#سبک_2_محرم
#زمزمه
#حضرت_قاسم
دلم خونه عمو جونم
رسیده روی لب جونم
ولی خندونِ خندونم
مثه اکبر تو مِیدونم
برا تو میچکه خونم
بابام خوش حاله، می دونم
اگر خوردم زمین محکم
اگر پاشیده ام از هم
نفس حبسه توی سینم
ولی خندونِ خندونم
آه، نگو پیش چشمام پانکش قاسم
آخه دست من نیست پای ناسالم
*********
عمو غصه نخور میرم
از این دنیای بد سیرم
غمت کرده منو پیرم
از این تنهایی دلگیرم
اگرچه زیر شمشیرم
شبیه زهرا میمیرم
نگاه کن زخمیه پهلوم
ورم کرده روی بازوم
شکسته گوشه ی ابروم
ولی خندون خندونم
آه، فقط از دور، شیرن! دشمنا در جنگ
مراقب باش آخه میزنن باسنگ
#سبک_2_محرم
#زمزمه
#حضرت_علی_اصغر
امان از ظهر عاشورا
چه داغ و خشکه این صحرا
تبت رفته چه قدر بالا
گل انداخته تنت حالا
چه بی حالی تو! واویلا
گلم لالا گلم لالا
بگیر انگشتمو مادر
بذار آروم بشم آخر
نمونده جون برات اصغر؟
گلم لالا گلم لالا
آه، لبای خشک تو باز ترک خورده
یکی میگفت انگار اصغرم مرده
************
نزن لب روی لب، جونم
نشو خیره به چشمونم
نکن خون بر دل خونم
ببین دستای لرزونم
بذاری سر روی شونم
برات لالایی میخونم
چرا مادر نمیخوابی؟
میدونم تشنه آبی
تو که از اشک سیرابی
گلم لالا گلم لالا
آه، خدا رو شکر فعلا بین آغوشی
گمونم خوابیدی، یا که بیهوشی؟!!
#سبک_2_محرم
#زمزمه
#حضرت_علی_اکبر
یه بار دیگه بگو: بابا
بگو ، که مُردم از غمها
منو تنها نذار حالا
نه حالا ،نه، نه تو غوغا
تو افتادی روی صحرا
بلنده خنده ی اعدا
نگا به این قَدِ خم کن
یه کم از بار غم کم کن
بیا رحمی به حالم کن
یه بار دیگه بگو: بابا
آه، بزرگت کردم من تا عصا باشی
نه این که تو زیرِ دست و پا باشی
**************
نکن خس خس علی اکبر
برام بَسّه شدی پرپر
کجاس اون حیدری پیکر؟
چه شد اکبر، شدی اصغر؟
چه طور میشه کنم باور
که کشتن شِبه پیغمبر
جوانان بنی هاشم
شدم خیلی کمک لازم
دارن کِل می کِشن دائم
بلنده خنده ی اعدا
آه، چه طور میشه جمع کرد ارباً اربا رو
نظر کردن بابا قد و بالاتو
#سبک_2_محرم
#زمزمه
#حضرت_اباالفضل
دلم گرمه تو رو دارم
بلند شو ای علمدارم
کیه غیر از تو غمخوارم؟
تویی تنها کس و کارم
یعنی بازم عزادارم؟
برادر بی تو بی یارم
جواب بچه ها بامن
رباب و دخترا با من
تموم ماجرا با من
بلند شو ای علمدارم
آه، یه عمری گفتم با من تو راحت باش
چی شد آخر گفتی یااخا، داداش؟
*********
نکش رو خاک بازوت و
نکش در خاک و خون موت و
چه سخته دیدن روت و
شکاف بین ابروت و
به یک سو تیر، یک سو تو
تموم تیرها رو تو
اگر میشه پاشو عباس
تو لااقل نرو عباس
حرم گرمه به تو عباس
بلند شو ای علمدارم
آه، نباشی خیلی سخت میگذره داداش
آخه خیمه پر از دختره داداش
#سبک_2_محرم
#زمزمه
#شب_عاشورا
عزیزم، زینبم، آروم
نذار اشکات بشن معلوم
نگاه طفلای معصوم
به تو خیره شده خانوم
نگو داداش بمون پهلوم
شدم از زندگی محروم
میترسم جون بدی آخر
بسه، این قدر نزن بر سر
بسه، لاغر شدی خواهر
