Javad Moghadam - Dadash Asgharam (128).mp3
5.54M
داداش اصغرم بیتابی چرا خواهرت الهی بمیره
چشمامو ببین به جون بابا گریه کنی گریم میگیره
غصه میخوره مادرت رباب شرمندت شده شیر نداره
چند روزه الآن که نخورده آب مادرت که تقصیر نداره
گریه میکنی گرفته صدات از توی نگات غم میریزه
خیسیِ چشات خشکیِ لبات خیمه گاه رو بر هم میریزه
عمو رفته آب بیاره ، این دیگه نشد نداره
میرسه با مشک پُر آب اگه حرمله بذاره
... لالایی لالای لالایی ، لالایی لالای لالایی ...
معلومه چقدر تشنته علی خدا کنه طاقت بیاری
لالایی برات میخونم ولی نمیخوابی و بیقراری
داری خودتو میندازی زمین از میون گهواره داداش
فهمیدی عموت از بالای زین افتاد و نشد پاشه از جاش
دیدی آخرش چطور حرمله نذاشت که عمو آب بیاره
دیگه از فلک نداریم گله حتی اگه بارون نباره
تو هر خیمه گفت و گومه ، بعد از عمو آب حرومه
کار خودشونو کردن دیگه کارمون تمومه
... لالایی لالای لالایی ، لالایی لالای لالایی ...
رو دست بابا میری از حرم نازنین گلم ای عزیزم
با اشکای این چشمای ترم به پشت سرت آب میریزم
عجله نکن ای برادرم تا گل روتو ببوسم
منم خواهرم میخوام اصغرم زیر گلوتو ببوسم
تیری که زدن تو چشم عموت برای تو چشم انتظاره
بمیرم برات نازکه گلوت طاقت سه شعبه نداره
اومده سه شعبه انگار ، هم دستی کنه با مسمار
ای محسن کربلایی داداشی خدانگهدار
... لالا لالایی لالا لالایی ، لالا لالایی لالا لالایی
سلامتی و ظهور آقا امام زمان صلوات
#بدیمه_در_موج_خون
#نوحه_حضرت_علی_اکبر_مازنی
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭
بَدیمه در موج خون «۲»
دس و پا زو مه جوون
علی بال بال زو و من «۲»
نـاله زومـه بـی اَمون
بَدیمه بُورده مه آسمون ماه
بعین مه داد بَرسین
به جای نفس دَرمه کَشمه آه
بعین مه داد بَرسین
داغ جوون هسه پِرسّه جانکاه
بعین مه داد بَرسین
دیگه گوم بَکردمه خیمه ی راه
بعین مه داد بَرسین
بَدیمه خون میون «۲»
دس و پا زو مه جوون
جوونا جوونا مه داد بَرسین
داغ پسر بدیمه
بعین روزگـار مـره بَـوینین
داغ پسر بدیمه
مره داغ بَـزونه این قوم لعین
داغ پسر بدیمه
علی اکبر ره تـا خیمه بَـورین
داغ پسر بدیمه
بَیته ایـن داغ مـه اَمـون«۲»
دس و پا زو مه جوون
بَـوینین جفای قـوم دغـا ره
دیگه بی اکبرمه
بَـزونه پیغمـبر کـربـلا ره
دیگه بی اکبرمه
دس دامن گیرمه جان خدا ره
دیگه بی اکبرمه
بی علی اکبر نِخوامه دنیا ره
دیگه بی اکبرمه
اَمـان از داغ جـوون «۲»
دس و پا زو مه جوون
تا خزان بَدیمه من شه ثمر ره
به خدا بَمردمه
پاره پاره در خون پاره جگر ره
به خدا بمردمه
بَدیمه خاک سر قـرص قمر ره
به خدا بمردمه
دس و پـا بـزوعنِ شه پسر ره
به خدا بمردمه
از جفـای قـوم دون «۲»
دس و پا زو مه جوون
از داغ پسر مه دل تَش وِشنه
چنّـه بلا بدیمه
چتی وداع بَـوّم دل نکشـنه
چنـه بلا بدیمه
مـره قـاتل خَـنّه زَنّـه اِشـنه
چنـه بلا بدیمه
این مصیبت آخر مـره کِشـنه
چنـه بلا بدیمه
مـره ایـن نَیّـه گمـون «۲»
دس و پا زو مه جوون
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭
#علی_اکبراسفندیار_مداح
1720857438048_-2147483648_-210014.ogg
1.38M
#نوحه_حضرت_علی_اکبر_مازنی
