4_6003575869841346432.mp3
125.8K
❣﷽❣
✔️ #سینه_زنی_امام_کاظم_ع
✔️ #سبک می آید یارم منزل به منزل
#واحد #سنتی
سوره ی نور است در کنج زندان
بسته در زنجیر شد دست قرآن
🔲باب الحوائج موسی ابن جعفر
سجاده ی او از خاک نمناک
در ظلمت محبوس شد ماه افلاک
🔲باب الحوائج موسی ابن جعفر
به ملاقاتش چه ظالمانه
دشمن می آمد با تازیانه
🔲باب الحوائج موسی ابن جعفر
نوحه خوان گشته زهرای اطهر
زینت عرش است بر تخته ی در
🔲باب الحوائج موسی ابن جعفر
یوسف زهرا افتاده در چاه
حضرت رضا آجرک الله
🔲باب الحوائج موسی ابن جعفر
(میثم مومنی نژاد)
4_6003575869841346441.mp3
172.5K
❣﷽❣
🔘 #سینه_زنی_امام_کاظم_ع
🔘 ( #واحد #شور )
🔘 #سبک منم باید برم
رضاي من بيا / تو لحظه های آخرم
چشام به اين دره /که برسی بالا سرم
بیا که بشنوی /این نفسای خستمو
ببینی تو قفس / بال و پر شکسته مو
تا آسمون ميره/ صدای ناله های من
چی اومده سرم / خبر داره خدای من
خلصنی یا ربه / دعای این شبای من
🔘« رضا رضا رضا این دم آخرم بیا»
بیا بیا ببین/چيزي نمونده از تنم
زنجیر و سلسله/ به دست و پا و گردنم
از تازیونه ی / یه ظالم یهودیه
که روی پیکرم / پُره جای کبودیه
🔘« رضا رضا رضا این دم آخرم بیا»
میخنده دشمنم به اشک چشمای ترم
از طعنه هاش داره میسوزه قلب مضطرم
دلم آتيش گرفت از ناسزا به مادرم
🔘« رضا ۳ این دم آخرم بیا»
به یاد کربلا / دوباره نیمه جون شدم
برا غم حسین / دوباره روضه خون شدم
بین دو نهر آب / با لب تشنه(وای من) کشتنش
میون قتلگاه / به زیر دشنه ( وای من)کشتنش
🔘« رضا رضا رضا این دم آخرم بیا»
بریدن از قفا / سر غریب مادرو ..
به زیر مرکبا / تن عزیز حیدرو ...
سرش به نیزه رفت / جلو چشای خواهرو ...
🔘«حسین ۳ عزیز فاطمه حسین»
(مرتضی کربلایی)
4_5816564244925123324.mp3
726.5K
❣﷽❣
✔️ #سینه_زنی_امام_کاظم_ع
✔️ #زمزمه_امام_کاظم_ع
✔️ #سبک عموجان عموجان حرم آب نداره
بیا حضرت زهرا بیا به شهر بغداد
که فرزند غریبت ز زندان شده آزاد
✔️واویلا واویلا
نگشته احترامی بر آن پیکر اطهر
تنش با غل و زنجیر به روی تخته ی در
✔️واویلا واویلا
نشانه های زنجیر به دست و گردن اوست
که آثار شکنجه چو لاله بر تن اوست
✔️واویلا واویلا
به زندان دم آخر که از نفس فتاده
به لبهای شریفش کسی آب نداده
✔️واویلا واویلا
(#میثم_مومنی_نژاد)
باشد عزای حضرت موسی بن جعفر
رضا پریشانِ پدر با حال مضطر
آه و واویلا آه و واویلا
گِریَد برایش حضرت زهرا
شال عزا بر گردن صاحب زمان است
درماتمش جمله ملائک در فغان است
آه و واویلا آه و واویلا
گرید برایش حضرت زهرا
روز عزای خامس آل عبا شد
از بنده هارون زاده زهرا رها شد
موسی بن جعفر عاقبت جانش فدا شد
زنجیر و غل از گردنش آخر جدا شد
آه و واویلا آه و واویلا
گرید برایش حضرت زهرا
بیقرار اصفهانی
خدا از ما نگیرد منت بابالحوائج را
غمِ او روضهی او صحبت بابالحوائج را
سر هر روضهای که گریه کردم سفرهای دیدم
خدا از ما نگیرد هیأت بابالحوائج را
سرِ راهش گرفتم کاسهام را کاسهام پُر کرد
گدا باید بداند عادت بابالحوائج را
کریمان چشم بر راهاند چیزِ کم نباید خواست
خدا پاینده دارد دولت بابالحوائج را
از این نان و پنیر و سبزیِ نذریِ مادرهاست
اگر این خانه دارد برکت بابالحوائج را
سلامش کردم و دیدم رضایش هم جوابم داد
خدا را شکر دارم حضرت بابالحوائج را
برای قُرب لازم بود اگر ما سجدهای کردیم
نگیرید از سرِ ما عزت بابالحوائج را
وصیت کردهام آنروز بگذارند بر چشمم
کنارِ مُهرِ تربت ، تربت بابالحوائج را
تمام زندگی مدیون این آقای مظلومیم
نمیدانیم اما قیمت بابالحوائج را
**
خدا لعنت کند سَندیِ شاهک را ، به در بگذاشت
نگاهِ دخترِ بی طاقت بابالحوائج را
سیه چال است جای یک نفر ، یعنی که حس میکرد
