eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
812 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش میشد پر بگیرم تا حرم پیش سلطان،پیش آقای کرم کاش دعوت میشدم با زاءران در حرم  پر میزدم با عاشقان کاش من را هم صدایم میزدی یک زیارت را به نامم میزدی کاش گردد این گدا پا بوس تو بندهء عاشق تر و مخصوص تو من تو را میبینم آقا هر جهت زد دلم راهی به سوی مزجعت طفل بودم مادر دستم گرفت پیش تو آورد و عشقم را سرشت زنده شد در صحن نوارنی دلم خاطرات  کودکی  هم  با  دلم صد گره در کار دارم یا رضا من دلی  بیمار  دارم یا رضا درد مند هستم دوایم با شما دستگیری کن شفایم با شما من به شوقت اشک دارم مهربان من  ز هجران بی قرارم مهربان یک دل پر درد شد همپای من در زمستان یاد تو گرمای من عکس زیبایت به دلها قاب شد با نگاهت برف این دل آب شد حال  دستم را  به دستت میدهم روی خود بر سنگ فرشت مینهم پا برهنه صحن  تو طی می کنم من جدایت از خودم کی می کنم در شب قبرم کنی من را خطاب میکنی  آقا  قدم ها  را  حساب با تو عاشق تر شدن عشق من است عشق  زیبای  شما  رزق  من  است من گدایی بیکس و درمانده ام اربعین  از  کربلا  جا  مانده ام سال دیگر یا رضا رخصت بده اربعین ، کرببلا  فرصت  بده میکنم احساس چون بد بوده ام از زیارت کرده ها جا مونده ام خاک پایت میشوم کاری بکن نوکر  بیچاره  را  یاری  بکن روزی نوکر فقط در دست توست کربلای  عاشقت در دست توست 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🦋🦋
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 دفتری امام سجاد علیه‌السلام شهادت بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم یا اَبَا الْحَسَنِ، یا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، یَا زَیْنَ الْعابِدِینَ، یَا ابْنَ رَسُولِ، اللّٰهِ یَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَ مَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ إِلَی اللّٰهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🔶لاله سرخ شهادت تن تبدار من است 🔶چشمه فیض خدا چشم گهر بار من است 🔶حافظ خون پیام شهدای ره دین 🔶لب گویای من و دیده خونبار من است 🔶داغ یکدشت شهید و غم یک دشت اسیر 🔶این همه بار گران بر تن بیمار من است 🔶پای در سلسله ودست به دامان وصال 🔶دشمن از بی خردی در پی آزار من است 🔶دشمنم بسته به زنجیر ولی غافل از آن 🔶که بر انداختن ریشه او کار من است 🔶تا بر انداز یبنیاد ستم می جنگم 🔶اشک من منطق من حربه پیکار من است 🔶پرچم نهضت خونین شهیدان خدا 🔶گرچه بر دوش من و عمه افکار من است 🔶صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق 🔶سخت بیمارم و او باز پرستار من است 🔶آنکه در کرببلا بود انیس پدرم 🔶درره شام بلا مونس و غمخوار من است 🔶در کنار شهدا جان مرا باز خرید 🔶عمه ام بعد خداوند نگهدار من است 🔶خواهر کوچک من همچو گلی پرپر شد 🔶اشک طفلان زغمش شمع شب تار من است 🔶از غم اصغر و اکبر جگرم می سوزد 🔶آه از این غم که خداوندخبر دار من است ⬅️شبِ شهادت امام زین العابدین علیه السلامِ دلا بره مدینه و قبرستان بقیع و کنارِ قبر با خاک یکسانُ غریبش . السلام علیک یاعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ یازَینَ العابِدینَ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ بمیرم تا غریب به چهل سال بعد از واقعه کربلا کارش همه گریه و ناله بود ... هر جایی براش کربلا بود و هر روزش عاشورا ... به هر بهانه ای گریه میکرد ، ناله میزد ، اشک میریخت . 