.
📋 ای تجلیِ نور خدا روی زمین
#واحد_سنگین #فاطمیه
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای تجلیِ / نور خدا / روی زمین
خاک پای تو / تاج سره / روح الامین
ای روحت آیه آیه کوثر و الرحمن
در وصفت نازل شده خط به خط قرآن
مهرِ تو زیباترین بارقهی ایمان
محور کساء / روح انما
جان هَل اَتیٰ / یا فاطمه
حجت خدا / نفْس مصطفی
عشق مرتضی / یا فاطمه
« مددی یا زهرا ام ابیها»
ای حبیبهی / شیر خدا / فاطمه جان
ای وجود تو / کوه حیا / فاطمه جان
مِنَّت میذاری اگه مادرمون باشی
عشق و دنیاو دین و باورمون باشی
سایهی مِهر خدا رو سرمون باشی
ای نبض حیات / ای راه نجات
عالی درجات / یا فاطمه
ای حصن حصین / ای نور یقین
ای نقش نگین / یا فاطمه
« مددی یا زهرا ام ابیها»
افتخار ما / در رکاب تو / نوکریه
حِسِّ تو به ما / یک علاقهی/ مادریه
شیعه با نامت میگیره نفس تازه
تا دعای تو باشه شیعه نمیبازه
دنیای ما رو تنها عشق تو میسازه
ای سِرِّ خدا / ای رمز بقا
ذکر شهدا / یا فاطمه
توو اوج بلاء / اسم تو دَواء
ذکر تو شِفاء / یا فاطمه
« مددی یا زهرا ام ابیها»
*شاعر: #مرتضی_سراوانی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
#زمزمه
#واحد_سنگین
#زمزمه_حضرتزهرا
#سنگین_حضرتزهرا
[بند اول]
خیلی شلوغه کوچمون
رسیده دود به آسمون
از در خونه شعله میره بالا
جلوی چشمای ترم
داره میسوزه مادرم
حالا باید چیکار کنم خدایا
آدمای بی حیا
اومدن تو کوچه مون با داد و فریاد
با لگد زدن به در
پشت در روی زمین مادرم افتاد
تو همین شلوغیا
همه گفتن که دیگه فاطمه جون داد
غصه رو دلم نشسته
پهلوی مادرم شکسته
راه گلومو گریه بسته
پهلوی مادرم شکسته
(وای مادرم...)
[بند دوم]
یه عده ای برا ثواب
رسیدن از راه با طناب
دستای بابامو میخوان میبندن
چجور باید کنار بیام
ک عده ای جلو چشام
به اشک چشم مادرم بخندن
میکشن از یه طرف
سمت مسجد بابامو چهل تا نامرد
مادرم یک نفره
بابامو رها نکرد با اون همه درد
اما قنفذ اومدو
یه جوری زد که دیگه کارو تموم کرد
غصه رو دلم نشسته
بازوی مادرم شکسته
راه گلوم و گریه بسته
بازوی مادرم شکسته
(وای مادرم...)
به قلم:
#محسن_میرزایی
#فاطمیه
.👇
.
#واحد
#امام_زمان
#جواد_مقدم 🎤
غروب جمعه ست دوباره دل تنگم بونِه داره
از هر کی دیدید بپرسید کجا آقام خونه داره
باز من و گریه ، من و زاری
باز نشد رفع گرفتاری
باز نیومد یار که میخونم
از همین شعرای تکراری
نمیدونُم بهاره یا خزونه
فلک با عاشقا نامهربونه
جوونیم رفت و آقامو ندیدم
غم این دل غم مرگ جوونه
... امون ای دل ، وای امون ای دل (3) ...
♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫
بیا تا سو داره چشمام ببینم چشماتو مولا
بیا آقا تا بگردم به دور اون قد و بالا
گر چه ما آقا گنه کاریم
خیلی به اشکات بدهکاریم
پیش ما بدها بیا یک سر
خوبا دل دارن ما هم داریم
به خوبات سر میزنی مگه بدا دل ندارن
یه سرم به ما بزن ای خوب خوبا آقاجون
... امون ای دل ، وای امون ای دل (3) ...
♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫
نمیدونم دلم دیوونه ی کیست
کجا میگردد و در خونه ی کیست
نمیدونم دل سرگشته ی ما
اسیر نرگس مستونه ی کیست
... امون ای دل ، وای امون ای دل (3) ...
#حضرت_مهدی
#واحد_سنگین
.👇
.
