#امام_حسین_ع
وقتش شده، كه دل به غمت مبتلا شود
راهي به سوی تربت كربُبلا شود
آن تربتي كه هركه نظر كرد، ديدهاش...
گريان برای شاهِ سر از تن جدا شود
فرقي نميكند كه گدايت كجايي است
آقا ، به يك نگاهِ شما هر گدا شود
باب الحوائجي كه كنار تو خفته است
بي شك به دست او گره بسته وا شود
آئينهٔ دلي كه شده تار ، از گناه...
با اشك و ناله در غمت آقا جلا شود
مُزدِ رسالتِ نَبي اصلأ روا نبود
با سنگ و تيغ و نيزه و خنجر ادا شود
جز كربلا و كوفه و شامِ بلا و غم...
بر ميهمانِ خود ستم اینسان كجا شود
رأس حسین و بزم شرابی و خيزران
در پيشِ چشم زينب كبری بپا شود
جان ميدهد رقیه در آندم که ناگهان
با حنجرِ بريده ، لبش آشنا شود
#داود_تيموري عاصی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زمینه
#حضرت_رقیه_س
#سبک #ابکنی_یاابالحسن
(من خرابه نشین شدم سرت به دامانم)4
سرت به دامانم...
بنداول
روی نیزه سر بابام2توی راه کوفه وشام2
دست بسته میدویدم2خون میومددیگه ازپام2
کتکم زدن باباجون2بدنم شده پراز خون2
باباجون ببین سه سالت2شده جسمش دیگه بی جون2
من خرابه نشین شدم...
بنددوم
چشمای توچرا بستس2پیشونیت چراشکستس2
چرا حرف نمیزنی با2دخترت که خیلی خستس2
من به حال اشک وزاری2بچه های شام به خواری2
میزدن وهی میگفتن2 تو دیگه بابانداری2
من خرابه نشین شدم...
بندسوم
حالاکه اومدی بابا2قسمت میدم به زهرا2
اگه خواستی باز بری تو2ببری سه ساله ات را2
طاقت سه ساله دختر2توبگو چقدر مگر2
که ببینه سر باباش2بریده شده با خنجر2
(من خرابه نشین شدم سرت به دامانم)4
سرت به دامانم...
#داود_تيموري عاصی
مقرمو بخونم
از روی مقتل این محرمو بخونم
گودالو بخونم
دو سه خط منتهی الآمالو بخونم
یه نفر نگفت که آبت دادن
یه نفر نگفت خاکت کردن
یه نفر نگفت با آرامش
بچه های تو رو ساکت کردن
وای اباعبدالله وای اباعبدالله
لب تشنه کشتنت وای اباعبدالله
****
عطشانو بخونم
از امام رضا بگم ریانو بخونم
روضه دیگه بازه
روی نیزه ها شدی تشییع جنازه
همه روضه های تو جانسوزه
خوندم این عبارتو چند روزه
دست و پا که میزدی میگفتی
آی زینب جگرم میسوزه
وای اباعبدالله وای اباعبدالله
لب تشنه کشتنت وای اباعبدالله
****
مظلومو بخونم
روضه های نفس المهمومو بخونم
این عین لهوفه
به سرت سنگ زدن تو بازار کوفه
زیر نیزه ها قیامت کردی
خاک کربلا رو تربت کردی
ته گودال همه عالم رو
دست و پا زدی هدایت کردی
وای اباعبدالله وای اباعبدالله
لب تشنه کشتنت وای اباعبدالله
#شور جدید
#نریمان_پناهی
#گودال
#محرم_1404
متن روضه توسل به اباعبدالله الحسین – شب عاشورا محرم ۹۸
نمیشه باورم که وقت رفتنه
تموم این سفر بارش رو شونۀ منه
*امشب دسته جمعی باید روضه بخونیم .. باورت میشه دههی محرم تموم شد؟ باورت میشه فردا سر اربابِ ما مثل این ساعت تو تنور خولیِ ؟! حالا بمیریم هم کمه ..*
نمیشه باورم که وقت رفتنه
تموم این سفر بارش رو شونهی منه
کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟
حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری
باید جوابتُ ، با نفسم بدم
بدون من نرو ، تورو به کی قسم بدم؟!
