°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
کت و شلوار دامادیاش را
تمیز و نو در کمد نگه داشته بود[😌]
به بچههای سپاه میگفت:
«برای این که اسراف نشود،
هر کدام از شما خواستید داماد شوید،
از کت و شلوار من استفاده کنید.
این لباس ارثیهی من برای شماست.»[😇]
پس از ازدواج ما،
کت و شلوار دامادی محمد حسن،
وقف بچههای سپاه شده بود
و دست به دست میچرخید[😅😊]
هر کدام از دوستانش که میخواستند داماد شوند،
برای مراسم دامادیشان، همان کت و شلوار را میپوشیدند[🙈]
جالبتر آن که،
هر کسی هم آن کت و شلوار را میپوشید؛
به #شهادت میرسید![😢💚]
#زندگی_به_سبک_شہــدا
#به_روایت_همسر_شهید_محمدحسن_فایده
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😜👇
[🕊] @Asheghaneh_halal
🍃💐
#مجردانه
اگر طرف مقابلتان این ویژگے را داشت قید ازدواج با او را بزنید...
اوهمیشه تصمیم میگیرد
وقتے همدیگر را میبینید و براے صحبت بہ جایے میروید ڪہ او میخواهد و از قبل برنامہ ریزے ڪرده باشد قرار خواستگارے و ارتباط با خانواده تان را فقط او میگذارد و نظر شما چندان اهمیتے ندارد مجبورید هرجایے ڪہ او میخواهد حضور داشتہ باشید...
#دقت_ڪنید😊
پ.ن:
ندارم!
@asheghaneh_halal
🍃💐
°•| #ویتامینه🍹 |•°
•👒•زنان در بيان مسئلہ
معمولاً از جزئيات شروع ڪرده
و در پايان بہ موضوع اصلے ميرسند...
•🎩•اما مردان ابتدا
موضوع اصلے را بيان ڪرده
و بعد بہ ذڪر جزئيات خواهند پرداخت...
#تفاوتهارو_درڪ_ڪنید😌
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @asheghaneh_halal
☘🌻☘
🌻☘
☘
#ریحانه
«خــواهرم محبوب باش☝️و با تقــــوا❗️
ڪھ شماییــد ڪھ دشمــن را با چــادر سیــاهتان و تقــوایتــان مےڪُشیــد.»
«حجاب تو ⇦ سنگــر توست،
تو از داخل حجــاب دشمــن🎠 را مےبینی و دشمــن تو را نمےبیند❌.»
《سردار شهید رحیم أنجفی》
#خواهرم_با_حفظ_حجابت_یاد_شهدا_را_زنده_نگهدار
@asheghaneh_halal
☘
🌻☘
☘🌻☘
•| #دردونه 👶 |•
:) نسبت بہ کارهاےکوچکے
کہ کودک انجام میدهد و
بہ خیال خودش خیلے
شگفت انگیز و مهم استـ😎
،بےاعتنایےنکنید.
:) با بےتوجهے شما اعتمادبہ
نفس او آسیب مےبیند.⚠️
#لطفاتاجایےکہ_میتونید
#عزت_نفس_کودکان_رو
#ببرید_بــــالـــــا💯
#بسیارحائزاهمیتہ👌
نڪات تربیتےریزوڪاربردے☺️👇
:)💟🍃:) @asheghaneh_halal
14_Panahian_Eshgh_(www.rasekhoon.net).mp3
2.87M
🍎❤️ #ثمینه ❤️🍎
تفاوت بین{🙂}
عاشق{😍} و
قاشق{😳}
+این ، گفت👈عاشق منہ
و عاشق بدون معشوق ،
زندگے نمیڪنہ{😌}
پ.ن:
خیلےزیبا بیان شده{😂}
مجـــــردا و متاهلا دانلود
بنمایید{😉}
#شاد_باشید {😅}
#استاد_پناهیان {🎤}
😍 @Asheghaneh_Halal ❣❤️
😜•| #خندیشه |•😜
دیـــشب ڪه🙂
بــانوان براے ورود به ورزشگـاه🏤
ورودشــون آزاد شد🗣
تمــام مشڪلات ایــران و جــهان
حــل شـــد😁😁
یه جـــورے بعضــیا توے👌
مجــلس راجع بش😌
حــرف میـــزدند انگــار👇
اگــــر بــانوان ورزشگـاه
تشــــریف نــبرنــد❎
دلار مےره بــالا 💷
مســکن میره بالا🏨
پنـــیر صبحــانه 🧀
