∫°🍁.∫
∫° #صبحونه .∫
.
•{🎂❤️✨}•
مـیآیۍ و برای 🌸مهـدۍات🌸 دلـداده میسازے
هزاران عاشـق در دام عـشـق افتاده میسازے
ز اشڪ دیده چشم انتظاران جـاده میسازے
برای امر غیبٺ شیعہ را آمـاده میسازے
•{🍰🎈🎉}•
✍🏻محمدعلی بیابانی
عیدتون مبارکاااااا😍😍💚🎉💚
.
.
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍁.∫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
''😍🎈
#خادمانه | #عیدانه💐
#استوری_مناسبتی
🌸اومده خدای دلبرے❤️
🌸آقام امام عسڪرے😍
پ.ن:
- بابای بابای مایی😍💚🍃
عیدِ همه ویژه مبارڪ😍
''😍🎈
http://Eitaa.Com/Asheghaneh_halal
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
هر چۍ از پشـٺ
در آشپــزخونہ خواهـش ڪردم،
فـآیــده نداشت!😞
درو بستـہ بود و میگفت :
چیــزۍ نیست، الان تمـوم میشہ.😕
وقتۍ اومــد بیـرون دیدم
آشپــزخونہ رو مرتب ڪرده،
ڪف آشپــزخونہ رو شستـہ،
ظرفہــارو چیــده سر جاشون،
روۍ اجـاق گـاز و تمیــز ڪرده
و خلاصہ آشپــزخونہ
شده مثل یہ دستہ گــل.🍃🌹
گفتم: با این ڪارا
منو خجــالت زده میڪنۍ.🤭
گفت: فقط خواستم
ڪمڪۍ ڪرده باشم...☺️
🌷شـهـیـد علــۍ صیــاد شیــرازۍ
.
.
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
|• #مجردانه 😇.|
.
.
یه وقتهایی، یه گوشههایی از دنیاتون رو قایم ڪنید و پیشِ خودتون نگهاش دارید!🙆♀
یه آهنگهاییرو تنهایی گوش ڪنید🎶
یه فیلمهاییرو تنهایی نگاه ڪنید🎞
یه خیابونهاییرو تنهایی قـدم بزنید...👣
شاید بعدها، لازم بشه آدم تو گوشههایی از زندگیاش باشه👀
کـه اونو یادِ هیچڪس نمیندازه...👤
#حس_خوب
#حال_خوب
.
.
|•🦋.|بہ دنبال ڪسے،
جامانده از پرواز مےگردم👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‡🎀‡
‡ #ریحانه ‡
.
.
خانومیہ همهی دختــرامونه...❤️✨ :)
#زن_عفت_افتخار
#اللهمالرزقناشهادتفیسبیلالله
#استوری
.
.
‡💎‡چادرت،
ارزشاست، باورڪن👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‡🎀‡
مداحی آنلاین - میگه هرکسی که سامرا رفته - نریمانی.mp3
11.67M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
.
.
#سید_رضا_نریمانی🎙
💖ما شیفتۂ علے و آل اوئیم
✨توفیق بہ ڪار خیر از ایشان جوئیم
💖 میلاد امام عسڪرے را امشب
✨تبریڪ بہ صاحب الزمان مےگوئیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💫💖
#میلاد_امام_حسن_عسکری (ع)✨
#برهمگان_مبارڪ_باد💫
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
•[🎨]•
•[ #پشتڪ 🎈]•
پسرت تاج سرماسٺ🕊
تو هم تاج سری…
در کدامین سر دنیاست☝️🏻
شما با خبری؟…
روز میلاد تو آقاست🎉🎊
چه خوش بود اگر…
بدهد عیدی میلاد پدر را، پسرے🖇♥️
میلاد اباالحجة حضرت جان جانان امام حسن عسکری «صلوات الله علیه» برهمہ عاشقان ، شیعیان ومنتظرین قیام فرزند غریبش «روحی وارواح العالمین له الفداء»مبارڪباد🦋🌙✨
.
•[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•[🎨]•
«💕»
«🤩» #چالش_همسفرانه
#مختص_عشق_حلالم❤️
.
.