🔸به لب آه و به دل خونُ به لب اشکِ بصر دارم 🔸شدم چون شمعِ سوزان آب و آتش بر جگر دارم پرسیدن آقا به شما کجا خیلی سخت گذشت؟ ... سه مرتبه فرمود الشام الشام الشام .... بمیرم برا دلت ... مگه چه کردن ▪️دلم خون شد نخندید ای زنانِ شام بر اشکم ▪️که هم داغ برادر دیده هم داغ پدر دارم .. ▪️کند اختر فشانی آسمان دیده ام دائم ▪️که بر بالایِ نیزه هیجده قرصِ قمر دارم ▪️عدو دست مرا بست و اسیرم برد در کوفه ▪️نشد تا نعش بابم را ز رویِ خاک بردارم ⏪تمام عمر هر جا آب بینم اشک می ریزم غذا می آوردن میل کنه ، تا چشمش می افتاد گریه میکرد صدا میزد «قُتَلِ ابْنُ رَسُولِ اللهِ جایِعاً ... »آب می آوردن بنوشه تا میدید گریه میکرد ، روضه می خواند صدا میزد «قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللهِ عَطْشاناً ...» حسین رو با لب تشنه کشتن . 🔸تمام عمر هر جا آب بینم اشک می ریزم 🔸من از لب های خشک یوسف زهرا خبر دارم 🔸از آن روزی که ثار الله را کشتند لب تشنه 🔸به یادِ کام خشکش لحظه لحظه چشمِ تر دارم امان از اون لحظه ای که میدید گوسفندی رو میخوان ذبح کنند ... جلو میرفت ، با گریه سوال می کرد ، آیا آبش دادید یا نه ؟... میگفتن بله آقا .... ناله ش بیشتر میشد ... میفرمود کربلا پدرِ منو با لبِ تشنه کشتن . 🔸از آن روزی که ثار الله را کشتند لب تشنه 🔸به یادِ کام خشکش لحظه لحظه چشم تر دارم 🔸مسافر کس چو من نَبوَد که همراهِ سرِ بابا 🔸چهل منزل به روی ناقۀ عریان سفر دارم 🔸از آن روزی که بالا رفت دود از آشیانِ ما 🔸دلی از خیمه هایِ سوخته سوزنده تر دارم 🔸همه از آب رفع تشنگی کردند غیر از من 🔸که هرجا آب نوشم بیشتر در دل شرر دارم 🔸اگر چشمت به آب افتاد میثم گریه کن بر من 🔸که آتش در دل و جان بر لب و خون در بصر دارم ..یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند شب شهادته امام سجاده انشاالله آبروی امام سجاد حاجت روابشید اما عزیزان بدن امام چهارم را آوردند بقیع بخاک سپردند،امام باقر وقتی که بدن بابا راغسل می داداصحاب دیدند گردن مبارک امام چهارم کبوداست سؤال کردند یابن رسول الله اثر کبودی گردن مبارک پدر بزرگوارتان چه است ؟ فرمود : این کبودی اثر همان روزهایی است که در شام غل و زنجیر به گردن بابایم بوده ،آخر امام سجاد را از کربلا سوار یک ناقه برهنه کردند پاهای مبارکش را زیر شکم شتر با غل و زنجیر بستند . تشییع جنازه با شکوهی شد مدینه ،آخر فرزند پیغمبر است ، فرزند زهرا ست باید تجلیل شود اما کربلا ، مگر ابی عبدالله فرزند پیغمبر نبود ، بگویم چطور تشییع شد ، ده ها نفر اسبهای خود را تازه نعل زدند وارد گودی قتلگاه شدند که وقتی خواهرش آمد برادرش را نشناخت . سه مرتبه صدا بزن یا حسین 😭😭 الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون التماس دعا 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🚩عاشقان کربلا🚩 کربلا کربلاای تربت شهیدان    حسین عاشقلری،شش قوشه قبره قربان بیزغم