eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
809 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 دفتری شب دوم محرم امام حسین (ع) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمان ویا رحیم 🔸بخوان دعای فرج را که یار می آید 🔸به روی دست ملائک بهار می آید 🔸بخوان دعای فرج را که یادگار علی 🔸دوباره با علم و ذوالفقار می آید ... ... ... اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً «عج» السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ أَوْلادِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلَىٰ أَصْحابِ الْحُسَيْنِ؛ 🔶الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 🔶نه تنها سر، برایت بلکه از سر بهتر آوردم 🔶پی ابقایِ قَد قامَت، به ظهر روز عاشورا 🔶برای گفتن اللّه‌اکبر، اکبر آوردم... 🔶علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست 🔶ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم 🔶اگر با کشتن من دین تو جاوید می‌گردد 🔶برای خنجر شمر ستمگر، حنجر آوردم 🔶برای آن‌که قرآنت نگردد پایمال خصم 🔶برای سُمّ مرکب‌ها، خدایا پیکر آوردم 🔶علی، انگشتر خود را به سائل داد اما من 🔶برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم... ⬅️آجر ومزده همه شما برادران و خواهران و عزادار با بی بی دو عالم فاطمه زهرا(س) انشاالله در هرگوشه ازاین مجلس ومحفل نشسته آید به آبروی ابا عبدالله حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله شب دوم محرم است عزیزان کسانی دربین من شما بودند که در سال‌های گذشته برای ابا عبدالله عزاداری می کردند اما امسال جایشان دربین ما خالیست انشاالله روحشان ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند قافله ابی عبد الله روز به روزدارد نزدیک کربلا میاد ، قربان قافله و سر نشینان این قافله ، علمدار این قافله عباس (حاجت دارها ، درد دارها)قافله سالار حسین فاطمه است ، این قافله علی اکبر دارد ، این قافله علی اصغر دارد ، این قافله قاسم و عون و جعفر دارد ، این قافله شیر زنی مثل زینب کبری دارد .اما عزاداران حسینی مثل فردایی یعنی روز دوم محرم کاروان حسینی به سرزمین کربلا رسیدن ابی عبدالله فرمودند نام این سرزمین چیه؟ عرضه داشتند آقاجان به این سرزمین قاضریه میگن.. آقا فرمود آیا این سرزمین نام دیگری هم دارد گفتند بله آقا جان به این سرزمین نینوا هم میگن.اقا ابا عبدالله یکی یکی اسم ها را گفتند اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده. حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟آقا جان به این سر زمین کربلا هم میگن تا آقا نام کربلا را شنید صدا زد اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ (خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا) اینجا همون سرزمینیه که. جدم رسول خدا بهم خبر داده بود. از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست... اینجا همون جاییکه خون ما ریخته می شود اینجا محل دفن ماست 🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب 🔸میشود لبها کبود از قحط آب مردم... اینجا همونجاییکه.است که دستهای عباسم رو قطع میکنند. اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند... اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند. نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند... چه حالی پیدا کرد... اومد کنار برادرش حسین صدا زد حسین جان.. نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم.دنیای از غم وغصه به دل من نشسته حسین جان برادر مگر این جا کجاست. 🔸خواهرم زینب اینجا زمین کربلاست آماده ای بگم یا نه... امشب برات کربلات رو از آقا بگیری... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست 🔸این زمین غصه و درد و بلاست 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند آماده باش زینبم... 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند 🔸در همین ده روز پیرت میکنند زینبم... طاقت داری بگم یا نه... 🔸می برن اینجا گلو و حنجرم 🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد... چی میگی برادر..حسین جان جلوی من از مردن حرف میزنی... مگه نمیدونی..برادر من یک لحظه طاقت دوری تورا ندارم زینب بدون تو برادر میمیره... ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد... اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد... ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد... دلداریش میداد... اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد...یک جای دیگر هم روز عاشورا بود که آقا می خواست بره میدان گفت خواهرم زینب خداحافظ من هم رفتم بی بی زینب فرمودند برادر خواهرت را تنها می گذاری اقا فرمودند خواهرم زینب تازمانی که صدای تکبیر من می یاد بدان من هنوز زنده ام اما یک وقت دیدند صدای اقا به گوش نمی رسد 🔷همه  از خیمه ها بیرون دویدند 🔷ولی سالار زینب را ندیدند حسین آرام جانم..