. #سرود #سبک_لری #میلاد_حضرت_زینب #فارسی #عربی #لری #سبک_بارو_بارو #میباره_نم_نمه_بارون ♻️♻️♻️♻️ ✅بنداول فارسی میباره نم نمه بارون پره از شبنمه گلدون توی خونه ی علی اومده یه مهمون ♻️ مژده داد منادی رسیده وقت شادی روز خواهر شده تو پنجم جمادی ♻️ مددی ملیکه الدنیا مددی نائبه الزهرا(س) ♻️➖➖➖➖♻️ ✅بنددوم عربی عالمه غیرَمعلمَه فهمهّ غیرَ مُفهِمَه یا عقیله النسا یا بنت فاطِمَه(س) کعبهُ الرزایا محبوبه المصطفی(ص) قبله البرایا یا بطلَه الکربلا مددی ملیکه الدنیا مددی نائبه الزهرا(س) ♻️➖➖➖➖♻️ ✅بندسوم(لُری) لُووِ حیدر چه خندونَ کیچهَ وُشهر چراغونَ دِ مینِ گوشش پیامبر اذون مِخونَ چَنی او صبورَ مِثِ یه تُنگِ نورَ چَشِ بَد اَ ای طفل واللهِ دور ِ دورِ دورَ مددی حضرت زینب با اسم قشنگ تو خنده نشست رو لب ♻️➖➖➖➖♻️ ✅بند چهارم (#لُری) ای نِمادِ صبوریهَ مینِ دلا سروریهَ ایشاالله یه روز همگی بریم سوریه ِ دختره آقامَه فرمانروای شامَه عشقِ وِ بی بی جوو یه عُمرَ که باهامَ مددی حضرت زینب(س) ۲ با اسم قشنگ تو خنده نشست رو لب #علی_تقی_پور #مجید_مرادزاده 👇

. وداع #حضرت_زینب و #امام_حسین علیهماالسلام عصر عاشورا #وداع می روی و می بری با خود قرار خواهرت مطلع ابیات اشکم شد وداع آخرت   آفتاب عمر من دارد غروبت می رسد شب شود روزم بدون نور چشم اطهرت اندکی آرام تر ای جان من از تن برو جان من بر لب رسید از غربت دردآورت تشنه لب بین دو دریا هستی و با رفتنت می شود دریا به پا با اشک های دخترت دشمنت بسیار و تنهایی،اجازه می دهی؟ تا که باشم جان نثارت، تا که باشم لشکرت طاقت یعقوب چشمم طاق شد حقّم بده با لباس پاره ای که دیده ام بر پیکرت آه سوزان یک طرف، سوز عطش سوی دگر سوخت لبهایم زمان بوسه روی حنجرت در تن تو نای جنگیدن مگر مانده حسین بعد تیری که کشیدی از گلوی اصغرت قبل میدان رفتنت، جان دادنت را دیده ام آن زمان که جمع شد روی عبایت، اکبرت دستهایت را فشردم،حیف! یاد من نبود تا که قبل از ساربان درآورم انگشترت کشته ی دور از وطن،شاه غریب بی کفن کن دعا بهر ظهور مهدی ِغم پرورت آرزوی مهدی ات یک عمر،خون خواهی توست تابه کی؟ لطمه زنان،مویه کنان؛ بالاسرت ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) شعری که جدیداً توفیق شد برای کنگره شعر وداع نوشتم. #وداع_حضرت_زینب .

#شور_حضرت_عباس #وحید_شکری میگم اسمشو هربار میره دلم به چشمای ابالفضل گیره دلم آره مجنون تا دید چشمشو گفت من از لیلی و چشماش سیره دلم تعظیم میکنه ماه به قمر تکیه میکنه شاه به قمر تمثالشو میبینمو هی میگم قمر الله به قمر سخا یعنی تو وفا یعنی تو صفا و مروه میگن صفا یعنی تو ادب یعنی تو جنم یعنی تو همه زیباها میگن صنم یعنی تو **** اصاً معنی غیرت یعنی همین که داره پهلوون ام بنین تو آسمونا خوردن غبطه آخه قدم میزنه عباس روی زمین زیبا یعنی چشمای قمر ای شعر خوش آرای قمر مادر روز محشر دستمو میگیره با دستای قمر قمر یعنی تو جگر یعنی تو هنرمندا هم میگن هنر یعنی تو نفس یعنی تو طپش یعنی تو اونی که شاهرگ میدم بهش یعنی تو #شور #حضرت_عباس هفتگی 22 مهر 1404

