14.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🍃
🍃
#شهید_زنده
🎥| روايت حاج حسين يڪتا از
چهݪسالگے انقلاب اسلامے
🇮🇷|چهل سال از انقلاب گذشت و
چهل سياهے به ذغال ماند!
#حاج_حسین_یڪتا
#پیشنهاد_دانلود☺️👌
🕊| @asheghaneh_halal
🍃
🌷🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_هفت ♡﷽♡ _پسر دکتر والا هستشا! آیین والا!!! _میدونم.. _دیدے چه آدم
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_هشت
♡﷽♡
بابا محمد هم لیوان به دست از آشپزخانه بیرون آمد و پدرانه گفت: سلاممم دختر بابا خسته نباشے...
در آغوشش گرفتم و دستهایش را بوسیدم و گفتم:مرسے بابایے...از این طرفا؟
میگوید: پریناز با عقیله کار داشت گفتیم همه با هم بیاییم
در کارگاه کوچک مامان عمه باز شد و سامره ذوق زده دوید در آغوشم و بلند بلند سلان کرد..
خدا میداند وجود نازنین و کوچکش چه معجزه اے بود...لبخندش و کودکانه هایش چه نعمتے بود....
محکم در آغوشش گرفتم و تقریبا چلاندمش
_سلام عزیز دل آیه خوبے؟ الهے قربون خنده هات بشم
شیرین زبان میگوید:خدا نکنه آجے
دوباره غرق بوسه میکنمش و بعد دستے به موهاے خرگوشے و کش موے جدیدش میزنم و میگویم:تو چقدر خوشکل شدے عروسک کے این کش خوشکلا رو برات گرفته؟
خودش را لوس کرد و گفت: کشامو داداش ابوذر امروز برام خریده
نگاهے به ابوذر مے اندازم و میگویم :دستش درد نکنه باریک الله داداش ابوذر ...نه مثل اینکه تو
تمام انتخاباش خوش سلیقه است!
ابوذر خیره به لب تاپ لبخند میزند و بابا محمد کنارش مینشیند و روے شانه اش میزند و میگوید:
چه خوششم اومده پدر صلواتے!
این بار میخندد و شانه اش را ماساژ میدهد ... با چشم دنبال کمیل میگشتم و در حالے که مقنعه ام
را در مےآوردم پرسیدم: پس کمیل کو؟
سامره گفت: مطرب موند خونه گفت میخواد درس بخونه!
یک آن همگے خندیدیم و بعد من با چشمهاے گرد گفتم: با کے بودے مطرب؟
سامره هم بے خیال گفت: با کمیل دیگه ! اخه داداش ابوذر صداش میکنه مطرب!
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_هشت ♡﷽♡ بابا محمد هم لیوان به دست از آشپزخانه بیرون آمد و پدرانه گ
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_نه
♡﷽♡
سرم را به نشانه تاسف تکان دادم و بابا محمد با لبخند سامره را در آغوش گرفت و بوسه اے روے پیشانے اش نشاند و گفت: داداش ابوذر اشتباه میکنه در ضمن شما کوچیک تر از داداش کمیلے و
باید احترامشو نگه دارے گوش داداش ابوذرتم میپیچونم!
مانتو ام را در مے آورم و میگویم: ولے به حق چیزاے نشنیده حالا و اقعا داره درس میخونه؟
بابا محمد نگاهش به لب تاپ است و در همان حال میگوید: حالا که رشته مورد علاقه اش رو
میخونه بیشتر به درس علاقه نشون میده! ابوذر هول وسط حرف بابا میپرد و میگوید: بابا اونو ولش کن بیا نزدیکتر بشین وصل شد...
با تعجب میخواهم بروم و ببینم چه چیز آن رو را اینقدر مشغول کرده که ابوذر میگوید: اینور نیاے ها
وِب کَم روشنه میخوایم حرف بزنیم
_با کے؟
_امیرحیدر!
امیر حیدر؟ هان یادم آمد رفیق شش دانگه ابوذر! لبخند به لبم آمد ...خبرش رسیده بود که میخواهد برگردد! یک آن یاد شش هفت سال پیش مےافتم !
کے فکرش را میکرد روزے برسد امیرحیدر پسر کربلایے ذوالفقار برود بلاد کفر براے تحصیل!