🏴 #واحد_سنگین روضه ای شهادت #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#واحد_حضرت_ام_البنین
#طاقت_بیار_ام_البنین
🏴بند اول
طاقت بیار ام البنین
روضه بخونه زینبت
شنیده هارو دیده که
قامت کمونه زینبت
طاقت بیار ام البنین
تورو به جونه زینبت
ماجرارو بشنو فقط
تو از زبونه زینبت
ام البنین نبودی،ببینی کربلارو
ام البنین ندیدی،خزون لاله هارو
ندیدی روی نیزه،هجده سر جدارو
دیگه پسر نداری
تو تاج سر نداری
عباستو کشتن بی بی
دیگه قمر نداری
ام البنین واویلا
🏴بند دوم
طاقت بیار ام البنین
برات بگم از علقمه
گرفت سر عباستو
رو دامن اونجا فاطمه
طاقت بیار ام البنین
برات آوردم یک سپر
میخوای چی بشنوی بی بی
میگیری از حسین خبر
ام البنین نبودی،حسینو سر بریدن
با نعل تازه اسبا،رو بدنش دویدن
سر بریدشو رو،ی نیزه ها کشیدن
دیگه پسر نداری
تو نور عین نداری
حسینتو کشتن بی بی
دیگه حسین نداری
ام البنین واویلا
🏴بند سوم
طاقت بیار ام البنین
تا بگم از شام بلا
بردنمون بی بی مارو
محله ی یهودیا
طاقت بیار ام البنین
تا بگم از بزم شراب
نمیدونی چقدر بی بی
دادن مارو اونجا عذاب
ام البنین نبودی،بردنمون تو بازار
ام البنین ندیدی،زینب و بین اغیار
بی احترام شدم من،از بسکه دیدم آزار
اونجا سر حسینت
به زیر دست و پا بود
دور و بر ما هم بی بی
پر از نامحرما بود
ام البنین واویلا
🙏#وفات_حضرت_ام_البنین
✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
👇
.
🏴سبک #زمزمه یا #واحد_سنگین شهادت حضرت ام البنین سلام الله علیها
#زمزمه_حضرت_ام_البنین
#واحد_حضرت_ام_البنین
#روزا_گریه_میکنه
🏴بند اول
روزا گریه میکنه نداره طاقت و صبر
میشینه زار میزنه کناره چهار تا قبر
میبینه همش سراب ذره ذره میشه آب
بی تابی میکنه اون شبیه بی بی رباب
هی میگه پسر دارم تا نداره
مثل اون کسی تو دنیا نداره
خسته و نیمه جونه به زیر لب میخونه
بدونید آی اهل مدینه پسر من پهلوونه
رشیده و دلاوره واسه حسینم لشکره
تو رزم و تو فنون جنگی شبیه حیدر میمونه
یا فاطمه ام البنین...
🏴بند دوم
تا که انتظار اون آخرش به سر میاد
میبینه یه کاروون خسته از سفر میاد
میبینه که لاله هاش همشون شده خزون
قد بی بی ها همه شده از غصه کمون
صورتا رو میبینه نیلی شده
نصیب دختراشون سیلی شده
خبر براش میارن دیگه پسر نداری
دیگه برای همیشه تو سایه ی سر نداری
میگه حسین من کو یگانه دلبرم کو
میگن حسین تو شهید شد مگه خبر نداری!
یا فاطمه ام البنین...
#حضرت_ام_البنین
#وفات_حضرت_ام_البنین
✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
👇👇
.