قرارمون چیشد! که بی قرار هم باشیم
حسین هرچی که پیش اومد باید کنار هم باشیم
کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟
حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری
من رویِ خاکُ تو ، سوار مرکبی
من توی قلبِ تو ، اما تو چشم زینبی
آهسته تر برو ، بذار منم باهات بیام
حسین دیگه نمیکشه پاهام که پا به پات بیام
کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟
حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری
یار نداشتی طاقت اینهمه آزار نداشتی
*شب حرف زدن نیست فقط شب زمزمه است شب زبان حال و ناله است*
یار نداشتی طاقت اینهمه آزار نداشتی
کاشکی پشتِ خیمه شیرخوار نداشتی
من بمیرم که علمدار نداشتی
یار نداشتی رمقی برای پیکار نداشتی
جز حرم غصه ای انگار نداشتی
من بمیرم که علمدار نداشتی
کار از کار گذشت ؛
مرکب از تنِ تو هربار گذشت ..
یار نداشتی کفنی غیر همین خار نداشتی
حتی با زخم تنت کار نداشتی
پیرُهن نداشتی دستار نداشتی
یار نداشتی ولی این غصه رواین بار نداشتی
یارِ بین در و دیوار نداشتی
تیر و نیزه بودُ مسمار نداشتی
کار از کار گذشت
قصه بین در و دیوار گذشت
روضه با داغیِ مسمار گذشت ..
*فردا وقتی تیر و تو قلبش زدن ، هر کاری کرد تیرُ از رو به رو در بیاره نشد .. اربابِ ما رو اسب خم شد .. تیر و از کمر در آورد .. از سینه مثل ناودون خون میریخت .. دو دستی خون هارو به محاسنش میمالید .. چی زیر لب میگفت ، میگفت منو امروز نکشتن .. من کشتۀ روز دوشنبه ام .. (کدوم دوشنبه؟) منو اون روزی کشتن ، که مادرم باردار رفت پشت در .. یکی نگفت این دختر رسول خدا هست ..*
سر نداشتی تشنه بودیُ برادر نداشتی
جایِ سالمی تو پیکر نداشتی
من بمیرم که تو مادر نداشتی
سر نداشتی بینِ لشکر بودی لشکر نداشتی
بال و پر زدی ولی پر نداشتی
کاشکی تو خرابه دختر نداشتی
*دیگه از فردا روضه ها تمومه از فردا این روضه ها شروع میشه خودتونُ آماده کنید ..*
کار از کار گذشت
زینب از میون انظار گذشت
از سر کوچه و بازار گذشت
*چی برات روضه بخونم شب عاشورا ..از وداع بگم؟! امشب از اون شباست که به هر چشمی اشک نمیدن شاید شبای دیگه اشک داشته باشی اما شب عاشورا شب سنگینیِ اگه اشکم نداری یه آه بکش .. دستتُ بذار روسرت به یاد اون ساعتی که زینب دستشُ رو سرش گذاشت ..
با خواهر وداع کرد ،با پسر وداع کرد ،با زن ها وداع کرد ، با شهدا وداع کرد با اصحاب وداع کرد حالا میخواد بره میدان؛ یک مرتبه دید ذوالجناح حرکت نمیکنه .. آخرین باری که ذوالجناح حرکت نکرده بود برا هفت هشت روز قبل بود روز دوم وقتی قافله رسید کربلا دید ذوالجناح حرکت نمیکنه ، وقتی سوال کرد اسبُ عوض کرد فهمید اینجا همون کربلا ست .. باید همینجا بمونیم ..
فردا هم ذوالجناح حرکت نکرد .. یک نگاه کرد دید با همه خداحافظی کرده الا دختر .. بیا پایین بابا .. کارت دارم بابا .. بی خداحافظی میخوای بری .. یه عمو بی خداحافظی رفت ما بیچاره شدیم تو دیگه بی خداحافظی نرو بیا پایین .. اومد پایین از اسب نشست رو زمین دخترُ بغل کرد آروم در گوشش گفت بابا یه دست رو سرم میکشی ..! بابا یه بار منو میبوسی ..! آروم دست کشید روی سر سکینه .. انگشتر بابا رو حس کرد این بمونه تو ذهنت کار دارم.
اگر نازی کند دختر خریدارش پدر باشد
بزرگی کن ببوس این دخترِ کوچکتر خود را
به دنبال مسافر آب میریزند معذورم
کنون ریزم به پایت آبِ چشمان خود را
متن روضه توسل به اباعبدالله الحسین – شب عاشورا محرم ۹۸
بابا از اسب آوردمت پایین یه سوال دارم این دختر چقدر سوال داره الله اکبر یه سوال از بابا پرسید صدای گریهی بابا بلند شد صدا زد بابا من بدرقه زیاد دیدم، خداحافظی زیاد دیدم، معمولا تو بدرقه و وداع پیشانی رو میبوسن ، صورتُ میبوسن ، شونه هارو میبوسن .. بابا من یه صحنه دیدم :
زِ دورادور میدیدم گلویت عمه میبوسد
مگر آماده کردی بهر خنجر حنجرت را
بغلش کرد ، لاتحرقی قلبی بدمعک حسرت .. دخترم اینجوری با قلب بابات بازی نکن بغلش کرد آرومش کرد نوازشش کرد .. این دختر سه تا سوال دیگه هم پرسیده روضهی من همین سه تا سواله …
یه سوالش این بود بابا چرا عمه زیر گلوتُ بوسید ؟! یه سوالم از بابا پرسیده صدا زد بابا این عمی العباس؟!.. بابا عموم کجاس؟!.. دیگه روضه معلومه جوابش معلومه من میگذرم .. یه سوال دیگه از ذوالجناح پرسید فردا ، سوال از ذوالجناحش کِی بود؟” وقتی اسب بی صاحب اومد جلو درِ خیمه ، اومد سر اسبُ بغل کرد یه سوال کرد، ذوالجناح بابام که میرفت لباش ترک ترک داشت .. بابام که میرفت تشنه بود .. جگرش آتش گرفته بود .. یه سوال دارم کسی بابامُ سیراب کرد یا نه؟!.. ذوالجناح کسی به بابام آب داد یا نه؟!.. (یه سوال دیگه مونده هرکی طاقت داره بشنوه) پس یه سوال از بابا پرسید عموم کجاس؟ یه سوال از ذوالجناح پرسید بابام تشنه بود بابامو سیراب کردن یا نه ؟! یه سوالم از عمه پرسید چی پرسید!
اومد تو گودال قتلگاه نگاه کرد ، دید عمه ش یه بدنِ برهنه و بی سرُ بغل کرده .. هی رگاشُ میبوسه .. هی دست و پاشو میبوسه .. یه سوال کرد عمه این بدن کیه ؟!.. عمش بدون درنگ ، صدا زد دخترم این بدن بابات حسینِ .. خودشو انداخت رو بدن … حسین …
دختری که بهانه بگیره ، دختری که بابا از دست بده ، دختری که داغ ببینه ، چجوری آرومش میکنن ؟! مثه این صحنه مدینه تکرار شد .. اونجام یه دختری خودشُ انداخت رو بدن .. اونجا ناله بلند شد از آسمونیا ، علی آسمونیا طاقت ندارن زینبُ بردار حسینُ بردار .. امیرالمومنین اومد نوازش کنان آروم بچه هارو برداشت .. اما فردا .. کسی دختر حسینُ نوازش نداد .. من عربیشُ بگم بسه ، دیگه فارسیشُ نگم :
«إجتمعت عدة من العراب فجروها عن جسد ابیها» .. حسین …
دستتُ بیار بالا ، شب احیاست ، شبِ عاشوراست یه جوری بگو صدات برسه کربلا بلند بگو یا حسین ….