چه روشن فکرے به خرج داد حاج رضا علے چه قدر رفت و آمد تا راضے کند عطار خوش سیرت محله بابا اینها را که پسرت میرود که بر گردد! که نگذار حیف شود! بگذار برود عالم شود برمیگردد!
و بالاخره فن همین حاج رضا علے بود که افاقه کرد و امیرحیدر راهی شد! چقدر طاهره خانم مادرش گریه میکرد در فراق در دانه اش! ... راحله خواهرش هم مدرسه اے ما بود! بیچاره او هم
همش گریه میکرد و دلش براے داداش حیدرش تنگ میشد! چقدر آن روزها ابوذر چیک تو چیک امیر حیدر بود یادش بخیر! من اما بے دلیل از بنده خدا بدم مے آمد! هنوز هم نمیدانم چرا؟؟
نوجوانے بود دیگر! شاید گوش شکسته اش به دلم نمینشست! کشتے گیر بود جناب!
خدایمان ببخشد!
چقدر پشت سر بنده خدا پیش همکلاسے هایم غیبت میکردم و گوش شکسته اش را مسخره میکردم! بنده خدا!
همین امیرحیدر بود که پاے ابوذر را به حوزه باز کرد و همین امیرحیدر بود که وقتے خواست مهندس شود ابوذر هم یکهو هوس کرد مهندس شود!
خود ابوذر نمیفهمید ولے تاثیر امیر حیدر براو شاید بیشتر از بابا محمد بود!
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_نه ♡﷽♡ سرم را به نشانه تاسف تکان دادم و بابا محمد با لبخند سامره ر
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_ده
♡﷽♡
این که چه چیز در وجود این رفیق شش دانگه دیده بود را خدا عالم است !
ولے ماشاهد معرفت عین برادر امیرحیدر بودیم! درست که پنج سال از ابوذر بزرگتر بود
ولے به قول ابوذر امیرحیدر بود!
لبخندے زدم ...چقدر این روزها اوضاع بروقف مراد برادرم بود!
زنِ خوب! رفیق شش دانگه! کوکِ کوک بود و به سامان اوضاعش!
خدایا شکرت... چه خوب خدایے میکنی ....
درِ کارگاه مامان عمه را باز میکنم و با اخم میگویم: علیک سلام حاج خانمها!
یه وقت یه سلامے به من ندید؟ انگار نه انگار آیه اے هم اومده!
مامان عمه و پریناز هر دو میخندد و پریناز عزیز میگوید: ببخش عزیز دلم اصلا متوجه نشدم....
سلام به روی ماه نشسته ات ...
مامان عمه هم در حالے که با مانتو خوش دوخت را سر دوز میکند عمه وار میگوید: سلام باز تو چشمت به ننه بابات افتاد لوس شدے؟
دستم را دور گردن پریناز حلقه میکنم و محکم گونه اش را میبوسم و میگویم: چیه؟ حسودیت شد نازکش دارم؟
صورتش را جمع میکند و با لحن خنده دارے میگوید: آره واقعا حسودے کردن هم داره!
نگاهے به مانتو خوش دوخت در دستش مے اندازم و با ذوق میگویم: بالاخره دوختینش؟
پریناز با عشق میگوید: آره خداروشکر همش نگران بودم به پنجشنبه و بله برون نرسه ولی خدارو شکر تموم شد...
چشمهایم را گرد میکنم و میگویم: بله برون؟ پرے جون چه دل خجسته اے دارے شما! بله برون؟
بذار جواب مثبت بهت بده حالا!
پریناز مثل هر مادر هوا خواه پسر دیگرے پشت چشم نازک میکند و میگوید: خیلے هم دلش بخواد!
تازه نمیدونے که چه برقے تو چشماے مامانه بود! من مطمئنم نه نمیگن!
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
💍|• همسرم می گفتن :
من اگر بخوام توصیه ای به کسی بکنم برای اینکه راهشو پیدا کنه و یا امر به معروف کنم، فقط یک جمله به اون نفر میگم یه جمله طلایی،
👇|° اون هم اینکه :
"مطیع خدا باش، تا خدا مطیعت بشه"
❤️|• و البته بعدش هم ذکر کرد که گوینده باید خودش تو این مسیر باشه تا حرفش اثر داشته باشه. به حق خودش عامل بود.
#زندگی_به_سبک_شہــدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_نوید_صفری_طلابری 🕊
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
°☂° @asheghaneh_halal
🍃🌾
#مجردانه
گاهے چه دختر و چه پسر هر دو انسان هاے خوب و موفقے هستند ولے نمے توانند با هم زندگے ڪنند...