#زمینه
#نوحه_سنتی
#واحد_سنگین
#وفات_حضرت_ام_البنین
☑️ بند اول
سلام اي مادر سردار تشنه
سلام حق بر آن دلدار تشنه
تمام جان اهل آسمانها
فداي آن سپه سالار تشنه
بسوزم در عزاي تو
سر و جانم فداي تو
گدايم من گداي تو
مرا غرق شرار و غرق آهم كن
تو را جان اباالفضلت نگاهم كن
آه واويلا واويلا واويلا(۳)
☑️ بند دوم
دوباره شور و محشر در زمين شد
همه ماتم سرا عرش برين شد
كجايي ساقي طفلان زهرا
عزاي حضرت ام البنين شد
مدينه سرد و خاموش است
همه عالم سيه پوش است
جنازه بر سر دوش است
صبا بر گو كه شاه مشرقين آيد
بگو تا كه علمدار حسين آيد
آه واويلا واويلا واويلا(۳)
☑️ بند سوم
امير المومنين حيدر كجايي
الا اي جان پيغمبر كجايي
عزاي همسرت ام البنين است
بيا اي فاتح خيبر كجايي
نخورده سيلي بر رويش
ندارد زخمي پهلويش
ملائك زائر كويش
ولي آن شب دلت خون شد تو اي مولا
شب غسل عزيزت حضرت زهرا
آه يازهرا يازهرا يازهرا(۳)
☑️ بند چهارم
نشد تشييع او ديگر شبانه
نزد در خانه اش آتش زبانه
نمانده در ميان كوچه تنها
نگشته غسل و دفنش مخفيانه
ولي زينب قلبش خون شد
دو چشمش رود جيحون شد
ز اشكش دامن گلگون شد
علي مي شسته آن شب جسم مادر را
صدا مي زد حبيب خود پيمبر را
آه يازهرا يازهرا يازهرا(۳)
#یوسف_حق_پرست اشتهاردی (غریب)
.👇
@javadmoghadamir4_6014815502902234805.mp3
زمان:
حجم:
8.93M
#واحد_سنگین
📝 | کربلایی حسین عیدی✍
🎤 | کربلایی جواد مقدم
گروه تخصصی صدابرداری نیستان4_6001160745306298985.mp3
زمان:
حجم:
21.03M
#واحد_سنگین
من از کی بگیرم سراغت همه از تو ان بی خبر
📝 | کربلایی حسین عیدی
🎤 | کربلایی #پیام_کیانی
4_6037130130042656694.ogg
زمان:
حجم:
6.52M
#واحد_سنگین
#شهادت_امام_هادی گریز مقتل
نایی نمونده تو تنه تو.
می لرزه دست و بدنه تو
گریونه چشم حسنه تو.
آقام. آقام. امام. هادی
بیماری و می سوزی در تب
وقتی دویدی پشت مرکب
افتادی یاده عمه زینب
آقام. آقام. امام. هادی.
با حال مضطرو پریشون
یاده لبای خشک عطشون
گریه می کردی زیر بارون
آقام. آقام. امام. هادی
لحظه ی آخر روضه خوندی
با چشمای تر روضه خوندی
یه یا ده حنجر روضه خوندی
آقا آقام. امام. هادی.
افتادی. بی رمق تو گودال
مقابلم میری تو از حال
تنت داره میشه لگد مال
حسین. حسین. حسین. جان
مسیره تو بستن. برادر.
رو سره تو ریختن یه لشگر
می زننت با تیر و خنجر.
حسین حسین. حسین. حسین جان
ای زینت دوش. محمد
شمر طرف قتلگاه اومد
با چکمه رو سینت قدم زد
لگد می زد محکم به بازوت
نیزه می زد یکی به پهلوت
عصا زدن به سرو ابروت
حسین. حسین. حسین. حسین جان.
واالشمر جالس و خدایا
نشیست روسینه ی تو با پا
برید سره تو. پیشه زهرا
حسین. حسین. حسین. حسن جان
دو ر و بره تو ازدحامه
بالا سره تو ازدحامه
رو پیکره توازدحامه
حسین. حسین. حسین. حسین جان
بعد تو دلخوشیم تمومه
خواب به چشای من حرومه
بعد تو مردنارزومه.
حسین حسین حسین. حسین جان
#رضا_نصابی ✍
.
.
#واحد_سنگین
#گودال
#امام_حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل تو دلم نیست، دل پریشونم
اجازه میخوام، روضه بخونم
از زبون شمر، میخونم این بار
اون حرفایی که، گفته به مختار
من بودم و چندتا سوار ، میدان پراز گرد و غبار
حسین و دیدم زیر سنگ ، گودال شلوغ از نیزه دار
هرکسی هرچیزی میزد ، از هر گوشه از هر کنار
نیزه به پهلوش میزدن ، چندبار نه یک بار نه دوبار
از بس که تشنه بود ندید،هیچ جایی رو چشماش
سنان با نیزه ای گرفت ،نفس و از حرفاش
(حسین غریب مادر)
حرفا زیاده ، بگم چیا شد ؟
هرچی شد اون روز تو قتلگاه شد
زینب و دیدم بالا بلندی
گفت آخه نامرد به چی میخندی؟
خندیدم و صداش زدم،مقابل چشماش زدم
حسین ومیدید زیرپام،میدیدبه پهلوهاش زدم
یه چندتا دونه نیزه رو از کینهء باباش زدم
یه تیرو ازفاصله کم ،قشنگ به سینه هاش زدم
جلو چشای خواهرش ، موهاش و پیچیدم
با ضربه ضربه از قفا، سر و می برّیدم
(حسین غریب مادر)
تموم نمیشه قصه همینجا
تازه شروع شد ، این ماجراها
وقتی تو خیمش بگو بخند شد
دیدم رو نیزه نالش بلند شد
میدید فرار خواهر و، جسارتای لشکرو
گریش گرفت رونیزه ها ،تاکه کشیدن معجرو
گفتم برن پشت حرم ، پیدا کنن یه پیکرو
جلو رباب به نی زدیم ، سر علیه اصغر و
حسین میدید آبروی ، ناموسشو بردیم
روبه رو دختر علی ، رقاصه آوردیم 😭
(حسین غریب مادر)
ــــــــــــــــــــــــــ
شعرونغمه:الاحقر #مجتبی_نامور✍
#شب_دهم_محرم
.👇
.
#واحد_سنگین
#گودال
#امام_حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل تو دلم نیست، دل پریشونم
اجازه میخوام، روضه بخونم
از زبون شمر، میخونم این بار
اون حرفایی که، گفته به مختار
من بودم و چندتا سوار ، میدان پراز گرد و غبار
حسین و دیدم زیر سنگ ، گودال شلوغ از نیزه دار
هرکسی هرچیزی میزد ، از هر گوشه از هر کنار
نیزه به پهلوش میزدن ، چندبار نه یک بار نه دوبار
از بس که تشنه بود ندید،هیچ جایی رو چشماش
سنان با نیزه ای گرفت ،نفس و از حرفاش
(حسین غریب مادر)
حرفا زیاده ، بگم چیا شد ؟
هرچی شد اون روز تو قتلگاه شد
زینب و دیدم بالا بلندی
گفت آخه نامرد به چی میخندی؟
خندیدم و صداش زدم،مقابل چشماش زدم
حسین ومیدید زیرپام،میدیدبه پهلوهاش زدم
یه چندتا دونه نیزه رو از کینهء باباش زدم
یه تیرو ازفاصله کم ،قشنگ به سینه هاش زدم
جلو چشای خواهرش ، موهاش و پیچیدم
با ضربه ضربه از قفا، سر و می برّیدم
(حسین غریب مادر)
تموم نمیشه قصه همینجا
تازه شروع شد ، این ماجراها
وقتی تو خیمش بگو بخند شد
دیدم رو نیزه نالش بلند شد
میدید فرار خواهر و، جسارتای لشکرو
گریش گرفت رونیزه ها ،تاکه کشیدن معجرو
گفتم برن پشت حرم ، پیدا کنن یه پیکرو
جلو رباب به نی زدیم ، سر علیه اصغر و
حسین میدید آبروی ، ناموسشو بردیم
روبه رو دختر علی ، رقاصه آوردیم 😭
(حسین غریب مادر)
ــــــــــــــــــــــــــ
شعرونغمه:الاحقر #مجتبی_نامور✍
.👇
.
🏴سبک #زمزمه یا #واحد_سنگین روضه ای شهادت #حضرت_زینب کبری سلام الله علیها
#زمزمه_حضرت_زینب
#واحد_حضرت_زینب
#ام_المصائب_زینبم
🏴بند اول
ام المصائب زینبم
اونکه بلا دیده منم
اونکه به غم اسیره و
کرب و بلا دیده منم
ام المصائب زینبم
مادر رنج و غصه هام
یه سال و نیمه میگذره
که غصه داره کربلام
یه سال و نیمه
که گریه میکنن با من اهل مدینه
یه سال و نیمه
که بی قراری میکنه دلم تو سینه
بگم من از کدوم غمام
که گفتنش سخته برام
ظاهر من نشون میده
که پیر دشت کربلام
(ام المصائب زینبم)
🏴بند دوم
من دیدم از روی جفا
هجده سرو رو نیزه ها
با دسته بسته رفتم از
کربلا تا شام بلا
با تازیونه و به زور
رد شدم از محله ها
زخم زبون شنیدم از
اون شامیای بی حیا
یه سال و نیمه
که میگذره از اون روزای تلخ برا من
یه سال و نیمه
که مونده آثار کبودی روی این تن
چی بگم از شام بلا
چی بگم از نامحرما
بزم یزید بی حیا
چشای هرزه ی اونا
(ام المصائب زینبم)
#وفات_حضرت_زینب
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
👇