4_5897880036106570042(1).mp3
7.44M
متن مداحی
لالاکن دخترم دورت بگردم
لالا کن خسته ای عمه میدونه
یه دنیا غم توی چشمات اسیرن
لالا کن دنیا اینجور نمیمونه
برات قصه بگم خوابت بگیره
بگم از بحر خوبی های حیدر
شاید یادت بره این لحظه ها رو
شاید بیرون بیای از فکر معجر
من هر کاری میکنم آروم نمیشی
دلت خونه برات عمه بمیره
اگر نازت نکردم سوخته موهات
عزیزم میدونم دردت میگیره
عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیه
لالاکن دخترم دورت بگردم
لالا کن خسته ای عمه میدونه
یه دنیا غم توی چشمات اسیرن
لالا کن دنیا اینجور نمیمونه
بمیرم برات هر بار گریه کردی
اومد اشکات روی زخمای گونه ات
تو اینقدر دست به پهلو هات گرفتی
دیگه میشناسمت با این نشونت
بیا و سر روی شونه ام بزار که
یکم آروم بشه قلب دوتامون
بزار دستاتو توی دستای عمه
تموم میشه یه روزی این غصه هامون
عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیه
تو اینقدر داد زدی بابا کجایی
دیگه توی صدات جوهر نداری
همش میری یه کنج آروم میشینی
ولی من که میدونم بی قراری
شبا از بس که موندی تو گرسنه
بمیرم رنگ رخسارت پریده
نمیشه باورم که مثل مادر
با این سن کمت موهات سپیده
چقدر سخته برام وقتی میبینم
روی دستای تو رد طناب
عزیزم موندی اینقدر زیر آفتاب
رنگ صورتت مثل ربابه
عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیه.
ذاکرینالحسین.mp3
4.43M
#حاج_مهدی_رسولی
دستامو بگیر آقای دلم
این بار اومدم با پای دلم
با تو خودمو پیدا میکنم
چشمامو برات دریا میکنم
خودم و نوکر در خونت شمردم
تموم خونواده مو به تو سپردم
آقا اگه یه وقت هایی جونی کردم
تودستمو گرفتی من زمین نخوردم
زیر علمت من قرصه دلم
اما شب و روز میپرسه دلم
کی میشه بازم پیش تو بیام
حتی یه نفس واسه یه سلام
همیشه توی سختی ها بودی کنارم
با حسرت زیارتت تنها نزارم
بیاودستمو بگیر بریم زیارت
میدونی توی این فراق توم کارم
من روضه هایت را رها نمی کنم
من اگر ازتو دور افتم،از بین میرم
هرروز نان و نمک را خورده ام
ای کاش دلت کمی برای من بسوزد
دلم خون است؛ولی سرتو سلامت
آتش گرفته ام؛ولی سرتو سلامت
به چه کسی بگویم که دلتنگ توام حسین جان؟
کربلا برایم حسرت شده؛ولی سرتو سلامت
دست هایت را به اشک هایم بکش
مرا به خال خود رهانساز
فکری به حالم کن آقا
و نگذار در این احوال بمانم
انگار اصلا صدایم به تو نمیرسد
نوکرت را بغل کن واو را به سخن بگیر
به خدا حرف دلم همیشه این است
آیا میشود برای تو بمیرم؟اما چشمم آب نخورد
هم دستت زخمی است و هم سرت
هم خواهرت زخمی است و هم برادرت
ابر غمها آسمان زندگی خواهرت را گرفت
و داغ برادر خانه خرابش کرد
وقتی که آب خواستی،با سنگ جوابت را دادن
مگه بی کس و کار بودی که غارتت کردند؟
هرکس که آمد و رفت به تو زخمی زد
خواهرت برایت بمیرد که سه ساعت تمام آزار دیدی
AUD-20220902-WA0005.mp3
15.57M
آی.آی........بابا....باباااااا..
قلب تو از سنگه.
دست از سرم بردار.🙏🏻😭
کشتی من و پاتو.
از مجعرم بردار.🙏🏻😭
دستات چه سنگینه.
تا میزنی هر بار.
این قول و زنجیرو..
از گردنم بردار..🙏🏻😭
من مو سپیدم نزن. نزن🙏🏻🙏🏻
بچه شهیدم نزن نزن🙏🏻
اصلا میفهمی سه سالمه.؟ بابا ندارم نزن نزن🙏🏻🙏🏻😭
موهامو سوزوندی..
بستت نبود انگار😔😔🥹
دنبالم افتادی..