رختین سویماروخ      کربلادن دویماروخ آند  اولا حسینین  گنبد ینده علمه  کربلا یولوندا بیز دوزروخ هرغمه                سلامون پیامین یتیرنهرعلقمه بیزغم رختین سویماروخ      کربلادن دویماروخ ثارالله ارتیلدین کربلا امتیازین قیلدی قان ایچینده حسین عشقین نمازین قاتیلین سجدده  کسدی  سوسوز بغازین بیزغم رختین سویماروخ   کربلادن دویماروخ سن شمع وفابیز   پروانه یوخ حسین جان کربلاعشقینده   دیوانه یوخ حسین جان قربانم           آقامین قانی آخان مقتله زهرااغلون     دشمن آتدان ییخان مقتله اوجا تَلین       اوسته زینب باخان مقتله بیز غم رختین سویماروخ            کربلادن دویماروخ امّ البنین اوغلی باتیب او چولده جان ذکرین ابوالفضل باشدان آتوب او چولده بیز غم رختین سویماروخ            کربلادن دویماروخ
«زبانِ حالِ سیّد سجّاد { علیهِ السّلام} در جواب سائل از اینکه آیا زمان آن نشده که گریهٔ شما تمام شود» آنچه من دیدم به عالم دیدهٔ دوران ندید جنّ وانس و ماه و ماهی،  عالم امکان ندید موجه ای دیدم زطوفانِ بلا در کربلا نوح در طوفانیش یک شُرطه زان طوفان ندید یک پسر از پیش چشم پیرِ کنعان دور شد شاد شد از وصل او، اورا به خون غلطان ندید من به خون غلطیده دیدم نعشِ هفتاد و دو تن پیر کنعان یک بدن افتاده در میدان ندید لاله زاری را که من دیدم زخون در قتلگاه یک گلستان، یک چمن، یک باغ و یک بُستان ندید من به نوک نیزه دیدم هیجده سر خون چکان پیر کنعان یک سری بر نیزهٔ عُدوان ندید من سوارِ ناقه دیدم شصت وشش زن بی حجاب پیر کنعان یک زنی بر ناقهٔ عریان ندید من زسوز تشنگی دیدم شرر در چند دل پیر کنعان یک شرر در یک دل و یک جان ندید من سه جا¹ گردن نهادم زیرِ تیغ دشمنان پیر کنعان قاتلی با خنجرِ برّان ندید آنچه من دیدم به شهر کوفه و بازارِ شام دیده ای در روم و زنگ و در فرنگستان ندید من به چندین شهر در ویرانه منزل داشتم پیر کنعان یک شبی را منزلِ ویران ندید من چو بزم عام دیدم در دوشهر از دشمنان پیر کنعان بزمِ عام و کثرتِ خلقان ندید من لبٌ پر خون بابم دیدم اندر زیرِ چوب پیر کنعان چوب کین بر یک لب و دندان ندید 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🦋🦋🦋
کیستم من؟ پیشوای چارم اهل ‌یقینـم    سیّـدسجّاد، بـاب الله، زین‌ العابدینم قطب عرفان، روح ایمان، جان قرآن، رکن دینم                         هل اتی و کوثر و فرقان و نور و یا و سینم چون نبی مشکل‌گشایم، چون علی حبل ‌المتینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم نیتم، تکبیر و حمدم، کعبه‌ام، حجرم، مقامم                          زمزمم، سعیم، صفایم، مروه‌ام، رکنم، مقامم هم قنوتم، هم سجودم، هم تشهد، هم سلامم                        هم جهادم، هم زکاتم، هم صلاتم، هم صیامم هم حیاتم، هم نجاتم، هم امانم، هم امینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم رکن می‌بالد که دست من نمـاید استلامش  کعبه می‌نازد که من از سوی حق باشم امامش هر‌که ما را دوست دارد از خدا بـادا سلامش                           هرکه با ما بـود، دشمن تـا ابد لعن مدامش من قسیم جنت و دوزخ بـه روز واپسینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم آسمانی ‌هـا همه محـو مناجـات شب