🔳نوحه حضرت فاطمه(س)🔳
#شور
#سبک جدید
#تهیه و تنظیم خانم علیمحمدی
#اجرا استاد پیام پرویزی🎤🎤🎤
جواب 👈انا لله و انا الیه راجعون
بزن به سینه وداع آخره
وداع وداعِ گُلِ پیمبره
یاس شکسته که توی بستره
بازم دوباره که چشمامون تره
توی مدینه عزایِ مادره
خونه ی مولا مگر چه خبره
عزا عزایِ زهرایِ اطهره
تمومِ عالم براش عزاداره
لگد نزن وای که گُل پشت دره
ای قوم نامرد نزن گناه داره
نزن تو سیلی اون روی انوره
اونکه زمین خورد ناموسِ داوره
همه میدونن اون یاره حیدره
اون باغبونِ گلهای پرپره
صدای ناله صدای مادره
غوغا بپا شد که روزه محشره
تو فاطمیه که صحبت از سره
حسینِ بی سر غریبِ مادره
بگیر تو دستم آقا ثواب داره
انا لله و انا الیه راجعون(۲)
🏴رفته ز دنیا دخت پیغمبر
🏴مهدی نشسته در غم مادر
🏴شال عزا بر گردن حیدر
🏴شیعه پریشان میزند بر سر
🏴در ماتمش گریان بود مولا
🏴گوید کجایی همسرم زهرا
🏴◾️ آه و واویلا در غم زهرا
آجرک الله بقیه الله
🏴در ماتمش گریان بود مولا
🏴گوید کجایی همسرم زهرا
🏴زینب گرفته دامن بابا
🏴 گوید که مادر من شدم تنها
🏴گرید حسن گوید که ای برادر
🏴هستی حسین جان یادگار مادر
🏴زینب به جای مادری تو خواهر
🏴 بر ما پرستاری و هستی یاور
🏴◾️ آه و واویلا در غم زهرا
آجرک الله بقیه الله
🏴مظلومه مادر مظلومه مادر
🏴مظلومه مادر مظلومه مادر
🏴شمع خموش ما را
🏴از خانه بردند
🏴تابوت مادرم را
🏴شبانه بردند
🏴مدینه در نوای
🏴 امن یجیب است
🏴مادر به خانه برگرد
🏴بابا غریب است
🏴ای لاله پرپرم
🏴مظلومه مادرم
🏴انا لله و انا الیه راجعون
🔅یا اباعبدالله الحسین یا فاطمه الزهرا یا علی بن ابیطالب
▪️روح پاکت مادرم با فاطمه محشور باد
▪️خانه قبرت ز الطاف خدا پرنور باد
▪️ای چراغ زندگانی مادرم یادت بخیر
▪️خاطرت در باغ فردوس برین مسرور باد
خیلی ممنون و سپاسگزارم از برادران عزیزی که دور قبر هستند ،تمنا داریم ،احترام شما عزیزان قابل تحسینه ،برادران عزیز و بزرگوار،لطف کنند از قبر فاصله بگیرند،موقع خاکسپاری یک خواهر یا مادر عزیز،موندن آقایون جایز نیست ، احترام شما عزیزان قابل تحسینه،فضای اهل قبور بازه عنایت بفرمایند فاصله بگیرند،تا عزیزان بتونن کار تلقین و خاکسپاری این مادر عزیز و مهربان را انشاءالله به پایان برسانن.