__________________________________________
متن روضه توسل به اباعبدالله الحسین (ع) – شب عاشورا محرم ۹۸
ای به رویِ دست در راه خدا جانِ شما
آسمان تعظیم آورده به ایمان شما
دین گرفته آبرو از خونِ جوشان شما
خونِ ثارالله جاری از گریبان شما
تیغ ها در دست قاتل ها به فرمان شما
زخم تن سر تا قدم آیاتِ قرآنِ شما
با وصال دوست از هجران رهایی یافتید
تا قیامت سر خط بی انتهایی یافتید
رنگ از رخ باخته رنگِ خدایی یافتید
در مشامِ روح عطر کربلایی یافتید
خط قرمز خورد روی خط پایانِ شما
ای کنار یوسف زهرا همواره جایتان
آسمان ها در زمین گشتند خاک پایتان
عاشق شمشیر ها و نیزه ها اعضایتان
آفرین بر غیرت و بر همت والایتان
*آخه خیلیا امشب جدا شدن رفتن .. اونایی که موندن حضرت فرمود هرکی بمونه فردا کشته میشه ، یک یک وفاداری کردن یکشون گفت چرا باید یک بار در راه شما کشته بشم .. کاش صدها بار کشته شم زنده بشم دوباره فدات بشم ..*
چشم زهرا چشم زینب بر قدُ و بالایتان
اشک شوق فاطمه در چشم گریان شما
تا شما هستید ای مقدادها عمارها
کی رسد بر اهل بیت مصطفی آزارها
کی شود نیلوفری رخسار گل رخسارها
کی خورد سیلی سکینه بر سر بازار ها
ای فدایی های عطرت بار ها و بار ها
تا قیامت احمد و حیدر ثناخوان شما
*چه خبره امشب .. آخرین شبیِ که رقیه تو آغوش باباشِ .. آخرین شبیِ که رباب علی اصغرُ بغل کرده .. علی لای لای .. آخرین شبیِ که زینب هی به قد و بالای داداش نگاه میکنه .. هی به صورت داداش نگاه میکنه .. فردا شب همین صورت رو خاکسترای تنورِ خولیِ ..
امشب زینب هی میگفت : مکن ای صبح طلوع .. من و تو خسته میشیم میریم دنبال استراحتمون میگیم چند روز استراحت کنیم بخوابیم طعام بخوریم آب بخوریم اما این زن و بچه رو تازه اسیری میبرن .. تازه زینبِ و بازارها .. تازه زینب میگه
من کجا کوچه و بازار کجا ..
با همه وداع کرد با زینبم خداحافظی کرد سوار ذوالجناح میخواد بره هی میگه :*
ذوالجناح زودتر چون شب رسد
ترسم آخر از خفا زینب رسد
ذوالجناح ای عرش پیما مرکبم
میروم اما به فکر زینبم
*هرچه میکنه اسب قدم از قدم برنمیداره یه وقت دید دخترش پای اسبُ بغل کرده بابا کجا داری میری؟! بابا باید از ذوالجناح پیاده بشی بغلم کنی .. گفت چرا دخترم گفت یادته فلان منزل خبر شهادت مسلمُ دادن؟! اره یادمه بابا .. من دیدم دختر مسلمُ صدا کردم دختر مسلمُ رو زانوت نشوندی گفتی من هستم نوازشش کردی بابا باید از ذوالجناح پیاده بشی بغلم کنی .. یخورده دست توی این موهام ببری ..
دورت بگردم سکینه جان چرا بابا؟! (زبان حال) آخه منم تا ساعتی دیگه بی بابا میشم .. ساعتی دیگه اینا با اسباشون از روی بدنت رد میشن .. من یتیم میشم بابا .. ساعت دیگه سرتو بالا نیزه میزنن میریزن تو خیمه .. اینقدر برام سخته جلو چشمام عمهمو با نی بزنن ..