دست از سرم بردار🙏🏻🥹
چشمام نمیبینه 🥹
بس که هولم دادی🥹
گوشواره رو دیدم اون روز توی بازار🥹
عمه میبینه نزن. نزن🙏🏻 گریه اش میگیره نزن نزن🙏🏻😭
هر کی رد شد حتی. نگفت🥹
بچه میمیره نزن نزن
اون شب که خوابم برد. مردم من از دوری.
بابامو میخواستم ..
اما نه اینجوری🥹
سر غرق خون بود و.. دندونشم خونی🥹🥹
موهاشم انگار که. سوزونده بود خولی🥹
تو رو بازار زدن زدن
من رو تو انتظار زدن زدن
چشمات به من بود رو نیزه ها من رو که هربار زدن زدن🥹🥹
#تنور_خولی
چه شبی میگذرد در دلِ پنهانِ تنور
سر خورشید شده گرمی دُکانِ تنور
این چه نوریست تنور از نفسش روشن شد؟!
این چه داغیست که آتش زده بر جانِ تنور؟!
دیشبی را شهِ دین در حرمش مهمان بود
امشب ای وای سر او شده مهمانِ تنور
با سرش صاحبِ این خانه، به نانی برسد
کیسهها دوخته و سکه شده نانِ تنور
چه بلایی سر نیزه به سرش آوردند؟!
که پناه از همه آورده به دامانِ تنور
سر شب نانی اگر پخته شده باشد، پس
نیمه شب رفته سرش در دلِ سوزانِ تنور
شأنِ «برداً و سلاما» ست نزولِ سر او
که فرود آمده از نِی به گلستانِ تنور
تا قیامت وسطِ شعله بسوزد کمِ اوست
بیش از اینهاست در این فاجعه تاوانِ تنور
✍ #محمد_رسولی
#تنور_خولی
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
بالا گرفت شعلهی داغ تو با تنور
تاج سرم، سر تو کجا و کجا تنور
باید خدا بخیر کند انتهاش را
وقتی که هست سهم سرت ابتدا تنور
خولی امان نداد سرت را بغل کنم
حالا به جای من شده حاجتروا تنور
خولی نداد پاسخ این پرسش مرا
آخر میان این همهجا، پس چرا تنور؟!
زد روی صورتش زن خولی همینکه دید
افتاده ردِ خونِ گلویِ تو تا تنور
کاری که با تن تو سه روز آفتاب کرد
آورد یک شبه به سرت آن بلا تنور
در کربلا نبود اگر از غذا خبر
در کوفه بود منزل تو از قضا تنور
خاکستری که بر سر و رویت نشسته است
کار عجوزهی سر بام است یا تنور؟!
حجم سر تو کم شده و داد میزنم
ای بی وفا زمانه و ای بی حیا تنور
نانی نخوردهایم به یاد سرت حسین
هر جا که دیدهایم من و بچهها تنور
جز روی دامنم همه جا سر گذاشتی
نیزه... درخت... طشتِ طلا... زیر پا... تنور...
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
4_5940353925474423010.mp3
1.84M
❣﷽❣
🔘 #سینه_زنی_امام_حسین_ع
🔘 #آقای_میرداماد
چقدر دنیاتون کوچیکه دلم میسوزه براتون
کجاست پیغمبر ببینه عوض شد رنگ دلاتون
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
اگه پیشتون ندارم احترام
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
به خدا خنده نداره گریه هام
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
بچمو سر میبُرید جلو چشام
داره برکت از دستتون میره
وقتی میفهمید که دیگه دیره
🔘هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی
تو گودالم دارم حتی غم فردای شمارو
بترسید از آه اونکه نداره غیر از خدارو
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
اگه تأثیری نداره ناله هام
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
که منِ حسین به زیر دست و پام
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
که یه پیرهنم نمیذارید برام
ناله ی مظلوم دست و پاگیره
🔘هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی
غم این دستای سنگین منو از پا در میاره
یه زن با یه مرد جنگی براتون فرقی نداره
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
واسه اینکه نگران خیمه هام
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
که اسیری میره ناموس امام
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
دور زینب میشه ازدحام
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#امام_حسین_علیه_السلام
#دیر_راهب
ای جمال ملکوتی! که چنین زیبایی
تو مه چارده یا مهر جهانآرایی؟
ای مه منخسف! آیا ز شبستان که ای؟
کامشب از مهر و وفا، شاهد بزم مایی
پر زند فوج مَلَک تا به فلک از در دیر
ز پی عرض سلام تو؛ مگر عیسایی؟
سالها در طلبت، روزشماری کردم
به امیدی که شبی در بر من بازآیی
آمدی امشب و آن هم به سر امّا افسوس!
که مرا در خور شأنت نبُوَد مأوایی
خون مظلومیات از هر طرفی میجوشد
تو مگر، ای سر ببْریده! سر یحیایی؟
زآن چه در خواب نمودند مرا، دانستم
تو حسین بن علی، نور دل زهرایی!
من سرت را به یکی بدرهی زر، بسْتاندم
به خدا! کس نکند بهتر از این سودایی
از رُخت، پرتو اسلام به دل تافت، مرا
من مسلمان شدم و خود تو مرا مولایی
شویَم از اشک و دهم جای تو، در خانهی دل
چون مرا نیست جز این خانهی ویران، جایی
سر خونین تو را بر سر سجّاده نهم
که تو مجلای حق و قبلهگه دلهایی
دولت وصل تو، پاداش عبادات من است
وه! چه نیکو است، نمازی که تواَش معنایی!
لب خشک تو، حکایت کند از تشنگیات
ای که لبتشنه شهید از ستم اعدایی!
وحشت از عالم برزخ چو «مؤیّد» دارم
خوش بُوَد گر ز عنایت، غم ما بزْدایی🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
#امام_حسین_علیه_السلام
#دیر_راهب
کنارِ دِیر، شَبی اِزدحام را دیدم
وَ جِلوه گر، سَرِ ماهی تَمام را دیدم
میانِ بَزمِ شَرابی، در آن سیاهیِ شب
به روی نیزه سَرِ یک اِمام را دیدم
شَبیهِ حضرتِ عیسی اَگَر سُخَن می گُفت
وَلی تَفاوُتِ هَر دو کلام را دیدم
به پاره ی دِلِ پِیغمبَر اَز هَمین مَردُم
نَهایتِ اَدب و اِحترام را دیدم!
به دین و مَذهبِ خود هَم عمل نِمی کردَند
نَتیجه های غَذایِ حَرام را دیدم
وَ دَر اِزای سَری، هَستیِ خودم دادم
حَریص بودنِ این خاص و عام را دیدم
به لُطف و بَرکتِ این سَر، شُدَم شَهیدِ حُسِین
وَ روی "عِشق عَلیهِ السَّلام" را دیدم🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
#امام_حسین_علیه_السلام
#دیر_راهب
دید از دور مسیحا نفسی میآید
دید با قافله فریادرسی میآید
صحنهای دید در آن قافله اما جانکاه
بر سر نیزه سری دید، سری همچون ماه
این سر کیست که اینقدر تماشا دارد؟
صوت داوودی و انفاس مسیحا دارد؟
از سر هر مژهاش معجزه بر میخیزد
با طنینش همه آفاق به هم میریزد
با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه
به ادب نافهگشایی کن از آن زلف سیاه
گرچه این شیوۀ رندان بلاکش باشد
حیف از این زلف که بر نیزه مشوش باشد
با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه
پاره پاره دلش از داغ لب پرپر ماه
گفت ای جان جهان نذر غمت! جانم باش
امشبی را ز سر لطف تو مهمانم باش
ماه را همره خود با دلِ بیتاب آورد
نذر لبهای ترک خورده کمی آب آورد
خون از آن چهره که میشُست، دلش خون میشد
حال او منقلب و دیده دگرگون میشد
اشک در چشم پر از شیون راهب میخواند
روضه میخواند از آن اوج مصائب میخواند
روضه میخواند: همه عمر در این چرخ کبود
بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود
نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند
یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند
آه از سوز و گدازی که در آن محفل بود
عشق میگفت به شرح، آنچه بر او مشکل بود
گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو!
کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو!
ناگهان ماه، چه جانکاه دمی لب وا کرد
محشری در دل آن سوختهدل، برپا کرد
گفت: من کشتۀ لبتشنۀ عاشورایم
زینت دوش محمد، پسر زهرایم
دید راهب به دلش شعله و شور افتادهست
شعلۀ آتشی از نخلۀ طور افتادهست
تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند
ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند
صورتش را به روی صورت خونین حسین...
و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آیین حسین...🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
در ماتمی بی انتها با چند کودک
تنها رها کردی مرا با چند کودک
یک خیمه ماند و یک بغل دلواپسی و
من ماندم و این ماجرا با چند کودک
هی چهره ات را در سرم تکرار کردم
هی گریه کردم بی صدا با چند کودک
وقتی صدای داد و بوی دود آمد
دیدی چه کرد آن شعله ها با چند کودک؟!