هدیه میکنیم به روح همه اموات در گذشتگان جمع حاضر ،خفتگان در این مکان مقدس اعم از زن و مرد کودک و جوان،علی الخصوص شادی و آمرزش روح مادر عزیزمان.... ،روحش شاد جمیعاً بخوانید مرد و زن بالنبی وآله الفاتحه بر محمد و آل محمد صلوات.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
✍تایپ
آقای غریبم يابن الحسن
#التماس_دعای_فرج
220418_007.MP3
زمان:
حجم:
6.86M
#نوحه
#حضرت_زهرا_س
🎤استاد پرویزی
مداح بختیــــــــــــاری:
دشتی حضرت زهرا(س)
◾🔶◾🔶◾🔶◾
دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
زمونه داره با مولا سرِ جنگ
میون اینهمه آشفته بازار
دلِ مولا شده با غم گرفتار
زِ دستش رفته زهرای جوانش
نیاید یاورِ قامت کمانش
ببار ای دیده بر دامانِ مولا
که امشب میکند از تو تمنا
بگو مولا حدیث تلخِ هجران
شده این زندگی بهرِ تو زندان
تموم هستی ات در خاک گشته
دلِ بی تاب تو صد چاک گشته
الا امشب شده شامِ غریبان
علی تنهاست با جمعِ یتیمان
به یادش آمده غسل شبانه
گُلش کرده نهان چون مخفیانه
بگو(هستی)اسیرِ درد و داغم
بخوان(پرویزی)که گُل رفت زِباغم
◾🔶◾🔶◾🔶◾
👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️
👈🏻سراینده شعر: علیمحمدی
4_5940283144413386942.mp3
زمان:
حجم:
585.6K
❣﷽❣
🥀#استودیویی_حضرت_زهرا_س
زیارتنامه میخونم
🥀برا مادری که بی مزاره
آسمون به غربتش میباره
🥀هیچکسی ازش خبر نداره
زیارتنامه میخونم
🥀برا مادری که بی نشونه
تو اوج جوونی... غریبونه
🥀به خاک سپردنش شبونه
السلام و علیک صدیقُه شّهیده
🥀کجا بیام زیارتت مادر قد خمیده
السلام و علیک ایتها التقیه
🥀بگو کجاس تربت تو خونه یا بقیه
🥀🥀وای مادر😭😭
زیارتنامه میخونم
🥀برا مادری که دیده آزار
کشته شده بین در و دیوار
🥀با غلاف و با ضربه مسمار
زیارتنامه میخونم
🥀برا مادری که روز روشن
توی کوچه ای راه شو بستن
🥀غرورش و با کینه شکستن
السلام علیک المضروبةِ وجهُها
🥀تو سیلی خوردی جلوی امام حسن بی هوا
السلام علیک المجروحةِ عَینُها
🥀کبود شدن زیر چشات مادر آیینه ها
شعر و ملودی: خادم اهل بیت علیهم السلام
خیلی قشنگه
مخصوصا دخترااااااااااا
لطفا بخووووووووونید
داداشم منو دید تو
خیابون.. با یه نگاه تند بهم فهموند برو خونه تا بیام..
خیلی ترسیده بودم.. الان میاد حسابی منو تنبیه میکنه..
نزدیک غروب رسید.. وضو گرفت دو رکعت نماز خوند
بعد از نماز گفت بیا اینجا
خیلی ترسیده بودم
گفت آبجی بشین
نشستم
بی مقدمه شروع کرد یه روضه از خانوم حضرت زهرا خوند حسابی گریه کرد منم گریه ام گرفت
بعد گفت آبجی میدونی بی بی چرا روشو از مولا میپوشوند
از شرم اینکه علی یدفعه دق نکنه
آخه غیرت الله
میدونی بی بی حتی پشت در هم نزاشت چادر از سرش بیفته!
میدونی چرا امام حسن زود پیر شد
بخاطر اینکه تو کوچه بود و نتونست کاری برا ناموسش کنه
آبجی حالا اگه میخوای منو دق مرگ نکنی
تو خیابون که راه میری مواظب روسری و چادرت باش
یدفعه ناخداگاه نره عقب و یه تار موت بیفته بیرون
من نمیتونم فردای قیامت جواب خانوم حضرت زهرا رو بدم
سرو پایین انداخت و شروع کرد به گریه کردن..
اومد سرم رو بوسید و گفت آبجی قسمت میدم بعد از من مواظب چادرت باشی
از برخوردش خیلی تعجب کردم.. احساس شرم میکردم
گفتم داداش ایشاالله سایه ات همیشه بالا سرمه.. پیشونیشو بوسیدم...