خداحافظی کرد هر جور بود رفت میدان خبری نشد دیگه اگر چه در مقاتل میگن حضرت یه وقتایی نزدیک خیمه ها میشد لا حول ولا قوه الی بالله این زن و بچه قوت میگرفتن من میخوام از اینجا بگم چون فردا نمیشه خیلی حرفارو زد امشب شب عاشوراست باید روضه هارو خوند صدا شیههی ذوالجناح اومد هشتاد و چهار زن و بچه بیرون ریختن دیدم ذوالجناح یال خون آلوده بدنش تیر خورده ..*
ذوالجناح از چه خود را باختی
جان زینب را کجا انداختی؟!..
*دوباره سکینه اومد جلو صدا زد ذوالجناح بابام میدون میرفت تشنه بود سوالم اینه بگو به من آیا آب بهش دادن یا با لب تشنه سر از تنش جدا کردن ؟!.. تازه ناحیه مقدسه میگه این زن و بچه دنبال ذوالجناح راه افتادن اومدن رو تل زینبیه درست یه موقع رسیدن والشمر جالس علی صدرک ..*
او میدوید و من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او مینشست و من مینشستم
او روی سینه من در مقابل
او میبرید و من میبریدم
او از حسین سر من از حسین دل
غریب گیر آووردنت
هی رو خاکا کشیدنت
با نیزه زد تو دهنت
غریب گیر آووردنت
*دیگه نه عباس هست نه علی اکبر هیچکس نیست کمک حسین کنه .. میگه هی با صورت روی خاک میفتاد هی با زحمت پا میشد طرف خیمه ها بیاد میگفت تا من زنده ام طرف خیمه نرید ..*
زنده بودی که دشمنت
برد از تنت پیراهنت
غریب گیر آووردنت
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِوَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
+شب عاشوراست صاحب عزا رو صدا بزنیم…یا صاحب الزمان... الغوث الامان
در این حضور توسل دعا کنید مرا هم
+چی بگم امشب، شب عاشوراست امشب، کربلا غوغاست امشب...
در این حضور توسل دعا کنید مرا هم
که خود امید ندارم به روزگار سیاهم
مریض بار گناهم پر از تبم کمکم کن
بیا عیادتم و خودت بیار دوا هم
شنیدم که تو سر میزنی به بی سر و پاها
عزیز فاطمه یک شب بیا به خانهٔ ما هم
از عرش از میان حسینیهٔ خدا
آمد صدای نالهٔ هی علی العزا
جبرئیل بال خدمت خود را گشود و گفت
یا رب اجازه هست شوم فرش این عزا
آدم ز جنت آمد ناله کنان نشست
در بزم استجابت بی قید هر دعا
او که هزاران بار به ناله نشسته بود
یک یا حسین گفت و همان لحظه شد به پا
آنگاه گفت روضه بخوان ایها الرسول
+پیغمبر منبر رفت شروع کرد روضه خواندن...
جانم فدای تشنه لب دشت کربلا
از آب هم مضایقه کردن کوفیان
خوش داشتن حرمت مهمان کربلا
بودن دیو و دَد همه سیراب و
میمکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
+از زبان امام زمان سلام بدم... السلام علی الشیب الخضیب...السلام علی الخد التریب...
زمانه دست خوش ظلم های بارز شد
برای جایزه قتل حسین جایز شد
+پسر پیغمبرتون دارم میگم...نانجیب قیمت حسین دو سه مَن گندمه...
زمانه دید که زخمی پر از نمک شده بود
و بوسه گاه پیمبر ترک ترک شده بود
زمانه دید غریبی خضاب با خون کرد
و تیر را به چه سختی ز سینه بیرون کرد
+مقداری توقف کرد از شدت تشنگی توان جنگ نداره، یه وقت یه سنگی اومد به پیشانی ابی عبدالله خورد... پیراهن بالا زد، تا خون پیشانی پاک کنه، یه تیر سه شعبه آمد، به قلب امام حسین برخورد کرد... هر کاری کرد این تیر رو از جلو در بیاره نشد تیر رو از پشت سر بیرون کشید.. زینب داره نگاه میکنه...