یقینا زیر پایش قامت بابالحوائج را
سیه چال آنقدر تاریک زهرا هم نمیبیند
کبودیهای روی صورت بابالحوائج را
برای سقفِ کوتاهش شکسته ساق پایش را
حرامی کم نموده زحمت بابالحوائج را
دعاکن زیر این زنجیرها شلاقها غُلها
نبیند دختر او حالت بابالحوائج را
نمیشد پا شود اما زِ حالش خوب پیدا بود
کسی زخمی نموده غیرت بابالحوائج را
به روی تختهای اُفتاده گِردش چار حمال است، اما شُکر
نمیبیند رضایش غارت بابالحوائج را
شاعر: جناب حسن_لطفی
|⇦•قلم سرمست کرد از...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس سیدرضا نریمانی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
قلم سرمست کرد از نام تو اوراق دفتر را
گرفته عِطر روح افزا تنی از عود و عنبر را
بدون شک گرفته حاجت خود را هر آنکس که
به خانه پهن کرده سفره ی موسی بن جعفر را
خدا در طورِ سینا با کلیمُ الله صحبت کرد
تو در قنداقه می گفتی همه اسرار داور را
اگر موسی عصایی داشت و بعد اژدهایش کرد
تو جان بخشیده ای بر پرده یک نقشِ مصوَّر را
تو را در بدترین زندان دنیا هم نگه دارند
مگر شب می تواند کور سازد نور اختر را
*فکر کردند آقا رو تو سیاه چال انداختند، این نور خاموش میشه... زن رقاصه ای رو آوردند، آقا رو اذیت کنه آزار بده به گمان خودشون، اینا هم بایستن عقب بخندن به آقا، مسخره کنند.
اصلاً کار اینا اینجوریه ایناهمه شون می خندیدند به اهلبیت، کربلا هم خندیدند، تو کوچه های کوفه و شام هم خندیدند...
اینجا هم میخواستند یه کار بکنند بخندند... این زن تا وارد زندان شد، دید موسی بن جعفر به حالت سجده، داره میگه: الهی..الهی...این زن به سجده افتاد.گفت آقاجون غلط کردم، اشتباه کردم، عوض شد...*
تو را در بدترین زندان دنیا هم نگه دارند
مگر شب می تواند کور سازد نور اختر را
تو با تیغ تَقیه در دل زندان چنان کردی
علی با ذوالفقارش کرده گویا فتح، خیبر را
خریدی درد زندان را به جان تا دور گرداند
خدا از شیعیانِ تو عذابِ روز محشر را
*نه فقط این آقا، هر نیزه ای هم که به جدش حسین می خورد، فقط می گفت: خدایا! شیعیانم... تو کوچه ها هم وقتی به مادر ما سیلی زدند...وقتی مادر ما رو پشت در سوزوندند... گفته باشه: به جای همه گریه کنای حسینم می سوزم...*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
14001207eheyat-narimaniroze2.mp3
2M
روضه وتوسل به آقا موسی بن جعفر
سید رضا نریمانی 🎤
|⇦•دواى درد بى تابى...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس کربلایی سیدمهدی حسینی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دواى درد بى تابى در اين زندان به جز تب نيست
كسى بين غل و زنجير مثل من معذب نيست
كسى غير از دو زندانبان سراغ از من نميگيرد
ميان آسمان من، ستاره نيست كوكب نيست
غروبى گريه ميكردم، به ياد دخترم بودم
اگر نامه ندادم غير خون اينجا مُرّكب نيست
پَرِ زخم، دلِ مضطر، غل و زنجير، جاى تنگ
همه اينها به جاى خود، نگهبان هم مؤدب نيست
به كه گويم سر سجاده ام خيلي كتك خوردم
كه اينسان ناجوانمردى ميان هيچ مذهب نيست
خلاصه اينكه اين شبها نگهبان بدي دارم
كه حتي دست بردار از سَرِ من نيمه شب نيست
لگد خوردم، زمين خوردم، دمادم خون دل خوردم
ولي اين چارده سالم، چنان يك روز زينب نيست
نگهبان زد مرا اما، نگهبان داشت ناموسم
زنى از خاندانم پا برهنه پشت مَركب نيست
كسى معصومهٔ من را به بَزم مِى نخواهد برد
شرابى نيست دستي نيست، چوبى بر روى لب نيست
تنى دور از وطن دارم، ولى چندين كفن دارم
شبيه جد عطشانم، تن من نا مرتب نيست
#شاعر:محمد جواد پرچمی
*علی بن محمد نوفَلی میگه : وقتی هارون الرشید مأمور فرستاد دنبال موسی بن جعفر آقا مشغول نماز بود.