این دلیل بر بد بودن یڪے از آنها نیست بلڪه آنها علایق و اهداف ڪاملا متفاوتے دارند ڪه لازم در جلسات خواستگارے،به طور ڪامل بررسے شوند...
#آقاببینتفاهمهستیانه
پ.ن:
شاعرطبع شعریشامشب گم شده😐👌
@asheghaneh_halal
🍃🌾
°•| #ویتامینه🍹 |•°
مرد بےعیب در دنیـ🌎ـا وجود ندارد
ممڪنـ🍃است،
مردے این عیب را داشته باشد
آن عیب دیگر را نداشتـ✋🏻ـه باشد...
عیب جویے نڪنید،
نڪاتـ👌خوب هرچنــد
ڪوچڪ همسرتونـ💗رو تحسین ڪنید...
#خیلےراحتہها☺️
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @asheghaneh_halal
🍃🏴
#چفیه | #خادمانه
سپاه بخور بخور است..
خانواده هایشان هم بےنصیب نیستند
چه خوب میخورید،از آن بخور بخور هایے ڪه به شما نسبت داده اند!
غم میخورید...
غصه میخورید...😔✋🏻
و حالا هم درد یتیمے...💔
#کجارفتیتنهامگذاشتیبابا😭
#ایران_تسلیت🏴
🕊|| @asheghaneh_halal
🍃🏴
4_5767014079109529724.mp3
2.07M
🎶🔘
🔘
#ثمینه
🕊|•° پر ڪشیدند سمت ڪرببلا
❤️|•° عاشقونہ رفتند تا بہ خدا
#تقدیمبهشهدایسپاهـ 💔||°
#پیشنهاد_دانلود 💯||°
#حاج_مهدے_سلحشور ☺️||°
🔘 @asheghaneh_halal
🎶🔘
💪🇮🇷•| #خندیشه |• 🇮🇷💪
آینــده متــعلق به مــا
جـــووناست☺️
کار افتــاده دستــه جــوونای
دهــه 60 و 70 برای اینکـه
وظیفمــونو بفهمــیم باید
#ذڪـاوتمنــدانه😌 و #هوشمنــدانه
صحبتهـــای امــام خامنه ای(حفظه الله)
را ریز به ریز بخــوانیم
و انها را باز ڪنیم تا بفهمـیم
#حضرت_آقا چــه راهــبردی
برای جــوانان تعــیین ڪــرده اند
پـــس از امــروز با من همــراه باشید
تا #موشڪـــافانه مــوضوعات
#گــــام_دوم🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
را بــــررسے ڪـــنیم💪💪
#ڪپــے_مـانعے_ندارد✋
•|💪|• @asheghaneh_halal
#شهید_زنده
🏴| پیام فرمانده ڪل ارتش درپے حادثه تروریستے زاهدان به فرمانده ڪل سپاه پاسداران انقلاب اسلامے..
▪️| در پے حادثه تروریستے زاهدان ڪه منجر به شهادت جمعے از برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامے شد، فرمانده ڪل ارتش جمهوری اسلامے ایران در پیامے به سردار سرلشکر جعفری فرمانده ڪل سپاه، ضمن تسلیت این حادثه تروریستے گفت: راه ما فرزندان انقلاب در نیروهای مسلح، راه پرافتخار شهادت است و در طے این مسیر نورانے سر از پا نمےشناسیم و تا آخر همراه با سایر قوای مسلح و بویژه برادران عزیزم در سپاه پاسداران انقلاب اسلامے خواهیم ماند.
#عزاداریمـ😔✋
#ایران_تسلیت🏴
🕊..| @asheghaneh_halal
💌🍃
🍃
•| #خادمانه |•
-بچه مرشــد
+جووون مرشــد
-حالت چطــوره، ڪیفت ڪوڪه😬
+قربونت مرشــد جان ولے یڪم نامیزونم🤧
-چــرا بچه مــرشــد؟!!🧐
+اخــه ویتــامین دورهمیم ڪم شده🙁
-آهان ،پس یچے بگــم فول شے
+چےچےشــده میخواے قرص و دارو تجویز ڪنے؟؟😟
همین الان بگما نمیخورم یدونشما
-نه بابا جان ،قرص چیـــه
امشبـــ بخاطرت باخادمین عاشقانه هاے حلال هماهنگــ ڪردم یه #دورهمی بذاریــم....😅
+جــددددے، آخ جون چے هست موضوعش😍
-اون دیگــه سوپــرایــزه ،بدو برو به بقیــه خبـــر بده جانمونن😊
+چشم بابا جان🖐
.
