنازهای کردن. اون قسمتی که الان خانم حرمش هست باغی بوده تو تاریخ به نام باغ بابِلان. این باغ را آماده کردند قبر آماده شد آخه دختر امامه احترام داره لذا میگن تابوت را که گذاشتن رو زمین هیچکس جرات نمیکرد به این بدن دست بزنه، همه رفتند. عقب خدایا چه کار کنیم؟خِبرههای روضه فهمیدند کجا رفتیم یه وقت دیدن دو تا سوار دارن از سمت قبله میان.. ان شاالله هیچ موقع داغ نبینی اونهایی که داغ مادر دیدند میفهمند. رفقا! اگر بخواهند یه خانمی را دفن کنند اول از همه یکی میگه نامحرمها برن کنار. باید دوتا محرم باشند. لذا میگن امام رضا آمد، جوادالائمه آمد، بدن را با احترام نماز خوندن و دفن کردند.. چرا میگن دو تا محرم. چون باید یکی بره تو قبر یکی دیگه اون بالا بدن رو بده دستش.. چی میخوای بگی اگه این روایت چهل وپنج روز شهادت بی بی را بخوام بگم مثل این شبا هی علی رفت تو قبر بیرون اومد هی نگاه به قبر میکرد یه نگاه به فاطمه میکرد، قهرمان خیبر به چه کنم چه کنم افتاد. یه وقتی دید دو تا دست شبیه دستای پیغمبر هی میگفت الیّ. این دوتا بدن.. یه جای دیگه هم برات بگم.. بنی اسد هی به این بدنها نگاه کردند یه وقت دیدن یه سوار از سمت قبله آمد بنی اسد کنار برید من این بدنها را خوب میشناسم برید یه قطعه بوریا بیاورید. ای بی کفن...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*امام زمان منو ببخشه.. سادات حلالم کنید..*
در ازدحام خیمه زینب ناتوان افتاد
روبندهٔ زنها به دست این و آن افتاد
«ای وای ای وای ای وای»
*هفده روز این فاطمه تو شهر ما بود. آنقدر احترامش کردند.. چند روز قبل یه اهل دلی میگفت نه اینکه بزرگ شهر گفته باشه اینقدر فهمیده بودند زنها اومدن به شوهراشون گفتند ببینید این چند روزه نباید از اینجا عبور کنید. گفتن چرا؟ گفتن یه فاطمه تو این خونه است..
آخ برات بمیرم مادر.. که تا دید نامرد داره میاد اول روش رو برگردون.. این نامرد بیهوا زد تو صورتش. بعد از هفده روز هم که بی بی از دنیا رفت قمی ها چه تشییع جنازهای کردن. اون قسمتی که الان خانم حرمش هست باغی بوده تو تاریخ به نام باغ بابِلان. این باغ را آماده کردند قبر آماده شد آخه دختر امامه احترام داره لذا میگن تابوت را که گذاشتن رو زمین هیچکس جرات نمیکرد به این بدن دست بزنه، همه رفتند. عقب خدایا چه کار کنیم؟خِبرههای روضه فهمیدند کجا رفتیم یه وقت دیدن دو تا سوار دارن از سمت قبله میان.. ان شاالله هیچ موقع داغ نبینی اونهایی که داغ مادر دیدند میفهمند. رفقا! اگر بخواهند یه خانمی را دفن کنند اول از همه یکی میگه نامحرمها برن کنار. باید دوتا محرم باشند. لذا میگن امام رضا آمد، جوادالائمه آمد، بدن را با احترام نماز خوندن و دفن کردند.. چرا میگن دو تا محرم. چون باید یکی بره تو قبر یکی دیگه اون بالا بدن رو بده دستش.. چی میخوای بگی اگه این روایت چهل وپنج روز شهادت بی بی را بخوام بگم مثل این شبا هی علی رفت تو قبر بیرون اومد هی نگاه به قبر میکرد یه نگاه به فاطمه میکرد، قهرمان خیبر به چه کنم چه کنم افتاد. یه وقتی دید دو تا دست شبیه دستای پیغمبر هی میگفت الیّ. این دوتا بدن.. یه جای دیگه هم برات بگم.. بنی اسد هی به این بدنها نگاه کردند یه وقت دیدن یه سوار از سمت قبله آمد بنی اسد کنار برید من این بدنها را خوب میشناسم برید یه قطعه بوریا بیاورید. ای بی کفن...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاجمحمد رضا بذری •✾•
بارها شد که با خودم گفتم
ای که داری به کار نان دستی
کاش هرگز ز خاطرت نرود
وامدار چه خانه ای هستی
خانه ی آسمانیِ خورشید
خانه ی روشن ستاره و ماه
خانه ی وحی، خانه ی قرآن
خانه ی اِنَّما یُریدُالله
از همین خانه تا ابد جاری ست
چشمه ی فیض چشمه ی احسان
سایِبان معطر اینجاست
سوره ی هل اَتی علیَ الانسان
آسیابم ولی یقین دارم
که پناهنده ام به سايه ی نور
سرنوشت مرا دگرگون کرد
اشک زهرا و ذکر آیه ی نور
یاسِ یاسین که با دعای پدر
آیه ی نور بود تن پوشَش
داشت دستی به دسته ی دَستاس
دست دیگر گُلی در آغوشش
در محیطی که هر وجب خاکش
فخر بر آفتاب و ماه کند
آرزو میکنم که گاه به من
دختر کوچکی نگاه کند
گرچه از بازتاب گردش من
نان این خانه برقرار شده ست
شرمسارم از اینکه میبینم
دست زهرا جریحه دار شده ست
رفت خورشید وحی و آمد شب
سر نزد از ستاره سوسویی
اما صبح از کوچه ی بنی هاشم
شد بلند آتش هیاهویی
تا بدانم چه اتفاق افتاد
تا ببینم هر آنچه بود درست
دل به دریا زدم به خود گفتم
چشم ها را دوباره باید شست
دیدم آن روز صبح منظره ای
که به خود مثل بید لرزیدم
آتشم زد شرار دل وقتی
شعله ها را به چَشم خود دیدم
از همان آستانه ای که عرش
قدسیان را به آن نظرها بود
اشک چشم ستارگان میریخت
بین دیوار و در خبرها بود
من به حسرت نگاه میکردم
باغ گل را میان آتش و دود
جز خدا هیچکس نمیداند
که چه آمد به روز یاسِ کبود
با همان دست عافیت پرور
که پرستاریِ پدر میکرد
از امام زمان خود یاری
در هیاهوی پشت در میکرد
هیزم آوردن آتش افروزی
سهم هر رهگذر نبود ای کاش
خبرِ ناشنیده بسیار است
اما خبر میخ در نبود ای کاش
دست خورشید را که میبستند
شرح این ماجرا کبابم کرد
آنچه پشت در اتفاق افتاد
سنگم، اما ز غصه آبم کرد
* شبای آخر مادر ساداته، اینکه فرمودن:" قَد ذابَ لَحمَها"، فرمودن: دیگه گوشتهای بدنش آب شد، یه وجهش همینه، عزادار دیگه نمیدونه غذا چیه آب چیه، از فرط گریه و عزاداری آدم لاغر میشه، اما یه علت اصلیش مال قصه ی بین در و دیواره، وقتی عرب یه دونه انگور رو بین دو تا انگشت میفِشُره، گوشت و آب از بین اين دانه ی انگور میزنه بیرون، پوست به پوست میچسبه میگن اَثَّرَه، اَثیر عِنَب یا همون آبِ انگور، عین عبارتو برات بگم، اِنَّ فُلان، اسمشو نمیبرم، اِنَّ فُلان اَثَّرَ فاطمَه بینَ حاطِبَ الباب، اَثرَةً شَدیدَه، بین در و دیوار چنان زهرا رو فشار داد..*
نمیخواهم برنجانم
دلت را بی سبب اما
چگونه مرگ یک مادر
چهل تن متهم دارد
*اعراب جمع شدن اومدن خدمت پیغمبر، هدایایی به رسول خدا بدن، مزد و اجر رسالت شماست. پیغمبر فرمود: "قُل لا اَسئَلُکُم علَیهِ اَجرا"، من اجر رسالتی نمیخوام "اِلّا المَوَدَةَ فِی القُربی"، فقط به فاطمه ام احترام کنید، معصوم میفرماید: اگر پیغمبر میفرمود دشمنی کنید از این جنایت بالاتر نمیکردن..*
فاطمه اصلا مال دنیا نبود
میون شعله جای دریا نبود
بذارید از زبون زینب بگم
کوچه که جای مادر ما نبود
دیدم وسط کوچه پرپر شدنت را
پامالِ لگدهای مکرّر شدنت را
بین در و دیوار گلاب از تو گرفتن
همه دیدند معطر شدنت را
با کشتن یک سوم سادات گرفتند
از چهره ی تو لذت مادر شدنت را
زهرای رشیده به چه تشبیه کنم من
با پیکر یک طفل برابر شدنت را
ممنونم اگر نروی
میمیرم اگر بروی
زهرا مرو مرو
ای نخل بریده ثمر
ای مادرِ کشته پسر
زهرا مرو مرو
«به نیت فرج ناله بزن یازهرا...»