-چنان که خون همه فواره زد به دشت
+مثل ناودانی این خون شروع کرد آمدن...
پناه بر تو خدایا مگر پناهی نیست
که دختر علی آن لحظه دید راهی نیست
به ناله خواست دل سنگ خصم نرم کند
به ابن سعد چنین گفت تا که شرم کند
بترس عاقبت خویش را تباه کنی
حسین را بکشند و تو هم نگاه کنی
کسی به فکر ورق پاره های قران نیست
مگر میان شما کوفیان مسلمان نیست
+اومد سمت این نانجیب گفت: مگه نمی بینی حسین و دارن میکشن تو وایسادی داری نگاه میکنی، زینب داره اشک میریزه، نانجیب روش و برگردون گفت: کار حسین رو تمام کنید...ببین ز چهار طرف جور دشمن دَله را
جفای خولی و شمر و سنان و حرمله را
که از تفاهمشان لرزه در زمین افتاد
عزیز فاطمه از اسب بر زمین افتاد
کدام آیه به لب های او مجدد شد
که نیزه آمد راه گلوی او سد شد
+دیگه کم کم از هر طرف حمله کردن به حسین، آی بمیرم هر کی یه ضربه میزد، یکی با شمشیر میزد، یکی با سنان میزد، یکی با سنگ میزد، میگه دیدم یکی داره با عصا به بدن حسین میزنه...
+چه لحظه ای، چه صحنه هایی این زن و بچه ها دارن می بینن؛ همه از خیمه ها بیرون دویدند، راوی میگه: دیدم زینب از بالای تل زینبیه داره میدوه سمت گودال قتلگاه، عجب دویدنی، هی میخوره زمین هی بلند میشه هی فریاد میزنه وا محمدا و علیا هذا حسینن ومرمل بالدماء مقطع الاعضا....
چقدر زود ز میدان کارزار آمد
طنین شیهه اسبی که بی سوار آمد
چه لحظه ای که به صبح قیامت است شبیه
که من نیز یفره من امی و ابی
+همه دارن از هم فرار می کنند همه تو این بیابونا...
رخ زمین شد از ظلم بی حساب کریح
یکی به خون جگر گفت یا جواد ابی
+ای اسب بابای من
بگو به آن جگر تشنه آب هم دادن
بگو به خواهش دل ما جواب هم دادن
+راوی میگه: دیدم بچه ها تو این بیابونا پراکنده شدن، بعضی از این بچه ها دامنشون آتش گرفته دارن تو بیابونا میدوند، دیدم یه سه ساله ای میدوه این دامن عربی آتش گرفته هی داره میدوه این آتش شعله ور میشه، دلم سوخت گفتم برم جلو این آتش خاموش کنم،
هرچی میدویدم می ترسید بچه فرار میکرد، بهش امان دادم، گفتم بایست کاریت ندارم آتش دامنتو میخوام خاموش کنم، تا مرکبم ایستاد بچه کز کرد چهار دست پا زیر پا این مرکب نشست دیدم بید داره میلرزه... دیدم لباش خشکیده گفتم آب میخوری؟ با اشاره چشم تایید کرد، آب رو آوردم جلو دهانش یه نگاه کرد گفت: علقمه از کدوم طرفه؟ علقمه رو میخوای چکار؟ برم عمومو سیرابش کنم
Aein-Mastan.rzb.irروضه شهادت امام حسین (ع) - در این حضور توسل دعا کنید مرا هم - حاج مهدی سلحشور.mp3
زمان:
حجم:
7.16M
روضه شهادت امام حسین (ع) - در این حضور توسل دعا کنید مرا هم - حاج مهدی سلحشور
شب_یازدهم_محرم
روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
شام_غریبان
🔸عالم همه محزون و پریشان حسین است
🔸شام است ولی شام غریبان حسین است
شام غریبان حسینه...
شب یتیمی بچه های حسینه...
شب بی برادری زینبه...
امشب مصیبت خیلی سنگینه...
امشب زمین و آسمان برا حسین گریه میکنند...
دیگه روضه خون نمیخواهی...