بدیمه در موج خون
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
میخای سلام بدی به علی اکبر ابی عبدالله
به نیابت از همه شهدا
السلام علی الحسین
وعلی علی بن الحسین
وعلی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
میخاد علیش رو راهی میدان کنه،
اَشبَهُ النّاس به پیغمبر رو داره میفرسته میدان
اول فرمود برو با حرم وداع کن
لذا فقط دو نفر با حرم وداع کردن، یکی خود ابی عبدالله ست، یکی هم علی اکبر، امام حسین دید وداع با اهل خیمه طول کشید،
همه دورش حلقه زدند، همه یکصدا حرفشون اینه، دور علی اکبر طواف میکردن با گریه ها و ناله هاشون میگفتند
اِرحَم غُربَتَنا
وداع ، طول کشید ابی عبدالله اومد وارد خیمه نشده
فرمود دَع عَلیا
علیمو رها کنید
فَإنَّه مَمسوسٌ فِی الله
هر طوری بود علی رو از بین زن و بچه و عمه ها و خواهرا جدا کرد حالا پدر و پسر دارن باهم قدم میزنن، علی داره جلو ابی عبدالله راه میره، یه نگاه کرد دید راه رفتنش مثل پیغمبره، دست برد زیر محاسنش، به پهنای صورت داره اشک میریزه، علی رو با اشکش بدرقه کرد ، برگشت سمت خیمه ها، حضرت سکینه میگه من کنار بابا بودم حواسم به بابام بود دیدم بابام، چشماش مثل یه محتضر در حال دورانه،
مرحوم شیخ جعفر مینویسد
ابی عبدالله سه تا احتضار داشت کربلا،
احتضار اول، همینجایی بود که علی رو راهی میدان کرد
احتضار دوم، علی وقتی برگشت گفت بابا، العَطَشُ قَد قَتَلَنی،
حضرت فرمود
هٰاتِ لِسانَک،
زبونتو بده پسرم، ابی عبدالله، زبان علی اکبر و گذاشت تو دهانش، علی اکبر آتیش گرفت گفت بابا، تو که از من تشنه تری، این احتضار دوم،
اما احتضار سوم، اون لحظه ای بود که صدا زد علیک منی السلام
ابی عبدالله مثل یه محتضر آمد بالاسر جوانش
تعبیر مقاتل اینه
العاطِلُ جَوارِحَه
اعضا و جوارح حسین دیگه از کار افتاد، چنان با صورت خودشو زمین انداخت
حسین....
====================
✍ حجتالاسلام میرزامحمدی
نوحه علی اصغر منوچهرحسن زاده ۴۰۵.mp3
5.96M
نوحه شور زنجیر زنی
بانوای#کربلایی_منوچهر_حسن_زاده
شاعر#مضطر_اردبیلی
منیم گل تک سولان اوغلوم
علی لایلای بالام لایلای
جفادن اوخلانان اوغلوم
علی لایلای بالام لایلای
عطش سنده نمایاندور
عجب حالون پریشاندور
بوغازون پیکرون قاندور
علی لایلای بالام لایلای
ستمله باغریقان اولدون
خدنگ سن نشان اولدون
آچوب گل تک خزان اولدون
علی لایلای بالام لایلای
منیم قلبیم باشی یاندی
کمکار جمله دوغراندی
بوغازون بیله اوخلاندی
علی لایلای بالام لایلای
شهیداولدون لبون عطشان
بوغازوندان آخور القان
سنی ویردیم قوزی قربان
علی لایلای بالام لایلای
باتوبدور قانه رخسارون
گوزلدور رنگ گلباران
اوغول بوش قالدی گهواره
علی لایلای بالام لایلای
#شب_هشتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
▪️درد بسیار و به دنبال دواییم هنوز
▪️چشم بر دست طبیبی به نواییم هنوز
▪️آبرو دار بود هر که شود سائل یار
▪️با همه فقر خریدار بلاییم هنوز
▪️بارها توبه شکستیم ،به ما فرصت داد
▪️پُر خطاییم و به دنبال عطاییم هنوز
▪️تا کنون گر به غم یار ارادت مندیم
▪️همه مدیون امام و شهداییم هنوز
▪️عمر رفت و دل ما زائر شش گوشه نشد...