نوشتن بیست و یک نفر آقا رو دوره کردن یکی عمامه از سرش انداخت، یکی سجاده از زیر پاش می کشید، چنان آقا با صورت به زمین افتاد محاسنش به خون خضاب شد، مگه چهجوری انداختند روی زمین؟ دیدن شروع کرده به گریه کردن، هارون صدا زد: یا موسی! براچی داری گریه میکنی؟ شماها آستانه تحملتون بالاست؟! فرمود: برا خودم گریه نمیکنم، یادِ مصیبتای جدم ابی عبدالله افتادم...
عجب دنیايی است، عجب رسمیه، هرکس تو این عالم باب الحوائج شده وقتی میری نگاه میکنی میبینی اونایی که به مقام باب الحوائجی رسیدن، اونهایی بودن که بد جوری دست و پازدن، اونهایی بودن جون دادنشون فرق میکرد با بقیه...
یه باب الحوائج علی اصغر بود، ابی عبدالله دید این بچه داره سخت دست و پا میزنه، خنجر رو برداشت گوشه ی قنداق رو پاره کرد گفت: حالا دست و پا بزن... یه باب الحوائج اینجوری دست و پا زده...
یه باب الحوائج هم کنار نهر علقمه، ابی عبدالله تا رسید، نوشتن: دید عباس هی میخواد پاهاش روجمعکنه، امام اومده بالا سرش، خجالت میکشه جلوی ابی عبدالله پا نشده، نوشتن:"اِرْتَجَحُ جَسَدَه" دیدن از خجالت بدن عباس داره میلرزه... یه باب الحوائج هم اینجوری بود....
اما من بمیرم برا اون آقایی که تو قعر سیاه چال هرچی اومد دست و پاش رو تکون بده این غل و زنجیر اجازه نداد...*
هربلایی سرم آمد کفنم دست نخورد
وقت تشییع تنم پیروهنم پاره نشد
ساق من خم شده اما تن من کامل بود
قدر انگشت بریده بدنم دست نخورد
صَلی اللّه عَلیک یا مَظلوم
صَلی اللّه عَلیک یا سَیدنَا الْعَطشان
صَلی الّله عَلیک یا سَیِدنَا العُریان
گریه زیاد کردم روضه زیاد خوندم
پشت سرت خیلی وَ اِن یَکاد خوندم
وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا
نیزه فرو شد به تنت
وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا
خودت بگو از کفنت
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜
.
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ...
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبیت برم آقا...
🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...
(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)
خدا ميدونه تو این سالها...
چقدر به امام رضا سخت گذشت...
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت...
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی...
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت...
اما...بلاخره یک روز خبر دادند...
گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...
شاید شیعیان خوشحال شدند...
اومدند پشت درب زندان ایستادند...
منتظرند...
بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو میبوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم...
یک نفر گل آورده...
الهی امید کسی نا امید نشه...
یکدفه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
📚#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون...
ای وای... ای وای...
🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند...
جنازه آقا رو تحویل گرفتند...
با احترام کفن کردند...
روی دست شیعیان...
تشییع جنازه باشکوهی شد...
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...
اما عرضه بداریم...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند...
صدا زدند...
اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب تاختند که...
استخوانها شکست...
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
#شهادت_امام_کاظم
👇