.
.
خونـــه دار و بچــه دار📣
کاراتــو بزار کنار و بیا
امشبـــ دورهمے داریـــم چه دورهمے
خانووومے که اون عقب وایسادی به
آقاتونم بگیــد حتما بیاد..
عه خاله قزے نوه هاتم بیار .
خلاصـــه راس ساعت ۲۲:۳۰
دم در عاشقانه حلال منتظرتونیم
دیـــر نکنیــدا😍
🍃 @asheghaneh_halal
💌🍃
🕗💐
💐
#قرار_عاشقی
•←😌|باید گرفت از مشهد
•←😇|رزقــ شهادتـــــ را
#السلام_علیڪ_یاعلےبن_موسےالرضا
#رزق_شهادٺ_را😌
💐 @asheghaneh_halal
🕗💐
💫✨
✨
#آقامونه
❇️ رهبر انقلاب: پیشانی کار دست بچههای حزباللهی استـــــ😍
✴️ بنده در سخنرانی، در حرف زدنهای با اشخاص و با مسئولین گاهی ادعاهایی میکنم که شماها استدلال آن ادعاها هستید. بنده همیشه و بارها گفتهام که هیچ چیزی نیست که زیرساختش در کشور باشد و بوسیلهی جوانهای ما قابل اجرا نباشد.
✨ @asheghaneh_halal
💫✨
°🐝| #نےنے_شو |🐝°
[😍] مامانمـ موهامو😌
با لوبـ🎀ـان بلامـ بستـه😊
خوشجل سده نه❓
[😁] دو عدد شوید••😍😐😂••
استودیو نےنے شو؛
آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇
°🍼° @Asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_ده ♡﷽♡ این که چه چیز در وجود این رفیق شش دانگه دیده بود را خدا عال
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_یازده
♡﷽♡
خب این طبیعے بود!
ما خانوداه داماد بودیم و معلوم بود حرفے از ترشے ماستے به نام ابوذر
نمیزدیم!
ولے خب آدم از لحظه بعدش اینقدر مطمئن حرف نمیزد که ما در خصوص آینده با این قاطعیت نظر میدادیم ...
پریناز با خوشے تکیه اش را به صندلے میدهد و بعد میگوید: خدارو هزار مرتبه شکر!
این از ابوذر...
تو رو هم بفرستم خونه بخت دیگه تا کمیل و سامره یه چند وقتے خیالم راحته!
به خنده ام انداخت این لحن پریناز .... توت خشکے را که روی میز مامان عمه بود به دهان میگذارم و میگویم: پرے جون یه جورے با بیچارگے این حرفو زدے خودم دلم براے خودم سوخت!!!
بابا من هنوز نترشیدم!
داره بیست و شش سالم میشه درست ولے این سن ترشیدگی نیستا!
پریناز اخمے میکند و میگوید:تو با همین وضع پیش بری باید برات یه دبه سفارش بدم!
البته نمیذارم!خانم مشایخ پرے روز یه چیزایے میگفت! حالا بزار قضیه ابوذر درست شه با بابات صحبت میکنم قرار میزاریم!
بهت زده نگاهش میکنم و توت خشک را به زور قورت میدهم و میگویم: ما هم که بوق!
مامان عمه میخندد و پریناز جدے میگوید: آیه ازت خواهش میکنم این مسخره بازے رو تمومش کن!
با لبخند میگویم: کدوم مسخره بازے گلم؟
_همین مسخره بازے که راه انداختے!
یعنے همه آدمها بدن تو فقط خوبے؟
رو هرکے میاد یه عیبے میزارے
_خب مادر من آدم که با هرکسی نمیتونه بره زیر یه سقف
_تو بزار بیان! دو کلوم باهاشون حرف بزن بعد بگو بدن یا خوب....
کنارش مینشینم و میگویم: ببین عزیزم من واقعا الان قصد ازدواج ندارم
_چرا دختر ۱۸ ساله اے؟
_نه ولے ۴۰ ساله هم نیستم!
من خودمو بهتر از همه میشناسم عزیزم
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