معلوم نیست دیگه زنده باشیم و حرمش رو ببینیم
▪️عمر رفت و دل ما زائر شش گوشه نشد
▪️به خدا در هوس کرب و بلاییم هنوز
یابن الحسن...
روز هشتم آقات
صدا بزن
یابن الحسن...
السَّلامُ علی ساکن کربلاء
السَّلامُ علی من جَعَلَ الله الشِّفاء فی تربته و مَنِ الاجابةُ تحتَ قُبَّتِه
السَّلامُ عَلَى الاعضاءِ الْمُقَطَّعاتِ
السَّلامُ عَلَى الاَجسادِ العاریات
روز جوان ابی عبدالله ست
السَّلامُ عَلیٰ علیٍ الکبیر
چه کردند با علی اکبرش که دیگه ابی عبدالله نتونست بدنش رو بیاره به خیمه ها
امروز همه جوون ها حسین رو کمک کنند
با چه شوقی ،با چه احترامی ، اهل خیمه علی رو راهی میدان کردند
▪️بیایید ای جوانان....
▪️بیایید ای جوانان
▪️گلاب آرید و قرآن
▪️که اکبر می رود به میدان
▪️بیایید ای ....(تو هم نوحه خون شو)
▪️بیایید ای جوانان
▪️گلاب آرید و قرآن
▪️که اکبر می رود به میدان
اما چیزی نگذشت همین ابی عبدالله صدا زد
▪️جوانان بنی هاشم بیایید(۲)
▪️علی را بر در خیمه رسانید
▪️خدا داند که من طاقت ندارم...
هفت قدم مونده بود برسه به بدن
دیدند حسین خودش رو از روی مرکب انداخت زمین،
فَنادیٰ بِاَعلیٰ صَوتِه
وا وَلَدا وا عَلیا
هفت مرتبه هی صدا میزد
وَلَدِی عَلی
حسین....
▪️با سر نیزه تنت را چه به هم ریخته اند
علی جانم
▪️ ذره ذره بدنت را چه به هم ریخته اند
▪️عمه ات آمده تا دست به معجر نبرند
▪️یوسفم پیرهنت را چه به هم ریخته اند
حسین....
▪️تا به حالا نشده بود جوابم ندهی
▪️وای بر من دهنت را چه به هم ریخته اند
صلی الله علیک یا اباعبدالله
دست گداییت رو بیار بالا
به جوان ابی عبدالله به محاسن سفید ابی عبدالله و به اون گریه های بلند بلند امام حسین
الهی العفو....
====================
حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_هشتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَالَمِین
وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلیٰ سَیّدِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلِین
حَبیبِ اِلٰه العَالَمِین اَبِی القاسِم المُصطَفیٰ مُحمَّد
وَ عَلیٰ اَهلِ بَیتِهِ الطَّیّـِبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکـَرَّمِین
لاسِیَّما بَقیَّةِ اللهِ فِی الاَرَضِین
رُوحِی وَ اَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء
وَ لَعنَةُ اللهِ عَلیٰ اَعدائِهم اَجمَعین
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
▪️بی ارزشم و جز تو خریدار ندارم
▪️گیرم نخرندم به کسی کار ندارم
▪️من دست تهی دارم و تو دست نوازش
▪️تو باغ گلی من به جز از خار ندارم
▪️من مشتری یوسف و هیچ ندارم
▪️جز رشته ی دل بر سر بازار ندارم
▪️در باغ جنان هم به هوای تو کنم رو
▪️مشتاق گلم ،کار به گلزار ندارم
یابن الحسن...