#ولادت_حضرت_زینب_س زند وکیل سبک روز اول که مادر زادم شهر یثرب عجب غوغا شد باز دوباره مرتضی بابا شد از قدوم گل زهرا زینب همه جا شور و شعف برپا شد مدینه در تب،ز الطاف رب رسیده از ره دختر زهرا زینب ز لطف یزدان،دوباره امشب شده ذکر شیعیان همه یا زینب مدد یا زینب_مدد یا زینب٢ مدد یا زینب مدد مدد یا زینب٢ مدینه عجب صفایی دارد مرتضی شور و نوایی دارد فاطمه از کرم و لطف حق در بغل شمس هدایی دارد الا ای شیعه،دوباره عید است شب میلاد غنچه گل توحید است به لب عاشقان،چنین نوید است چنین ماهی در جهان کسی ندید است مدد یا زینب_مدد یا زینب٢ مدد یا زینب مدد مدد یا زینب٢ پیک وحی باز خبر آورده نخل دین باز ثمر آورده ز کرامات خدای داور فاطمه قرص قمر آورده مدینه امشب،صفایی دارد ز یمن این مه حال و هوایی دارد به لب ها حیدر،نوایی دارد گل او زهرا ذکر و دعایی دارد مدد یا زینب_مدد یا زینب مدد یا زینب مدد مدد یا زینب٢ شادمان گشته دل پیغمبر بوسه زد بر رخ ماهش حیدر فاطمه خندد و گاهی گرید بیت حیدر شده امشب محشر رخ او همچون،رخ مهتاب است مدینه خوشبو از این گل شاداب است ز شوق دختر،علی بی تاب است در آغوش فاطمه در نایاب است مدد یا زینب_مدد یا زینب٢ مدد یا زینب مدد مدد یا زینب٢ شیعه امشب ز غم آزاد است شادمان در شب میلاد است زینب آمد به دنیا امشب عالم از یمن قدومش شاد است بود این دختر،حسین را خواهر علی بابا شد فاطمه گشته مادر گل امشب وا شد،ز نسل کوثر به شیعه امشب عیدی دهد پیغمبر گوشواره مداح اهل‌بیت ع:⬇️ #کربلایی_نصرالدین_حیدری🎤 🌷🌷🌷🌷

#ولادت_حضرت_زینب_س #کربلایی_نصرالدین_حیدری🎤 🌹🍃 🌷🌷🌷🌷

#ولادت_حضرت_زینب_س #کربلایی_نصرالدین_حیدری🎤 🌹🌷🌷🌷

‍ 🍂روضه دشتی ،،،آقای کریمی ،،جانسوز 😭😭😭 🍂حضرت زهرا سلام الله علیها مصیبت هایم امشب جان گدازه که مانده روی دستم یک جنازه نبیند کاش زینب روی دوشم ز تابوت بریزد خون تازه به یاد لرزه های پیکر تو گرفته لرزه پای شوهر تو به قبرت خاک می ریزم ولیکن بریزد خاک بر سر دختر تو خدا داند دلم خون گریه می کرد به عالم دشت و هامون گریه می کرد ندیدم زخم پهلو را در آن شب ولی دیدم کفن خون گریه می کرد الهی دخترت زینب بمیرد ببین تنهایی ام را ای عزیزم الهی از کنارت برنخیزم خودم با دست خود خاکت نمودم چه خاکی بعد تو بر سر بریزم الا ای چاه یارم را گرفتند گلم،باغم بهارم را گرفتند میان کوچه ها با ضرب سیلی همه دار و ندارم را گرفتند کمی از غسل زیر پیرهن ماند کمی از خون خشک بر بدن ماند کفن را در بغل بگرفت و بو کرد همان طفلی که آخر بی کفن ماند😭😭😭😭

بسم الله الرحمن الرحیم زمینه حضرت زهرا(س) افتخاری...‌ سبک،به گیسوی تومن درپیچ‌وتابم یابن زهرا... مروبانوتواز کاشانه ی حیدرشبانه دل حیدر برای ماندنت داردبهانه بگو با نو کجایی چرا ازمن جدایی گمانم فاطمه جان تومهمان خدایی تورویت نگر - تو مویت نگر گرفتار م زداغت- گل یاس من ،به جان حسن خریدارم به باغت مروفاطمه(۳)جانم__ زداغ رفتنت در پیچ و تابم فاطمه جان چرابانو نمی آیی بخوابم فاطمه جان سراغت ازکه گیرم مرو ماه منیرم مرو ترسم که آخرمن ز داغ تو بمیرم گل یاس من -به عشق حسن بمان درمان دردم گل باغ من - همه داغ من مرو دورت بگردم مروفاطمه(۳)جانم__ * _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) 😭😭😭

#زمینه #فاطمیه 🎤کربلایی نصرالدین حیدری 🖤🖤🖤🖤

روضه جانسوز شهر شام وحضرتِ رقیه سلام الله علیها _😭😭😭😭 _سید مجید بنی فاطمه 🔴➖⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️➖🔴 تمام سنگ ها بر صورتم خورد چرا که دخترت کوتاه قد بود ... مرا پایِ سر عباس می زد کسی که زجر دادن را بلد بود ... در این یک هفته مشکل در نمازم ادایِ صادِ اللهُ الصمد بود *یعنی بابا دندونام شکسته* مرا در بزم نامحرم بردند گمانم فقط یک خواب بد بود در آن مجلس که ما اصلاً نرفتیم هر آنکس که مرا آن روز زَد بود شمردم زخم هایت را به خوابم حدود یک هزار و هشتصد بود همان خشتی که هر شب بالشم شد که می دانست که سنگ لحد بود *یه اشاره کنم زود برگردم ، وَ اِلا روضه نمیخواد ، فقط همین که یه دختر بچه از ناقه اُفتاد ... بعد از ناقه هی می گفت: عمه دستم ... می گفت:رقیه مادرمم می گفت دستم ... هی می گفت عمه بازوم ، می گفت : مادرم هم می گفت بازوم ... برا همین بود وقتی از دنیا رفت، زینب یاد مادرش افتاد ، آخه رقیه هم نیمه شب از دنیا رفت،برا مادرش تشییع جنازه نگرفتن ، برا این دختر هم نگرفتن، بی بی خودشون طاقت نیاوردن ، زن غساله ای آوردن، تا این بچه رو دید گفت:من دست نمیزنم، تا علتش رو نگید چرا بدن این بچه اینقدر کبوده؟ ناله ی زینب بلند شد ، فرمود : از کربلا تا شام هر جا می گفت : بابا ! تازیانه می خورد ....* حسین .... 🖤🖤🖤🖤