سه روز بعد خبر آوردن داداشت تو عملیات والفجر به شهادت رسیده
بعدا" لباساشو که آوردن دیدم جای تیر مونده رو پیشونی بندش...
سربند یا فاطمه الزهرا.س..
حالا هر وقت تو خیابون یه زن بی چادر رو میبینم... اشکم جاری میشه..
پیش خودم میگم حتما" اینا داداش ندارن که....
..یا زهرا.س
به نیابت از همه گذشتگان مخصوصا شهدای عزیزمون بخوانیم باهم:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
اللَّـهُمَّ صَل عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد
.
|⇦•چیزی نخواست از من...
#توسل به امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت زهرا سال ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
چیزی نخواست از من، تا لحظهی آخر
حتی همون، لحظه که داشت، میسوخت کنارِ در
شرمنده ام، من تا ابد، از اون چشای تر
چیزی از اینکه زمین خورده، به من نگفت
از اینکه تو کوچهها سیلی، زدن نگفت
درد دلهاشو به هیچکس جز، حسن نگفت
یه بار نگفت، از اون همه غم
نگفت نگفت، از قامتِ خم
که میدونست، شرمنده میشم
«نرو نرو سپاه حیدر، پر از غمه نگاه حیدر»
خیلی مدارا کرد، با فقر من هم ساخت
پای دل، حیدر نشست، با این همه غم ساخت
اما یه بار، شِکوه نکرد، با روزیِ کم ساخت
بخشید رختِ عروسی شو هم، برا خدا
با دستاش نونِ تازه میپخت، برای ما
تنها لبخندش رو میبخشید، به مرتضی
یه بار نگفت، علی بریدم
این آخرا، نگفت خمیدم
یه شکوه هم، ازش ندیدم
«نرو نرو سپاه حیدر، پر از غمه نگاه حیدر»
با بودنِ زهرا، خونه بهشتم بود
حتی اگر، که قلب من، لبریزِ از غم بود
حتی اگر، که قامِتش، از غصهها خم بود
یک دفعه هم توو کوچه من رو، صدا نکرد
اما دستم رو یک لحظه هم، رها نکرد
حتی واسه عذاب این شهر، دعا نکرد
خدا ببین، دلم شکسته
دلم از این، ستم شکسته
که قدِّ همسرم شکسته
کاشکی میشد بمونی زهرا
آخه هنوز جوونی زهرا
دستم به بازوش خورد
آتیش گرفت جونم
#شاعر: رضا یزدانی
*آخه امیرالمؤمنین به بچهها گفته بود آرومگریه کنید، مردم صدامونو میشنون، شاید دوباره بیان شما روهم بزنن، بچه ها آستین به دهان گریه می کردند. یه وقت دیدن علی دست از غسل کشید، اسماء داره نگاه میکنه، امیرالمؤمنین برگشت روبه دیوار هی دستِ مُشت کرده به دیوار میزنه. علی! بلند گریه نکن... آخه نگاه کن این بازوی ورم کرده و کبود رو ببین ....*
وقتی صدای در میپیچه توخونه
حس میکنم، باز خونه رو آتیش میسوزونه
*هرکی میاد در خونه ی ما، بچه ها میترسن، هر کی در میزنه بچه ها همدیگه رونگاه میکنن، میگن اینا یه ذره در میزنن بعد در رو میشکنن، بعد در رو می سوزونن.....*
حس میکنم افتاد رو خاک مادر، غریبونه
*آقای مهربونم، آقای کریمم، اون شب چه اتفاقی
افتاد؟ اون روز چه اتفاقی افتاد؟...*
«این کودکت چه دیده که زار میزند
هی دستِ مشت کرده به دیوار می زند
به هر جا مادری از شوق دست طفل خود گیرد
در اینکوچه گرفته طفل دست مادر خودرا
*چی گفت امامحسن؟ ...*
اون روز شکست انگار توکوچه غرور من
خیلی گریه کردیم با یادش من و حسن