عزیزم، زینبم، آروم
آه اگرچه شام، شامِ آخره زینب
تموم سختی ها میگذره زینب
**********
اگر رفتم صبوری کن
میون غم صبوری کن
با نامحرم صبوری کن
زدن محکم صبوری کن
با قدّ خم صبوری کن
تو بی همدم صبوری کن
شدم پرپر صبوری کن
شدم بی سر صبوری کن
و یا بدتر صبوری کن
عزیزم، زینبم، آروم
آه من و ده تا مرکب، باز صبوری کن
تو و جونی بر لب، باز صبوری کن
Ali.Fani-Aboalfazl.Alamdaram 128.mp3
2.26M
#سبک_2_محرم
تمام اشعار سبک ۲ محرم به همین سبک خوانده میشوند
#سبک_1_محرم
#واحد
#زمزمه
#حضرت_مسلم
بمان حضرت پور خیرالنسا
بمان یادگار شه لا فتی
بمان علت ناله ی مجتبی
بمان بین مروه، میان منا
به جان عقیله، تو حاجی نیا
نیا اشک سهم بصر میشود
نیا کربلا پر خطر میشود
دعای بلا بی اثر میشود
کنون کوفه پر از خبر میشود:
امیرم ز کعبه رسد کربلا
(به جان عقیله، تو حاجی نیا)
همین ها که حرف از شما میزنند
بدان پشت پا بر وفا میزنند
همه سنگ سوی خدا میزنند
همه از قفا بی هوا میزنند
زیادند این مردم بی حیا
(به جان عقیله، تو حاجی نیا)
ز وقتی که بر حق جسارت شده
علی کشتن انگار عادت شده
به نام علی باز اهانت شده
نی و خنجر و تیغ غارت شده
علی های خود را رسانی کجا؟
(به جان عقیله، تو حاجی نیا)
همه اهل بیت شما با وقار
همه روی دوش ملائک سوار
همه پاک و سرمست، دور از غبار
همه دختران، حوریه، چون بهار
به گوش رقیه رسد ناسزا
(به جان عقیله، تو حاجی نیا)
#سبک_1_محرم
#واحد
#زمزمه
#ورود_به_کربلا
چرا گشته قلبم دوباره حزین؟
چرا دشمنت آمده در کمین؟
چرا راه را بسته اند این چنین؟
مدینه چه خوب است ای نازنین
هراسانم از محنت این زمین
برادر بیا ترک صحرا کنیم
چرا باید امروز و فردا کنیم؟
روا نیست ما خیمه برپا کنیم
بیا فکر گل های زهرا کنیم
چه حالی شده خواهر تو! ببین
(هراسانم از محنت این زمین)
عجب لاله هایی! چه والا مقام
بُود کاروان پر ز حیدرمرام
همه قدسیان، کاروان را غلام
در اینجا خوشی ها ندارد دوام
نیفتد زمین شیر ام البنین؟
(هراسانم از محنت این زمین)
تو هستی که هستیم ما محترم
بیا کم نکن سایه ات از سرم
پر از اضطرابم، پناه حرم!
نیاید نباشی دمی در برم
الهی نگویی که هل من معین...
(هراسانم از محنت این زمین)
نگاهی نما دشمن و لشگرش
نگاهی نما اصغر و مادرش
نگاهی نما دختر و معجرش
بلا در بلا در بلا، آخرش
منم روی محمل، تو نیزه نشین
(هراسانم از محنت این زمین)
#سبک_1_محرم
#واحد
#زمزمه
#حضرت_رقیه
بیا داغ تو کرده مویم سپید
بیا که سه ساله ز عالم برید
بیا دخترت مثل مادر خمید
بیا تا عدو نام من را شنید
دگر جان من بر لبانم رسید
اگر سوخته مو، فدایت پدر
و بشکسته پهلو، فدایت پدر
من و درد زانو، فدایت پدر
من و چشم کم سو، فدایت پدر
دلم بر تماشات دارد امید
(دگر جان من بر لبانم رسید)
نبودی به زخمم نمک میزدند
لگد بر تنِ پُر ترک میزدند
نگویم چگونه کتک میزدند
بدان سخت بر دخترک میزدند
نگویم چگونه ز گوشم کشید...