تا پرده خیمه به یکسو رفت دیدم
خورشید روی نیزه را با چند کودک
می خواستم پنهان کنم اما رقیه
زل زد به سرهای جدا با چند کودک
یک باره سمت خیمه هامان حمله کردند
من مانده بودم زیر پا با چند کودک
سیلی زدند و معجر از سرها کشیدند
با من قبول اما چرا با چند کودک؟
وقتی سرت با من تنت از من جدا بود
راهی شدم از کربلا با چند کودک
ای کاش می دیدی که در کوفه چه کردند
مردم میان کوچه ها با چند کودک
در راه هم گویی هزاران حرف دارند
با صورت خونی بابا چند کودک
لب تشنه خواهر فقط لب تر کن امروز
باید بیایم تا کجا با چند کودک؟!🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
#امام_سجاد_مدح
#امام_سجاد_شهادت
بیرون زده از خیمه چه نوری، چه امامی
بیرون زده در روز، عجب ماه تمامی
میآید و در راه قیاماً و قعودا
گامی به زمین خورده و برخاسته گامی
میآید و پیشانی او صبح، چه صبحی
میآید و پیش نظرش شام... چه شامی
شمشیر به دست آمده لبیک بگوید
بیآنکه بگوید پدر از جنگ، کلامی
او تشنۀ سیب است، چه سیبی، چه نصیبی
این بوی حبیب است، چه عطری، چه مشامی
یک مرد به جا مانده، چه آغاز غریبی
یک مرد به جا مانده، عجب حسن ختامی
دلها همه هستند اسیرش، چه اسیری
شاهان همه هستند فقیرش، چه امیری
با تشنه لبان دم زدن از آب، عذاب است
شرمندهام از رویت اگر قافیه آب است
شرمندهام از روی تو تنها نه فقط من
از شرم تو بر صورت خورشید، نقاب است
زینب سر بالین تو با گریه نشسته
تر کردن پیشانی بیمار، ثواب است
در خیمه برای عطشت نیست جوابی
از خیمه که بیرون بروی تیر جواب است
درد تو به تشریح، مضامین مقاتل
آه تو به تفسیر، خودش چند کتاب است
چشمان تو بستهست، عجب روضۀ بازی!
با تربت گودال که سرگرم نمازی
ای هر سخنت هر عملت آیۀ قرآن
ای کوثر جاری شده در سورۀ انسان...
هر سجدۀ تو یک شب یلدای خلایق
هر ذکر تو یک سنگ به پیشانی شیطان
در گودی و بر نیزه و در طشت چه دیدی؟
ای موی تو هر سال در این ماه پریشان؟
بر پشت شتر، در غل و زنجیر چه دیدی؟
ای بی سر و سامان شدۀ سر به گریبان!
در قصر چه کردند؟ چه دیدی؟ چه شنیدی؟
ای روضۀ سر بسته در این مصرع عریان!
افتادهای از پشت شتر از غم سرها؟
با نیزه رسیدهست به این شهر، خبرها🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
شاهان کربلا - سید محمد هدایت و علی زارع.mp3
13.86M
شاهان کربلا
مداح : سید محمد هدایت و علی زارع
@@@@@
مولانا سلطان العاشقین
نرجوهُ بالآهِ و الحَنین
أُرزقنا فى الحشر یاحسین
أَسراباً نأتیک طائعین
یانورَمن نورٍ من نور
وِتر الجبارِ الموتور
یا سِر العجازِالمستور
و یا صاحبى الأوفىٰ حسین
من الدرّ المصفَى حسین
وصل الله على الباکین على الحسین
.............
مولانا عباس ابن علی
فرزند ارشد ام البنین
فرموده آقا جونم حسین
رزقت رو از برادرم بگیر
ای اعجاز نور خدا
ای غیرت خون خدا
ای دستانت از تن جدا
تو ای مشکُ و دستانت پر آب
علمدار و ای درِّ نایاب
.............
دعواتى فى العزا مقضیّه
بالزهرأ الراضیهٔ المرضیهٔ
حاجاتى کُلُها یا الله
للمهدى القائم المهدِّیه
یا صاحب الأمرالعجل
ؤیا باعثاً فینا الأمل
یا راعیاً لا ما هَمَل
و یا طالباً ثارالحسین
تَقٕبَلّنا فى خطِّ الحسین
وصل الله على الباکین على الحسین
#مداحی_ماندگار
#امام_حسین