eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.1هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
📖🌹 🍃 #تیڪ_تاب •| کتـــ📖ـاب |• •| آن مـرد با بارانـ💦 مےآید|• °|به قلمــ: وجیهه‌علےاکبرے‌سامانے🍃|° |• تڪہ اے چند از ڪتاب⇩ •| •🌹• @asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
📖🌹 🍃 #تیڪ_تاب •| کتـــ📖ـاب |• •| آن مـرد با بارانـ💦 مےآید|• °|به قلمــ: وجیهه‌علےاکبرے‌س
📖🌹 🍃 🕊🕊 °↓° تکه اےاز کتاب آن مـرد با بارانــ💦 مےآید مجسمه با صداے مهیبے💥 روے زمین مے‌افتد و چند تکه مے‌شود، فریاد «الله اکبر» مردم بلند می‌شود. تکبیرها انگار از ته دل و از اعماق وجودشان پرمے‌کشد و بالا مے‌آید. سعید دستمــ را محکم فشار مے‌دهد. حال و هواے این روز و این لحظه و این هیجان وصف‌ناشدنے👌🏻 را تابه‌حال هیچ وقت و هیچ کجاے دیگر تجربه نکرده‌ایم. دیگر نمے‌توانم جلوے احساسم را بگیرم. بغض سنگینے که راه گلویم را بسته، سر باز مے‌کند و 😢 داغےِ اشک به چشمانم می‌دود. جوان که حالا بلندگویے 🎤 هم به دستش داده‌اند، بلند مے‌گوید: «مردم! به این خبر مهم گوش کنید... رهبر بزرگ انقلاب، آیت‌الله خمینے، در پیام مهمے، ضمن تبریک این روز باشکوه و فراموش‌نشدنے به تک‌تک آحاد ملت، اعلام کرده‌اند تا چند روز آینده به ایران برمے‌گردند.» فریاد جمعیت بلندتر از قبل، در تمام میدان طنین می‌اندازد.😃 سعید به طرف برمے‌گردد و درحالے که در چشمانش برق شادے مےدرخشد، چیزے مے‌گوید. در میان همهمهٔ جمعیتــ👥 و فریاد و بانگ «الله اکبر»، فقط چند کلمه از حرف‌هایش را پراکنده مےشنوم : «بهروز، زندان... آزادی...» بوے باران مے‌آید. صورتم را به آسمان مے‌گیرم. چند کبوتر از روے کاج‌هاے وسط میدان پر مےکشند و در دل آسمان ابرے بالا مے‌روند... سرم را پایین مے‌آورم، از پشت پردهٔ تار و لغزان اشک، میےبینم که به جاے مجسمة شاه، که حالا تکه‌تکه روے زمین افتاده، روِ پایة سنگے وسط میدان، پرچم سبز الله اکبر بالا رفته است.😍 •🌹•نوشته ے: وجیهه‌علےاکبرےسامانے☺️ •🌹• @asheghaneh_halal
|❤️| #شهید_زنده🌹 |🔴| روزی را نزدیڪ خواهیـم ڪرد ڪه اسـرائیــل چنــان بتـرسـد و در فڪر ایــن باشــد ڪه مبـادا از ݪـولـه‌ے سلاحمان، بــه جــاے گلــولــه، #پـاسـدار بیــرون بیــایـــــد...|🔴| #حاج‌احمدمتوسلیان ••🎈•• @asheghaneh_halal |❤️|
🕗🍃 🎉 روزـ🌝ـ خود را در هواے عشق شما شبـ🌚ـ مے کنم ذکــر زیبــاے شمـا را ختـ📖ـم مجـرّب مے کـنم 🍃 😌💓 🍃 @asheghaneh_halal 🕗🎉
🌷🕊 آقاجانمــ💚 وقتے این شعر رو خوندین اشڪ ریختینــ😢 : ما سینه زدیم ، بےصدا باریدند از هرچه که دم زدیم آنها دیدند °ما مدعیـان صف اول بودیم° از آخر مجلس شهدا را چیدنـد❣ حالا من بگم کہ دلم گرفتہ ، آقا جان ڪاش میشد ازتون بخوام برا شهادتم دعا کنید😭💔 😔 😔 🌷🕊 •° @asheghaneh_halal
💍🍃 🍃 #همسفرانه ••دوست داشتـــن تــــو /☺️/ ••بـسـاط مـــن اســت\💚\ ••هیچڪــــس نـمیتواند /❌/ •• جمعــــش ڪــــنـد\😌\ #ڪسی‌حق‌نداره‌به‌بساط‌من‌ایراد‌بگیره😒 🍃 @asheghaneh_halal 💍🍃
°🐝| |🐝° 😳: اُدا وِتیلے ایـن تےتیہ؟ آخه، دُچمه مسکے را رو لِباتے آبی میدوزن؟😒 اِملوز اینا، مامان بابا بَلام خِلیدَن👕 اونبَقت، اَصِش سِلیقه توس بِکال نَبُلدَن عا(آ) کُلییَم پول اِسِدَن☹️ ☺️: اے من به فدای شما😘 پسر کوچولوی اصفهانی، خوش سلیقه☺️🌸. استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎯°•| #غربالگرے |•°🎯 #سیلے_ڪه_غریق_نجاتش_رهبرےست این تلاشــها در حالے صورت مےگرفت ڪه روحانیون در ت