حسین روح وروانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون احمد بهزادی التماس دعا 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴 شب اول محرم(2) امام زمان (عج) دفتری حضرت مسلم بن عقیل(ع) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن ویا رحیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ. وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 🔸سلام من به تو و بر محرم جدت 🔸سلام من به تو و روضه ی غم جدت 🔸فدای شال سیاهت که پرچم روضه است 🔸دوباره آمده ام زیر پرچم جدت 🔸به زیر چادر زهرا دوباره جمع شدیم 🔸شدیم سینه زن داغ ماتم جدت 🔸چقدر گریه نوشتیم پا به پای لهوف 🔸چقدر روضه کنار مُقرَّم جدت 🔸قسم به گریه ی هر شام و اشک هر صبحت 🔸که اشک گریه کنان است، مرهم جدت 🔸خدا کند که بمیرم غروب عاشورا 🔸میان ذکر مصیبات اعظم جدت 🔸هزار بار نوشتیم روضه را، هر بار 🔸رسیده ایم به آن جسمِ درهم جدت 🔸رسیده ایم به دست بدون انگشتر 🔸رسیده ایم به آن پیکر کم جدت 🔸بیا به مجلس روضه به خاطر عباس 🔸بیا به حق همان قامت خم جدت صلی عَلَيْكَ يَا مُسْلِمَ بْنَ عَقِيلِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ 🔸جان ختم المرسلین در کوفه جا دارد، ندارد 🔸بهتر از روح المین در کوفه جا دارد، ندارد 🔸افسر جانباز حق در کوفه سر گردان و بی کس 🔸نائب سلطان حق در کوفه جا دارد، ندارد 🔸مسلم بی خانمان در کوچه می گردد امشب 🔸یک جهان ایمان و دین در کوفه جا دارد، ندارد 🔸آسمان کوفه امشب گریه کن بر حال مسلم 🔸اختر قرآن ببین در کوفه جا دارد، ندارد 🔸امتحان حق نگر از مسلمانان و مسلم 🔸مسلم است ای مسلمی در کوفه جا دارد،ندارد .⬅️شب اول محرمه بریم در خونه مسلم بن عقیل انشاالله حاجت روا بشید روضه حضرت مسلم بخونم همه اموات فیض ببرند نمیدونم تا حالا تو یه شهری غریب بودید یانه... تا حالا براتون اتفاق افتاده تو یه شهری... بی کس و تنها باشید... احساس غربت کنید... خیلی سخته. اما... میخام بگم اگر هم تو شهری غریب بودید شاید دیگه دشمن نداشتید... قربون غریبیت برم آقا یا مسلم بن عقیل... تنها و غریب در کوچه های شهر کوفه... اومد کنار یک خونه ای ایستاد... تکیه داد به دیوار غریبی... یه پیره زنی در رو باز کرد.. صدازد.. آقا...چرا اینجا ایستادید؟ مگه خبر ندارید شهر امنیت نداره... اول آقا مسلم بن عقیل صدا زد... خانوم... میشه برام آبی بیاری... (قربون لبهای تشنه ات برم اقاجونم) این پیرزن رفت و برا آقا آب آورد... وقتی حضرت آب رو نوشیدند... دوباره این پیر زن صدا زد... آقا این روزها شهر امنیت نداره... برای چی هنوز ایستادید... یه دفعه آقا مسلم بن عقیل فرمودند... کجا برم... من تو این شهر خونه ای ندارم.. من توی این شهر غریبم... پیر زن به سیمای نورانی اقا مسلم بن عقیل نگاهی کرد.. عرضه داشت... آقا جان... مگه شما کی هستید..حضرت فرمودند من مسلم بن عقیلم... سفیر ابی عبد الله ام... تا پیر زن فهمید این آقا فرستاده ی حسینه. صدا زد... آقا. جانم به فدای شما... این خانه... خانه ی شماست... منم کنیز شمام. ای کاش مردم کوفه.. به اندازه این پیر زن معرفت میداشتند...هرطوری بود نانجیبها خبردار شدند... نزدیکی های صبح خونه پیرزن رو محاصره کردند مسلم از خانه بیرون اومد... جنگ نمایانی کرد. خیلی از این نانجیبها رو به درک واصل کرد. اما بلاخره آقا رو با مکر و حیله گرفتار کردند...بردن بالای دارالاماره حالا میخواهی گریه کنی بسم الله. مردم کوفه دارن نگاه میکنند.هرکسی یه حرفی میزنه.یکی میگه حتما آقا را آزاد میکنن...یکی میگه نه دیگه آقا رو به شهادت میرسونند.. همه دارن نگاه میکنند. یه دفعه دیدن سر از تن آقا جدا کردند... ای وای... ای وای.. غریبانه... بدن بی جان مسلم را... از بالای دارالإماره به زمین انداختند... یاصاحب الزمان. میخوام بگم اینجا... سر از تن آقا مسلم بن عقیل جدا کردن... بدن نازنینش رو غریبانه از بالای بام به زمین انداختند.......اما دیگه زن و بچه مسلم نبودن ببینن.. دیگه دختر بچه اش نبود ببینه. بمیرم... برات حسین.... جلوچشمان زینب جلو چشمان بچه های حسین.. صدا زدند. اسبهاتون رو نعل تازه بزنید... آنقدر بر روی بدن عزیز زهرا... اسب دواندند.. تمام استخوان ها شکست... یک جای سالمی دربدن ابی عبدالله نبود نبود حسین آرام جانم..