°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
💍|• همسرم می گفتن :
من اگر بخوام توصیه ای به کسی بکنم برای اینکه راهشو پیدا کنه و یا امر به معروف کنم، فقط یک جمله به اون نفر میگم یه جمله طلایی،
👇|° اون هم اینکه :
"مطیع خدا باش، تا خدا مطیعت بشه"
❤️|• و البته بعدش هم ذکر کرد که گوینده باید خودش تو این مسیر باشه تا حرفش اثر داشته باشه. به حق خودش عامل بود.
#زندگی_به_سبک_شہــدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_نوید_صفری_طلابری 🕊
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
°☂° @asheghaneh_halal
🍃🌾
#مجردانه
گاهے چه دختر و چه پسر هر دو انسان هاے خوب و موفقے هستند ولے نمے توانند با هم زندگے ڪنند...
این دلیل بر بد بودن یڪے از آنها نیست بلڪه آنها علایق و اهداف ڪاملا متفاوتے دارند ڪه لازم در جلسات خواستگارے،به طور ڪامل بررسے شوند...
#آقاببینتفاهمهستیانه
پ.ن:
شاعرطبع شعریشامشب گم شده😐👌
@asheghaneh_halal
🍃🌾
°•| #ویتامینه🍹 |•°
مرد بےعیب در دنیـ🌎ـا وجود ندارد
ممڪنـ🍃است،
مردے این عیب را داشته باشد
آن عیب دیگر را نداشتـ✋🏻ـه باشد...
عیب جویے نڪنید،
نڪاتـ👌خوب هرچنــد
ڪوچڪ همسرتونـ💗رو تحسین ڪنید...
#خیلےراحتہها☺️
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @asheghaneh_halal
🍃🏴
#چفیه | #خادمانه
سپاه بخور بخور است..
خانواده هایشان هم بےنصیب نیستند
چه خوب میخورید،از آن بخور بخور هایے ڪه به شما نسبت داده اند!
غم میخورید...
غصه میخورید...😔✋🏻
و حالا هم درد یتیمے...💔
#کجارفتیتنهامگذاشتیبابا😭
#ایران_تسلیت🏴
🕊|| @asheghaneh_halal
🍃🏴
4_5767014079109529724.mp3
2.07M
🎶🔘
🔘
#ثمینه
🕊|•° پر ڪشیدند سمت ڪرببلا
❤️|•° عاشقونہ رفتند تا بہ خدا
#تقدیمبهشهدایسپاهـ 💔||°
#پیشنهاد_دانلود 💯||°
#حاج_مهدے_سلحشور ☺️||°
🔘 @asheghaneh_halal
🎶🔘
💪🇮🇷•| #خندیشه |• 🇮🇷💪
آینــده متــعلق به مــا
جـــووناست☺️
کار افتــاده دستــه جــوونای
دهــه 60 و 70 برای اینکـه
وظیفمــونو بفهمــیم باید
#ذڪـاوتمنــدانه😌 و #هوشمنــدانه
صحبتهـــای امــام خامنه ای(حفظه الله)
را ریز به ریز بخــوانیم
و انها را باز ڪنیم تا بفهمـیم
#حضرت_آقا چــه راهــبردی
برای جــوانان تعــیین ڪــرده اند
پـــس از امــروز با من همــراه باشید
تا #موشڪـــافانه مــوضوعات
#گــــام_دوم🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
را بــــررسے ڪـــنیم💪💪
#ڪپــے_مـانعے_ندارد✋
•|💪|• @asheghaneh_halal
#شهید_زنده
🏴| پیام فرمانده ڪل ارتش درپے حادثه تروریستے زاهدان به فرمانده ڪل سپاه پاسداران انقلاب اسلامے..
▪️| در پے حادثه تروریستے زاهدان ڪه منجر به شهادت جمعے از برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامے شد، فرمانده ڪل ارتش جمهوری اسلامے ایران در پیامے به سردار سرلشکر جعفری فرمانده ڪل سپاه، ضمن تسلیت این حادثه تروریستے گفت: راه ما فرزندان انقلاب در نیروهای مسلح، راه پرافتخار شهادت است و در طے این مسیر نورانے سر از پا نمےشناسیم و تا آخر همراه با سایر قوای مسلح و بویژه برادران عزیزم در سپاه پاسداران انقلاب اسلامے خواهیم ماند.
#عزاداریمـ😔✋
#ایران_تسلیت🏴
🕊..| @asheghaneh_halal
💌🍃
🍃
•| #خادمانه |•
-بچه مرشــد
+جووون مرشــد
-حالت چطــوره، ڪیفت ڪوڪه😬
+قربونت مرشــد جان ولے یڪم نامیزونم🤧
-چــرا بچه مــرشــد؟!!🧐
+اخــه ویتــامین دورهمیم ڪم شده🙁
-آهان ،پس یچے بگــم فول شے
+چےچےشــده میخواے قرص و دارو تجویز ڪنے؟؟😟
همین الان بگما نمیخورم یدونشما
-نه بابا جان ،قرص چیـــه
امشبـــ بخاطرت باخادمین عاشقانه هاے حلال هماهنگــ ڪردم یه #دورهمی بذاریــم....😅
+جــددددے، آخ جون چے هست موضوعش😍
-اون دیگــه سوپــرایــزه ،بدو برو به بقیــه خبـــر بده جانمونن😊
+چشم بابا جان🖐
.
.
.
خونـــه دار و بچــه دار📣
کاراتــو بزار کنار و بیا
امشبـــ دورهمے داریـــم چه دورهمے
خانووومے که اون عقب وایسادی به
آقاتونم بگیــد حتما بیاد..
عه خاله قزے نوه هاتم بیار .
خلاصـــه راس ساعت ۲۲:۳۰
دم در عاشقانه حلال منتظرتونیم
دیـــر نکنیــدا😍
🍃 @asheghaneh_halal
💌🍃
🕗💐
💐
#قرار_عاشقی
•←😌|باید گرفت از مشهد
•←😇|رزقــ شهادتـــــ را
#السلام_علیڪ_یاعلےبن_موسےالرضا
#رزق_شهادٺ_را😌
💐 @asheghaneh_halal
🕗💐
💫✨
✨
#آقامونه
❇️ رهبر انقلاب: پیشانی کار دست بچههای حزباللهی استـــــ😍
✴️ بنده در سخنرانی، در حرف زدنهای با اشخاص و با مسئولین گاهی ادعاهایی میکنم که شماها استدلال آن ادعاها هستید. بنده همیشه و بارها گفتهام که هیچ چیزی نیست که زیرساختش در کشور باشد و بوسیلهی جوانهای ما قابل اجرا نباشد.
✨ @asheghaneh_halal
💫✨
°🐝| #نےنے_شو |🐝°
[😍] مامانمـ موهامو😌
با لوبـ🎀ـان بلامـ بستـه😊
خوشجل سده نه❓
[😁] دو عدد شوید••😍😐😂••
استودیو نےنے شو؛
آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇
°🍼° @Asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_ده ♡﷽♡ این که چه چیز در وجود این رفیق شش دانگه دیده بود را خدا عال
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_یازده
♡﷽♡
خب این طبیعے بود!
ما خانوداه داماد بودیم و معلوم بود حرفے از ترشے ماستے به نام ابوذر
نمیزدیم!
ولے خب آدم از لحظه بعدش اینقدر مطمئن حرف نمیزد که ما در خصوص آینده با این قاطعیت نظر میدادیم ...
پریناز با خوشے تکیه اش را به صندلے میدهد و بعد میگوید: خدارو هزار مرتبه شکر!
این از ابوذر...
تو رو هم بفرستم خونه بخت دیگه تا کمیل و سامره یه چند وقتے خیالم راحته!
به خنده ام انداخت این لحن پریناز .... توت خشکے را که روی میز مامان عمه بود به دهان میگذارم و میگویم: پرے جون یه جورے با بیچارگے این حرفو زدے خودم دلم براے خودم سوخت!!!
بابا من هنوز نترشیدم!
داره بیست و شش سالم میشه درست ولے این سن ترشیدگی نیستا!
پریناز اخمے میکند و میگوید:تو با همین وضع پیش بری باید برات یه دبه سفارش بدم!
البته نمیذارم!خانم مشایخ پرے روز یه چیزایے میگفت! حالا بزار قضیه ابوذر درست شه با بابات صحبت میکنم قرار میزاریم!
بهت زده نگاهش میکنم و توت خشک را به زور قورت میدهم و میگویم: ما هم که بوق!
مامان عمه میخندد و پریناز جدے میگوید: آیه ازت خواهش میکنم این مسخره بازے رو تمومش کن!
با لبخند میگویم: کدوم مسخره بازے گلم؟
_همین مسخره بازے که راه انداختے!
یعنے همه آدمها بدن تو فقط خوبے؟
رو هرکے میاد یه عیبے میزارے
_خب مادر من آدم که با هرکسی نمیتونه بره زیر یه سقف
_تو بزار بیان! دو کلوم باهاشون حرف بزن بعد بگو بدن یا خوب....
کنارش مینشینم و میگویم: ببین عزیزم من واقعا الان قصد ازدواج ندارم
_چرا دختر ۱۸ ساله اے؟
_نه ولے ۴۰ ساله هم نیستم!
من خودمو بهتر از همه میشناسم عزیزم
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_یازده ♡﷽♡ خب این طبیعے بود! ما خانوداه داماد بودیم و معلوم بود حرف
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_دوازده
♡﷽♡
کلافه دستے به صورتش میکشد و میگوید: نمیدونم!واقعا نمیدونم چے بگم! اون محمد هم که هیچے بهت نمیگه!
_قربون باباے چیز فهمم!
_یعنے من نفهمم؟
_چرا ترش میکنے قربونت برم!
شما تاج سرے
مامان عمه بشکاف را برمیدارد تا جاے دکمه ها را باز کند و در همان حال میگوید: بسه بسه جمع
کنید حالم بهم خورد تو هم پریناز این عتیقه رو ولش کن ببینم با این بالا بالا پریدنا میخواد به کجا برسه !
میخندم و خدا را شکر میکنم از این نگرانے ها!
میدانے ؟ گاهے فکر میکنم خوب است یک عده در زندگے ات باشند مدام گیرت بدهند!
مدام روے اعصابت رژه بروند ...
مدام دست بگذارند روے حساسیت هایت! یا چیزهایے بگویند به حد انفجار برسے!
یا کارے کنند که تو خوشت نیاید ...
ضد ضربه ات میکنند اینجور آدمها! صبورت میکنند اینجور آدمها....
ته تهش که نگاه کنے حق و حقدار همین ها هستند! اما خب یک منیتے این میان است که همیشه حق را براے خودش میداند!
دارد مادرے میکند برایم....
یادم نرود سر فرصت یک گوشه گیرش بیاورم و دستهایش را ببوسم
دارز بکشم سر روے پاهایش بگذارم موهایم را نوازش کند و بے مقدمه بگویم:
ممنونم که مادرے کردے برایم پریناز...
ممنونم که حرص زدے برایم همسرے کردے براے پدرم...
ابوذر کمیل سامره شیرین زبان را به زندگے مان آوردے
ممنونم که رفیق و همزبان مامان عمه بودےممنونم که بد نبودے!
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_دوازده ♡﷽♡ کلافه دستے به صورتش میکشد و میگوید: نمیدونم!واقعا نمیدو
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_سیزده
♡﷽♡
نا مادرے نبودے!
ممنونم که هستے...
یادم نرود ببوسمش و بعد یک دل سیر در آغوشش گریه کنم!
بےدلیل این روزها دلم حسابے
گرفته دروغ چرا...این روزها عقیقم همانے که مادرم جفتش را دارد بیشتر مرا به یاد او مے اندازد!
دروغ چرا این روزها کمے مادر میخواهم با تمام قربان صدقه هاے تنگش!
آیه را الکے بزرگ کردند!
وگرنه آیه هم دل دارد شاید کوچکتر و ظریف تر از دل سامره کوچولویش!!!
آیه را الکے بزرگ کرده اند وگرنه او هم حسرت اینکه شبے نیمه شبے بترسد و به اتاق مادرش برود و درآغوشش آرام شب را صبح کند هنوز هم که هنوز در دلش هست
پریناز و مامان عمه با تمام اینها با تمام این محبت ها مادر من نبودند!
آیه مادر میخواهد!!!
______________________
[فصل دهم]
[داناےڪل]
برعکس آنچه که پریناز فکر میکرد و عجله داشت آخر همان هفته کار تمام نشد! شب قبل خانواده صادقے زنگ زده بودندو موافقت نسبے خود را اعلام کرده بودند.
حالا قرار بود زیر نظر خانواده ها آن دو باهم رفت و آمدے داشته باشند و در چند جلسه بیشتر باهم آشنا شوند!
محمد مدام به پریناز میخندید و میگفت: از بس هولے خانم که اینجورے خورده تو ذوقت دیگه!
کے سر یه هفته دختر شوهر میده که این بندگان خدا بدن!؟
خود حاج صادق هم میدانست از لحاظ اخلاقے زهرا خواهانے بهتر از ابوذر نداشت...هرچه نگرانے بود همان اختلاف مالے و طبقاتے بود و بس!
زهرا سر از پا نمیشناخت وسواسے تر شده بود این روزها...
مانتو آجرے رنگ زیبا و خوش دوختے
را انتخاب کرد یادش نمیرفت چقدر آن روز سمیه اصرار کرد تا آن را بخرد! روسرے زیبایے که هماهنگ با مانتو اش رو را از کمد برداشت و به عادت همیشگے لبنانے سر کرد.
گل هاے درشت آجرے با آن زمینه کرم تاثیر فوق العاده اے روی زیبایے اش گذاشته بود. عباس همان برادر باغیرت قصه مامور شده تا زهرا را همراهے کند.. میشد از چهره اش فهمید چندان هم راضے به این وصلت نیست نه به خاطر ابوذر بیشتر به خاطر زهرا و زود شوهر کردنش!
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