↩️شرڪت ڪننده: شماره1⃣
جان هر زنده دلے؛
زنده به جان دگرست❤️
🎈جـانِ من است او:)
+عشقتون مانا😌😍
.
.
«🏃🏻♀» #بدوجانمونیازچالش👇🏻
«💕» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_بیستم ] سویچ به دست راهی پارکینگ شدم که به م
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》
[ #قسمت_بیست_ویکم ]
روی آخرین صندلی از ردیف آقایان نشستم. _چیکار میکنی حسام؟ آخه تو رو چه به مسجد؟ پاشو برو مغازه ت اینجا چیکار می کنی؟ _ خفه شو... اینم یه تنوعه. از اون زندگی یه نواخت که بهتره. ببینم برنامه شون چیه اصلا؟ _ به تو چه؟! مگه تو هیئت امنای مسجدی؟ اگه باد صدای اذان رو تو خونه ت نیاره که اصلا نمیدونی حتی الله اکبر چیه؟! _.... ) جوابی برای حسام درونم نداشتم. سکوت کردم و بی محل اش گذاشتم و منتظر شروع برنامه مسجد شدم. طولی نکشید که تمام صندلی ها پر شد و عده ی زیادی هم در انتهای صندلی های پر شده، ایستاده شاهد مراسم بودند. مثل زمان مدرسه، نوجوانی قرآن تلاوت کرد و بعد گروهی از جوانانی به سن و سال خودم سرودی اجرا کردند. مردی میانسال هم مثل مجری های بی تجربه مابین اجراهای کسالت آور شعر و سرود در مورد کار خیر و مشکل گشایی و... حرفهایی میزد و مدام تپق میزد. میخواستم بلند شوم. حوصله ام سر رفته بود که صدایی خوش و دلنشین در بلندگوها پخش شد. سه جوان با لباس های یک دست آبی آسمانی که دکمه هایی سفید با بندینک های سفید از زیر گلو تا نیمه ی قفسه ی سینه بسته میشد، از سه طرف جماعت و هر کدام با یک میکروفن، وارد محوطه شدند و هر سه جلوی میز تریبون با لبخند به هم پیوستند و شعر و آهنگی زیبا و دلنشین اجرا کردند که گویا مربوط به امام زمان بود. کمی حالم خوب شد و مجبور شدم به صندلی ام بچسبم. بعد مردی میانسال که روی ویلچر بود و قیافه و تیپی ساده و مرتب داشت ویلچرش را به سمت جایگاه حرکت داد و خیلی صمیمانه و نرم و غیر رسمی با همه احوالپرسی کرد و جالب اینجا بود بیشتر جمعیت جوابش را با خنده و صمیمیت و حتی شده زیر لب دادند و همهمه ای چند ثانیه ای فضا را گرفت.
_ الحمدلله رب العالمین بازم گل کاشتین. از نرگس کوچولو که هزار تومانی پول بستنی کیم شکلاتیشو آورد در خونه مون تا... حاج آقایی که زحمت ده تا از جهیزیه ها رو کشیدن و نمیخوان اسمشون گفته بشه.
حین صحبت مرد ویلچر سوار، خنده از لب اطرافیانم دور نمیشد.
_ خدارو شاکرم ۲۰ تا از دختر خانومای گلم زندگیشونو با نام خدا تشکیل دادن و باز هم از خود خدا خواهانم که دو جهیزیه باقیمونده هم جور بشه و پرونده جهیزیه های امسال محله رو ببندیم ان شاءالله. هزینه هر جهیزیه حدود ۲۵میلیون شده و ما به امید خدا اون دوتا رو هم تهیه میکنیم و دل دو تا عروس باقیمونده رو هم به دست میاریم.
باز همه زیر لب ان شاءالله گفتند و من متعجب از دیدن این جنس از مردم، به مرد ویلچر سوار نگاه کردم. اسمش حاج آقا میمنت بود. عین برق گرفته ها دسته چک را از جیبم بیرون آوردم و پنجاه میلیون تومان در وجه حامل نوشتم.
( _ داری چه غلطی میکنی؟ _پول خودمه دوست دارم آتیشش بزنم. تو اون حساب که نمیدونم چند میلیون یا شایدم چند میلیارده، خاک بخوره خوبه یا یه مقدار کمش چهار نفر رو از تنهایی در بیاره؟!) قبل از اینکه حسام درونم مغلوبم کند برگه چک را کندم و آن را به دختر بچه ای دادم که به دست آقای میمنت برساند. از روی صندلی بلند شدم و خودم را به درب ورودی حیاط مسجد رساندم. دختر بچه چک را به او داد و حرفی بینشان رد و بدل شد و دخترک اشاره ای به صندلی خالی من کرد و میمنت برگه چک را که دید دستی به صورتش کشید و توی میکروفن گفت:
_ الحمدلله علی کل حال و صلی الله علی محمد و آله طاهرین. به مدد و نظر خیر آقا امام زمان ۵۰میلیون تومان هم جور شد و ان شاءالله اون دو تا جهیزیه باقیمونده هم تا فردا تحویل داده میشه. سلامتی و عاقبت بخیری بانی چک صلوات ختم کنید.
با ریتم صلوات مردم بدرقه شدم و از مسجد بیرون آمدم، تاکسی گرفتم و به مغازه رفتم.
#نویسنده_طاهره_ترابی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_بیست_ویکم ] روی آخرین صندلی از ردیف آقایان ن
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》
[ #قسمت_بیست_ودوم ]
خسته از مغازه بازگشتم. ته دلم سبک بود و کمی حال دلم بهتر. خوشم نمی آمد حتی برای خودم هم شعار بدهم اما حس می کردم حال و هوای مسجد با آن برنامه ساده و دور همی عجیبش و از دست دادن پنجاه میلیون از اندوخته ام بی دلیل در این شعف ریز و سبک بالی ام نبود. ماشین خانی از جایش تکان نخورده بود. سپر افتاده سر جایش نبود اما ماشین هم همانجا پارک بود که من هولش داده بودم. وارد پارکینگ که شدم، متعجب از صحنه ای که وسط پارکینگ می دیدم راه آسانسور را پیش گرفتم. خانی با چهره ای متفاوت از بی تفاوتی حقیرانه اش، تماماً سرخ شده و عبوس بود. پره های بینی اش را باد می کرد و دندان می سایید. دو افسر پلیس هم کنارش ایستاده بودند. آرام و بی تفاوت از کنارشان گذشتم.
_ ببخشید آقا...
با صدای پلیس ایستادم و
_ بفرمایید.
_ این آقا از شما شکایت کردند. آقای حسام قیاسی؟
_ بله خودم هستم.
_ ایشون مدعی شدند شما با ماشینتون خودروی ایشون رو هول دادید به سمت بیرون و بهشون خسارت زدید. باید همراه ما به اداره آگاهی بیاید.
با پوزخندی به خانی و رو به افسر پلیس جواب دادم:
_ مشکلی نیست. فقط بی زحمت به ایشون بگید قولنامه منزلی که اجاره کردند با خودشون بیارن.
رنگ از صورت خانی پرید. بلافاصله با معاملات ملکی که این واحد را برایم قولنامه کرده بود تماس گرفتم و شماره ی صاحبخانه ی خانی را که مالک طبقه ی سوم بود گرفتم و در طول مسیر پاسگاه ماجرا را برایش توضیح دادم و از او خواهش کردم به اداره آگاهی بیاید. توی اتاق مسئول، تمام ماجرا را بی کم و کاست تعریف کردم و هر لحظه چهره ی خانی غضبناک تر می شد. پیرمردی وارد اتاق شد و خود را مالک طبقه سوم معرفی کرد. خانی از جایش برخواست و صندلی را برای صاحبخانه خالی کرد.
_ حاج آقا منت گذاشتید اومدید. من میخوام یه کلام بگید که خونه رو با حق پارکینگ به این آقا اجاره دادید؟
پیرمرد با تأسف سری تکان داد و گفت:
_ نه آقا... اینم قولنامه. ما از اول هم ذکر کردیم حق پارکینگ ندارن.
_ جناب سرهنگ من دیگه حرفی ندارم.
سرهنگ گره ای به پیشانی اش داد و گفت:
_ حرف شما درست آقا... ولی دلیل نمیشه سر خود خسارت بزنید که. پس قانون برای چیه؟
_ جناب سرهنگ من حاضرم خسارت ایشونو بدم اما همین که این آقا درس عبرتش شد می ارزه یه ماشین نو هم براش بخرم خسارت بدم.
_ پولتونو بذارید توی جیبتون بمونه. قرار نیست هر کی پول داره بزنه داغون کنه و پولشو بده. بیاید این برگه رو امضا کنید. افسر میفرستم خسارت رو برآورد کنه.
(عجب روزی بود. اما خودمونیم... خانی حساااابی ادب شد)
#نویسنده_طاهره_ترابی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
هدایت شده از رصدنما 🚩
📢 #مغزبانی
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم💔
از آن بِه که کشور به دشمن دهیم❌
● خواهر و برادر ایرانی ام
● مذهبی و غیر مذهبی
● با هر گویش و لهجه و قومی
● از شمال تا جنوب
● از شرق تا غرب
🔺 برای کوتاهی دست آتش افروزان
از خاک ایران عزیزمان به
#اتحاد_همه_ما به #همبستگی_ما
احتیاج است 🤝🇮🇷✌️
📍وعده ما جمعه سیزدهم آبانماه،
راهپیمایی سراسرکشور عزیزمان💪
♦️مراسم با شکوه گرامیداشت شهدای امنیت
و شهدای مظلوم شاهچراغ و اعلام انزجار از
عوامل اغتشاشگر
✅ حضور آگاهانه 🧠
✅ حضور حداکثری✊
#امنیت_اتفاقی_نیست
👥 Eitaa.Com/Rasad_Nama
「💚」◦
◦「 #قرار_عاشقی 🕗」
💌|دارم امیـد ڪه امـروز
😌|در این عیـد قشـنگ
🌿|به مـن، آقـای رئـوفم
😍|خـودت عیـدے بدهے..
◦「🕊」 حتما قرارِشـــاهوگدا، هستیادتان👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
sorood1.mp3
6.88M
'🇮🇷:🍃'
#خادمانه
یار دبستانے من
با شعر جدید...☺️✌️
پ.ن:
برای 13 آبان❤️
برای فردای ایران😍✌️
#لبیڪ_یا_خامنهاے
#همه_باهم_میآییم✌️
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
'🇮🇷:🍃'
Γ..🐹'' ⃝
【#نےنے_شو'👼🏻' 】
[ چفیَمو بَشتَم میخام بلم راهپیمایــــے😌
اینقده این تیپمو دوشدالمممم ڪه نگوووو
بیاین با خم شوعال بدیم 😁😍
ملگ بر ضد ولایت فگیه ✊🏻🧕🏻✨ ]
🏷● #نےنے_لغت↓
با خم = با هم 😁
شوعال= شعار 🙊
ملگ = مرگ 🤭
فگیه = فقیه 🙈
ــــــ ــ
[ما معمولا نگران بچه هایی هستیم ڪه
خیلی بازیگوشند🐰
در صورتی ڪه باید نگرانیمان را متوجه ڪودڪانی ڪنیم ڪه بسیار آرام
و حرفگوشڪن هستن . . 🙆🏻♀
در بیشتر موارد تشخیص داده میشود ڪه این ڪودڪانِ به ظاهر آرام بیمار هستند...
چون به خاطر نظم و نظافت، ایجاد احساس گناه، انتقادگری و ڪمالگرایی افراطے
خودمان ، 😖😖
اجازه ندادیم ڪه آن نيروهای رشد كودک
ڪه بیحد و مرز هستند، با بازی جريان پيدا ڪند.❌⭕️
این در مورد نوجوانان هم صادق هسـت ]
.
.
اینژا گُردانِ کوشولوهاۍِ خوگشِلہ🤓👇🏻
Γ..🐹'' ⃝ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
«💕» «🤩» #چالش_همسفرانه #مختص_عشق_حلالم❤️ . . ↩️شرڪت ڪننده: شماره1⃣ جان هر زنده دلے؛ زنده به جا
«💕»
«🤩» #چالش_همسفرانه
#مختص_عشق_حلالم❤️
.
.
↩️شرڪت ڪننده: شماره2⃣
عیدیتونو اینجوری از همسرتون بگیرید☺️😍☝️
همینقدر ناب و قشنگ❤️
خدا برای هم حفظتون کنه
عاشقانه حلالی ها😌💙
.
.
«🏃🏻♀» #بدوجانمونیازچالش👇🏻
«💕» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗
◗┋ #همسفرانه 💑┋◖
.
.
[😇] گاهی اگر که عشق
تو را دست کم گرفت
[🤨] تقصـیرتوست؛
دست مرا کم گرفته ای!
#محکمتردستموبگیر 😜🤝
.
.
◗┋😋┋◖ #ٺـــــو چنان ،
در دلِمنرفتہ،ڪہجان، در بدنۍ👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗
|. 🍁'|
|' #آقامونه .|
.
.
🗡/••ایل ما ایل عجم هاست،
ڪه یک کودک ما
جگری با جگر شیر برابر دارد✋🏻
🌹/•• این ڪه ما دست به
شمشیر و زره ایستادیم
سبب این است ڪه این طایفه رهبر دارد☝️
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|💛#سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
| 🖼#نگارهٔ «1614»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.🍁'|
هدایت شده از رصدنما 🚩
✨🇮🇷
●○[ #خادمانه | #چالشانه ]○●
سلام علیکم بچه های انقلابی
و پا کار اسلام😍✋🏻🇮🇷
همونطور که میدونیم،
راهپیمایی امسال متفاوت و محکم تر از
هرسال برگزار میشه به همت #ملت_ایران
ان شاءالله🇮🇷✌️🏻😌
عکس نوشته ها از جملاتتون
شعارهاتون، رجزهاتون و.. آماده بفرمایید
و فردا توی راهپیمایی بین خودتون
و رفقاتون ازش استفاده بفرمایید.📝📜
📸 یا اگر قاب های ماندگاری
به چشمتون خورد عکس بگیرید
و برای مخابره تو کانال رصد نما
و رسانه های مجازی📲💻
برامون به آی دی زیر بفرستید:
🆔 @jahadgar_enghelabi
ما همه میآییم
چون ما #نسل_فهمیدهایم
چون ما به #ید_واحده_و_همبستگی
اعتقاد داریم✋🏻🇮🇷✌️🏻
📡 Eitaa.com/Rasad_Nama
∫°🍁.∫
∫° #صبحونه .∫
🤍و پس از اندوه هایمان
همچون بهار زنده خواهیم شد،
انگار که هرگز مزهی تلخی
را نچشیدهایم🌱🥰
.
.
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
http://Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍁.∫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
≈|🌸|≈
≈|#پابوس |≈
.
.
عاشقانی که مدام از فرجت میگفتند
عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری...💔
#امام_زمان 💫
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج 💚
.
.
≈|💓|≈جانےدوبارهبردار،
با ما بیا بہ پابــوس👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
≈|🌸|≈
◦≼☔️≽◦
◦≼ #مجردانه 💜≽◦
.
.
|🍁| مثل هر روز نشستم سر میزی که فقط
خستگی های منُ، چایُ،کسی هست که نیست
☕️🍰
#احسان_کمال
.
.
◦≼🍬≽◦ زنده دلها میشوند از ؏شق، مست👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◦≼☔️≽◦
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
"❣'' اوایـل زندگیمـون بود و حاج مہدے بعضے از جلسہهاے ڪاریش رو توے خونہ میگــرفت.
"☕️" فڪر میڪردم ڪہ پذیــرایے از ڪسایے ڪہ واسہ جلـســہ میان سختہ، بہ همین خاطر بہ مــادرم گفتم بیــاد واسہ ڪمڪ…
"☝🏻" همین ڪہ مہدے متوجہ شد، گفت: نہ !
براے این جلسہ، نہ قـراره خودت بہ زحـمـت بیفـتے نہ دیگــران، خودم همہ ڪارها رو انجـام میدم.
🌷شـهـیـد دفاع مقــدس عبدالمہــدے مغفــورے
.
.
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal