متن روضه حضرت معصومه سلام الله علیها-حاج محمود كریمی
➖➖➖➖➖
عین عمه جانش،بلا دید ،هفده نفر از بنی هاشم و مقابل چشم مبارك خانم معصومه سلام الله علیها،كشتند و سر بریدند،خانم مریض شد، عرض كردند خانم جان شهری در این نزدیكیه،نامش قمه،اگه دستور بدید،خیلی محب شما و اهلبیتند،تشریف ببرید قم،خانم فرمود،قم و می شناسه،روایت شنیده،مگه امام صادق نفرمود،حرم تمام ما اهلبیت قمه، دختری از من در قم دفن می شه،اسمش فاطمه است ،هركی زیارتش كنه ،بهشت براش واجب می شه،یاد حدیث جدش اُفتاد،فرمود بریم قم ،پیش قراولا رفتند، داد می زدند تو كوچه ها ،مردم قم از چه نشستید،وقت و اقبال به شما رو كرده،مردم قم پاشید گل و شیرینی بدید،خواهر امام رضا علیه السلام داره می یاد،مردم قم هركی قربونی می خواد بده بیاره،مردها همه دروازه شهر ایستادند،یه عده جلوتر،جمعیتی اُمد،از قم و اطراف،زنها رو بامها هلهله می كردند،هر كی می گفت چه خبره، می گفت: مگه نمی دونی دختر موسی بن جعفر داره می آد،خواهر امام رضاعلیه السلام داره می آد پیش ما بمونه،دیدند،ماشاءالله با چه جمال و جبروتی،محملی از دور داره می آد،همه می گن الله اكبر،فاطمه داره می آد،محمل و گل باران كردند،بوی گل و گلاب همه جا رو گرفت،بنا به دستور خود بی بی دم در خونه موسی بن خضرج ، محمل ایستاد،همه مردها از كوچه رفتند بیرون، تملم زنهای با كمال، مجلله ،زنهای متدینه،همه چاكر و نوكر ایستادند،كنیزها ایستادند،ناقه زانو زد،همچین آرام پا گذاشت رو زمین،سكینه و آرامش خاطری به دل و وجود اهل قم داد،تا پا اُمد رو زمین،صدا زدند صلوات بفرستید،با مشغله ای ،دختر موسی بن جعفر رو می خوان ببرند داخل خونه ،خوب مردم می ریزند دورش،چندین نفر دورش و گرفتند،خانم كسالت داره،برید كنار،همه ایستادند،هی نگاه می كنند،خانم جان منزل ما میاید،قربونی آوردند بكشند،بی بی فرمود این كارو نكنید،با یك عزت و احترامی،خواهر امام رضا علیه السلام آمد تو قم،آقا در مثل مناقشه نیست،امام راحل اُمد چقدر شلوغ بود،حالا عمه جان امام خمینی آمده،كسی كه برا ما حضرت زهرا سلام الله علیهاست،خود بی بی فرمود:هرچی از من می خواهید،سر قبر دخترم معصومه برید،دنبال قبر من نگردید،با عزت و احترام وارد شد،چیه كجا می خوای بری،این داستان قبلاًهم تكرار شده،یه شهر دیگه سراغ دارم،مثل قم آذین بستند،مثل قم مردم جمع شدند،مثل قم زنها هلهله كردند،مثل قم دروازه های شهر آدم ایستاد،اما یه فرقایی داشت،آه،تو قم ،رو پشت بومها گل بردند،تو شام تو پشت بومها سنگ بردند،گلم بردند،اینقده از اون بالا گل آتیش می ریختند،امون از دل زینب،امشب مجلس زنونه است برا،حضرت معصومه گریه می كنی باید،مثل زنها گریه كنی،آی خواهر امام رضا،برگردیم قم،اینقده حال بی بی خراب شد،آخه آدمی كه،بترسه به یارش نرسه،دیگه از غذا خوردن می افته،دیگه لبخند رو لبش نمی آد،داغ دیده نیست كه هست،یكی یه دونه خواهر امام رضا علیه السلام نیست كه هست،عزیز همه ی اهلبیت نیست هست،وسط راه مونده،خدا نیاره كسی وسط راه بمونه،آی جوونایی كه وسط راه موندید،آی اونایی كه دنبال گره گشا می گردید،آروم آروم حالش رو به وخامت رفت،لحنش عوض شد،
به شوق دیدن یار از دیار آمده ام،
به اشك چشم و دل بی قرار آمده ام
هوای روی برادر مرا كشید اینجا
چه می شود به من او را نشان دهید اینجا
غریبه ای به هوای غریب آمده است
مریض عشق به شوق طبیب آمده است
خودم میان قم و نبض جان من در طوس
میان آتش هجران نشست این ققنوس
رسیده وقت سفر جان به دوست بسپارم
رضا كجاست سرم را به پاش بگذارم
بیا برادر از جان عزیز تر به سرم
كه زهر هجر تو سوزانده گوشه ی جگرم
تمام قوت من جمع در صدا شده است
به دست وپا زدنم اشهدم رضا شده است
دیشب یه حرفی ،یكی برام زد،دیروز خیلی باهاش گریه كردم،فرمود:مگه نیست هر كسی به پابوس امام رضا علیه السلام بیاد،امام رضا دم مردن بدادش می رسه،چرا خودش فرموده،مگه نیست الاعمال و به نیات،كسی نیت زیارت كنه ،انگار رفته،پس امام رضا بالا سر اون كسی كه نیت داره بره مشهد،میاد،مگه نیست این بی بی داشت می رفت،مشهد،وسط راه موند،پس باید لحظه ی آخر امام رضا اُمده باشه، و اُمده، اُمد بالا سرش،سر خواهرشو به دامن گرفت،گذشت وقتی می خوان غسل بدن،دستای میت و باز می كنن،امام رضا علیه السلام دید یه كاغذی تو دست خواهره،دست و باز كرد،دید همون نامه ای است كه نوشته،خواهر یه سری به من بزن،
✅ سید مجید بنی فاطمه
کاش حنانه من لب به سخن
باز کنند،
گره از کارمنو وبند کفن باز
کنند،
دست ازجان خودم شستم و
اوراشستم،2
ترسم این بود که این زخم
دهن باز کند،
خاطرم هست ،پرش راسپرم
کرد مگر،
ریسمان را اگرازگردن من باز
کند،
تازه دیدم ورم بازوی اورا
اما،
کاش اغوش خودش را به
حسن باز کند
{الهی قربون گریه هاتون برم
بزار منم تاسی کنم ازمولا بلدی اروم گریه کنی یانه من
روضه سخت میخام بخونم
تواروم گریه کن سعی کن صداتو بغل دستیتم نشنوه
صدا زد بچه های زهرا اروم اروم گریه کنم دیدن بچه ها
استیناشون روتودهنشون گرفتن بابا میخواد مادروغسل
بده صدازداسما ء بیا تواب بریز من بدن زهرارااززیر پیراهن غسل بدم اسماء میگه
گفتم چشم اقا بچه ها دارن نگاه میکنند اسماء میگه من شروع کردم اب ریختن علی
شروع کرد بدن رااززیر پیراهن غسل دادن اول تا معجرش رابازکرد یه وقت دیدن علی شروع کرد گریه کردن خانوم:18ساله موهاش
سفیدشده اسما ء میگه من اب میریختم علی با یه حالی
بدن راغسل میداد علی که به
بچه ها میگفت اروم گریه کنند دیدم دست از غسل کشید صورت به دیوار گذاشت بلند بلند گریه میکرد
گفتم علی جان شما گفتید بچه هااروم گریه کنید
حالا خودتون بلند بلند گریه
میکنید ،میخای یاد اوری کنم
اخه غلاف گرچه سنگین است
اما بدون قنفذ یه بار به بازو نزد اینقدربه بازوزد تا زهرا از
هوش رفت ،الهی من بمیرم
برااون بچه هایی که نگاه میکردند الهی بمیرم برا اون بچه هایی که روضه میخوندد
وگریه میکردند ،
✅ دشتی
ای،دوچشمش بسته اما درد دارد
اخ یقینن بیش از اینا درد
دارند
اخ بریز اب روان برزنگ غسلش
ولی ارام اسماء درد دارد
ای خدا دانددلم خون گریه
میکرد
اخ به حالم دشت وهامون گریه میگرد،
🍃🥀🍃 #کرامت حضرت اباالفضل(ع)
#ﺷﻔﺎﯼ ﺩﻭ ﭘﺎﯼ ﻓﻠﺞ #ﺗﻮﺳﻂ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ(ع)
ﺟﻨﺎﺏ ﺁﻗﺎﯼ ﻣﻬﺪﯼ ﺣﺴﻴﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﺭﺍﺩﺗﻤﻨﺪﺍﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﺼﻤﺖ ﻭ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻣﯽﻧﻮﻳﺴﺪ: 32 ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ. ﺩﺭ ﻳﮏ ﺑﻌﺪﺍﺯﻇﻬﺮ، ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ: ﻣﻬﺪی! ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﻮ. ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ ﻫﺮ ﺩﻭ ﭘﺎﻳﻢ ﺑﯽ ﺣﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ. ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﻡ. ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﯼ؟ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺍ ﻧﺰﺩ ﭘﺰﺷﮏ ﺑﺮﺩ. ﭘﺰﺷﮏ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻳﻨﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﺩﻭ ﭘﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﻓﻠﺞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺒﺮﯼ. ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺍ ﻧﺰﺩ ﭘﺰﺷﮏ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﭘﺰﺷﮏ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﭘﺰﺷﮏ ﺍﻭﻟﯽ ﺭﺍ ﺯﺩ. ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ، ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺿﺮﻳﺢ ﺁﻗﺎ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪ ﻭ ﺩﺧﻴﻞ ﮐﺮﺩ. ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﻞ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻭ ﺯﺍﺭﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻓﺘﻢ. ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺑﺎﻏﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪﺍﻡ ﻭ ﺁﻗﺎﻳﯽ ﺑﺎ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﻦ ﻣﯽﺁﻳﺪ. ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺳﻴﺪ، ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﻤﺎ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﮔﺮﻳﻪ ﻭ ﺯﺍﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁقا! ﮔﺮﻳﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ؛ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﻓﻠﺞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻗﺎ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺟﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﻳﻪ ﻧﮑﻨﺪ، ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﮔﻔﺘﻢ: ﺁقا! ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺑﺎﻳﺴﺘﻢ. ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﺁﻗﺎ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ. ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺁﻗﺎ ﻣﯽﮔﻔﺘﻢ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﺮﻑﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﻴﺪﻧﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻡ، ﺟﻤﻌﻴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﻀﻴﻪ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺳﭙﺲ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺍ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻳﮏ ﺩﺳﺖ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻮ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻧﺰﺩ ﭘﺰﺷﮏ ﺍﻭﻟﯽ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺑﺮﺩ، ﻫﺮ ﺩﻭ ﭘﺰﺷﮏ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺳﺨﺖ ﺣﻴﺮﺕ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﻪ ﮐﺮﺍﻣﺎﺕ ﺁﻗﺎ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺫﻋﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺯﻳﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻔﺎ ﻳﺎﻓﺘﻢ.
📚 کرامات حسینیه و عباسیه (علیهما السلام)
کرامات حضرت رقیه س
بگو بسم الله الرحمن الرحیم …
جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای سید عسکر حیدری، از طلاب علوم دینیه حوزه علمیه زینبیه شام چنین نقل کردند: روزی زنی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه میآورد.
زیرا دکترهای لبنان او را جواب کرده بودند .
زن با دختر مریضش نزدیک حرم با عظمت حضرت رقیه (سلام الله علیها ) منزل می گیرد، تا درآنجا برای معالجه فرزندش به دکتر سوریه مراجعه کند، تا اینکه روز عاشورا فرا می رسد و او می بیند
مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر حضرت رقیه( سلام الله علیها ) آنجاست می روند.
از مردم شام می پرسد اینجا چه خبر است ؟
می گویند اینجا حرم دختر امام حسین ( سلام الله علیها ) است .
او نیز دختر مریضش را در منزل تنها گذاشته درب اطاق را میبندد،
و به حرم حضرت رقیه سلام الله علیها روانه میشود و گریه می کند،به حدی که غش می کند و بیهوش می افتد …
درآن حال کسی به او میگوید بلند شو برو منزل …
حرکت می کند و می رود درب منزل را می زند، می بیند دخترش دارد بازی می کند!
وقتی مادر جویای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد،
دختر درجواب مادر میگوید وقتی شما رفتید دختری به نام رقیه وارد اطاق شد و به من گفت : بلند شو تا با هم بازی کنیم .
آن دختر به من گفت، بگو :
(( بسم الله الرحمن الرحیم ))
تا بتوانی بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم دیدم تمام بدنم سالم است…
او داشت با من صحبت می کرد که شما درب را زدید،
گفت : مادرت آمد .
سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین (سلام الله علیها ) مسلمان شد …
#زمینه $شور #واحد
#شهادت_حضرت_معصومه_س
#سبک_همه_کاره
#کریمه_دوعالمین
🌷🌷🌷
✅بنداول
کریمه ی دوعالمیڹ
فخره همہ ایرونیا
ملیکه ےشهرقم و
خواهره حضرتہ رضا (ع)
🌹
قم که میام حس مےڪنم
تو شهر مشهدالرضام
ازکوچیکے تابه حالا
عاشقہ اوڹ صحن و سرام
🌹
قربونہ اون ضریحہ تو
قربونہ اون جاروڪشات
جلاداده بہ شهرقم
گنبدع زرد و باصفات
🌹
مولاتنا ② مولاتنا ① معصومہ جان
''
✅بنددوم
مظلومه اےمحبوبه اے
چون مادرت خیر النسا
عقیلہ اےو باوقاڕ
اے زینبہ امام رضا (؏)
🌹
اگرچہ قبره مادرت
ازدیده ها محو و گمہ
مادره تو قلبه ماست
مزارمادرت قمہ
🌹
مثالہ عمہ زینبت
مصیبت و بلادیدے
از دوریہ برادرت
چہ درد و زجراڪشیدے
🌹
مولاتنا ② مولاتنا ① معصومه جان
✅بندسوم
مردمہ خوبہ شهر قم
ڪجاو اون مردمہ شام
همونا کہ سنگ میزدن
به عمه تون از روے بام
😭
تو شهر قم شیرینے و
قربونی و اسپند و دود
توشام سرا رو نیزه و
بدن بچه ها کبود
😭
تو شهر قم مردم همہ
باگل وباعطر و گلاب
امابگم ازشامیا
ازمجلس بزم شراب
😭
مولاتنا ② مولاتنا ① معصومہ جان
غزل شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)
یا اخت الرضا
با اینکه به چشمت رخ دلدار ندیدی
بانو عوضش هم غم بسیار ندیدی
گل روی سرت از سر هر بام رسیده
گل روی سرت آمده و خار ندیدی
چشمان همه خاک کف پای تو بودند
در کوچه و پس کوچه تو آزار ندیدی
ای فاطمه ی حضرت کاظم به خداوند
یک لحظه غم دختر کرار ندیدی
دست احدی چادرتان را نکشیده
شرمندگی چشم علمدار ندیدی
با معجر پاره رخ خود را نگرفتی
ناموس رضا مجلس اشرار ندیدی
بانو وسط برده فروشان که نرفتی
دور و بر خود چشم خریدار ندیدی
دختر به امانت به شما کس نسپرد و
کم مو شدنش را به شب تار ندیدی
در حجره تن عشق تو افتاد نه گودال
خس خس زدن سینه ی آن یار ندیدی
دستان برادر به دل خاک سپردت
با اینکه به چشمت رخ دلدار ندیدی
علیرضا درودیان
حضرت معصومه سلام الله علیها
کنارِ صحن تو ،دیدم تمام باور خود را
نشانی از مزار بی نشان مادر خود را
همیشه قبل هر کاری برای رزق اشعارم
گشودم گوشه ی ایوان طلایت دفتر خود را
مَنِ من را شکست ایوان آیینه زمانی که
هزاران تکه دیدم در کنارش پیکرخود را
دل از بار تعلق ها رها شد با تو ،از این رو
فقیری در ضریح انداخت تنها زیور خود را
غبار این حرم را می کشم بر روی دستانم
تبرک می کنم اینگونه من انگشتر خود را
خیابان ارم را دوست دارم چون که می بینم
درون آن شکوه بار گاه یاور خود را
کسی که عمر خود را خادم این آستان بوده
ندارد هر چه را ،دارد برات محشر خود را
من از اول به تو دل بسته ام اذنی بده بانو
که باشم در حریمت لحظه های آخر خود را
علی اصغر یزدی
زمینه حضرت معصومه
خواهر حضرت سلطان
روشنی بخش تو ایران
دختر باب حوائج
عمه ی امام دوران
ارادت این نوکر هاش /واللهه/از قدیمه
اینقدر مرحمت داره /که اسمش/هس کریمه
یا کریمه لبیک(۳) یا معصومه
موقع تشییع پیکر
شیعیان با چشمای تر
اومدن واسه تدفین
زینب ثانیّ حیدر
بمیرم واسه ی زینب /که مونده/اون تنها
بعد داداشش حسین /میون/اون اعدا
یا کریمه لبیک(۳) یا معصومه
غربت آل پیمبر
دیده شد به پشت اون در
سیلی خورد حضرت زهرا
پیش هر دو چشم حیدر
با دست بسته بردن /به مسجد/علی رو
شکستن ساقه ی یاس /خوشبوی/ولی رو
یا حیدر لبیک(۳) یا مولا
وحید زحمت کش شهریی
🌹 نوحه واحدحضرت معصومه(س) 🌹