زیر لب آروم آروم بگو...
وای غریب حسین...
وای مظلوم حسین...
🔸از خـون جگـر لالـه فشـانید کـه امشب
🔸در مقتل خون، فاطمه مهمان حسین است
امشب مادرش فاطمه میاد کربلا...
🔸زینب نگهش بر قـد خمگشتۀ زهرا
🔸زهرا نگهش بـر تن عریان حسین است
هی به بدن بی سر حسینش نگاه میکنه...
ناله میزنه...
اشک میریزه...
میگه وای غریب مادر حسین...
وای مظلوم مادر حسین...
🔸اگر کشتند چرا آبت ندادند
🔸چرا زآن دُرّ نایابت ندادند
حسین جان...
🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند
🔸کفن بر جسم صد چاکت نکردند
خواهرها.. امشب با مادرش زهرا هم ناله شید...
با زینب کبری هم ناله شید...
خدا میدونه امشب زینب کبری چه حالی داره...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
الله اکبر...
در نصف روز...
جلو چشماش...
همه عزيزانش رو سر بریدند...
🔸چه خون شد دل زینب
خدا به داد دل زینب برسه...
چه حالی داره وقتی میبینه...
یه طرف بدن بی سر حسینش...
توی گودی قتلگاه...
یه طرف دستهای قلم شده عباسش..
کنار شط فرات...
یک طرف بدن قطعه قطعه علی اکبر...
یه طرف بدن فرزندانش غرقه در خون روی زمین کربلا...
یه طرف دیگه هم خیمه های سوخته و...بچه های یتیم سیلی خورده...
خدایا چکار کنه زینب...
با اينهمه مصیبت...
🔸چه خون شد دل زینب
این زن و بچه های یتیم رو جمع کرده... داخل یه خیمه ی نیم سوخته...
هم پرستار امام سجاده...
هم زن و بچه های یتیم رو آروم میکنه...
مجسم کن...
هر کدوم از این بچه ها یه زبانحالی دارند...
اما... همه درد دل هاشون رو به زینب میگن...
یکی میگه عمه جان زینب بابام حسین کجاست...
وقتی میرفت خیلی تشنه بود...
آیا بهش آب دادند یا نه...
یکی میگه خانوم جان زینب...
عمو جانم عباس کجاست..
یکی میگه زینب، ببین گهواره علی اصغر خالیه...
امان... امان...
یکی جای تازیانه ها رو نشون میده...
یکی صورت سیلی خورده اش رو نشون میده...
یکی ميگه عمه جان زینب نبودی ببینی من آتیش گرفته بودم...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
چی کشید زینب...
از یک طرف مصیبت برادر...
از طرفی هم مصیبت اسارت...
امام سجاد فرمودند...
شام غریبان, اونقدر مصیبت برا عمه ام زینب سنگین بود...
دیدم عمه جانم نماز شبش رو نشسته خواند...
(رايتها تلک الليله تصلي من جلوس)
منبع: فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفي. ص 641.
زبان حال خانوم زینب کبری است...
🔸سه غم آمد به جانم هر سه یکبار
🔸غریبی و اسیری و غم یار
آخ... برادر خوبم حسین...
🔸غریبی و اسیری چاره داره
🔸ولی آخر کشد ما را غم یار
الا لعنت الله علی القوم الضالمین
-
نوحه سقای دشت کربلا ابوالفضل حسین طاهری
سقای دشت کربلا، ابالفضل ابالفضل
دستش شده از تن جدا، ابالفضل ابالفضل
طفل یتیم حسین؛ گم شده واویلا واویلا…
قامت زینب ز غمش؛ خم شده واویلا واویلا!
سقای دشت کربلا؛ ابالفضل ابالفضل
دستش شده از تن جدا؛ ابالفضل ابالفضل…
دیگر مرا ام البنین مخوانید! واویلا واویلا…
زیرا که من دیگر پسر ندارم… واویلا واویلا…
حسین طاهری سقای دشت کربلا ابوالفضل▪️▪️▪️