ـ┇به ضریح چشمات. . . ـ┇ #شور_طوفانی|#ابوفاضل‌عباس ـ┇ ܭࢪبلای‍ے مرتضی یبرنژاد ـ┇#شور_حضرت_عباس #حضرت_عباس #شور بنداول: به‌ضریح‌چشمات‌دخیل‌دل‌مییندم ازهمه‌غیر‌از‌تیغۀ‌علم‌دل‌کندم من‌فقط‌باب‌القبلۀ‌حرم‌آرومم‌عزیزم باتوباشم‌چشماموروهمه‌میبندم آبروی‌آب آبروی‌قوم‌بنی‌کِلاب ای‌قمرفرزندابوتراب زیردِین‌توباشدآفتاب قدم‌در‌ترین‌است‌وآن‌است‌و‌این‌است لشکر‌همه‌فرار،خطر‌در‌کمین‌است شیران‌زده‌دم‌،پا‌برسرزمینش ایزد‌به‌قامت‌ِقمرالله‌همین‌است بنددوم: توعلمدار‌خیمه‌های‌عاشورایی ساقی‌العطاشا‌وحامل‌الوایی دخترزهرا‌فرموده‌به‌توجان‌من‌،عزیزم تو‌کفیل‌ِحضرت‌زینب‌کبرایی صاحب‌فرات صاحب‌برزخ‌صاحب‌صراط اسم‌مارم‌بنویس‌ازفقرات ای‌پناه‌ِخیمۀ‌مخدرات سیاهی‌زلفت‌لیله‌الرغائب سه‌جلدت‌به‌نام‌اسدالله‌غالب امیری‌ابالفضل‌ونعم‌الامیری علمدار‌ِزینب‌اسمت‌سجده‌واجب .

. #زمینه_امام_حسین علیه السلام کربلایی #حسین_ستوده [بند اول] بی حالی اسیر بین جنجالی غریبی و تو گودالی بی حالی تنهایی تو زیر دستو پاهایی جلو چشای زهرایی تنهایی دارم میبینم از بلندی که داری چشماتو میبندی حسین ببین دارم میمیرم تا افتادی دلم رو کندی رو خاکِ صحرایی تنهای تنهایی افتادی افتادم جون دادی جون دادم واویلا واویلا ▪️▪️▪️▪️ [بند دوم] غوغا شد تن تو ارباً اربا شد سرِ سرتو دعوا شد غوغا شد با کینه با چکمه ای سنگینه یکی نشسته رو سینه با کینه دارم میمیرم از فراقت میسوزونه دلم رو داغت برا بریدن سرت شمر با خنجر اومده سراغت ذبیح عطشانی قتیل عریانی صحرای محشر شد سردارم بی سر شد واویلا واویلا ▪️▪️▪️▪️ [بند سوم] غارت شد به پیکرت جسارت شد دلم پر از حرارت شد غارت شد بدتر شد تو رفتی حرف معجر شد غمم هزار برابر شد داروندارمون رو بردن به خیمه ها هجوم آوردن سر تو رو دادن به خولی ما رو به حرمله سپردن دل کندن دشواره زینب شد آواره دستامو میبندن به اشکام میخندن .👇

📝بی حالی... #کربلایی_حسین_ستوده #دهه اول محرم‌الحرام ١۴۴٧ #شام_غریبان ١۵ تیر ماه ١۴٠۴

. #حضرت_زینب اَلسلامُ عَلی' قلبِ زینبِ الصَّبور ولِسانَهَا الشَّکور ایرانِ فاطمی، همه غمخوار زینبند این ملتِ حسینی، علمدار زینبند زینب اگر نبود، جهادی نداشتیم قرآن و دین، نتیجه‌ی پیکار زینبند فرماندهانِ ما، همه شاگردِ مکتبش رزمندگانِ ما، همه انصار زینبند مائیم اگر، مطیعِ امامینِ انقلاب آنان مطیعِ سید و سالار زینبند بنیان گذاشت، اصلِ ولایت فقیه را آلِ رسول، شاهدِ اسرار زینبند از صبر و شکرِ اوست، به گودال قتلگاه اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند بر زین‌ُالعابدین، چو سِپر شد به خیمه‌گاه دیگر اَئمه، حیدرِ کرار زینبند پیغمبران، مطیعِ فرامینِ حضرتش والله اولیاء، هوادار زینبند بعد از حسین، قافله سالارِ عشق اوست اهل‌ِ حریم و اهلِ حرم، یار زینبند دستی، به نورِ معجرِ زینب نمی‌رسد تا بانوان، حجاب نگهدار زینبند هفتاد و دو شهید و اسیرانِ اهل‌بیت مرهونِ خطبه‌های دُرَربار زینبند در کوفه، صوتِ حیدری‌اَش انقلاب کرد عشاق، محوِ نطقِ گهربار زینبند □ □ □ رأس‌الحسین را، به سرِ نیزه دید و گفت: نامردمانِ هیز، در آزار زینبند زد آن‌چنان، به چوبه‌ی محمل سرش، که خلق... حیران هنوز، از سرِ خونبار زینبند از کربلا و کوفه و شام و مدینه، تا... امروز اهل درد، عزادار زینبند بی‌اِذنِ او، کسی به شفاعت نمی‌رسد محشر تمامِ خلق، گرفتار زینبند آنانکه می‌دهند، خدا را به او قسم روز ظهورِ یار، فداکار زینبند #یا_زینب_کبری_ادرکنی تیرماه۱۴۰۴/محرم۱۴۴۷ #محمود_ژولیده ✍ .

متن شعر "حنیفا" #حضرت_رقیه_س #شور به قلم: #ابوالفضل_گودرزی سبک: #ابوالفضل_گودرزی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حنیفا ــ مُهَنّا ــ مُهَدّیٰ ــ رقیه جان فصیحه ــ عفیفه ــ گوارا ــ رقیه جان دلیل زندگیمی یا رقیه به والله همه چیمی یا رقیه تویی وارث چادر ذکیه حلیمی و حکیمی یا رقیه فاتح شامی با عمه زینب بالله امامی با عمه زینب دخت سه ساله بنت الولایی عالی مقامی با عمه زینب یا رقیه سلام الله علیها... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برات ــ حرم با ــ ید تو ــ میشـه امضا بخواه از ــ عقیله ــ شهادت ــ بشـــه امضا سر باباست تو دامن رقیه شده پاره پیرهن رقیه بمیرم واسه اون لحظه که سینی میسوزونه سر و تن رقیه... جان منه قربانِ رقیه بُـکاء اون طوفانه رقیه علم زده ــ نخ معجر نداده که معنی قرآنه رقیه یا رقیه سلام الله علیها... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ علمدار ــ سپهدار ــ و کرار ــ ابوفاضل علی وار ــ و سالار ــ جگر دار ــ ابوفاضل دلش خوشه به خنده ی رقیه میخواد دنیا شه بنده ی رقیه منم عاشق باده ی اباالفضل و دیوانه ی باده ی رقیه معلم لقمان حکیمی باللهه صراط مستقیمی تو قدرت خدایی و غیوری برای ناموس حرم حریمی یا اباالفضل، یا سیدی...

بسم الله خالق الحسین سبک #شور (اگر میجنگه، بردبار) "پدر باشد مجتبی... " #ابوالفضل_گودرزی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پدر باشد مجتبی پسرش قاسم بود احلی من عسل به لبش قاسم شب عاشورا بگوید ان شاءالله... فدای مولا و کودکانش قاسم... گوید «ان تنکرونی، فأنا القاسم!!!» کس جلو آید، بالَلَّه نشوم راحم ازرق شامی آمده سوی میدان زیر تیغ قاسم، شده سپر لازم... زند ضربه ــ شد افسانه کشد تیغ تیز خود چه شاهانه! چه آقایی! ــ عجب ماه ای! تو خود مانند پدر یک سپاهی... یا قاسم، یابن مجتبی... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عجب سالاری! عجب یل قداری! عجب پیکاری! عجب رخ و رخساری! خدا از عرش اسمشو حسن جان گفته! چه استاد و پهلوان بی تکراری... مجتبی خوانده رجز و زده میدان حنفیه از رزم او شده حیران گوید او بر حیدر که : یا علی! ماندم... ضربه شان انداخت از پا اُشتُر شیطان... حسن مولا ــ شدم شیدا درِ کاخ اکرمت، به ما بگشا... قَدَر قدرت ــ بلند قامت ای خداوند کرامت و جسارت یا حسن، یا مجتبی...

بسم الله خالق الحسین سبک #شور (کی میتونه غیر علی،شکری) "ابن الحسن گشته محیا" #ابوالفضل_گودرزی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ابن الحسن گشته محیـــا که به میدان زند بی زره و خود رفته به سگان ترسان زند گر نوجوان است یک سپاه شده فراری چون او نه که فقط ساده زند! به بیخ و بنیان زند بگوید مردم ــ شناسیدم یا نشناسید؟ فأنا القاسم ــ زنم من گردن بی تردید پر از شوقم من ــ شوم قربان مولایم حسن بابایم ــ دهم حق از من میترسید! انا القاسم! پهلوان بی تکرار انا القاسم! عشق حضرت دادار بلا جوشن ــ بی زره ــ بلا شمشیر انا القاسم! سبط حیدر کرار! یا قاسم بن حسن... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کر کرده گوش عالمی تکبیر این نوجوان گیر از سیه لشگر تا صــــاحبان تیر و کمان قامتشان خم شد، شکست ز صد نواحی کمر! زیرا که قاسم قبل هر ضربه بگوید اذان شده آماده ــ سپاهی از ترسش مضطر... عزیز زهراست ــ بود مانند پیغمبر بود سیمایش ــ مثال و مانند اکبر به عالم باشد ــ شه و سالار و سرلشگر انا القاسم ــ قدرتم به از آهن انا القاسم ــ ترسیده ز من دشمن عموم عباس و جد من است حیدر انا القاسم ــ محکم شکنم گردن یا قاسم بن حسن... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خون پدر در شریان قاسم بن حسن قدرت او لم یزلی! بود مه انجمن گفتیم از او حال بزنیم دمی ز بابای او جنگ جمل چرخد به روی شصت مولا حسن حنفیه هم امیدش به دست مولاست زده بر میدان ولیکن در آنجا غوغاست حسن یکباره محیای جنگیدن شد به دستش نیزه سریع و سیر و برق آساست حسن مولا ــ لشکر عدو نابود حسن مولا ــ قدرتش بود مشهود به یک ضربه اشتر حرامی مرد فتاد از بالا و روش خاک آلود حسن مولا حسن مولا...