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_بذری
#حاج_علی_اصغر_بذری
#کربلایی_جبار_بذری
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼
@kianatv
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس کربلایی حسین طاهری •✾•
فرداش رفت کنار داداشش گفت: اومدم برات علمداری کنم بذار برم میدون. در همون لحظه صدای العطش بلند شددختر بچه مشک و بیرون آورد. عمو علیاصغر داره جون میده، عمو رقیه داره جون میده، ابی عبدالله نگاه کرد گفت: عباسم! داری میری میدون.. اول برو مشک رو آب کن این بچه ها تشنه اند سمعاّ و طاعتا رفت. دید یه صدایی میاد صدا آشناست.. اما نوع کلام نه! "اخا ادرک اخا" تا حالا حسین نشنیده بود عباس این جور صداش کن..داره میره سمت علقمه..*
قیامتی شده کنار علقمه
فاطمه اومده برید کنار همه
*چند تا روضه است باید بلند گریه کنی.. اول روضه ی مادرمونه چون مادرمون رو زدن بهش میخندید. روضه بعدی روضه ی علی اکبر همه اربابمون رو دوره کرده بودند یا کف میزدند یا هلهله میکردند. روضه بعدی روضه ی عباسه میگن تا ابی عبدالله رسید کنار این بدن دست گذاشت به کمر داد زد " الان انکسر ظهری" یعنی الان کمرم شکست همه شروع کردند کف زدن...*
قیامتی شده کنار علقمه
فاطمه اومده برید کنار همه
الهی عباست بمیره مادر
نیزه به پهلوها ت نگیره مادر
عمریم سید و سرور خواندی
چه شد این بار که برادر خواندی
مادرت فاطمه آمد به برم
یاریم کرد و صدا زد پسرم
*حالا داره به فاطمه میگه..*
شرمندهام و از شرم خونی شده اشکم
مادر حلالم کن که پاره شده مشکم
*مرحوم مازندارانی مینویسه: هر کاری کردن. دست راست قطع کردن، دست چپ، تیر زدن به چشما، براش مهم نبود مشک رو به دندان گرفت..میگفت یه طوری میرسونم علی اصغر تشنه اشه..اما لحظه ای که تیر به مشکش زدن..مرحوم مازندارانی مینویسه: "فوقف عباس متحیّرا" یه لحظه با تحیّر ایستاد اسب رو هی کرد سمت علقمه یعنی دیگه برو آبرو برام نمونده... *
کشته من و، خجالت از شیر خواره
فکر طناب و زینبِ آواره..
*اما مادر یه سوال دارم حالا که اومدی بذار آبرمو جلو همه بخری
حالا که اومدی مادر قد کمون
حسین داره میاد یه کم دیگه بمون..
باید ببینه من سرم رو پاته
بازم یکی از پسرات همراته
*عباس داره میگه اما دیگه علقمه نیستیم*
حالا که روضه شد روضه ی مو به مو
دست رو شونه ام بذار یه یا علی بگو
رو گونه جای دست اون بی دین بود
بشکنه دستش چقدر سنگین بود
وای مادرم ...مادرم ..مادرم..
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کربلایی_حسین_طاهری
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼
@kianatv
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
#قسمت_پایانی مدح ویژهٔ ولادت عقیلهٔ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی سماواتی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
الا ای آیه خون را دمت تفسیر یا زینب
الا ای شیر حق را در شجاعت شیر یا زینب
زبانت فتحِ اهلُ البیت را شمشیر یا زینب
کلامت سینه تنگ عدو را تیر یا زینب
تو از خون جبین، وجه خدا را شست و شو دادی
تو تا صبح قیامت بر شهیدان آبرو دادی
که برده یک تنه کوه بلا بر شانه غیر از تو
که دارد نوک نی هفتاد و دو ریحانه غیر از تو
که کرده صبر را از صبر خود دیوانه غیر از تو
که گفته پای جسم غرق خون شکرانه غیر از تو
تو از گودال خون تا تشت زر کردی شکیبایی
ندیدی در چهل منزل اسارت غیرِ زیبایی
*طعنه زد اون ملعون گفت دیدی خدا با شما چه کرد؟ فرمود: "ما رایت الا جمیلا" من غیر از زیبایی چیزی ندیدم*
نماز شب به اشک چشم و جسم خستهات نازد
شرف، آزادگی بر دستهای بستهات نازد
حسین از نیزه بر پیشانی بشکستهات نازد
خدا بر ذکر یا رب یا رب پیوسته ات نازد
ثنایت بارور کرده است نخل سبز میثم را
عجب نبوَد که از این نخل بخشد میر عالم را
#شاعر:استاد سازگار
صل علی محمد، زینب کبری آمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد
ای آنکه خدا جلوه دهد یادت را
تالی نبود صبر خدا دادت را
باشد که در آستانهٔ قدس حسین
بر پای کنی جشن میلادت را
«صل علی محمد، زینب کبری آمد»
امروز کند فخر به ایّام دگر
آورده فلک اختر زیبای دگر
این زینب کبری است به دامان علی
یا ختم رسل گرفته زهرای دگر؟
«صل علی محمد، زینب کبری آمد»
در برج ولایت است کوکب زینب
علامهٔ نارفته به مکتب زینب
گفتم به خرد یگانه دوران کیست
بی پرده دو بار گفت: زینب، زینب
*نثار قدمهای نازنینش صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد*
.