آخه یه زن رو پیش بچه اش نمی زنن
ای بی حیا ببند چشاتو
پایین بیار اینجا صداتو
از رو چادر بردار پاهاتو
*اینجا اومدن داخل خونه ی حضرت زهرا پا روچادر حضرت گذاشتن، گذشت و گذشت، زید بن اَرقم میگه: کوفه نشسته بودم عُبیدالله ملعون نشسته بود سرِ ابی عبدالله رو براش آوردن، اول بلند شد سر رو برداشت گذاشت روی زمین. گفتم: خدایا! میخواد چیکار کنه؟ یهوقت پاش رو بلند کرد گذاشت روی صورت امامحسین، صدا زد :حسین! چه زود پیر شدی؟ یه وقت یکی گفت پا تو بردار من خودم دیدم پیغمبر این لبها رو میبوسید... *
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
❣﷽❣
⛅️ #سینه_زنی_امام_زمان_عج
⛅️ #آقای_مقدم #سنگین
آروم آروم داره مرگم میرسه
ولی من هنوز یه بار ندیدمت
جمعه ها قرار گذاشتیم که میای
یه دفعه سر قرار ندیدمت
یه موقع اگه ندیده بمیرم
به نگاهت نرسیده بمیرم
وای وای وای
یه موقع غبار خاک پای تو
روی چشمم نکشیده بمیرم
وای وای وای
نرسه اگه یه وقت بهت صدام
یه موقع اگه به چشم تو نیام
وای وای وای
وقت مرگم اگه رو بگردونی
من بخوامت تو بگی که نمیخوام
وای وای وای
دل بیقرارم آروم ندارم
کجاس نگارم
⛅️...یابن الحسن کجایی
⛅️من آمدم گدایی...
مادرم تورو ندید و پر کشید
رفیقم رفت و یه بار تورو ندید
آرزوم تویی میترسم که بگم
مُرد ولی به آرزوشم نرسید
عمر من نبینمت رفته به باد
اگه جون من به کار تو نیاد
وای وای وای
ترسم اینه عاقبت یه روز بیاد
دل تو یکی شبیه من نخواد
وای وای وای
به خودت نگاه کنی کی میمونه
به بدیم نگاه کنی چی میمونه
وای وای وای
غیر این که دوست دارم ببینمت
مگه اصلا چیزی میمونه
وای وای وای
صبر و قرارم طاقت ندارم
تنها نذارم
⛅️...یابن الحسن کجایی
⛅️مُردم از این جدایی...
بی قرارم بی قرارت میشینم
سر راهِ انتظارت میشینم
یا شاید پاتو گذاشتی رو چشم
تا بیاد جونم به کارت میشینم
از غروب جمعه ها بدم میاد
وقتی میگن دیگه امروز نمیاد
وای وای وای
این که هر روز به خودم دارم میگم
آقاجونت تورو دیگه نمیخواد
وای وای وای
اگه من پیرشم و اون وقت تو نیای
واسه خاک پات جوونا رو بخوای
وای وای وای
بدتر از همه میترسم آخرش
وقت مرگم تو به دیدنم نیای
وای وای وای
هستی کنارم چشمی ندارم
ببینه یارم
⛅️...یابن الحسن کجایی
⛅️بسه دیگه جدایی...
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام اللہ علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
.
.
#پیر_نابینا
📋 پیرمرد نابینا
#بیست_و_سوم_رمضان
#روضه_امام_علی (ع)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسن و حسین بردن باباشون رو دفن کردن، از تشییع که برمیگشتن دوتایی چه حالی داشتند این دوتا داداش...
یکی از این طرف، یکی از اون طرف؛ شبانه توو دل سحر، داره هی قصهها تکرار میشه. حسن که حرف نمیزنه، توو خودشه، اما حسین دست گردن حسن میندازه؛
_داداش یادته یه شبی هم توو مدینه این حالو داشتیم؟! حسن جان یادته چه زندگی خوبی داشتیم؟! چه مادری، چه بابایی، دیدی چی کار کردن؟!
