eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.4هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• داغ جــنون تازه گشــت ایـن دل پژمـردهــ را🫀✨ ســخت خـزانے گـذشت، خوب بهارے رسـید . . .🌱🌸 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪• . . •• •• پیامبر اڪرم ﷺ : نشسـتـن مـ🧔🏻‍♂ـرد ڪنار همــ💕ــسر، نـزد خـ✨ــدا از اعتکاف در مسـ🕌ــجد مــــحبـوبـتـــ😍ــــر اسـت! 😌🤌 . . 𓆩خوانده‌ويانَخوانده‌به‌پٰابوسْ‌آمده‌ام𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📿𓆪•
•𓆩🌿𓆪• . . •• •• اهــ♡ـلِ اویـ💍ـم! مرا میـ😌ــلِ دگـر نیست بـ✋🏻ـگویم ✔ . . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌿𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• چشــ👀ــمت به خواب مرا خوابـ😴ـ مےبرد زلـفــ🌾ـت به تـابـ➰ـ جـ💓ــان مرا مےبرد 🫀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
33.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• جوجــه کباب سبز🐣🌱 ســینهـ مــرغ ۵۰۰ گرم 🍗 پیــاز ۱ عدد🧅 سبــزی(ریحان،جعفری،گشنیز نعناع۳شاخه،چوچاق، خالیواش خرد شده ۱ ق غ خ)🌿 آویشن ۱ ق غ خ ســس تند ۱ ق چ خ آبلیــموترش ۳ ق غ خ 🍋 روغــن زیتون ۲ ق غ خ🫒 حــریره سیر ۱ ق چ خ🧄 پاپــریکا ۱ ق چ خ🌶 عــصاره دود مایــع ۱ ق چ خ نمــک ۱ ق چ خ🧂 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🧕𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏کاش دانشمندای ژاپنی هرچی تحقیق دارن ول کنن، بشینن کشف کنن چجوری مامانمونو از خواب بیدار کنیم که فکر نکنه بمب ترکیده💥😂 . . •📨• • 892 • "شما و مامانتون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩با‌مامان،حال‌دلم‌خوبه𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🧕𓆪
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• 🔰 سمی ترین رفتار خانم‌ها در زندگی مشترک ❌ یکی از بحث‌هایی که باعث میشه خانم‌ها عدم نشاط داشته باشند همین بحث . 🎙 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• راه عبور از دلخواه‌ها...🌾 . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
•𓆩🕊𓆪• . . •• •• 💌: همسر شهید چمران تو خاطرات‌ش نوشته بود: مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم. 🏠 یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم قبل از آن که ماشین را روشن کند، دستِ مرا گرفت و بوسید. می‌بوسید و همانطور با گریه از من تشکر می‌کرد. من گفتم: برای چی مصطفی؟ گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقـدس است و باید آن را بوسیـد! گفتم: از من تشکر می‌کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود. که این همه کارها می‌کنید! گفت: دستی که به مادرش خدمت می‌کند، مقـدس است و کسـی که به مادرش خیـر ندارد به هیـچ کس خیـر ندارد!💕 من از شما ممنونم که با این محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید. 💞: . . 𓆩‌توخورشیدےوبـےشڪ‌دیدنت‌ازدورآسان‌است‌𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🕊𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_سیصدوپنجاه‌ودوم محمد علی از لب حوض برخاست پشت
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• نگاه به محمد علی دوختم و گفتم: خانباجی هم حق مادری به گردن ما داره حواست باشه همون طور که مثل پروانه دور مادر می چرخی و دستش رو می بوسی هوای خانباجی و دلش رو هم داشته باشی محمد علی از جا برخاست و گفت: باشه سعیم رو می کنم بی هیچ حرف دیگری به سمت اتاق رفت و من هم مشغول چنگ زدن شدم. ******* ژاکتم را پوشیدم و دکمه هایم را بستم. چادرم را روی سرم کشیدم و پتوی علیرضا را دورش پیچیدم. او را در بغلم گرفتم و از اتاق بیرون آمدم. زمین از سرما یخ بسته بود و سوز سرما به جان آدمی می نشست. مادر و خانباجی در حیاط منتظرم ایستاده بودند مادر با دیدنم گفت: مادر کاش بی خیالش می شدی خودت هیچ چی این طفل معصوم یخ می زنه تو این هوا پتو را روی علیرضا مرتب کردم و گفتم: به خاطر دل حاج علی باید بیام. هر بار علیرضا رو بغل می گیره چشماش انگاری برق می زنه مادر به سمت در حیاط رفت و گفت: کاش حداقل آقات بود با ماشین می رفتیم می ترسم روی این زمین یخ زده خانباجی رویش را محکم گرفت و گفت: طوری نمیشه خانم بد به دلت راه نده پا به کوچه گذاشتیم که مادر گفت: می ترسم رقیه بخوره زمین خدایی نکرده خودش یا بچه طوری بشن حاجی بگه چرا حرف گوش نکردین در حالی که نگاهم به زمین بود و در قدم برداشتن هایم دقت می کردم گفتم: نترسید حواسم هست طوری نمیشه ان شاء الله خانباجی که کنارم قدم بر می داشت گفت: امسال زود هوا سرد شده نفسش را بیرون داد و رو به من گفت: خدا کنه فقط این زکیه خانم امروز دهانش رو ببنده چیزی بهت نگه مادر لب گزید و گفت: عه خانباجی ... چرا این جوری میگی زشته؟ _زشت حرفای اونه که مدام به احمد آقا و رقیه دری وری میگه _عزاداره ناراحته احمد آقا هم برادرشه _عزاداره درست ولی حق نداره به احمد آقا بگه قاتل به یاد حرف های دو روز پیش زکیه دوباره بغضم گرفت. هر چه دلش خواست با ناسزا به احمد و من نسبت داد و در آخر هم گفت اگر احمد را بیند خودش او را به نظمیه و یا ژاندارمری تحویل می دهد. خانباجی گفت: زیور خانم دیروز بهم می گفت این شوهر زکیه انگار رابطه خوبی با حکومت داره و یه جورایی نونش از طریق اوناست می گفت شاه دوستن و طرفدار سرسخت شاهن مادر گفت: فکر نکنم ها خانواده خوب و مومنی ان اگه طرفدار حکومت بودن که حاجی معصومی دختر بهشون نمی داد بعدم اینا نواده های قاجارن سایه پهلوی رو باید با تیر بزنن 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید منوچهر اکبری صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• خانباجی گفت: چه ربطی به دین و ایمان داره خیلی آخوندام هستن دست و پای شاهم می بوسن همون روزی که شاه اومده بود حرم یادتونه محمد علی می گفت چه قدر تو حرم از شاه تمجید و ستایش کردن بعضیا دین دارن ولی انگار عقل ندارن چشم ندارن موقعی هم که حاج علی به این برادر زاده زنش دختر داد آش این قدر شور نبود که مهم باشه صدایش را آهسته تر کرد و گفت: کی طرفدار شاهه کی ضد شاه مادر از من پرسید: رقیه واقعا داماد حاج علی این طوریه که خانباجی میگه؟ شانه بالا انداختم و گفتم: من دقیق نمی دونم من زیاد نمی دیدم شون ولی احمد می گفت خواهراش چون عروس دایی اش شدن تفکرات و زندگی شون با اینا فرق داره مادر نفسش را بیرون داد و گفت: خدا به داد حاج علی برسه پس پسرا انقلابی و مبارز دامادا و دختراش ضد انقلابی خانباجی گفت: این دخترش زهرا که خوبه این یکی خیلی نوبره زیور خانم می گفت برای برادر شوهر کوچیکه زکیه که سربازه قدم پیش گذاشته بودن که زینب رو نشون کنن ولی این قضایا که پیش اومده دیگه منتفی شده زیور خانم می گفت همه اش یک بار اومدن مثلا عیادت اونم کلی بابت کارای احمد آقا سرکوفت زدن و دری وری گفتن بهشون و حاج خانم خدا بیامرز رو رنجونده بودن 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید علی اکبری صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•