من                             نور خیزد از کلام و، وحی جوشد از لب من آسمان پیچد به خود در شعله‌ی تاب و تب من                           ذات حق لبیک‌گـو با ذکر یارب ‌یارب من گشته محـراب دعـا آغوش رب العالمینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم من به شهر شام، روز شامیان را شام کردم                          در غل و زنجیـر دشمن، یاری اسلام کردم فتــح ثــارالله را در سلسله اعـلام کـردم                                آل سفیان را بسی رسوای خاص و عام کردم بـا بیــان دلنشیـن و بـا کـلام آتشینـم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم جسم بابم گشت پامال سواران، صبر کردم پیکرم از بام‌ها شد سنگ باران، صبر کردم سینه‌ام آتش گرفت از داغ یاران، صبر کردم خورد سیلی بر عذار گل عذاران، صبر کردم با وجود آن که بودی دست حق در آستینم من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم من که خود اصل دعا، روح دعا، قلب دعایم شامیان بی حیا دادند دشنام از جفایم حلقه‌های سلسله خون گریه کردند از برایم سخت‌تر بود از زمین کربلا شام بلایم ریختند از بام، خاکستر به فرق نازنینم من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم ظلم و بیداد و ستم از دشمنان پیوسته دیدم ده عزیز خویش را در ریسمانی بسته دیدم چشمِ گریان، صورت خونین، سر بشکسته دیدم شامیان را بهر استقبال، دسته دسته دیدم حمله با تیغ زبان کردند بر قلب حزینم من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم.. من که خورشید جمالم، شد غبار غم نقابم با سر پاک پدر بردند در بزم شرابم پیش چشمم چوب می‌زد خصم بر لب‌های بابم خارجی کردند در اوج مسلمانی خطابم گرچه دانستند نور چشم ختم المرسلینم من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
روضه دارد در دل محراب،زین العابدین نیمه های شب ندارد تاب،زین العابدین هر محرّم سفره داری‌می‌کند در منزلش مجلسی دارد چه با آداب،زین العابدین می کند اطعامِ ایتام و مساکین نیمه شب مثل حیدر شب ندارد خواب،زین العابدین اشک می ریزد کنار سفره ی افطاری اش تا که می خواهد بنوشد آب،زین العابدین  در غم اصغر که با خون خودش سیراب شد می شود با اشک خود سیراب،زین العابدین در عزای خواهری با پای پر از آبله هست قلبش دائماََ بی تاب،زین العابدین آب آیا می دهی قربانی ات را قبل ذبح؟ پرسشی که دارد از قصاب،زین العابدین اشک می ریزد برای غربت شیب الخضیب وقت سجده در دل محراب،زین العابدین
«زبانِ حالِ سیّد سجّاد { علیهِ السّلام} در جواب سائل از اینکه آیا زمان آن نشده که گریهٔ شما تمام شود» آنچه من دیدم به عالم دیدهٔ دوران ندید جنّ وانی و ماه و ماهی،  عالم امکان ندید موجه ای دیدم زطوفانِ بلا در کربلا نوح در طوفانیش یک شُرطه زان طوفان ندید یک پسر از پیش چشم پیرِ کنعان دور شد شاد شد از وصل او، اورا به خون غلطان ندید من به خون غلطیده دیدم نعشِ هفتاد و دو تن پیر کنعان یک بدن افتاده در میدان ندید لاله زاری را که من دیدم زخون در قتلگاه یک گلستان، یک چمن، یک باغ و یک بُستان ندید من به نوک نیزه دیدم هیجده سر خون چکان پیر کنعان یک سری بر نیزهٔ عُدوان ندید من سوارِ ناقه دیدم شصت وشش زن بی حجاب پیر کنعان یک زنی بر ناقهٔ عریان ندید من زسوز تشنگی دیدم شرر در چند دل پیر کنعان یک شرر در یک دل و یک جان ندید من سه جا¹ گردن نهادم زیرِ تیغ دشمنان پیر کنعان قاتلی با خنجرِ برّان ندید آنچه من دیدم به شهر کوفه و بازارِ شام دیده ای در روم و زنگ و در فرنگستان ندید من به چندین شهر در ویرانه منزل داشتم پیر کنعان یک شبی را منزلِ ویران ندید من چو بزم عام دیدم در دوشهر از دشمنان پیر کنعان بزمِ عام و کثرتِ خلقان ندید من لبٌ پر خون بابم دیدم اندر زیرِ چوب پیر کنعان چوب کین بر یک لب و دندان ندید
مولای ما گریه کرده، بی‌آشنا گریه کرده مانند شمعی شده ّآب، چه بی‌صدا گریه کرده گریه کنم بر غریبی کز غصه بی‌حبیبی با ناله نینوایی بر کربلا گریه کرده سجاده‌اش خیس اشک و محراب هم‌ناله‌ی او در شور حال تهجد وقت دعا گریه کرده بر قد رعنای اکبر بر اربا اربای اکبر بر اشک بابای اکبر یا ناله یا گریه کرده بر کودک التهاب و بر گریه‌های رباب و بر روضه قحط آب و دست جدا گریه کرده بر زخم بی‌التیام و بر سیلی و سنگ و بام و  بر ماجراهای شام و شهر بلا گریه کرده بر عمه قد خمیده بر رنگ‌های پریده بر آن سری که بریده شد از قفا گریه کرده
منم که غم بی‌امان دیده ام قد عمه‌ام را کمان دیده ام منم آنکه از غم دلم سوخته به بازار عمامه‌ام سوخته منم آنکه داغ پدر دیده ام روی نیزه هفتاد سر دیده ام بلا را کران تا کران دیده‌ام سنان دیدم و ساربان دیده ام دلم را پر از درد و غم ساختند روی جسم او اسب‌ها تاختند چهل سال قلب من آشفته است یهودی به من ناسزا گفته است نگو حرفی از شیرخواره به من به من حرفی از گاهواره مزن که دیدم رباب آتشین ناله بود به او آب دادند اما چه سود که او طاقت آب خوردن نداشت دگر حاجتی غیر مردن نداشت چهل سال آهم به افلاک رفت رقیه گرسنه زیر خاک رفت
یا دعا یا روضه می‌خواندی میان بسترت چکمه‌ها اما تو را زود از صدا انداختند وایِ من دیدند بیماری، برای التیام چند دفعه پیکرت را زیر پا انداختند با همان غل‌های جامع با همان زنجیرها از روی ناقه تو را هم بی هوا انداختند آن همه زنجیر دورِ گردن تو کم نبود بینِشان شلاق‌ها بدجور جا انداختند باید از احوال موی خواهرت  فهمید که.. وای بر عمامه‌ات آتش چرا انداختند لب گزیدی هر قدر، دادت درآمد عاقبت پیش چشمت از سرِ نی بچه را انداختند دست بسته پای بسته پیش چشمِ خیس تو دختران را بین مُشتی بی‌حیا انداختند خولی و زجر و سنان تا بیشتر زجرت دهند هر کجا رفتی به زیرت بوریا انداختند
این کیست؟ این که شام و سحر گریه می‌کند می‌سوزد و ز سوزِ جگر گریه می‌کند برگشته است از سفرِ شام و سال‌هاست کز خاطراتِ تلخِ سفر گریه می‌کند گِریَد مدینه از اثر اشک و آهِ او زیرا به هر گذار و گذر گریه می‌کند یعقوب اگر ز هجر پسر سال‌ها گریست این یوسف از فراقِ پدر گریه می‌کند هر شمع گریه می‌کند اما ز یک شرار او در دلِ هزار شرر گریه می‌کند با یاد کامِ خشک شهیدان کربلا بیند چو آب، خونِ جگر گریه می‌کند هر جا میان کوچه و بازار اوفتد، او را به شیرخواره نظر، گریه می‌کند ساکت نگشته است ز داغ یکی شهید، از داغ یک شهیدِ دگر گریه می‌کند سرهای رفته بر سر نیْ بُرده صبر او داغش به جان نشسته اگر گریه می‌کند این است یادگار شهیدانِ دشت خون کز داغشان به شام و سحر گریه می‌کند مرحوم