حسین روح روانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 شب سوم محرم دفتری حضرت رقیه سلام الله علیها الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم، حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‌ وَنِعْمَ النَّصِیر، أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ، ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ ، و اَتُوبُ اِلَیهِ 🔸بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد 🔸دعا, کبوتر عشق است بال و پر دارد 🔸بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا 🔸ز پشت پرده ی غیب به ما نظر دارد اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. ⬅️اجرومزده شما برادران و خواهران عزادار با بی بی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله انشاالله به آبروی نازدانه ابا عبدالله حضرت رقیه درهرگوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته اید حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله همه اموات فیض ببرند 🔸از غم هجر پدر ناله کشیدن سخت است 🔸طعنه از حرمله و شمر شنیدن سخت است 🔸چقدر بر تن تو زخم بیابان مانده 🔸من بمیرم، به روی خار دویدن سخت است 🔸چقدر جسم شما آب شده بی بی جان 🔸غل و زنجیر به دنبال کشیدن سخت است 🔸چشم تار تو شده علت افتادن ها 🔸نیمه شب باشد و تاریک، ندیدن سخت است 🔸تو که از عمر کمت خیر ندیدی بی بی 🔸مثل زهرا، چقدر زود خمیدن سخت است 🔸چقدر پشت سر قافله ها جا ماندی 🔸این همه درد کشیدن، نرسیدن سخت است 🔸به نوک نیزه نظر می کنی و می گویی: 🔸دل از این ماه دل آرام بریدن سخت است ⏪عزاداران شب سوم محرم است بریم در خونه سه ساله امام حسین امشب دامن رقیه حسینو بگیر با آن دستهای کوچکش خیلی گره های بزرگی را باز می کنه امشب امام حسینو به صورت سیلی خورده دخترش قسم بده بگو آقاجان به امیدی آمدیم درمجلس دخترتان گرفتاریم مریض داریم حاجت داریم دیگه دست خالی امشب ردمان نکنی حالا دلها آماده شد ببریم خرابه شام ، برای دختر سه ساله ابی عبدالله اشک بریزیم بیاد آن لحظه ای که از خواب بیدار شد ، بهانه بابا گرفت ، به اطراف خرابه نگاه کرد دید خبری نیست ، خودش را به عمه رسانید . صدا زد عمه : الان سرم روی دامن بابایم بود مرا نوازش می کرد ، بابایم کجا رفت ؟ هر چه کردند این دختر سه ساله را آرام کنند نشد . 🔻دل سنگ آب شد از گریه تو گریه مکن 🔻عمه بی تاب شد از گریه تو گریه مکن عاشقان حرم رقیه ، شما می دانید رسم است اگر یک بچه کوچکی بهانه بابا بگیرد چکار میکنند تا ساکتش کنند او را نوازش و برایش اسباب بازی می آورند آرامش می کنند کجای عالم رسم است برای طفل سه ساله که بهانه بابا بگیرد سر بریده بابایش را بیاورند ، سر بابایش را آوردند خیره خیره نگاه کرد ، سر بابا را بغل گرفت صدا زد : چه بلایی سرت آوردن...بابا. 🔸سر و روی پدر را پاک می کرد 🔸برایش عقده ی دل باز می کرد صدا زد بابای خوبم.... 🔸به قربان سر نورانی تو 🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو 🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا 🔸لبان تو چرا نیلی است بابا بابا کی با چوب به لب و دندانت زده.. اما میخام بگم. بابای خوبم... 🔸تو از چوب جفا داری نشانه 🔸مرا باشد نشان از تازیانه اگه با چوب به لب و دندان تو زدن. اما به منم تازیانه زدن 🔸مرا باشد نشان از تازیانه.. بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم. طاقت سیلی خوردن ندارم. طاقت سنگ خوردن ندارم. 🔸ز تو دارم تمنا جان بابا 🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا حسین آرام جانم..حسین روح وروانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 چهارم محرم امام زمان (عج) دفتری طفلان حضرت زینب سلام الله بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم اول مجلس دعای سلامتی امام زمان(عج)را باهم زمزمه می کنیم اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. یا صاحب الزمان 🔸یابن الحسن، فدای تو و شال ماتمت 🔸قسمت نشد که من بشوم یار و همدمت 🔸ماه عزا رسیده ولی ای غریب شهر 🔸یک شیعه نیست مستمع خیمه ی غمت 🔸ای روضه خوان ِصبح و مسای تمام سال 🔸با گریه سر شده شب و روز مُحرّمت 🔸آقا دوباره روضه ی اولاد زینب است 🔸خرج دو یاس او شده اشک دمادمت 🔸زینب رسید نزد برادر به ناله گفت : 🔸این دو کبوترم به فدای قد ِ خَمت 🔸بگذار تا شهادت این لاله های من 🔸باشد نشان عزّت من زیر پرچمت 🔸در خیمه می روم که نبینم در این زمین 🔸وقت شهادت دو گلم ، ناله ی دمت 🔸شکر خدا شهید شدند و ندیده اند 🔸درد اسارت من و آل مکرّمت 🔸در داغ اکبرت شده موی سرت سپید 🔸من هم شدم شریک، در این داغ اعظمت ⬅️امشب، شبِ چهارم محرمه ای کسانی که گفتی حاجت داری مریض داری گرفتاری جون داری زینب شب بچه های بی بیا‌ست .. ان شاءالله نباشه کسی بعد از این روضه دست خالی برگرده حاجت تو از بی بی زینب بخوا بگو.. بی بی جان .. به حق دو تا آقازاده‌ی غریبت یه نگاه امشب به ما بنداز .. اومد دست بچه هارو گرفت، عون و محمد رو آورد مقابل ابی عبدالله ‌.. مادرای شهدای ما از این مادر یاد گرفتن .. خودش تن بچه ها کفن کرده .. موها رو شانه زده .. مرتب این دو تا بچه رو آورد جلوی دایی داره التماس میکنه .. (از قبل بهشون گفته) بچه ها من میدونم داداشم بهتون اجازه نمیده .. اما یه اسم رمز هست اگر خواستید از دایی اجازه بگیرید اون لحظه که کار گره خورده، بگید دایی جان به حقِ مادرت زهرا .. گفت حسین : * 🔻رو سفیدم میکنند و فخر مادر میشوند 🔻نوجوان‌هایم سپرهای برادر میشوند 🔻این پسرها پیشکش های منو عبدالله‌اند 🔻صحبت جنگ و جدل باشد قلندر میشوند رجزها خوندن این دو آقازاده .. امیری حسین و نعم الامیری .. 