eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 اگر یک روز فکر شهادت از ذهنت دور شد و آن را فراموش کردی.... حتما فردای آن روز را روزه بگیر .. ... @asheghaneh_halal 🌸🍃
#ریحانه بہــش گفٺــم: "از غیــــرٺے‌هاش برام بگو!"😊 . گفــٺ: "باغیــرٺ فقط اون پسرۍ ڪہ،✋ جا نامحــرم ٺو خیــابوڹ، بہ آسفــالٺ نگـ🍃ـاه مےڪنہ!" #غیــرٺےام_چون_اربابــم_حسیــنه💚 •[🏴]• @Asheghaneh_halal
🍃🏴🍃 #چفیه | #خادمانه |ختم صلوات امروز 🍃| هــدیـہ بہ شهید⇓ ❣| اباعبدالله(ع) قیامت بی حسین غوغا ندارد ”شفاعت بی حسین معنا ندارد” حسینی باش که در محشر نگویند ”چرا پرونده ات امضاء ندارد؟💔" ارسال تعـداد #صلوات به آے دے👇 •🌷• @F_Delaram_313 تعداد صلواٺ ها •• 7614 •• هر روز میزبان یڪ فرشته👇 |❤️| @asheghaneh_halal 🍃🏴🍃
6803827_625.mp3
9.97M
- - - - - - #ثمینه دارم غبار میبینم🌪•• جهان رو تار میبینم |•• بہ جاے نخل اےجانا🌴•• یہ نیزه زار میبینم |•• #زبان‌حال‌‌عقیلہ‌بنےهاشم✨ #بیا_برگردیم_مدینہ😭💔 #حاج_محمدرضا_طاهرے🎤 - - - @asheghaneh_halal - - -
🍃⚫️ #بکانه ..💚..یا‌ لِثارات‌َ الحُسین(ع)..💚.. #صَلّی‌الله‌ُعَلَیک‌َیااَباعَبدِالله خوشگل ــسازے😌👇 @ASHEGHANEH_HALAL 🍃⚫️
🍃 #خادمانه میگَن دُنیآ خیلی سآلِشهِ ، وَلی! دُنیآی مَن سهِ سآلِشه... :) #رقیه_جآنم💔| ۳۱۵ | @asheghaneh_halal ‌ 🍃
👔▪️•• بیــا ڪه باتو بپوشـم لباس ماتم را ✋ 👔▪️•• @asheghaneh_halal
🏴•• #خادمانه شام‌را‌ویران‌ڪرده با‌ناݪه‌ی‌بابا‌بیا..‌.‌.💔 #شب‌سوم #رقیه‌خاتون #الحق‌دخترا‌بابایی‌ان @asheghaneh_halal 🏴••
°🐝| #نےنے_شو |🐝° مامانم گفتہ امسب سب حضلت لقیه است من خیلی دوشتشون دالمـ😍•• آخہ خودمم اسمم رقیہ اسـ🙈•• و سہ سالمہ تاژه خیلے دوش دالم حجابم مِشل ایشون باشہ☺️•• الانم کہ اومدم پیش باباو عمو عباس حضلت لقیه دعاتون میتُنمـ♥️•• این گل هاهم هدیہ از طرف حضلت لقیه برای شماها🌹•• استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🎀 #عشقینه #عارفانه💚 #قسمت_سـی_و_شـشـم ایشان وصیت کرده بود که برای اداره و امامت نماز مسجدشان، آیت
🍃🎀 💚 آیینه ورزان (راوی:حجت الاسلام اسلامی فر) چندسالی است که برای تبلیغ از طرف حوزه علمیه ی قم به منطقه ی دماوند می روم. ماه رمضان ومحرم رادرخدمت اهالی باصفای روستای آیینه ورزان هستم. به دلیل ارادتی که به شهدا دارم همیشه روی منبر از آن ها یاد میکنم. اولین روزهایی که به این روستا آمدم متوجه شدم مردم مؤمن اینجا پانزده شهید تقدیم اسلام وانقلاب کرده اند. من همیشه ازشهدا برای مردم حرف می زنم و نام شهدای روستارا روی منبر می برم.اما برای من عجیب بود. وقتی به نام شهیداحمـد علی نیری می رسیدم مردم بسیارمنقلب می شدند! چرا مردم بایاد این شهید این گونه اند؟ مگر او که بوده؟! ازچندنفر قدیمی های روستا سؤال کردم. گفتند : اودر اینجا به دنیا آمد اما ساکن تهران بود. فقط تابستان ها به اینجا می آمد و حتی این سال های آخر هم کمتر احمـد علی را می دیدیم. اما نمی دانیدکه این جوان چه انسان بزرگی بود. هرچه خوبی سراغ داشتیم در وجود او جمع بود. یکی ازقدیمی های روستا که از مالکان بزرگ منطقه و از بزرگان دماوند به حساب می آمد را دیدم. به ظاهراهل مسجدو...نبود.جلورفتم و سلام کردم. گفتم:ببخشیدشما ازشهید احمد نیری خاطره ای داری؟ نگاهی به من کرد و باتعجب گفت:احمدعلی رومیگی؟! با خوشحالی حرفش را تأییدکردم.نگاهی به چهره ام انداخت. اشک درچشمانش حلقه زد. چندبا رنام او را تکرارکرد و شروع کرد با صدای بلندگریه کردن! ناراحت شدم. کمی که حالش سرجا آمد دوباره سؤالم را مطرح کردم. بابغضی که درگلو داشت گفت:«احمد را نه من شناختم،نه اهالی اینجا،نه هیچ کس دیگر. احمد را فقط خدا شناخت. احمـد یک فرشته بود در لباس انسان.او مدتی به اینجا آمد تا بچه های ما و اهالی این منطقه خدا را بشناسند و از وجود او استفاده کنند.» دوباره اشک ازچشمانش جاری شد. بعدادامه داد : وقتی احمدعلی به اینجا می آمد همه ی بچه ها را جمع می کرد. آن هارا می برد مسجد و برایشان صحبت می کرد. قرآن به بچه ها یاد می داد.احکام می گفت.بابچه هابازی می کرد و... بیشتر این بچه ها از لحاظ سنی از احمدعلی بزرگتر بودند اما همه او را قبول داشتند. همه اهالی او رادوست داشتند.احمـد استاد جذب جوان ها به مسجد و خدا و دین بود. بچه ها دور او در مسجدجامع آیینه ورزان جمع می شدند و یک لحظه از او جدا نمی شدند.خیلی ازاهالی اینجا را احمـدعلی هدایت کرد.چندتا از آن ها راه خدا و دین را رفتند و بعد از احمـد شهیدشدند. یادش به خیراحمـدچه آدمی بود.مابزرگترها هم تحت تأثیر او بودیم. نمی دونید چه گوهری ازدست رفت! خدا می داند وقتی توی این کوچه وباغ ها راه می رفت انگارهمه در و دیوار به اوسلام می کردند! پیرمرد اینها را گفت و دوباره اشک ازچشمانش جاری شد. همسر همین آقاوقتی اشک ریختن شوهرش را دید با تعجب پرسید:حاج آقاچی شده؟! من پنجاه ساله باحاجی زندگی می کنم. تا به حال ندیدم حاجی گریه کنه ! شما چی گفتید که اشک حاجی رو در آوردید!؟ خلاصه سراغ هر کسی ازقدیمی های این روستا رفتم همین ماجرا بود.کوچک وبزرگ از احمــدآقا به نیکی یاد می کردند.حتی بعضی ازبچه ها احمد آقا را می شناختند. می گفتند از پدرمان شنیدیم که آدم خیلی خوبی بوده و… بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🎀