هـــرروز افـــزایش😃
نــــرخ خـــواهد داشت👌😉
از همــه مهمــتر طــلا😊
افــــزایش چشــم گیــر
خـــواهد داشت😂😂
دمتــــون گــــرم👊👊👊
الان ڪاملا مشکلاتمـــون☺️
حــــــل شــــد😎
اینجـــاست
ڪه بــاید
گفــت
بـــــرنده💪💪💪
اصلـــے
بــانوان بــودند😌😅😜
#روزنـامه_اصلاح_طلب
#هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇
#ڪپے_بدونقیدلینڪ_جایزنیست⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
ڪلیڪ نڪنےاصــلاح طلب میشے😂👇
•|😃|• @asheghaneh_halal •|😃|•
¯\__________(ツ)__________/¯
•••→🕗←•••
#قرار_عاشقی
°~° من دستــ خالی آمدم ، دست من و دامان تو[☺️]
°~° سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو[😖]
°~° حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین[😌]
°~° جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو[😇]
#سلام_انیس_النفوس💐💚❣💕💝💗💓💖❤️💛💚💙💜
#السلام_علیک_یا_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی💜💕
🍃| @Asheghaneh_halal |🍃
🍂🍁🍂 #آقامونه 🍂🍁🍂
#خاطره {🤔}
🔅سیلےخوردن محافظ امام خامنہاے
در یکے از ملاقات هاے عمومے {👥}
حضرت آقا، جمعیت فشرده اے توے
حسینیہ نِشستہ بودن و بہ صحبتاے
ایشون گوش مےدادن{👂}
من جلوے جمعیت ، بین آقا ، و صف
اوّل وایساده بودم{👤}
اون روز، بین سخنرانے{🗣}آقا، بارها
نگاهم بہ پیرمرد لاغراندامے افتاد کہ
شبکلاه سبزے به سر داشت ،و شال
سبزے هم بہ کمرش{💚}
تا سخنرانے آقا تموم شد ، بلند شد و
خیز برداشت طرف من و بلند گفت:
میخوام دست آقا رو ببوسم{😚}
امان نداد{😦} و خواست ، به سمت
آقا برود کہ راه اون رو بستم.
عصبے شد{😡} و تند گفت:
اوهوووووے....چیہ{😲}؟! مےخوام
آقا رو ، از نزدیڪ زیارت کنم ، مثل
اینڪہ ما از یه جد هستیم{😐}
صورت پیرمرد ، انگار دریا، پرتلاطم
و طوفانے مےزد{🌪}
کمکم، داشت از کوره در مےرفت کہ
شنیدم آقا گفتن{😊}:
اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره
جلو . . .{😇}
نفهمیدم تو اون جمعیت ، آقــــــا چطور
متوجه پیرمرد شد{🤔}
خودم رو کنار کِشیدم ، پیرمرد نگاهے
به من انداخت و بعد ، انگار کہ پشت
حریف قَدَرے{💪} رو،به خاک رسونده
باشہ ، با عجلہ ، راه افتاد به سمت آقا
پشت سرش ، با فاصله ڪمے حرڪت
کردم، هنوز دو سہ قدم برنداشته بود
ڪہ پاش به پشت گلیم حسینیہ ، گیر
کرد و زمین خورد{😕}
اومدم از زمین بلندش کنم کہ برگشت
و جلوے آقا و جمعیت ، محکم ڪوبید
توے گوشم{😑} و گفت:
به من پشت پا می زنے{😨}؟
سیلےاش ، انگار برق 220 ولــــت خشکم
کرد{😳}
توے شوک بودم{😨} ڪہ آقا رو ، رو بہ
روے خودم دیدم{☺️}
به خودم ڪہ اومدم، آقا دست گذاشت
پشت سرمو جاےسیلے پیرمرد رو روے
صورتم بوسید{😇} و گفت:
سوءتفاهم شده{😔} ، به خاطر جدّش،
فاطمہ زهرا ، ببخش{💛}
درد سیلے همونموقع رفع شد{🤗}
بعد سالها، هنوز جای بوسه گرم آقـــا
رو روی صورتم حس میکنم{😍}
پ.ن:
فداے رهبر مهربونم هم بشم{😊}
خدا حفظتون ڪنہ آقاجانم{❤️}
🌦🌧 @Asheghaneh_Halal ☔️