🎯°•| |•°🎯 گـــزارش ســاواڪ با تاڪید بر خوشحالے مردم از ڪمڪ های توزیع شده توسط آیت الله خامنهـ ای(حفظه الله) مےنویسد: وسایلے ڪه آیت الله خامنهـ ای(حفظهـ الله) در اختیار مــردم بهـ عنوان ڪمڪ مےگذارد توسط ڪامیون بهـ وارد مےشود و مشخص نیست ڪامیون های حامل خوار و بار به چهـ طریقے و از طرف چه ڪسے به نشانے آیت الله خامنهـ ای فرستاده مےشود. رهــبری ڪه در زمــان تبعید نیز بهـ فڪر مردم بودند✋ ایــن است تــفاوت 👆 ایـــــــران با همـهـ دنیا✋ ✋ بــــاما تفـــاوت را احساس ڪنید👇 •|🎯|• @asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست_هفتادو_نه ♡﷽♡ حالا هرچی منو تو بخوایم ماس مال کنیم که خب منظور ه
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ حالا امیرحیدر و قلب وفکر آرام شده اش کنار هم توی حجره نشسته بودند. این وام نگرانی را از خود کند و به خدا سپرد...اصلا حاج رضا علی پیامبر بود...پیامبر آرامش...سکون... ازخودت به خودت میرساند تورا این پیر مرد گوشی همراهش را برداشت و شماره خانه شان را گرفت و بعد از چند بوق الیاس گوشی را برداشت: _سلام داداش _سلام مامان هست؟ _سرش درد میکنه دراز کشیده _گوشی رو بده بهش الیاس گوشی را سمت مادرش میگیرد و طاهره خانم به ناله هایش آب و تاب بیشتری میدهد:بله؟ لبخند امیرحیدر در آمده بود از این نمایش ها:سلام مامان جان _کاری داشتی؟ _بالاخره کار خودتونو کردید؟ _چی میگی امیرحیدر؟ _شما بردید...قرار خواستگاری رو با هرکی که میخوای بزار طاهره خانم متعجب میپرسد:حالت خوبه حیدر؟ _امشب یکم دیرمیام با بچه ها تو کارگاه کار داریم کاری ندار؟ و طاهره خانم گنگ خداحافظی میکند! آخوند! عبایش را روی دوشش جابه جا میکند و یاعلی گویان از جا برمیخیزد... او کارش را کرده بود تلاشش را کرده بود وخوب میدانست با اشک مادر و اذیت کردنش حتی اگر به خواسته اش برسد هم خوشبخت نخواهد بود.....امیدوار تر از قبل میرفت تا امتحان پس دهد او میدانست داییش اش هم با هر شرایطی کنار نمی آید...اما اگر میشد هم.. بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست_هشتاد ♡﷽♡ حالا امیرحیدر و قلب وفکر آرام شده اش کنار هم توی حجره
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ خانه مان غلغله بود.همین امروز ابوذر مرخص شده بود و تا جاگیر شد اولین سری عیادت کننده ها که خانواده ی زهرا جان باشند آمده بودند سینی چای را بر میدارم و تعارفشان میکنم سرم از شدت خستگی ودرد داشت میترکید دیشب شیفت شب بودم و امروز هم گرفتار کارهای ترخیص ابوذر آرام دم گوش مامان پری میگویم::من برم خونه بخوابم؟ سرم داره میترکه...فردا میام _اگه خیلی حالت بده بریم دکتر؟ _نه عزیزم از خستگی خیلی زیاده برم حالا؟ چادرش را مرتب میکند و میگوید: برو عزیزم شامتم میدم کمیل بیاره برات با خدا حافظی از جمع راهی خانه میشوم. سوز زودهنگام زمستان لرز به تنم می اندازد قفل در را با بدبختی باز کردم و خودم را تقریبا داخل انداختم. صدای خنده از سوئیت می آمد و من تصور میکردم امیرحیدر با لبهای خندان زیباییش چند برابر میشود. بی حرف پله ها را بالا میروم که در میانه راه در سوئیت باز میشود و بعدصدای مردی می آید که میپرسد:حالا قرار خواستگاری رو کی گذاشتن آقا سید؟ مات میمانم...آقا سید؟ خواستگاری؟ چه میگفتنداینها! اشتباه نمیکردم صدای کلافه ی امیرحیدر بود که میگفت: نمیدونم والا با این عجله ای که مامان داشت فکر کنم همین فردا پس فردا باشه! دست میگذارم روی قلبم...نکن دلکم! اینچنین خودت را بر درو دیوار سینه ام نکوب میشکنی! خیس عرق با زانوان شل شده به در خانه میرسم و در را باز میکنم... سکوت فریاد میکرد در خانه و هیچکس نبود...گفته بودم پرده های خانمان حریر قهوه ایست و مبلهایمان با آن ست است؟ فرشمان هم تم گردویی دارد. آشپزخانه مان هم ست سفید دا.... بی حوصله سمت اتاقم میروم ومثل خلسه ای ها لباس از تنم خارج میکنم.... بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست_هشتاد_ویک ♡﷽♡ خانه مان غلغله بود.همین امروز ابوذر مرخص شده بود و
