•• #ویتامینه🍹 ••
نگویید حق انتخابـ👌با توست
یا هر طور خودت صلاح میدانے...
به جاے گفتن این عبارتـ📖بگویید:
«من نمیتونم با قاطعیتـ💗در این
مورد نظرے بدم، اما به نظر من بعضے
موارد هستند ڪه بهتـ🍃ـر است آنها
را مد نظر داشته باشے…»
وقتے نظرتانـ☺️را ارائه میدهید،
حتے اگر بےطرف باشید، نشان میدهید
ڪه براے ڪسے ڪه از شما نظر
خواسته اهمیتـ✨قائل هستید.
#نظــربدید😌
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
••🍊•• @asheghaneh_halal
🕯🍃
🍃
#خادمانه
ایوب صابر است
ولے در مقام صبر
انصاف ده،ڪه ریزه خور
خوان زینب است ...
🍃 @asheghaaneh_halal
🕯🍃
ای وقار تو وقار پنج تن.mp3
3.55M
🎶
🎶
#ثمینه
ای وقار تو ، وقار پنج تنـ😌
گردش تو در مدار پنج تنـ☀️
خطبههایت ذوالفقار پنج تنـ☺️
ای همه دار و ندار پنج تنـ💛
#وفاتحضرتزینب⚫️
#نوروز_زینبی🌹
#ڪربلایے_حسین_طاهرے🎤
🎶 @asheghaneh_halal
🎶
❤️🍃
#بکانه
یاامام زمانم..
امشب سفره چیدم برات
نمیخـوای بیای؟!🙃✨
#السلامعلیکیابقیهاللهفےارضه
#حالِدلتونخدایی💚🍃
خوشگل ــسازے😌👇
@ASHEGHANEH_HALAL
❤️🍃
°🐝| #نےنے_شو |🐝°
[🙈]چادُلَم خوشمله؟؟
[☝️]اِملوز بلاے اَبَلین بال تو روصه
[😍]حَصْلَت سِینَب سَلَم ڪَلدَم .
بابایے دُفته ڪه اِملوز بجا عِیت دیدنے
بلیم هییت[😊] ..
به خانوم حصلت سینب(س)
[✋]قول دادم ڪه از چادُلَم
ملاقبت ڪنم[😇]
چرا ڪه نه چشم رنگے من (😘)
بااین چادرت مثل فرشته هاشدے(😊)
آفرین به تو و قول قشنگے ڪه دادے
استودیو نےنے شو؛
آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇
°🍼° @Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویستوسیزده بهشون گفتن چرا داری پنجره می اندازی؟ رفیقشون گفتن واسه ای
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_دویست_وچهارده
♡﷽♡
ابوذر گردنش را ماساژ میدهد و میگوید: من واقعا دوست دارم بیام ولی مطمئنم اگه بیام آبروتو
میبرم!جات خالی حاج رضاعلی امروز کلی ازمون کار کشیده نا ندارم! مشکلی نیست ولی ممکنه
بیام و یهو وسط سفره غش کنم!بازم انتخاب با شما بانوی من!
زهرا میخندد آنقدر که اشک از چشمهایش جاری میشود با همان لحن پر از خنده میگوید:خدا بگم
چی کارت کنه ابوذر.نمیخواد بیای ! برو خونه بخواب..یادت باشه ها !فردا از خجالتت در میام!
ابوذر خندان از خنده ی عزیزش گفت:غلامم بانو!
زهرا دوباره میخندد و با همان خنده از ابوذر خداحافظی میکند. در دل برای هزارمین بار خدا را
شکر میکند برای داشتن همسری چون ابوذر.
ابوذر با تنی خسته سراغ باقی میرود تا آخرین وسایل را هم جمع و جور کند که دوباره صدای زنگ
موبایلش بلند میشود!قاسم کارتن به دست از کنارش میگذرد و با صدای بلند میگوید:اللهم الرزقنا
این تعداد زنگ خور گوشی!
ابوذر به شوخی به پس گردنش میزند و تماس دریافتی از مهران را جواب میدهد:
_به سلام داش مهران!کجایی تو؟ یه هفته است ازت خبری نیست؟
صدای گرفته مهران قدری نگرانش کرد:باهات کار دارم ابوذر...
ابوذر هم کمی جدی تر میگوید:چیزی شده مهران؟اتفاقی افتاده؟
مهران خسته گفت:میخوام ببینمت ابوذر!الان...حالم خوش نیست
_چت شده آخه؟
_میای یا نه؟
ابوذر خیره به کارهای خورده ریزش بود و که قاسم از کنارش رد شد و گفت:اگه کارت دارن برو ما
هستیم داداش
لبخندی به مرام قاسم زد و به مهران گفت:باشه من میام کجا
_همون پارک نزدیک خونتون...
_باشه پس فعلا خداحافظ
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