سبک کریمی : گریه نکن ایشالا بارون میباره
توبنت الولایی فاطمه اخت الرضا
تو نورالهدایی فاطمه اخت الرضا
معصومه جان٬آئینه دارسرمدی
معصومه جان ٬ سلاله محمدی
اخت الرضاای بانوی عالی مقام
معصومه جان٬تویادگار احمدی
معصومه جان٬یافاطمه اخت الرضا(۳)
خواهرولایت معصومه جان فدایت
شفاعت کن ز ما ای بانوی کرامت
یافاطمه٬ بحق زهرامادرت
یافاطمه٬ جان رضابرادرت
یافاطمه٬ بنگربه حال دل ما
یافاطمه٬ مارا مرانی از درت
معصومه جان٬ یافاطمه اخت الرضا(۳)
توی عرش خدا نوای ماتم بپاست
ثامن الائمه ببین که صاحب عزاست
واویلتا ٬ شد شهر قم دارالعزا
واویلتا٬محزون شده امامرضا
دلخونشده قلب همه فرشتگان
واویلتا٬ از رحلت اخت الرضا
معصومه جان یافاطمه اخت الرضا(۳)
غربت وغم ودرد توراه حق کشیدی
لحظه ی آخره برادر و ندیدی
شکرخدا ٬ تازیونه ندیده ای
شکرخدا٬توکعب نی ندیده ای
توشهرقم ٬ تو مثل زینبِ علی
شکرخدا٬ شراب و مِی ندیده ای
معصومه جان ٬یافاطمه اخت الرضا(۳)
🔶 مرتضی شاهمندی 🔶
زمینه وفات خانم حضرت معصومه سلام الله علیها
دختر موسی بن جعفر خواهر مولا رضایی
عمه ی صاحب زمان و قوت قلب گدایی
هرکسی شد خادم درگاه تو یا فاطمه جان
عاقبت بخیره مثله بهجت و چون لنکرانی
کاش بی بی قابل بدونی
منو هم سائل بدونی
بدم اما خوب میدونم
من از خونت نرونی
بی بی گداتم من خاک پاتم
بی بی جان بده پناهم بین که سرتا پا گناهم
نکنی رد جان زهرا کن عنایت بده راهم
کریمه ی اهلبیتی بر دل من کن نگاهی
سربراهم کن نزار عمرم بره روبه تباهی
تو پناه عالمینی
واسه ماها نور عینی
قبله ی حاجات عالم
نوری از نسل حسینی
بی بی گداتم من خاک پاتم
آمدی جانها فدایت بهر دیدار رضایت
آه و واویلا نشد قسمت بمیرم من برایت
با اینکه نشد ببینی روی ماه آن برادر
ولی شکر حق شنیدم شهر قم شد میزو بانت
شنیدم اما به عمه ات
کربلا کردن جسارت
کوفه و شام بلا وای
عمه را بردن اسارت
بی بی گداتم من خاک پاتم
شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیها حسن رضا محمودی
زمزمه روضه حضرت معصومه سلام الله علیها
توو قم گل ریختن رو مَحمِلا
توو شام سنگ میزدن به بچه ها
توو قم سلام بود و احترام
توو شام هلهله های خاص و عام
توو قم اشک شعف به دیده بود
توو شام رو نِی سرِ بریده بود
توو قم کسی نداره اضطراب
توو شام زینب میره بزم شراب
#حضرت_معصومه
زمزمه روضه حضرت معصومه سلام الله علیها
توو قم گل ریختن رو مَحمِلا
توو شام سنگ میزدن به بچه ها
توو قم سلام بود و احترام
توو شام هلهله های خاص و عام
توو قم اشک شعف به دیده بود
توو شام رو نِی سرِ بریده بود
توو قم کسی نداره اضطراب
توو شام زینب میره بزم شراب
#حضرت_معصومه
نوحه حضرت معصومه سلام الله علیها
ای لاله پیغمبر،گل موسی بن جعفر،جان زهرا و حیدر
ای بر کرم منظومه،غمدیدهٔ مظلومه،یا حضرتِ معصومه
یا حضرتِ معصومه...
شهرِ قم از مقدمت،شده بهشت رضوان،ای جلوه گاهِ ایمان
خواهرِ نورِ هشتم،نورِ دو چشم سلطان،ذکرِ تو شد رضا جان
یا حضرتِ معصومه...
کریمهٔ آلُ الله،ما سائلِ تو هستیم،دل به عطایت بستیم
کریمهٔ آلُ الله،عبدِ قدیمَت هستیم،خاکِ حریمَت هستیم
یا حضرتِ معصومه...
جان داده ای در غربت،نشد وصالِ دلبر،برای تو میسّر
در روضه هایت آید،جانِ محبین بر لب،یادِ عزای زینب
یا حضرتِ معصومه...
زینب به شام و کوفه،شد قامتش خمیده،دیده سرِ بریده
زینب به شام و کوفه،رفته میانِ اَغیار،زینب کجا و بازار
واویلتا واویلا...