(دگر جان من بر لبانم رسید)
از آن دم که خوردم به دیوار شام
ندانی چه دیدم ز آزار شام
تمسخر، جسارت، و اغیار شام
چه ترسیده بودم که بازار شام
یکی تا مرا دید گفت از خرید
(دگر جان من بر لبانم رسید)
چه سخت است لکنت زبان دارم و
تنی پر ورم، نیمه جان دارم و
بهاری نه. حالا خزان دارم و
ولی یاد آرام جان دارم و
چرا گشته ای ای پدر ناپدید؟
(دگر جان من بر لبانم رسید)
#سبک_1_محرم
#واحد
#زمزمه
#شیران_زینب
اَلا زین دوش پیمبر حسین
بر عالم تویی سایه گستر حسین
کنیزت منم ای برادر حسین
دو گل های من نیز نوکر حسین
اجازه بده جان مادر حسین
شده رو بیاندازم و رد کنی؟
مرا راهی رفت و آمد کنی؟
چرا قلب خود را مردد کنی؟
سزا نیست با عاشقان بد کنی
کن اما اگرهات کمتر حسین
(اجازه بده جان مادر حسین)
مراعات داغ دلم را نکن
تو فکر من و بار غم را نکن
دگر تنگ راه کرم را نکن
تقاضای صاحب علم را نکن
قمر کرده شان یک تکاور حسین
(اجازه بده جان مادر حسین)
بده بر یلانم زمان صعود
ز وقتی شنیدند کوچه چه بود
شنیدند پهلو و روی کبود
شده قاتل جانشان یاد دود
در و آتش و میخ و بستر حسین
(اجازه بده جان مادر حسین)
گمان میکنی در چه حالی شوند؟
خبردارِ بشکسته بالی شوند
زن و دخترانت هلالی شوند
اگر ناظر دود شالی شوند
من و نیزه ای در برابر، حسین...
(اجازه بده جان مادر حسین)
#سبک_1_محرم
#واحد
#زمزمه
#عبدالله_ابن_حسن
تو را من کنون سرپرستم، بمان
نگو از جهان دست شستم، بمان
نبین دشمن بت پرستم، بمان
ببین عمه را، دیده بستم، بمان
(بده دست خود را به دستم، بمان)
نگو که عدو میزنند و بمان
نگو بر عمو میزنند و بمان
نگو با وضو میزنند و بمان
نگو بر گلو میزنند و بمان
برای کمک تنگدستم، بمان
(بده دست خود را به دستم، بمان)
تو هم گر رَوی آسمان، مرد من!
چه گویم دگر در جواب حسن
نبین تکه تکه شده آن بدن
هنوزش کمی مانده بر تن کفن
(تو ماندی برایم که هستم، بمان
بده دست خود را به دستم، بمان)
می آیند گودال، جانم! نرو
شود شاه پامال، جانم! نرو
نشو بی پر و بال، جانم! نرو
اگر رفتم از حال، جانم! نرو
اگر روی تپه نشستم، بمان
(بده دست خود را به دستم، بمان)
تویی یادگار پیمبر، بمان
شوی مثل قاسم تو پرپر، بمان
چگونه بگویم؟ تو دیگر بمان
بدانم نمی مانی آخر، بمان
طناب دو دستت گسستم، بمان
(بده دست خود را به دستم، بمان)
#سبک_1_محرم
#واحد
#زمزمه
#حضرت_قاسم
شتابان شدی سوی خیرالعمل
ز تو زنده شد خاطرات جمل
انا ابن الحسن گفتی و در جدل
حریفت نشد زور آن مرد یل
شهادت برای تو مثل عسل
دمار از حرامی درآورده ای
حسن را به این لشگر آورده ای
همه آرزویش برآورده ای
به درگاه خالق سر آورده ای
نشاندی به صف های دشمن گسل
(شهادت برای تو مثل عسل)
تو را یوسف من نظر کرده اند
همه گرگ ها را خبر کرده اند
تو را سنگ باران اگر کرده اند
حسودند، با کینه سر کرده اند
عسل میچکد گیرمت در بغل
(شهادت برای تو مثل عسل)
برای تو وقت وصال آمده
تو را زندگانی محال آمده
به پای دو ابرو هلال آمده
بس است این قَدَر خون به بالا مده
به پیشم چنین پا نکش لااقل
(شهادت برای تو مثل عسل)
چه قدی کشیدی! رشیدی گلم
نگفتم نرو روسفیدی گلم
تو را دوره کردند، دیدی گلم؟
تو هم مثل اکبر پریدی گلم
ز کرب و بلا این بود ماحصل
(شهادت برای تو مثل عسل)