#قسمت_پایانی #مدح ویژهٔ ولادت عقیلهٔ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج محمدرضا طاهری
●━━━━━━───────
وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است
زینب به فرق فاطمیون سایه گستر است
*نه فقط سپاه فاطمیون. اون ها جای خود دارن. همه کسایی که تو این عالم برا حضرت زهرا گریه کردن قیامت ندا می کنن. کجان فاطمیون؟ یکی یکی بلند میشن. کجان اونایی که برا حضرت زهرا گریه میکردن؟ یکی یکی خودی نشون میدن...*
او ابر رحمت است به دریای کربلا
ماییم قطره ای که به دریا شناور است
در ماجرای زندگی زینب و حسین
یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است
رحمت به روح شاعر دلخسته ای که گفت:
ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است
احکام ارث در همه جا چون بیان شود
سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است
این امتیاز در خور زینب بود که او
میراث عشق را به برادر برابر است
* با دلت کار دارم این چند لحظه آخر...*
جان ها فدای زینب و قلب صبور او
از صبر و از غریبی او دیده ها تر است
زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه
*بذا قبل از اینکه اینو برات بخونم دلتو ببرم زائر کنم. هر جا که نشستی بگو.. "صلی الله علیک یا سیدنا الغریب یا اباعبدالله. صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم یا اباعبدالله"*
زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه
کز گفتن و شنیدن آن قلب، مضطر است
آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی
حالا نشان بوسه ی شمشیر و خنجر است
*میدونم وقتش نیست. میدونم شبش نیست. اما زینب از همین لحظه برا حسین گریه کرد...*
آن سینه ای که مخزن اسرار عشق بود
دردا که زیر چکمه شمر ستمگر است
"والشمرُ جالسُُ" نفس مادرش گرفت
سر را برید و روبروی خواهرش گرفت
«حسین....»
#شاعر_سید_روح_الله_موید
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#میلاد_حضرت_زینب
#میلاد_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج سید محمد قاضوی •✾•
*نمیدونم وضع چه جور شد، علی عبایش را روی فاطمه انداخت کسی ناموس خدا را نبینه مادر ما باردار بود، مادر ما پشت دیوار بو.د درسته حتماً نمیدونستند.. اما کربلا را چی بگم.. دیدن حسین یه بچه رو دستش گرفته..صدا زد حرمله! چرا جواب حسینو نمیدی؟ گفت: امیر پدر را بزنم یا پسرو؟ گفت: مگه سفیدی زیر گلوی بچه رو نمیبینی؟ برای اینکه دلت بیشتر آماده بشه مختار میگه حرمله بگو ببینم کجا دلت برا حسین سوخت؟ گفت مختار من با حسین تو یه محله زندگی میکردیم تو کوفه، هر موقع از در بیرون میاومد ابهت حسین جوری بود نمیتونستیم بنشینیم جلوی پای حسین بلند میشدیم اصلاً معروف بود حسین جلال و جبروت داره.. اما مختار وقتی تیر به گلوی پسرش زدم دیدم حسین به هم ریخته، دیگه هیچ کاری نمیتونست بکنه، هی به آسمان نگاه میکرد هی به بچه نگاه میکرد ..*
لالایی گلم لالا
مهتاب اومده بالا
موقع خوابه حالا...
اما نه به زیر خاک..
*انقدر این روضه، این مصیبت سخته. ندایی اومد حسین ناراحت نباش الان یه مرضعه قرار دادیم بچهات را داره شیرش میده. عجیبه، تنها جایی که نوشتند ندا اومد اینجا بود. اما اینجا حسین را آرومش کردند. میخوام بگم خدا !حسین آروم شد میخوام بگم اما یه مادری تو خیمهها منتظره.. دم در خیمه دید حسین داره میاد..*
پدر در پشت خیمه دم گرفته
سرش را با تنش با هم گرفته
علی عادت به انگشت عمو داشت
به جایش تیر را محکم گرفته
لالایی گلِ مریم
میبری ز دلها غم
قد که میکشی کمکم
اما نه به زیرِ خاک
من خود به دل خاک نمودم بدنش را
یادم نرود گریه و ناخن زدنش را
آن تیر که زد حرمله خیر ندیده
نگذاشت ببینم به سخن آمدنش را
«صلی الله علیک یا اباعبدالله»
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_سید_محمد_قاضوی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼
@kianatv
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
|⇦•در پای علی...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی سلحشور •✾•
*بذار روضه رو از زبون فاطمه ی زهرا سلام الله علیها شروع کنم، روضه خون فاطمه باشه جلسه یه رنگ و بوی دیگه پیدا میکنه، بذار فاطمه براتون حرف بزنه..*
من رفتم از این خاک که دریا باشد
مولای همه همیشه مولا باشد
در پای علی موی سپیدم دادم
تا باشد از این پیر شدن ها باشد
*گفت: علی جان! این غصه داره منو میکشه..*
تو را بی یار میبینم، علی جان!
تو را غمبار میبینم، علی جان!
خدا داند ز تو پنهان نباشد
رُخَت را تار میبینم، علی جان!
من آن شاخه گل افسرده بودم
که در نشکفتگی پژمرده بودم
نمودم روی خود پنهان ز طفلان
برای آنکه سیلی خورده بودم
*لذا لحظه ی غسل دادن علی متوجه شد، چشمش افتاد به صورت، چشمش افتاد به بازو، ناله ی آقا بلند شد..*
کمی از غسل زیر پیروهن ماند
کمی از خون خشکت بر بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت و بو کرد
همان طفلی که آخر بی کفن ماند
*از یه جایی شروع کنم روضه رو بریم کربلا، داره میره سمت خونه بخت، یه وقت زن ها دور فاطمه رو گرفتن، فقیره اومد خودشو به فاطمه نزدیک کرد، گفت خانم برهنه ام لباس ندارم، سریع خانم گفت: زن ها دورم حلقه بزنید، پیراهنِ نو عروسی رو در آورد داد به فقیره و خودش لباس کهنه به تن کرد. وقتی پیغمبر از قصه با خبر شد سؤال کرد فاطمه جان! چرا پیراهن کهنه رو ندادی؟ عرضه داشت از شما یاد گرفتم "اَنفِقوا مِمّا تُحِبّون" پیراهن نو رو دادم، پیغمبر گریه کرد. برا فاطمه دعا کرد... چی میخوام عرض کنم؟ خانمی که خودش پیراهن رو هدیه میده، این از خانم، اون هم از آقا، تو نماز انگشتر رو میده به فقیر.. این خونواده اینجورن، عرضم اینه.. کربلا اگه فرصت میدادن حسین خودش پیراهنو میداد، لازم نبود پیراهن رو از تن حسین دربیارید. ارباب ما بی کفن رو زمین گرم کربلا، عریان رو زمین گرم کربلا.. نانجیب اگه گفته بودی حسین خودش انگشترو داده بود، برا یه انگشتر انگشت ولیّ خدا رو از بدن جدا کرد. به این هم بسنده نکردن. نفس های آخر رو داره میکشه ابی عبدالله، دید نانجیب ها هجوم بردن سمت خیمه ها، فرمود: اگه دین ندارید آزاده باشید. شما رو با زن و بچه ی من چه کار؟ گفتن اول برید کار حسین رو تمام کنید، بعد به خیمه ها بیاین. وقتی حمله ور شدن سمت خیمه ها، نانجیب چشمش افتاد به گوشواره ی یکی از بچهها، زبانم لال، دنبال این بچه که دوید بچه ترسید، هی داره تو این بیابونا میدوه، این نانجیب هم دنبال این بچه داره میدوه، حالا این دامن عربی هم آتش گرفته، میگه آتش دامن رو که دیدم دلم سوخت، از خیر گوشواره گذشتم گفتم بذار آتش دامن این بچه رو خاموش کنم، تا رسیدم به بچه دیدم بچه کز کرده زیر چار دست و پای این مرکب نشسته، مثل بید داره میلرزه، اول چیزی که توجهم رو جلب کرد لبای خشکش بود، گفتم تشنه اته؟ گفت آره، گفتم آب بدم بهت؟ گفت آره، ظرف آب رو پر کردم، آورد کنار دهانش، تا به این ظرف آب نگاه کرد گفت علقمه کدوم طرفه؟ قتلگاه کدوم طرفه؟ قتلگاه رو میخوای برای چی؟ علقمه رو برا چی میخوای؟ گفت آخه وقتی عموم رفت تشنه بود، بابام رفت تشنه بود، برا بابام آب ببرم، برا عموم آب ببرم..
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_سلحشور
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼
@kianatv
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
.
#قسمت_پایانی #روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی سلحشور
●━━━━━━───────
یه ندایی بلند شد علی جان بچه ها رو از رو سینه جدا کن. ملائکه منتظر فاطمه اند یه وجه دیگه اش اینه، این سینه آسیب دیده ، موقع جان دادن و احتضار نباید فشار رو این سینه بیاد بچه ها رو بلند کن بذار فاطمه راحت جان بده.
اما زینب آمد بالا تل زینبیه دید "و الشمر جالس علی صدره" یکی رو سینه ی حسین
هی فریاد میزد حسین....اما زینب آمد بالا تل زینبیه دید "و الشمر جالس علی صدره" یکی رو سینه ی حسینه..هی فریاد میزد حسین....*
(به والله، دیر یا زود انقده حسرت می خوریم میگیم یعنی دیگه نمیتونم برا فاطمه گریه کنم؟! انقده شبای شهادت خانم بیاد ما زیر خاک باشیم نتونیم گریه کنیم) فرمود: محبت مادر ما فاطمه، صد جا به کارتون میاد. راحت ترینش موقع جون دادنه..خانم خودت کمکمون کن، خودت دستمونو بگیر، ما به محبت مادرانت نیاز داریم خانم... بریم کربلا ..
آه الشّام!
تو همین جمله خلاصه شد دردام
روضه ی بازه منِ نگاه از بام
دم دروازه رسیدیم حسین
جرعه جرعه غم چشیدیم حسین
ما که خانواده ی عصمتیم
حرفای بدی شنیدیم حسین
ورودی شهر شامات، حسین
افتادیم توی مکافات، حسین
دورمون غلام و رقاصه بود
دم دروازه ی ساعات، حسین
ای کشته ی گندم ری
من کجا و مجلس می
قلبم داره کنده میشه
آرومم کن از روی نی....
آه الشّام!
غیرتُ الله نبند چشماتو تنهام
نگران سر تو از این سنگام
چی بگم من از محله ی یهود
جای دخترات که اینجا نبود
سیلی کاری کرده با صورتا
که همه یا سرخن یا کبود
بی تو من راهی بازار شدم
بین نامردا گرفتار شدم
وسط شلوغی و ازدحام
خیلی دلتنگ علمدار شدم
از زندگی سیرم کردن
پای نیزه پیرم کردن
حرف از کنیزی که اومد
از غصه دلگیرم کردن
«ای قاری قرآن من..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_سلحشور
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
#قسمت_پایانی #روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس استاد میر باقری •✾•
روی قبر را پوشانید، قبر را مخفی کرد،" فلما نقض یده من تراب القبر هاج به الحزن" وقتی ماموریت را انجام داد قبر رو پنهان کرد خیالش راحت شد بدن را تحویل رسول خدا داد امانت را برگرداند دستش رو از خاک قبر فاطمه تکان داد. غصه به امیرالمومنین هجوم آورد هرچه کرد آرام نشد دیدن خم شد، صورت رو قبر فاطمهاش گذاشت "نفسي علی زَفَراتها محبوسةٌ یا لـیتها خـرجـت مـع الزَّفَـراتِ" امروز عاشورای فاطمه ی زهراست.
همه روضهها باید روضههای حضرت زهرا باشد ولی یه جمله عرض کنم. "صلی الله علیک یا اباعبدالله" دخترشم چند تا وداع داشت یکی اون وقتی که همه رو با محبت فرستاد تو خیمه پرده خیمه را انداخت گفتن خودش از در دیگر خیمه بیرون دوید هی میدود "مهلاً مهلا یابن الزهرا" خداحافظی کرد زمام مرکب را رها کرد امام حسین رفت. دیگه امام حسین رو ندید وداع دوم آن وقتی بود که اومد بالای بلندی رسید بالای تل زینبیه دید از همه طرف محاصرهاش کردند دیگه توان دفاع از خودش رو به حسب ظاهر ندارد خون از زخمهاش جاری حضرت دستور داد برگرد.
عقب عقب رفت.رو به قتلگاه پشت به خیمهها... وداع سوم آن وقتی بود که آمد توی گودی قتلگاه.. شنیدهاید روضه خوان غوغا کرد اشک ریخت از همه اشک گرفت ولی وقتی میخواست خداحافظی کنه هجوم آوردن به گودی گودال قتلگاه گویا دلش آرام نگرفت دیدن خم شد صورت به رگهای برادر گذاشت. رفت پی ماموریت خودش به کوفه و شام.. یه جمله دیگه عرض کنم آخرین وداعش، وقتی ماموریت را انجام داد با خیال راحت برگشت کربلا.. نوشتن سه روز کربلا موندن کار به جایی کشید امام سجاد دید اگر بمانن کسی از کربلا زنده بیرون نمیرود. لذا فرمود: عمه جان بگین آماده حرکت بشن این آخرین وداع دختر امیرالمومنینه.. غوغا کرده تو این خداحافظی.. "صلی الله علیک یا اباعبدالله و رحمة الله و برکاته"
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#استاد_میرباقری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
|⇦•با ورود فاطمه...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۲ به نفس حاج حسن کاشانی •✾•
هر کسی بچه ی بد را زده مادر نزده
شک ندارم که قیامت هم از او شرمنده هستم
با ورود فاطمه محشر خجالت می کشد
بیشتر غمهای مادر را به دختر می دهند
گر بیفتد مادری دختر خجالت می کشد
*اما وقتی اومد رو تل، همه ی غصه ی عمه ی سادات، ناچار دست رو سر گذاشت عقیله ی بنی هاشم مضطر شد آخه دیده مادرش امامشو از زیر تیغ تو مسجد نجات داد با اون وضعيت، دید شمشیر رو سر امیرالمومنین گرفتن، علی جانش رو از زیر شمشیر نجات داد.اینجا اول جان امامش در خطره، از این ورم اون حرامی پنجه انداخته تو موها تا حالا کسی قد و قامتشو ندیده..*
آی شمر امام است احترامش کن
چقدر پشت و رویش میکنی تمامش کن
زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید
آی نامسلمونا اول بکشید بعد غارتش کنید
«حسین.....»
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_حسن_کاشانی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی •✾•
تاحالا بی هواسیلی خوردی؟مادرنگاهش طرف دیگر بود.یه جوری زد...
گِل دیوار هم ترَک خورده
عرض کوچه چقدر واشده بود
گویی از ضربه ای که مادر خورد
جای دیوار جابجا شده بود
به ما کاش اون روز نمی رسید
نامرد انگار اصلاً منو ندید
جوری سیلی زد که قدت مادر خمید
کمکی نیست بِین این کوچه
چه قدر او کمک به مردم کرد
دوقدم مانده بود تا خانه
دو قدم راه مانده را گم کرد
*امام مجتبی اومد جلو، برو دیگه..ببین چشای مادرم نمیبینه..برو دیگه.. حضرت زهرا هی میکشیدش عقب بیا عزیز دلم بیا بریم این از ما دست بردار نیست .. *
بو تا غدیر آجقین چیخمینجاق دینجلمز
اوزاخلارا اوخونو آتمیانجان دینجلمز
حسینی قتلگهه یخمینجاق دینجلمز
حسین یخیلدی مقتله
گلَن وویریر گِدَن وویریر
بیری دئمیر که وویرمیون
بو فاطمه بالاسی دی
*امام مجتبی میگه دیدم مادر که زمین خورد نگاه کردم دیدم با دست رو زمین دنبال چیزی می گرده مادر چی زمین افتاده؟ می دونی معما کی حل شد؟ فردا شب امیرالمؤمنین تا معجر رو وا کرد صدازد فاطمه گوشواره ات یکیش نیست؟
خدامیدونه که چقدر گوشواره گم شده
یه گوشواره افتاد اما کربلا آنقدر گوشواره بردن، صدا می زد دخترم دخترم باتوأم عمه، دید جواب نمیده، اومد جلو دخترم، بله، مگه با تو نیستم؟ گفت عمه به خدابی ادب نیستم نانحیب یه جور زد دیگه گوشام نمی شنوه.. عمه به خدا اگه می گفت خودم گوشواره رو میدادم...*
خدا میدونه که چقدر گوشواره گم شده
رباب داره دق میکنه گهواره گم شده
رقیه پیدا شده بود دوباره گم شده
*کجا گم شده؟ نصف شب یواش یواش آرام آرام شب شام غریبان تو بیابون داره دنبال باباش میگرده. میگفت خودم دیدم عمه این طرف دنبالت میگشت. برای اینکه بقیه بیدار نشن برای اینکه لشگر بیدار نشه آرام آرام راه میرفت صدا میزد بابا..بابایی کجایی؟من رقیه ام ..کجا افتادی بابا؟ اول شبیه که تو بغلت نخوابیدم خوابم نمیبره.. کجایی بیام بغلت کنم؟.رسیدگودال دید همه هستند مادر اومده..حضرت زهرا صداش میاد بیا گلم بیادخترم بیا.. خوش اومدی تازه آروم شده بود اما بگم دادبزنید..*
«غریبه مجلسیدی ساربان خراب ایلدی»
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کربلایی_مهدی_رسولی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼
@kianatv
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج عباس حیدر زاده •✾•
*یه ساعتی پیش اومد بچهها دویدن خونه دیدن اسماء گریه میکنه گفتن اسماء مادرمان کجاست؟ اسماء میگه نتونستم جواب بدم و فقط گریه کردمو و اشاره کردم بچه ها دویدن تو حجره دیدن روی مادر پارچه افتاده. امام حسن اومد جلو پارچه را کنار زد گفت: مادر مادر.. تاریخ نوشته با این دستای نازنینش بدن مادر را تکان داد
مادر من حسنم دید جواب نمیده صورتشو رو صورت مادر گذاشت.مادر مادر نمیدونم من که نمیفهمم فقط آقا امام زمان متوجه میشه دوتا ناز دانه بیان کناربدن بی جان مادر غوغا کردن امام حسین اومد پایین پای مادر صورتشو گذاشت کف پای مادر ميگفت: مادر من حسینم.. کلمینی! کلمینی! با من حرف بزن مادر مادر..*
*اسماء میگه بی بی به من سفارش کرده بود فرموده بود اسماء بچه هام که اومدن نگذاری با بدن بی جان من تنها بمونند. اینا اگر کنار من بمونند دق میکنند بچه هارا بفرست مسجد باباشون علی را بیارن میگه زیر بغل های بچه ها را گرفتم حسن جانم حسین جان بلند شید عزیزای من برین مسجد باباتونو خبر کنید بیاد. این دو طفل
گریان.. شما خودت تصور کن میدویدند طرف مسجد بابا! بابا! زود بیا بی مادر شدیمبابا ..تا این خبر را به بابا دادن علی با صورت زمین خورد کسی زمین خوردن علی رو ندیده بود..پشت امیرالمؤمنین زره نداشت گفتن آقا چرا پشت شما زره نداره فرمود من در جنگ پشت به دشمن نمیکنم که پشتم زره داشته باشه اما داغ زهرا باهاش کاری کرد با صورت زمین خورد*
من که یکباره در از قلعه خیبر کندم
داغ زهرای جوان از نفس انداخت مرا
*آقا از حال رفت آب آوردن آب به صورتش زدن اما دیگه نمیتونه بلند شه.. حسن کمک کرد، حسین کمک کرد، بابا بلند شد اما یه قدم ميرفت مینشست به سینه اش میزد یه جمله ای ميگفت فاطمه جان! دیگه با کی دلمو آروم کنم فاطمه دیگه به کی دل خوش کنم فاطمه ...*
*بگم یا علی یه خبر شنیدید با صورت زمین خوردی بچه ها گفتن بابا زود بیا بی مادر شدیم با صورت زمین خوردی اما نبودی کربلا...کربلا حسینت بدن ارباً اربا دید.. *
دشمن به هرازش تیر از جفا میزد
من میزدم فریاد او دست و پا میزد
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_عباس_حیدرزاده
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼
@kianatv
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس کربلایی مصطفی مروانی •✾•
* لذا میگه دیدم یه نوری از تنور بلند شده. خدا این نور از کجاست؟ روپوش تنور رو کنار زدم دیدم یه سر بریده. خدایا این سر مال کیه؟ شنیدم صدای یه خانمی میاد. هی میگه بُنَیَّ... قتلوک...*
روی تن تو واسه، یه ضربه حتی جا نیست
شمر ولی هنوزم ول کن ماجرا نیست
*صدا زد، زبان حاله... گفت نامرد...*
با تن من هرچی میخواهی بکن
اما پیش چشم مادرم عریان نکن
«حسین... حسین...»
*لذا این عقده زینب رو می کشت. گفت نانجیب من دختر مادری هستم که شب عروسی پیراهن نو رو داد. به داداشم میگفتی خودش پیراهنو میداد. این عقده زینبو کشته. میگفت بابا من دختر بابایی هستم که وسط نماز انگشتر داد. به داداشم میگفتی خودش انگشتر رو میداد. برا یه انگشتر، انگشت داداش منو قطع کردید. حرف زینب این بود...*
بی آبرو شه، پیرهن کهنه اتو میخواد کجا بپوشه
*مگه چقدر می ارزید این لباس. چهل منزل زینب داشت به این فکر می کرد. گفت حسین...*
سر پیراهن تو گریهٔ ما را در آوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی
*سلام الله علی العطشان..سلام الله علی العریان..حسین جانم حسین جان...*
*تعجب کرده بود زینب...گفت...*
می بینم پیرهن نیست که
حسین چیزی تنت نیست که
فدای غربت تو
*این دستتو بیار بالا. مطمئن باش مادرم روضه حسینو دوس داره...*
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کربلایی_مصطفی_مروانی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼
@kianatv
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس کربلایی امین شادکام و کربلایی حسین ستوده •✾•
چنان مسمار در قلبم فرو رفت
که محسن گفت مادر سینه ام سوخت
ریختن تو خونه ام با داد و بیداد
این اولین باره دیدم فاطمه افتاد
اون نانجیبه بیشرف پست
سر زنو بچه من میزنه فریاد
*ناله داری بگم..*
اومد زد چه جور بگم چقدر زد
بگم چه دیدم که مو سفیدم
چقدر تو کوچهها همراه مادرم دویدم
چهرهی زردم دستای سردم
روی خاک دنبال گوشواره بودم، پیدا نکردم
واااای غرور واسم نذاشتن
جلو من جلو من رو چادرش هی پا میذاشتن
* امام باقر فرمود یه جوری زده بود تو صورت مادرم سفیدی چشمش سیاه شد..*
اومدم کمک کنم بهش نذاشتن
دیگه پا نشد یه جوری مادرمو
زدن که مثل قبلنا پا نشد
ضربه پا زدن
مادرم مشغول صحبت بود
که اینا، بی هوا زدن
یه جوری زد بازوم شکست
نعره می کشید قنفذ مست
میگفت بزن فاطمه رو با هر چی که هست
* سیدا گوش میگیرن بگم..*
تازیونه چرخید توی دست
رو ابرو نشست ابروی مادرم شکست
نشد که پا شه بغض تو صداشه
دل مادرم به این خوش بود که یک مرد باهاشه
صدام پیچیدش تو کل شهرو
یه نفر کمک کنه مغیره کشتش مادرم رو
وااااااای میدونست پا به ماهه
*صدا زدن علی جان تو برو مسجد بچههارم آماده کرد فرستاد سمت مسجد آره والا بچه نباید جون دادن پدر و مادر رو ببینه..*
تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست
به روی دست خودش دسته ی جارو را بست
بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد
تا نگاهش به نوک تیزی مسمار
این میخ محسنمو ازم گرفت
گریه کنید مادر ما بیگناه بود
گریه کنید مادر ما پا به ماه بود
* تو مقتل اومده عین عبارته "تُدیرُ طَرفاً خَفیّاً الی رَحلِکَ و بیتِکَ" میگه دیدن سیدالشهدا با گوشهی چشمش داره نگاه میکنه، سکینه داره صدا میزنه.. گرفتی چرا گفت: ای استخوان شکسته حیدر.."فرفسه برجله" ,برید مقتلو بخونید یعنی لگدی که به سینه بخوره میگن "فرفسه"..یه جا دیگه تو گودالم اومده نوشتن جوری به سینهی سیدالشهدا لگد زدن آقای ما با صورت به زمین خورد
روی این صورت زرد و زار
پاتو نذار پاتو نذار پاتو نذار
به گلوی پاره با فشار پاتو نذار
«حسین جان، آقا »
*هزار و چهارصد ساله میگن که خواهرش رفته تو گودال نیزه شکسته ها رو کنار زده شمشیر شکسته ها رو کنار زده..یه سئوال کسی مگه با نیزه شکسته جنگ می ره؟ کسی مگه با شمشیر شکسته جنگ می ره ؟پس چرا میگن نیزه شکستهها رو شمشیر شکستهها را..؟*
نگام به سمت علقمه کجاست برادرم
ببینه دست به دست داره می گرده معجرم
منو زدن اباالفضل اباالفضل اباالفضل
صد نفری زدن اباالفضل اباالفضل اباالفضل
گفت عمه! عمه! یه پارچه بده سرمو بپوشونم اینا نامحرمن.. عمه نزدیک بود
امشب کنیز خانه ای باشم
*یه ضربه تو سینه ی زهرا زدن
من خودمم فکر می کردم پشت در زده دیدم تو مقرّم نوشته یه نگاه کرد اینور کوچه دید هیچ خبری نیست. یه نگاه کرد اینور کوچه دید هیچ خبری نیست. زهرا که افتاد رو زمین من نمی گم مُقَرَم میگه اینقده با پا زد.."فرفسه برجله" یعنی خورده تو سینه اش.. تو گودال زدن تو سینه ی ابی عبدالله اما من یه جور دیگه می گم دختر علی دوید تو گودال گفت: دختر علی برگرد اینجا دعوا مردونه اس.. گفت: زندگیم زیر زانواته کجا برگردم؟ عبارت اینه ..شمر یه نیزه برداشت گفت برمی گردی یا نه؟ گفت: زندگیم زیر زانواته یه نیزه زد تخت سینه ی زینب ..*
«یا رحمت الله الواسعه و یا باب نجات الامه یا مظلوم حسین»
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کربلایی_امینشادکام
#کربلایی_حسین_ستوده
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼
@kianatv
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس حاج احمد واعظی •✾•
بچهها نشستن... توی عالم مادری تر از بچههای بیبی مگه هست؟! اول و آخر عاطفه و احساسن. بچهها نشستن... بدنی که ازش هیچی نمونده، که آب شده؛ بابا قراره غسل بده.بیبی فرموده بود:علی جان! از زیر پیرهن غسلم بده... اسما آب میریخت، مولا غسل میداد...اشکای مبارکش میریخت... یک دفعه بین غسل دادن حالش عوض شد ...خودشو کنار کشید؛هی سرشو به دیوار میزنه علی، فریاد میزنه، مظهر صبر خدا به هم ریخته؛ بلند بلند گریه میکنه... وای زهرااااااام واااااای... آقاجان چی شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! حق با شماست...فقدان فاطمه حق باشماست.. اما ندیده بودم اینجوری... چی شد آقام؟! فرمود:اسما رها کن علی رو... اسما بیا نگاه کن هنوز بازوش ورم داره... اسما بیا ببین چکار کردن با فاطمه...اسما بیا ببین چه جوری زدنش ... هرجوری بود کارو تمامکرد*
بریز آب روان اسما
به جسم اطهر زهرا
ولی آهسته آهسته
همه خواب و علی بیدار
نهاده سر روی دیوار
کشد آه از دل خونبار
ولی آهسته آهسته...
*شده تا حالا مجبور باشی آروم گریه کنی؟! نه! نه ! همچین شرایطی برای ما به وجود نیومده؛ تمام حواس علی، به اطرافه کسی متوجه نشه؛ گاهی شاید،دست می گیره به دهن، اسماء...!*
ببین بشکسته پهلویم
سیه گردیده بازویم
خودش همه کار رو باید انجام بده؛ برای همه هستیش ،برای همه زندگیش... هرجوری بود تموم شد.بندای کفن رو بست ؛چشمش به بچههاش افتاد، دارن دق میکنن...حسن جان! حسین جان! دخترم! بچهها ! پاشین قربونتون برم ؛ بیاید یکبار دیگه مادر رو ببینید؛ بچهها پریدن از جا؛خودشون رو انداختن از دو طرف؛ آقاجون ابی عبدالله، امام حسن ،از دو طرف اومدن خودشون رو سینه مادر قرار دادن، امیرالمومنین داره با اشک نگاه میکنه منظره رو ؛ خودِ مولا میگه :یه دفعه دیدم بنده ها خود به خود باز شد، گرههای بند کفن وا شد، دستای مادر اومد بیرون، یکی گردن حسنش یکی گردن حسینش... مولا فرمود: صدایی از بالا شنیدم: آقا! بچهها رو جدا کن... بالا به هم ریخته بالاییا تاب نیاوردن ،بیتاب شده خلقت بردار بچهها رو...امروز من تعریف میکنم همه به هم میریزن؛ یه روز دق کنیم جا داره؛ اما بالاییا! اتفاق خاصی اینجا برای بچهها نمیافته، باباشون اسدالله ،مثل شیر هست ،تازه تو خونه هست، دشمنی نیست ،هتاکی نیست، حرامی نیست ،جمع خانوادگی ان ،با مادر دارن وداع میکنن،شما میگید ما به هم ریختیم... آی بالاییا ! من بچههایی رو میشناسم رو بدن بی سر باباشون افتاده بودن... اونجا چه دلی داشتید وقتی یه عده با تازیانه ریختن.....*
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_احمد_واعظی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
#قسمت_پایانی #روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدِّ خم مهتاب شد
گریه ها میکرد امت شود بیدار حیف
از صدای گریه اش امت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید گوش عالم بشنود
ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشید
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
ما نمیدانیم، نعلُ السِّیف میداند چرا
مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد
نعل السیف چیه؟ بعضیا میگن نانجیب وقتی خواست بزنه شمشیر تو غلاف بود.. یعنی ضربه ها سنگین بود، بعضیا میگن نه، عبارت نعل السیف، رو خودِ غلاف شمشیر یه براده هایی از آهن کار میکردن، میگه هر کاری کردن دیدن دست از علی نمیکشه،.. صدا زد قنفذ برا چی وایستادی؟ یه نگاه کرد صدا زد..مغیره تو برای چی وایستادی؟ به آقای میانجی گفتن آقا بالاخره کی زد؟ اینا نوشتن مغیره بود، اونا نوشتن قنفذ، اونا نوشتن اون یکی ملعون، کی زد بالاخره مادر ما رو؟ میگه دیدن آقای احمدیِ میانَجی بلند بلند گریه میکنه، گفت همینقدر بهت بگم همه با هم زدنش...*
ما نمیدانیم، نعلُ السِّیف میداند چرا
مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد
*اگه کربلا نریم مادر گله میکنه، اگه کربلا نریم نمیشه، کربلا خیلی خبراست، وقتی پشت در اومد..*
دود بود و دود بود و دود بود
مادری در آتش نمرود بود
*برا مادر آروم گریه نکن، اگه گریه ات هم نمیاد آه بکش، بگو آه مادر، "نفَسُ المهمومِ فی ظُلمِنا تسبیح و هَمُّهُ لَنا عِبادَه"، وقتی پشت در آمد، امام مجتبی یه نگاه کرد، دید زینب یجوری داره مادرو نگاه میکنه، امیرالمؤمنین صدا بزنه حسنم زینب، زینبو بغل گرفت برگردوند، حالا بگم؟...*
یک نفر در میان گودال و
صد نفر میزدند زینب را
هر چه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را
قربون صدا زدنت
خیلی بی هوا زدنت
حالا روی چادرمه
خاک دست و پا زدنت
«حسیـــــن..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_رسولی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده #شام_غریبان به نفس حاج سید علی حسینی نژاد•✾•
چرا از روزن در دختری دائم نظر دارد
چه میبیند که اشک آن گل دردانه می آید
*میگه دیدم آرام امیرالمومنین این بدن نحیف رو بلند کرد رو تختهٔ یک غساله گذاشت.امام صادق ع فرمود:یه شبحی از مادر به جا مونده..*
بعد از سه ماه روزدن و رو ندیدنش
وقتش شده فاطمه را رو نما کند
*میگه آرام دیدم گره چارقد رو باز کرد تا چارقد رو باز کرد دیدم علی شکست. دیدم به یه نقطه ای خیره میشه زینب جواب داد..*
بابا جون با چشم تر کبودی روشو بشور
بابا جون آهسته تر زخم های پهلو رو بشور
*میگه نگاه کردم دیدم هنوز صورت بی بی کبوده.. علی چی رو داره نگاه میکنه.. اسماء آب بریز.آقا بسه دق میکنی چشمتو بردار از این کبودی..*
دست میکشم که شاید بره کبودی روت
سخته حالا عزیزم شستن زخم پهلوت
*میگه علی دست از غسل کشید این سرو به دیوار گذاشت هی میگه...*
مریز آب روان اسماء
که دست من به زخم سینه می آید
*تا اومد بند آخر کفن رو ببنده دید بچه ها از بین در دارن التماس میکنن .. صدا زد. "هَلمّوا تزوّدوا مِن اُمّکم" میگه بچه ها ریختن رو بدن مادر..میگه دیدم این دو دست مادر یتیماشو بغل گرفته..ندا اومد علی جان ارکان و ملائکهٔ عرش به لرزه آمدن این بچه ها رو از روی بدن بردار. اولین کاری که امیرالمومنین کرد دیدن اول زینبو بغل گرفت. زینبو به سینه گذاشت.. دختره ظریفه دق میکنه.. اصلا حرفم با ملائکه ست..آی ملائکه! چنتا بچهٔ قد و نیم قد رو بدن عزیزشون دیدید بیقرار شدید..کجا بودید شما... گوشه ی خرابه.. اینجا دختر و امیرالمومنین بغل کرد گفت ظریفه حساسه دق میکنه ..آی ملائکه! کجا بودید وقتی یه سه ساله یه سر بریده بغل گرفت.. هر کجایی ناله بزن ...«یا حسین»
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_سید_علی_حسینی_نژاد
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس حاج محمد رضابذری
●━━━━━━───────
*بابا میخواد مادر ما رو شبانه دفن کنه
بچه ها از خونه امیرالمومنین هفت نفر غریبانه زیر تابوتو گرفتن.وصیتهای حضرت زهرا رو ببینی اصلاً سفارش خود بی بی بوده فرمود: شبانه دفنم کن مبادا اونا که به من جسارت کردن بیان اینا تو تشییع من نباشن. این آخرین ضربه فاطمه زهرا بود به این نامردا که حق دختر پیغمبر و خوردن حق امیرالمومنینو خوردن..کاری کرد فاطمه زهرا همه مبهوت شدن کسی باور نمیکرد شبونه امیرالمومنین زهرای مرضیه رو دفن کنه فکرشو نمیکردن..اینا فکر میکردن کار تمام شد زهرا رو گرفتیم.. میان تو شهر سؤال میکنن دختر پیغمبرتون که چند روز پیش بود کجاست لااقل قبرش کجاست؟
حتما اتفاقی افتاده کاری کردین از شما گله مند بوده خواسته شبانه دفنش کنه و الا مگه میشه اینهمه مسلمون و پیرو داشته باشه نذاره کسی توی تشییعش بیاد. گریه های فاطمه زهرا هم سیاسی بود به خدا قسم والله قسم این حرکتش کارو تمام کرد..*
لحظه سخت فراق آغاز شد
مخفی و آهسته درها باز شد
شد برون از خانه با رنج و ملال
هفت مرد و چار طفل خردسال
چار تن دارند تابوتی به دوش
سینه سوزان دیده گریان لب خموش
در دل تابوت جان حیدر است
هستی و صبر و توان حیدر است
او پی تابوتِ زهرا میدوید
نه بگو تابوت؛ او را میکشید
کم کم از دستش زمام صبر رفت
با دو زانو تا کنار قبر رفت
خواست گیرد آن بدن را روی دست
زانویش لرزید باز از پا نشست
آسمان اشک علی را پاک کن
جای زهرایم مرا در خاک کن
*یه زنو بخوان دفن کنن دوتا محرم حداقل لازمه..یکی بالای قبر بدنو بده یکی داخل قبر تحویل بگیره ..اما علی تنها محرم فاطمه ست*
ناگهان از آن بهشت بی نشان
گشت بیرون دستهای باغبان
کی شکسته بال و پر بلبل بیا
ای به دست خود گرفته گل بیا
باغبانم هست و بودم را بده
یاعلی یاس کبودم را بده
ای بیابان گِل ز اشک جاریت
آفرین بر این امانتداریت
باغبان تا یاسِ پرپر را گرفت
اشک خجلت چشم حیدر را گرفت
صدا زد..
ای پیمبر از رخت شرمنده ام
فاطمه جان داده و من رنده ام
شاخه یاست اگر بشکسته بود
دستهای حیدر تو بسته بود
ز روی مصطفی شرمنده باشم
که زهرا مرده و من زنده باشم
*دوست دارم یه جا دیگه ببرمت امشب
#دفن_شبانه
مولا جان عزیزتو دفن کردی خیلیم باز بعدش امیرالمومنین حرفها داشت
قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ"یا رسول الله مردم جمع شدن زهرا رو له کردن همه داروندارمو ازم گرفتن..حرفها زد امیرالمومنین..علی جان عزیزتو دفن کردی کنار عزیزت اینقدر نشستی اینقدر گریه کردی..مولا یه وقت دید کار تمام شد دو تا کف افسوس رو بهم زد یعنی دیگه تمام شد اون روزای خوش با فاطمه بودن تمام شد یعنی کمرم دیگه شکست.یه آقاییم تو علقمه دست به کمر گرفت .."أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي وَ انقَطَعَ رَجائِي وَ شَمُتَ بِي عَدوِّي وَ الکَمَدُ قاتِلی"الان کمرم شکست.. عباس روی دشمن به من وا شده...هر جا نشستی بگو یا حسین....*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_بذری
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاجمحمد رضا بذری
●━━━━━━───────
*امام معصوم زمان ام البنین امام سجاد علیه السلامه بعد کربلا، دیدید بعضی روزای خاص جمع میشن میرن دیدن بزرگی تو مناسبتها، مدینه هم اینطور بود جمع میشدند میرفتند در خونه امام سجاد،عیدی بود، مناسبتی بود.. عبیدالله فرزند عباس ابن علی اومد پیش مادربزرگ، گفت مادربزرگ عید هست میخوام برم محضر امام سجاد یه لباسی به من بده درشان جلسه باشه.. نوشتند خانم ام البنین لباس عباس رو نگه داشته بود، لباس نویی بود. اون لباس رو تن آقازاده کرد.آقا زاده وارد مجلس شد امام سجاد تا قامت عبیدالله رو دید آنقدر گریه کرد..گفتند: یابن رسول الله چرا اینقدر گریه می کنید؟ فرمود: لباس باباش رو تنش کردند..*
غم ِدل ام بنینه غمت
روضهٔ بازه چهره ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن که اگه نشناختمت
*روز اول فاطمیات وارد مدینه شدندجمع شدن سادات شروع کردن گریه کردن..نقل میگه وارد مدینه شدن زینب کبری سلام الله علیها برای تسلیت رفت منزل خانم ام البنین. دسته عزا راه افتاد رفتند برای عرض تسلیت. عرض تسلیتها که تمام شد حالا زینب خودش مجلس گرفته..اولین روزه وارد مدینه شدن. سادات وارد خانه ی زینب کبری شدن برای عرض تسلیت..همه داخل گریه می کردن.. یه وقت دیدند از پشت دیوار یکی داره ناله میزنه سر به دیوار گذاشته گریه میکنه.. گفتند زیینب جان یکی پشت دیواره هر چی اصرار کردیم داخل خانه نمیاد. زینب کبری اومد بیرون دید خانم ام البنین سر به دیوار گذاشته، مادر جان بیا داخل.. میگفت نه امروز، روز ساداته روز فاطمیاته..من فردا میام من کنیز این خانواده ام.. اجازه بدین همین پشت در گریه کنم. بغلش کرد مادر و... حالا ام البنین شروع کرد گفت: زینب جان !
غمِ دل امّ بنینه غمت
روضه ی بازه چهره ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن اگه نشناختمت
اشک غریبی توی چشمام نشست
مثل سر تو پشت من هم شکست
زینبم بیا بگو دروغه اینکه میگن
حرمله دستاتو بست
گفت حقیقته انگاری خواب نبودم
ناراحتم پیش رباب نبودم
بدجوری آبرو ریزی کرده شمر
کاشکی من از بنی کِلاب نبودم
*زینب جان شنیدم برای عباسم امان نامه آوردند..*
آسمونم رو بی قمر کی دیده
پروانه رو بدون پر کی دیده
ام بنین بهم نگن حق دارن
ام بنین بی پسر کی دیده
سراغتو از این و اون می گیرم
جونی ندارم ولی جون می گیرم
حالا که مادر نداره حسینم
خودم میام براش زبون میگیرم
*وقتی بشیر روبروش قرار گرفت گفت: خانم جعفرتو کشتند.. فرمود: "اخبرنی عن الحسین" از حسینم چه خبر؟ دونه دونه رو اسم برد. گفت: الان بگم عباس خانم جون میده..خانم عباستم کشتند گفت:بسه اسم بچه هامو نبر همه کس و کارم اولادم وهر چی تو آسمون و زمینه فدای حسین...حسینم کجاست؟ گفت: "قُتل الحسین" حسینتم کشتند.. نشست روی زمین هی به سینه می زد مادر برات بمیره.*
گفتی تموم دشت رو دشمن گرفت
تک تک بچه هامو از من گرفت
زینب من بگو کی اومد آخر
سر حسین روی به دامن گرفت؟
گفت مردم شهر سر به سرم نذارید
زخم زبون رو جگرم نذارید
تموم زندگیم فدا حسینه
گریه امو پای پسرم نذارید
غمم ربابه که به غم اسیره
طفل خیالیشو رو دست می گیره
شبا هی از خواب میپره و میگه
آبش بدید آبش ندید میمیره
سقای دشت کربلا دلواپسم کردی
یک خیمه گاه چشم انتظارن برنمی گردی
غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید آب و
خودم جوابشونو میدم نخور تو غصه ی رباب و
«ای وای علمدارم اباالفضل»
*اومد زینب رو بغل کرد گفت: زینب جان زنای مدینه چی دارن میگن ،میگن زینب گفته کربلا به فرق عباسم عمود آهنین زدند. خودشو انداخت بغل ام البنین گفت مادر حق داری قبول نکنی عباس بچه شیر علی بود اما یه چیز بگم اول دستاشو بریدند بعد عمود زدند... «ای حسین»*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#وفات_حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#حاج_محمد_بذری
#بازگشت_به_مدینه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