حسن جان یادته، اون شب چه دلی داشت بابام وقتی بدن مادر رو تنهایی بلند کرد روو دست گرفت.
یادته بابا سر به دیوار گذاشته بود هی میگفت فاطمه جان حلالم کن...
توو همین لحظاتی که این دوتا داداش باهم حرف میزنن، توو دل سحر دارن برمیگردن از تشییع، توو همین حین یهو دیدن از توو خرابهای صدای ناله میاد؛ صدای نحیف ضعیف. یکی هی داره میگه: رفیقم، حبیبم، عزیزم، چرا امشب نمیای به من سر بزنی؟!
تا صدا رو شنیدن، تا دیدن صدای ناله داره میاد خودشونو رسوندن اونجا ببینن صاحب صدا کیه؟!
(امشب ناله بزن آقا بیاد ببینه صاحب این صدا کیه.)
سریع حسن و حسین اومدن کنار این پیرمرد نشستن، دیدننابیناست، چشماش نمیبینه؛ هی دست سرش میکشیدن؛
چی شده آی پیرمرد؟! چی میخوای؟! گرسنته؟! تشنته؟!
گفت: چه قدر شماها صداهاتون شبیه اون آقاییه که هرشب میاومد به من سر میزد، الان دو سه شبه نیومده، دلم خیلی هواش و کرده.
_چی میگفت؟
_شبا میومد لقمه دهنم میذاشت، سرم و رو پاهاش میذاشت، نوازشم میکرد، قربون صدقهم میرفت، باهام حرف میزد. آخرشم که میخواست بره باهام حرف میزد، قصه میگفت.
یادمه هرشب بهم میگفت:
خوش به حالت که نمیبینی. کاش منم کور بودم نمیدیدم.
_چرا آقا این حرفا رو میزنی؟!
_ آخه آی پیرمرد من یه چیزایی با چشمام دیدم ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_بیست_و_سوم_رمضان
.
#روضه_امام_علی
#وصیت
#شهادت_امام_علی
چشمای بی رمقش رو باز کرد،فرمود :حسن جان ؛بگو همه از اتاقم بیرون برن،فقط بچه های فاطمه بمونن،همه از اتاق بیرون رفتن،
چشمای بی رمق رو باز کرد،یه وقت ببینه عباسم دستاشو رو سینه اش گذاشته،عقب عقب داره از اتاق خارج میشه،زبان یارا نمی ده،دیگه نیرویی تو جان امیرالمؤمنین علیه السلام نیست،با دست اشاره کرد،تو کجا می ری،عزیز دلم،پسرم،بیا بنشین کنارم بابا،نشست مؤدب و دو زانو،عرضه داشت باباجان،فرمودید:بچه های فاطمه،من مادرم ام البنین ِ،کنیز زهراست،من خودم غلام بچه های فاطمه ام،فرمود:عباس جان با دل من این جور نکن،پسرم وصیت دارم باهات،دست حسین رو گرفت،تو دست عباس گذاشت،آی مردم،امام صادق علیه السلام فرموده:هر شب ماه رمضون شب زیارتی ابی عبدالله است،این شب ها هرچی می تونی برا حسین گریه کن،معولاً کوچیکتر و دست بزرگتر میسپارند،اما اینجا برعکس شد،فرمود:عباس جان حسینم رو دست تو سپردم،نکنه حسینم رو تنها بگذاری،تیر خلاص رو بزنم،این دست دیگه از دست حسین جدا نشد،تا کجا،کنار علقمه،لشکر دیدن حسین پیاده شد،یه چیزی رو از رو زمین برداشت،هی میبوسه،هی به چشماش میکشه،راوی میگه گفتم:حسین ورق قرآن پیدا کرده،جلو رفتم،دیدم دست قلم شده ی عباس،حسین……….
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها