عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_صدو_نود_وشش هیچ گاه فکر نمی کرد که در این دنیا همچین جایی هم وجوود داشت
🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_صدو_نود_وهفت
- کتاب هایی رو که برات آورده بودم خوندی؟... آفرین، دیگه چه کار کردی عمو؟
دخترک کاغذی را از کنار صندلی اش برداشت و به شاهرخ داد. شاهرخ نگاهی به نقاشی کرد. شروین آرام جلو آمد و پشت سر شاهرخ ایستاد. می توانست نقاشی را ببیند. یک خانه، یک درخت، یک دشت سبز و دو نفر. یک مرد کت و شلواری و یک دختر بچه. دخترک مرد تصویر را نشان داد و بعد به شاهرخ اشاره کرد.
- این منم؟ پس اینم تویی
دختر خندید.
- بال داری؟
ریحانه اشاره ای به آسمان کرد. شاهرخ هراسان به علی نگاه کرد و علی با تأسف سری به نشانه تائید تکان داد. ریحانه با اشاره به شاهرخ فهماند که نقاشی را برای او کشیده. شاهرخ با خوشحالی گفت:
-برای منه؟ خیلی قشنگه. حتماً می زنم به دیوار اتاقم
و دختر لبخند زد.
- خب، حالا منم یه چیزی برای تو آوردم
از جیبش جعبه کوچکی را بیرون آورد. باز کرد و جلوی دخترک گرفت. ریحانه گردن بند توی جعبه را برداشت. با ذوق آن را گرفت و علی گفت:
-بذار برات ببندمش
-چقدر بهت میاد
ریحانه با لبخندش از شاهرخ تشکر کرد اما سرفه ای که کرد نشان داد که دیگر وقت رفتن است. علی گفت:
-خب، اینم عمو شاهرخ. حالا دیگه باید بریم وگرنه حالت بد میشه عزیزم. باشه؟
ریحانه به علی چشم دوخت. نگاه ملتمسانه اش از یک طرف و بدتر شدن حالش از طرف دیگر علی را بین دوراهی متأصل می کرد. پیشنهاد شاهرخ راه حل خوبی بود.
- می خوای من ببرمت عمو؟
دختر با شنیدن این حرف چنان خوشحال شد که دستانش را به هم کوبید. شاهرخ جای علی قرار گرفت و سه نفری از اتاق بیرون رفتند. شروین همانجا ایستاده بود و به هم خوردن در اتاق را تماشا می کرد. احساس می کرد دیگر نمی تواند در آن فضا نفس بکشد. با قدم هایی بی حال و سنگین از پله ها پائین آمد و روی نیمکتی که کنار حوض بیمارستان بود نشست.
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃🍒
عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_صدو_نود_وهفت - کتاب هایی رو که برات آورده بودم خوندی؟... آفرین، دیگه چه
🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_صدو_نود_وهشت
شاید برای اولین بار بود که با دقت به اطرافش نگاه می کرد و دنیایی غیر از آنچه تا به حال دیده بود می دید. تا به حال به این فکر نکرده بود که اگر مجبور باشد هفته ای چند روز یا حتی چند ساعت وقتش را در بیمارستان بگذراند چه حسی پیدا می کند؟! مردی را روی ویلچر می بردند. نگاهی به پاهای خودش کرد و حرف شاهرخ در ذهنش تکرار شد:
- می تونی نعمت های زندگیت رو بشناسی؟ ... در برابر خوشی ها شاکر بودی؟ ...
آنقدر غرق در افکار خودش بود که متوجه حضور شاهرخ نشد.
- مگه امتحان نداری؟
شاهرخ روبرویش ایستاده بود.
- ساعت دوازدهه. نمی خوای ناهار بخوری؟
-ها؟ چرا. بریم....
وقتی از بیمارستان دور شدند شروین سکوتی را که حاکم شده بود شکست و گفت:
- اون دختره کی بود؟ فامیلتونه؟ انگار خیلی برات مهمه؟
-یکی از بچه های پروشگاهی بود که راحله توش کار می کرد. خیلی شیرین زبون بود. از 8 سالگی سرطان گرفت. راحله می خواست به عنوان فرزند قبولش کنه اما مریضی راحله و مشکلات بعد از اون خیلی چیزا رو عوض کرد. شوک مرگ راحله و پیشرفت مریضیش باعث شد قدرت تکلمش رو از دست بده. بچه عجیبیه. دیدی چطور محکم روسریش رو بسته بود که موهاش پیدا نباشه؟ اونم درحالیکه به خاطر شیمی درمانی حتی یه دونه مو هم نداره. وقتی یه بار راحله ازش پرسید گفت: من به وظیفه خودم عمل می کنم
شاهرخ مکث کوتاهی کرد و با لحنی پر از درد گفت:
-می بینی شروین؟ بعضی ها توی یه اتاق کوچیک و پر از درد اینقدر روحشون بزرگه و خیلی ها توی بهترین جاها خوش بختیشون رو توی نگاه های تحسین آمیز اطرافیانشون جستجو می کنن.حاضر میشن به هر قیمتی نگاه ها رو به سمت خودشون بکشن. گاهی چقدر تعریفمون از خوشبختی حقیر میشه
این را گفت، نفس عمیقی کشید و سرش را به طرف کنار خیابان چرخاند. شروین که می دانست اینجور مواقع تمایلی به حرف زدن ندارد ساکت شد. هنوز به دانشکده نرسیده بودند که شاهرخ ازش خواست نگه دارد.
- من چند تا کار دارم، تو برو
- شاهرخ؟
- بله؟
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃🍒
[• #ویتامینه ღ •]
\\💞
آقایان
بیشتر از
اینڪه متڪے
به ڪلام باشند متڪے
به عملند. یعنے سعے ڪنیـد
ڪارهایے ڪه دوست دارد یا از
شما مےخواهـــد را انجام دهیــــــد...
#انجامبدیدفقطبیاننڪنید☺️
\\💞
ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇
[•🍹•] @asheghaneh_halal
#ریحانه
زنــان آزاد آمــریکا؛
افســردهترین زنان جهــان!😏
طبق آمــار📊
تو دنیـ🌏ـا بیشترین
داروهای 💊 ضدافسردگی
رو زنان آمریکایی استفاده میکنن!!
روانشنــاســان👤 آمــریکا یکی از دلایــل
میــزان زیاد استفاده از این داروها در بین زنان رو
نگــــاه ابـــ🛠ـــزاری جــامعــه به اونهــا
و فشــارهای وارد شـ⬅️ــده به اونهــا
در جــریان زنـ🌼ـدگی میــدونن!
این نوع افسـ😞ـردگی به این
دلیل اتفــاق میافته که زنان این
جوامع احساس میکنن هیچــکس به
معنــی واقعــی اونهــا رو دوست نداره💔
و روابــط افــراد جامعـ👇🏻ـه با اونهــا
تنها بخــاطر سوءاستفــادههای
جنسی و مادی هست!!🙊
#زن_ریحانه_خداست🌺
بانــوے ـخاصــ😇👇🏻
[•🌸•] @Asheghaneh_Halal
🍒•| #دردونه |•🍒
⏹ غرولند ڪردن یا نق زدن والدین، روشے مخرب در ارتباط با فرزندان است
◀️ در غر زدن فقط خواسته هاے والدین محوریت دارد و به همین دلیل اثر تربیتے ندارد و فقط موجب:
◽️ افزایش مقاومت،
◽️ احساس تنفر،
◽️ نافرمانے فرزندان می شود.
◀️ غر زدن نشان دهنده ضعف در حل مساله و نوعے جبران آن از راه تحقیر ڪودڪ و تظاهر به برترے است.
غر زدن والدین ،
مقدمه نشنیدن و سرپیچے
فرزندان است .
#نڪاتریزوتربیتےفرزندپرورے☺️👇
🍒•• @asheghaneh_halal
•[ #خندیشه 😜]•
داماد اینجا!👱
دختر آنجا!👩
دختر در هیبت #دیپلمات👩💼
دامــاد در هیبت #مشاورارشد👨💼
دختر در فڪر اجلاس G20👩🏫
دامــاد در فڪر رفتن به فلسطین♂
#جارد & ایوانڪا😎
ژن خوباے آمریڪا در حال بدووو بدووو
و فعــالیت ژن خوباے ایرانے در حال
گذراندن تعطیلات در سواحل #آنتالیا👨✈️👩✈️
یه شباهت وجود داره بینشون😄
اونم اینڪه هر دو ژن از نوع مارڪو پلویے
هستن امــا آمریڪایے ڪجا! و ایرانے
ڪجا!!!
طنازتــرینهاےسیاسے😎👇
[🔨] @asheghaneh_halal
🌼🍃°
🍃°
#قائمانه
من بی خبر و تو باخبر از حالم(•😔
از تیر گنه شکسته باشد بالم (•🏹
یک لحظه نمی بری مرا از خاطر(•💭
با آن که دلت خون شده از اعمالم(•💔
#السلام_علیڪ_یاقائم_آل_محمد
#اللهمعجللولیڪالفرج
#سہشنبہهاےجمڪرانے
@asheghaneh_halal
🍃°
🌼🍃°