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ راستی آیه آقا سید با آن عجله ای که مادرش داشت فکر کند همین فردا پس فردا برود به خواستگاری! راستی من حالا باید چه کار کنم؟نگاهم میرود سمت کشو میز مطالعه ام. همانجا گذاشتمش ...کشو را باز میکنم و جعبه ی حاوی اعتراف نامه ی آرمیده میان گلبرگ های یاس را بیرون میکشم... نگاه میکنم به برگه ی خوشبو...چه روز خاصی بود آنر روز درست اندازه ی دوست داشتنم! حالا چطور باید لحظه ویرانی یک احساس را اعلام کرد؟ لحظه متلاشی شدن رویاهای شبانه ات را؟یک عاشق چطور میتواند لحظه شکسته شدنش را ترسیم کند؟ راستی دلم یک جوری شد! شکستنی بود دیگر....تقصیر خودم بود که نگذاشتمش توی جعبه ای و رویش ننوشتم مراقب باشید شکستنی است آنوقت شاید هیچ احساسی بی هوا پا رویش نمیگذاشت که این بشود حال و روزش!راستی چطور باید یک آرزو را به خاک سپرد؟ غسل و کفن من نمیدانم که! تقصیر من نیست...باید یقه ی این داستان سراها را گرفت که همه پایانشان خوش میشود آدم خیال برش میدارد که ماهم یکی از آنها! آیه تو چه خونسردی! دوستش داشتی آخر! کاغذ را بر میدارم و میخواهم مرگ رویایم را ثبت تاریخی کنم...خودکار را به دست میگیرم و روی کاغذ اینچنین مینویسم: .................................................. .................................................. ........................... .................................................. .................................................. .................................................. ........................... .................................................. .................................................. .................................................. ........................... .................................................. .................................................. .................................................. ........................... .................................................. .................................................. .................................................. .......................... .................................................. .......................... .................................................. .................................................. .................................................. ...................... .................................................. .................................................. .................................................. .............................................(دقیقا باهمین لحن!) بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
🌙•| #آقامونه |•🌙 ✻|تــو مرا صــدا بزن💚• ✻|سبــــز مےشـومـ😌• ✻|بهـــار مےشـومـ🌸• ✻|حتے اگر زمستـان باشد↫❄️• ✍| #علیرضا_فرد #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(353)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🌹•° @Asheghaneh_Halal