🔸آینه انگار پیش مرتضی بگذاشتند 🔸هیبت جنگی که میگیرند حیدر میشوند 🔸دست بر شمیر میگیرند طوفان میکنند 🔸یک تنه قطعاً حریف چند لشکر میشوند ⏪بچه‌های منو دست کم نگیر داداش .. خون قتال‌العرب جاری‌است در رگهایشان قابض الارواح کوفی هایِ کافر میشوند بوی زهرا میدهد پهلوی آقازاده ها چونکه با یک واسطه فرزند کوثر میشوند *من خواهشم اینه مخصوصاً خانومایِ در محفل امشب خیلی باید حق و ادا کنن .. آخه تنها شهدایی بودن که این مادر از خیمه بیرون نیومد .. هر کدوم از شهدا رو زمین میفتادن عمه‌ی سادات تو بعضی جاها نوشتن جلوتر از ابی عبدالله میرسید بالای سر کشته ها .. اما حالا تو خیمه نشسته داره گریه میکنه .. اما از خیمه بیرون نیومد .. 🔸زیر نیزه یاد غم های مدینه میکند 🔸گریه کن های جوان مرگی مادر میشوند 🔸هرچه باشد هر دو خواهرزاده‌های‌ محسنن 🔸منتقم های شهید ضربه‌ی در میشوند 🔸اکبر تو ارباً ارباً شد ولی شکر خدا 🔸دست‌گل هایم پس از او زود پرپر میشوند ⏪گفت داداش بذار برن این بچه ها .. اینا طاقت ندارن ببینن دستای مادرشونُ بستن .. اینا طاقت ندارن ببینن تو شام منو سنگ میزنن ..* الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 -1404 پنجم محرم مناجات امام زمان(عج) دفتری عبدالله بن حسن(ع) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم اول مجلس دعای سلامتی امام زمان(عج)را باهم زمزمه می کنیم اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. یا صاحب الزمان... 🔸ای منتقم‌ که جان تو بر لب رسیده است 🔸در روضه ها ز دیده ی تو خون چکیده است 🔸یک دم خودت برای ظهورت دعا نما 🔸بنگر ستم به حدّ نهایت رسیده است 🔸بنگر که شیعه منتظرت مانده روز وشب 🔸در زیر بار هجر تو قامت خمیده است 🔸از بس که غیبتت شده طولانی ای دریغ 🔸شیعه ز منکران تو طعنه شنیده است 🔸در پشت پرده های گناهان، نگاه من 🔸شرمنده شد که ماه رخت را ندیده است 🔸آقا بیا به بزم عزای مه حسن 🔸ماهی که روح بر تن هیئت دمیده است 🔸دستان عمّه زینب خود را رها نمود 🔸تا قتلگاه نزد عمویش دویده است 🔸او دیده داغ قاسم و صدپاره پیکرش 🔸حق می دهم دگر ز جهان، دل بریده است 🔸عشق حسین را وسط بغض خارها 🔸یاس حسن،به قیمت جانش خریده است 🔸دستش سپر شده جلوی تیغ دشمنان 🔸با تیر حرمله ،به مرادش رسیده است 🔸شد آخرین فدایی راه عموی خود 🔸حالا به روی سینه ی او آرمیده است 🔸او هم شبیه قاسم ِ گلگون بدن ز بغض 🔸در زیر نعل اسب عدو قد کشیده است 🔸هر نعل تازه ای که رسیده، به همرهش 🔸او را به نقطه نقطه ی میدان کشیده است ⬅️اجرومزده همه شما برادران و خواهران عزادار با بی بی دو عالم فاطمه(س) انشاالله به برکت این شب‌های محرم حاجت روا بشید امشب شب پنجم محرم است می دونم گرفتاری .حاجت داری مریض داری جون داری امشب هر گوشه ای ازاین مجلس نشسته ای حاجته از امام حسن بگیر عبدالله بن الحسن قربون غریبیش برم مثل باباش امام حسن(ع) خیلی غریب بوده..این آقازاده خیلی روضه ی جانسوزی داره دل هر شیعه ای رو آتیش میزنه آخه روضه ی این آقازاده گره خورده به روضه ی اربابمون ابا عبدالله الحسین ابی عبدالله یتیمان برادر رو خیلی دوست داشت.خیلی مواظبشون بود مخصوصا عبدالله بن حسنو صدا زد خواهرم. زینبم مواظب عبدالله ام باش خواهرم مواظب یادگار برادرم امام حسن باش. زینب جان این نانجیبها رحم ندارن. دیدی قاسمم شهید کردن علی اکبرم قطعه قطعه کردن ‌روی دستهام علی اصغرم رو پرپر کردن خواهرم اینا رحم ندارن.زینب ‌مواظب یادگار حسنم باش دستهاش رو گذاشت توی دست عمه دستش به دست عمه جانش زینبه بالای تل زینبیه یکدفعه نگاه کرد دید عمو جانش امام حسین داخل گودی قتلگاه است. دور تا دور عمو رو گرفتن شمشیرها بالا میره پایین میاد دیگه طاقت نیاورد دستش رو از دست عمه كشید،داره میدوه،اصلاً مهلت نداد،نه با كسی خداحافظی كرد،نه با كسی وداع كرد،نه با كسی حرف زد،نه زره پوشید،نه سپر پوشید،یه بچه ی یازده ساله،اصلاً این بچه رجزشم با بقیه فرق داشت، هر كی می رفت میدون می گفت: اَنا بن الفلان و بن الفلان، من پسر فلانی ام ،طایفه ام فلان جاست،اما این بچه رجزش با همه فرق داشت، می دوید هی می گفت والله لَا أُفَارِقُ عَمِّی می گفت: عموم تنهاست، من تنهاش نمی ذارم دید دور عموش حلقه زدند، دید یه نفر شمشیر برهنه رو بالا برد،الان سر عمو رو جدا میكنه، تا شمشیر اومد پایین دیدن این پسر یازده ساله دستش رو سپر كرد،شمشیر فرود اومد، دست از بازو قطع شد،افتاد تو بغل عمو، دست قطع شده، می دونی چی گفت؟مقاتل نوشته اند این بچه ی یازده ساله تا افتاد تو بغل عمو، دستش قطع شد دیدن گفت:وای مادر. امام صادق علیه السلام فرمود:ما اهلبیت تو مصائب و شدائد، هر جا بهمون سخت بگذره اسم مادرمان فاطمه رو صدا می زنیم،نمی دونم شاید بازوش رو وقتی با شمشیر زدند یاد بازوی فاطمه افتاد، افتاد تو بغل عمو، داره دست و پا می زنه،یه بچه ی یازده ساله ای عمو،دستم و دادم تا كه،شبیهه سقا بشم كاش مثل اكبر منم،یه اِرباً اِربا بشم داشت تو بغل عمو راحت جون می داد،كاشكی می گذاشتن كار خودش رو بكنه، اگه دشمن یه ذره صبر می كرد ، عبدالله تو بغل عمو جون داده بود،داشت نفس های آخرش رو می كشید،صدا زد حرمله بیآ، یاصاحب الزمان.. نانجیب تیر از کمان رها کرد... سادات منو ببخشید... دونفر تو کربلا رو سینه ی حسین... جان دادن. یکی ششماهه اش علی اصغر بود... یکی هم عبدالله بن الحسن. دیدن عبدالله داره روی سینه حسین دست و پا میزنه... هر کجا نشستی صدا بزن یا حسین... الا لعنة الله علی القوم الظالمین
🏴🏴🏴🏴🏴 1404 شب ششم محرم دفتری حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم ْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 🔸الا ای صاحب قلبم کجایی 🔸محرم شد نمی خواهی بیایی؟ 🔸کنار علقمه یا خیمه گاهی؟ 🔸نمی دانم کجای کربلایی اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. صاحب الزمان 🔸آمدم جان عمو درک منای تو کنم 🔸خویش را لایق به دیدار خدای تو کنم 🔸پدرم کرده وصیت که به قربانگاه عشق 🔸جان ناقابل خود را به فدای تو کنم 🔸مادرم کرده به عشق تو کفن پوش مرا 🔸که ز خون سرخ رخ کرببلای تو کنم 🔸من که بهتر نِیَم از اکبر گلگون کفَنت 🔸اذن جنگم بده تا جلب رضای تو کنم 🔸سیزده سال نشستم به اُمیدی که سرم 🔸برسر نیزه علمدار لوای تو کنم 🔸من یتیمم ز محبّت دل قاسم مشکن 🔸چه شود گر که مَن سعی صفای تو کنم 🔸گر تنم زیر سم اسب لگد کوب شود 🔸به از آن است بپا بزم عزای تو کنم 🔸رو سپیدم به بر فاطمه کن جان عمو 🔸تا که در نزد پدر حمد و ثنای تو کنم ⬅️شب ششم محرمه عزاداران امشب بریم در خانه ابن الکریم... میوه دل امام حسن.انشاالله درهرگوشه ای ازاین مجلس و محفل نشسته اید به ابروی امام حسن حاجت روا بشید . امشب صاحب عزا... خود امام حسنه... آقای کریم ماست... آی اونی که گفتی گرفتارم... حاجت دارم... مریض دارم... امشب شفای مریضت رو از امام حسن بگیر... امشب آقا رو به پاره تنش قسم بده... مگه ميشه... برا میوه دلش اشک بریزی... برا قاسمش اشک بریزی... آقا دست خالی برت گردونه... آماده ای بریم کربلا بسم الله... شاید 13 سال بیشتر نداره... اومد کنار ابی عبدالله... صدا زد: 🔸من هوای جبهه دارم ای عمو 🔸غصه های خیمه دارم ای عمو شب عاشورا اومد کنار عموجانش حسین... عرضه داشت آقا... یه سوال دارم... آیا منم فردا شهید میشم یا نه... آیا منم میتونم جانم رو فداتون کنم یا نه... 🔸این دلم احساس غمگینی کند 🔸غربتت درسینه سنگینی کند عزیز دل برادرم...قاسمم... مرگ رو چطور میبینی... صدا زد: احلی من العسل... آقا مرگ برای من از عسل شیرین تره... فرمود عزیز دلم... فردا تو رو به بلای عظیم میکشند... الله اکبر... امان از بلای عظیم... روز عاشورا اومد کنار ابی عبدالله... صدا زد عموجانم حسینم... الان ديگه وقتشه اجازه میدان بدید آقا... دیگه طاقت ندارم... ابی عبدالله چکار کنه... صدا زد قاسمم... عزیز برادرم... چطوری اجازه بدم... آخه تو یادگار حسنمی... تو امانت برادرمی... اصرار کرد... هر طوری بود... اجازه گرفت... رفت به سمت میدان... راوی میگه: یه نوجوانی وارد میدان شد دیدم صورتش مثل ماه پاره میدرخشه... تا وارد میدان شد... شروع کرد به رجز خوندن... چنان با شجاعت رجز میخونه... همه لشکر دشمن متحیر موندن... این آقازاده کیه... آی نانجیبها... اگه منو نمیشناسید بدانید... من فرزند قهرمان جنگ جملم... من فرزند حسن بن علیم... 🔸آیینه ی مرد جمل آمد به میدان 🔸یک شیردل مانند یل آمد به میدان جنگ نمایانی کرد... خیلی ها رو به درک واصل کرد... کسی حریف این آقازاده نميشه... چه کار کردند... دور تا دورش رو گرفتند... اول سنگبارانش کردند... یه ظالمی صدا زد... بخدا بهش حمله میکنم... داغش رو به دل مادرش میگزارم... یا صاحب الزمان... تا این نانجیب رسید... آنچنان با شمشیر به سر مبارک زد... قاسم با صورت به زمین افتاد... همینجا بود صدای ناله اش بلند شد... يا عَمّاه عموجان حسین به دادم برس... ابی عبدالله مثل باز شکاری خودش رو رسوند... بگم یا نه... نگاه کرد... دید قاسمش زیر سم اسبها... هی صدا میزنه عموجان حسین... ابی عبدالله این نانجیبها رو کنار زد... نشست کنار یتیم برادر... دید شمشیر به سرش زدند... بدنش رو قطعه قطعه کردند... سنگبارانش کردند... داره نفسهای آخرش رو میکشه... هی پاهاش رو زمین میکشه... چه کار کنه حسین... همه دیدند... وقَد وَضَعَ حُسَينٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ، قاسم رو به سینه چسباند.. وای عزیز برادرم قاسم... یادگار حسنم قاسم... 🔸اي يادگار ِ رويِ قشنگِ برادرم 🔸جان كَندَنت روي زمين نيست باورم 🔸وقتي كه استغاثه ي جانسوز تو رسيد 🔸هفت آسمان، شكست و فرو ريخت برابرم 🔸پُر شد فضا ز عطر گلابِ تنت عمو 🔸عطر تن تو زنده كُند يادِ اكبرم حسین آرام جانم..حسین روح وروانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
🏴🏴🏴🏴🏴 دفتری حضرت علی اصغر علیه السلام هفتم محرم بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم السَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة... 🔸شب گر رخ مهتاب نبیند سـخت است 🔸لب تشـنه اگر آب نبیند ســخت است 🔸ما نوکر و ارباب تویی مهـدی جان 🔸نوکر رخ اربـاب نبیند ســخت است اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. صاحب الزمان... 🔸شش ماهه ترین تشنه به دست پدر آمد 🔸با لب زدنش گریۀ هر سنگ در آمد 🔸در فاصلۀ كوچك یك بوسه به سرعت 🔸بی تاب شد و حوصلۀ تیر سر آمد 🔸این عرض گلو لازمه اش تیر سه شعبه است؟ 🔸یا آهن سرد است؟ چرا شعله ور آمد؟ 🔸می خواست كه كم تر بشود زحمت شمشیر 🔸با این همه شدت به گلویش اگر آمد 🔸در رگ رگ حلقوم چه سرسخت گره خورد 🔸بابا چه كشیده است كه تا تیر در آمد 🔸مادر شوی و منتظر آن وقت ببینی 🔸قنداقه خونین شده ای از پسر آمد ⬅️اجرو مزده شما عزاداران با ابا عبدالله انشاالله درهرگوشه ای ازاین مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روا بشید امشب باید حواسمان جمع باشه،در خونه ی شیر خواره ی اباعبدالله آمدیم،باب الحوائج،گرفتارها،مریض دارها،قرض دارها،شب هفتم محرمه ،اگه كسی دست خالی برگرده،فقط و فقط تقصیر خودشه،چون از هرطرفی كه برای این آقازاده گریه میكنی،یه نفر دعات میكنه،یه طرف مادرش رباب دعا میكنه،یه طرف عمه جانش زینب دعات میكنه،یه طرف رقیه كنار گهواره نشسته،یه طرف بابای مظلومش دعات میكنه... حالا دلها اماده شد بریم کربلا ، برای سرباز شش ماهه امام حسین ، علی اصغر گریه کنیم ، باب الحوائج است با ان دستهای کوچکش گره های بزرگی رو باز می کنه اما ، بیاد آن ساعتی که آقا امام حسین قنداقه علی اصغرش را در آغوش گرفت آمد میدان ، صدا زد : « یا قومٌ اَن لم تَرحَمونی فَارحَموا هذا الطفل یعنی اگر به من رحم نمی کنید به این شیر خواره رحم کنید » « اما تَروُنَهُ کیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً » یعنی نمی بینید که چگونه از شدت تشنگی ، دهان را باز و بسته می کند ؟ چگونه جواب عزیز فاطمه را دادند ؟ آیا رحم کردند ؟ نه ، هنوز كلام امام تمام نشده، یه وقت دید علی یه حركتی كرد، دست و پاش هم كه به قنداقه بسته بود، نگاه كرد دید سر به پوست بدن آویزان شده...حسین..... 🔸با چه رو خیمه برم این سر آویزان را 🔸چه كنم مشكل این حنجر خون ریزان را 🔸به سفیدی گلوی تو كسی رحم نكرد 🔸رسم كوفی است بگیرند هدف مهمان را 🔸پسرم دست و پایی زدی و باز تبسم كردی 🔸پس خدا بوسه زند این دو لب خندان را 🔸گریه بر معجر عمه نرود از یادم 🔸وسط هلهله ها بدرقه كن یاران را 🔸سند مستند كربلا حنجر توست 🔸بُرد مظلومی تو آبروی عدوان را حسین آرام جانم..حسین روح وروانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 1404 حضرت علی اکبر علیه السلام هشتم محرم(2) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم 🔸ای دادخواه عترت و قرآن بیا بیا 🔸وی زخم دین به تیغ تو درمان بیا بیا 🔸از زخم هر شهید ندا می‌شود بلند 🔸کای التیام زخم شهیدان! بیا بیا... اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. یا صاحب الزمان.. ⬅️اجرومزده همه شما برادران و خواهران عزاداران با بی بی دو عالم فاطمه زهرا (س) انشاالله به آبروی علی اکبر امام حسین حاجت روا بشید شب هشتم محرمه این ایام هم دارد تمام میشه معلوم نیست تا سال آینده ومحرم دیگری زنده باشیم یانه انشاالله عزیزان امام حسین در لحظات آخر که دست ما ازهمه جا کوتاست به فریادمآن برسه امشب می دونم بعضی گرفتارند حاجت دارند مریض دارند جوان دارند انشاالله درهرگوشه ای ازاین مجلس نشسته آید به آبروی علی اکبر امام حسین حاجت روا بشید علی اکبر آمد خدمت بابا اذن میدان گرفت امام حسین یک نگاه به علی اکبر کردبا دست خود بر آو زره جنگ پوشانیدند زنهای حرم آمدند دور علی اکبر راگرفتند مثل پروانه دور علی اکبر می چرخاند اشک از چشمان همه سرازیر شده آبی عبدالله جلو آمد فرمود دامن علی اکبر را رها کنید علی اکبر قدری که حرکت کرد اشک از چشمان ابا عبدالله برمحاسن شریفش جاری شد عرض کرد ."اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إلیه ..." یعنی خدا شاهد باش رفت به طرف این قوم جوانی که شبیه ترین مردم به رسول تو بود، هر وقت مشتاق نگاه پیغمبر میشدیم، نگاه به چهره علی می کردیم .. هروقت امام حسین با اهل بیت یاد پیغمبر می کردند نگاه به علی اکبر می کردند وقتی امام حسین دلشان برای صوت قرآن پیغمبر تنگ می شد می فرمود علی برایم قرآن بخوان حالا علی اکبر از کنار بابا سوی میدان می رود همین که روانه میدان شد دستها رابه محاسنش گرفت قدری پیاده دنبال علی اکبر رفت پشت سر علی قرآن خواند رفت به سمت میدان.. یا صاحب الزمان.. جنگ نمایانی کرد.. خیلی از این نانجیبا رو به درک واصل کرد..برگشت صدا زد بابا بابا دارم از تشنگی میمیرم. ابی عبدالله به گریه افتاد.. فرمود عزیز دلم.. علی جان طاقت بیار بابا.. خیلی زود به دست جدت رسول خدا سیراب میشی..برگشت به سمت میدان طولی نکشید.. صدای ناله اش بلند شد یا ابتاه.. بابا به دادم برس افتاد روی اسب.. بعضی مقاتل نوشتند.. مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه.. رفت وسط لشکر دشمن. چه کردند با علی اکبر.. حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله.. انشاالله داغ جوان نبینی دور تا دور علی اکبر رو گرفتند.. یکی با شمشیر میزنه...یکی با نیزه میزنه یکی با سنگ میزنه... فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند.. ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش.. ولی دیگه پاها رمق نداره. روی زمین نشست.. دید جوونش رو قطعه قطعه کردند.. 🔸نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی 🔸زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم خدایا حالا حسین چکار کنه.. سر علی رو به دامن گرفته..دلش آرام نشد هی صدا میزنه.. ولدی علی.. دید جواب نمیده.. دوباره صداش زد.. ولدی علی.. علی جواب نمیده.. دلش طاقت نیاورد.. سر رو به سینه چسباند دلش طاقت نیاورد. یدفعه دیدند.. ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند.. هی صدا میزنه. عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا علی جان بابا.. اُف بر این دنیا بعد از تو علی.. حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره.. هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره.. یه نگاه به سمت خیمه ها..صدا زد 🔸جوانان بنی هاشم بیاید 🔸علی را بر در خیمه رسانید 🔸خدا داند که من طاقت ندارم 🔸علی را بر در خیمه رسانم حسین آرام جانم..حسین روح و روانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 محرم 1404 شب نهم محرم امام زمان عجل الله دفتری حضرت ابوالفضل علیه‌السلام بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ سَلَّمَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ وَ عَلَى رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ 🔸بیا یا بـــن الحسن جانم فدایت 🔸تمــــــام زندگی باشد برایت 🔸بیا یا بـن الحسن دردم دوا کن 🔸مرا با دیدنت حاجت روا کن 🔸بیا یا بن الحسن دورت بگردم 🔸بیا تــا دست خالی بر نگردم اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. یا صاحب الزمان. 🔸ازدوچشم یاس می خوانم بیا 🔸شعری از احساس می خوانم بیا 🔸نیستم لایق به دیدارت ولی 🔸روضه عباس می خوانم بیا ⬅️شب نهم محرمه بریم درخونه حضرت عباس علیه السلام بگید اقا امشب اومدیم درخونه شما آقای من مسیحی ها میان درخونتون دست خالی ردشون نمی کنی آقا.. ما که یه عمره گدای درخونه شمائیم میشه یک نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا .به امیدی اومدیم خیلی ها مریض دارند گرفتارند حاجت دارند روزعاشورا وقتی صدای ‌غربت ابی عبدالله بلند شد اباالفضل عباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر صدا زد اقا جانم دیگه سینه ام تنگ شده یعنی بیشتر طاقت ندارم غربت شما رو ببینم .دیگه طاقت ندارم صدای غرببت رو بشنوم اجازه میدان بده ابی عبدالله فرمودند برادرم تو علمدار منی توپرچمدار منی عباسم برادر عزیزم میخای بری برادرت روتنها بگذاری تمام دلخوشی بچه‌ها توی عباسم این بچه ها میان نگاه می کنند می‌بیند هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند.می خواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم صدا زد سمعا وطاعتا مولای عباس علمدار مشک وگرفت حرکت کرد اما دید صدای ‌غربت بچه‌های حسین بلنده هی بچه‌ها میگن العطش .العطش خدا میدونه چه کرد صدا العطش بچه‌ها با دل عباس رفت سمت شریعه ی فرات دیدن مشک رو پر آب کرد دست برد زیر آب میخواد آب بنوشه اما یادش اومد ازلب تشنه ی حسین یادش اومد ازلب تشنه علی اصغر یادش اومد ازلبان تشنه بچه‌های ابی عبدالله ای عباس تومیخای آب بنوشی در حالیکه بچه‌های حسین توی خیمه‌ها تشنه اند صداشون به ناله بلنده. هی میگن العطش برگشت سمت خیمه‌ها .. یک نانجیبی خدا لعنتش کنه دست راست حضرت روقطع کرد. صدا زد به خدا اگه دست راستم روقطع کنید من از دینم دست بر نمی دارم یه نانجیبی هم دست چپ آقا روقطع کرد ( یارب مکن امید کسی را تو نا امید) همه ی امید اباالفضل آینه آب روبه خیمه‌ها برسونه 🔸ای مشک تولااقل وفاداری کن 🔸من دست ندارم تو مرا یاری کن 🔸من وعده آب توبه اصغردادم 🔸یک جرعه برای او نگهداری کن ⏪چهار هزار نفرکماندار دور اقارو گرفتند هرکسی تیری ازکمان رها میکنه یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد آب روی زمین ریخت.. یا زهرا..همین جا بود که دیگه امید اباالفضل ناامید شد. آقا جانم اباالفضل اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونتون ی شما آقا متحیر ایستاد.. دیگه دست دربدن ندارد آب هم ندارد با چه رویی برگرده به سمت خیمه‌ها درهمین حالت تیری آمد و به چشم مبارک. ای وای ای وای هرچه سرروحرکت داد این تیراز چشم بیرون نیومد سرروخم کرد نانجیب آن چنان با عمود آهنین برفرق اباالفضل زد ..صدای ناله اش بلند شد (یا اخا ادرک اخاک) برادر حسین به فریادم برس یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا هرکسی از بلندی بر زمین میخوره اول کاری که میکنه دستانش را سپر می‌کنه عباس که دست دربدن نداشت بمیرم باصورت به زمین افتاد تا صدای اباالفضل رو آبی عبدالله شنید خودش روسریع رساند کنار بدن برادر خدایا چکار کردن با برادرم اومد کنار بدن عباسش نشست صدا زد 🔻گرنخیزی توزجا کار حسین سخت تراست 🔻نگران حرمم آبرویم درخطر است ای برادر خوبم بلند شو ببین بچه‌ها بهونه ی آب گرفتند .نه.میگن دیگه آب هم نمی خواهیم بگید عموجانمون عباس برگرده قامت خم شده را هر که ببیند گوید بی علمدار شده دست حسین برکمراست نگاه کرد بدن عباسش دید دستهای برادر روقطع کردن..تیر به چشم عباس زدند عمود آهنین به فرقش زدند بدن روقطعه قطعه کردند طاقت نیاورد دستهاش رو گذاشت روی کمر..صدا زد «الان انکسر ظَهری و قلت حیلتی» الآن کمرم رو شکستند بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من می‌خنده 🔸تا تو بودی خیمه‌ها آرام بود 🔸دشمنم درکربلا ناکام بود 🔸تا تو بودی خیمه‌ها پاینده بود 🔸اصغر ششماهه من زنده بود 🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شده 🔸دستها آماده سیلی شده حسین آرام جانم حسین روح روانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين
🌹نبش قبر امام حسین توسط یک مرد یهودی بعد از گذشت 150 سال از واقعه عاشورا🌹 بو یاس نه یاسدی بیلمورم تمام عالم آغلیور بو ذبح اولان جنازیه بساط اعظم آغلیور مین اوچ یوز الدی یدی ایل کچوبدی قانی داشلانور تمام شرق و غربیده بو انقلابی باشلانور بو قاندا بیلمورم نه وار چخوبدی عرشه هلهله بو قان نه قاندی ای خدا سالوب جهانه زلزله آچاندا قبری گوردیلر یارالی بیر جنازه دور یوز الی ایلدی دوغزانوب بدنده قانی تازه دور کفندی کهنه بوریا نه باشی وار نه اللری حصیر ایچینده قول بویون آلوب قوجاقه اصغری دیوله بیر یهودیدور آچان حسین مزارینی دوروب باخاندا قبرینه آپاردی اختیارینی لحد داشین که قوزادی یهودی وحشت ایلدی سووردی باشه تپراقی دوروب قیامت ایلدی دئدی آتام آنام فدا او پاره پاره پیکره او نهر اولان بوغازوه او قطع اولان بیلک لره یوز الی ایلدی ئولموسن بو قان نه قاندی یا حسین بو تازه قاندی جوش ائدور و یا که جاندی یا حسین او قانه مذهبیم فدا او قانه مکتبیم فدا او قانه عترتیم فدا او قانه ملتیم فدا قبول دینون ایلورم حمایت ایله یا حسین قیامتون گونونده سن شفاعت ایله یا حسین مرحوم استاد منعم اردبیلی
✅حضرت رقیه(س)🥀🥀🥀🥀 به هر دردی دوا دارد رقیه به عهد خود وفا دارد رقیه به دنبال طبیب و نسخه هستی بیا دارو الشفا دارد رقیه آی دردی اولان ،آی حاجت ایستین ،یاپیش خانمون اَتگینن دئنن خانملوق اِله بو گئجه امیدینن دردیمی گوتورب گلمیشم سنی قاپویا😭گلین گئداخ خرابیه بو گئجه شامیده بیر خیرداجا شهزاده اولوب نوحه خوان زینب اُلوب ،صاحب عزا زهرا دی جان وئریر گوشه ی ویرانه ده اکبر باجی سی😭 آیریلق قافله دَن زنگ قطار اُسرا اوخونون آیریلیقن روضه سی واویلا هامی آغلیور بو گئجه اصغره لای لای دئینه😭 نمک مجلس اُلوب،بو باجی قارداشین آدی زینبی بو غملی گئجه گَتی دیله آغلیا آغلیا دئدی رقیه گوزون آچ عمه ن نجور دوزر آییی😭 الله گورستمسین بیر بالاجا بالا دنیادن گئده اونون عمه لری بویون اوخشیوب آغلالا😭 زینب بئله دیوردی رقیه هَله اوچ یاشون وار اولمک سنه چوخ تئزدی قیزیم بالا اولن اولسا او منه حالیم اونا گویادی قیزیم دور اُزون چاره اِله قالیمشام آواره بالا😭آی بالااااا رقیه هرکیم ایستور اوپه الینن آهسته اوپور چون هَله توخدامیوب قمچی دَگَن قولاریوا😭 عمه ن اُلسون قیزیم قورخورام غساله یه دییم گَله😭گلسه غساله قیزیم ،قیزلر ایاقدان دوشه جَک ولی نیلوم بالا داخی چاره یوخوم😭 گلدی غساله دیلده بیر سوز دئدی اما هامونو یاندیردی نه دئدی غساله؟ باخدی رقیه نین جنازه سینه دئدی الله بو قیزین گوزلری نه زیبادی حیف اولا قولاقلری پاره دی😭😭 الرده اولن بالا لای لای قمچلی لر یوقونی بالام لای لای آخ قاره کفن بالام لای لای # التماس دعا
گویلر حسینه قربان یرلر حسینه قربان گویلر حسینه قربان گویلر حسینه قربان گلزار کربلاده گوللر حسینه قوربان یرلر حسینه قربان گویلر حسینه قربان گویلر حسینه قربان گویلردکی ملائک یکسر حسینه قوربان یوز مین گوشون دالیندا ظفر حسینه قربان پیغمبرون شبیهی اکبر حسین قوربان اوز گوز گانا بویانمیش اصغر حسینه قوربان سو اوسدکی کسیلمیش اللر حسنه قوربان دریای قانه باتمیش اصغر حسنه قوربان لشکر حسنه قوربان نوکر حسینه قوربان