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
از امام صادق علیه السلام پرسیدن بالاترین لذتها برا پدر مادر داده چیه؟فرمود اینکه خدا به اونها فرزندی بده این فرزند جلو چشم پدر مادر بزرگ بشه قد بکشه
آقاجان تلخ ترین تلخیها برا پدر مادر،چیه
فرمود اینکه جلو چشمشون ببینند جوانشون پرپر بشه،
از همینجا بریم کربلا،
▪️تو اِرباً اِربا بدنی،من اِرباً اِربا جگرم
▪️جون بابا یه بار دیگه منو صدا کن پسرم
یه چیزی میگم تا آخر روضه ی علی اکبر بهش فکر کن،
تنها شهیدی که ابی عبدالله دیر رسید بالا سرش، وقتی رسید که علی جون نداشت
حالا ببین با چه حسرتی باهاش حرف میزنه
▪️پاک میکنم با خون دل لخته ی خون از رو لبات
▪️هر کی نبود تو مدینه یه کوچه باز کرده برات
اونایی که نبودن مادرمو بزنند،
انتقامش رو کربلا از تو دارند میگیرند
▪️بلند شو از جا پسرم،بیا زمین گیرم نکن
▪️عصای پیری حسین ،تو کربلا پیرم نکن
▪️خوش قد و بالای حسين ،افتادی زیر دست و پا
▪️اونقد تنت کوچیک شده،که جا شدی روی عبا
حسین....
بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله
▪️خیز و از جا آبرویم را بخر
▪️عمه را از پیش نامحرم ببر
به نیابت از همه شهدا صدا بزن
حسین جان....
====================
✍حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
میخای سلام بدی به علی اکبر ابی عبدالله
به نیابت از همه شهدا
السلام علی الحسین
وعلی علی بن الحسین
وعلی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
میخاد علیش رو راهی میدان کنه،
اَشبَهُ النّاس به پیغمبر رو داره میفرسته میدان
اول فرمود برو با حرم وداع کن
لذا فقط دو نفر با حرم وداع کردن، یکی خود ابی عبدالله ست، یکی هم علی اکبر، امام حسین دید وداع با اهل خیمه طول کشید،
همه دورش حلقه زدند، همه یکصدا حرفشون اینه، دور علی اکبر طواف میکردن با گریه ها و ناله هاشون میگفتند
اِرحَم غُربَتَنا
وداع ، طول کشید ابی عبدالله اومد وارد خیمه نشده
فرمود دَع عَلیا
علیمو رها کنید
فَإنَّه مَمسوسٌ فِی الله
هر طوری بود علی رو از بین زن و بچه و عمه ها و خواهرا جدا کرد حالا پدر و پسر دارن باهم قدم میزنن، علی داره جلو ابی عبدالله راه میره، یه نگاه کرد دید راه رفتنش مثل پیغمبره، دست برد زیر محاسنش، به پهنای صورت داره اشک میریزه، علی رو با اشکش بدرقه کرد ، برگشت سمت خیمه ها، حضرت سکینه میگه من کنار بابا بودم حواسم به بابام بود دیدم بابام، چشماش مثل یه محتضر در حال دورانه،
مرحوم شیخ جعفر مینویسد
ابی عبدالله سه تا احتضار داشت کربلا،
احتضار اول، همینجایی بود که علی رو راهی میدان کرد
احتضار دوم، علی وقتی برگشت گفت بابا، العَطَشُ قَد قَتَلَنی،
حضرت فرمود
هٰاتِ لِسانَک،
زبونتو بده پسرم، ابی عبدالله، زبان علی اکبر و گذاشت تو دهانش، علی اکبر آتیش گرفت گفت بابا، تو که از من تشنه تری، این احتضار دوم،
اما احتضار سوم، اون لحظه ای بود که صدا زد علیک منی السلام
ابی عبدالله مثل یه محتضر آمد بالاسر جوانش
تعبیر مقاتل اینه
العاطِلُ جَوارِحَه
اعضا و جوارح حسین دیگه از کار افتاد، چنان با صورت خودشو زمین انداخت
حسین....
====================
✍ حجتالاسلام میرزامحمدی