عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_چهل_ودو نگاهی به سعید کرد و بعد عینکش را به چشم زد ... ___________ ماش
🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_چهل_وسه
استاد چند لحظه ای به شروین خیره ماند و بعد نگاهش را به خیابان دوخت.
- برو راست
وقتی پیچید شاهرخ دوباره پرسید:
-ساکت بودن هم جزو عادته؟
-مشکلی داره؟
- ابداً. فقط فکر کردم ناراحتی
شروین با تمسخر گفت:
-ناراحت؟ من اگه خوشحال باشم عجیبه
-چند سالته؟
دنده را عوض کرد.
-23. تو چی؟
-35
- بهت نمی آد. جوون تر می زنی
-جدا؟ بابام که اعتقاد داره پیر مردم!
استد این را گفت و خندید. شروین هرچخ فکر کرد نفهمید کجای این حرف خنده دار است!
-. برو چپ. آ... بعد از پل هوایی ...آره، همین جا. خوبه ممنون
تشکر کرد و پیاده شد.
-کدوم خونه است؟
-داخل کوچه است. تشریف نمیارید؟
شروین نگاهی به داخل کوچه انداخت.
- نمی دونم
- خوشحال می شم یه چایی با هم بخوریم
شروین مردد بود. استاد اضافه کرد:
-البته اگر منتظرت هستن و نگران می شن اصرار نمی کنم
شروین پوزخندی زد:
- من کسی رو ندارم که نگرانم بشه
بعد کمی فکر کرد. نگاهی به چهره آرام استاد و لبخند روی لبانش کرد و گفت:
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃🍒
عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_چهل_وسه استاد چند لحظه ای به شروین خیره ماند و بعد نگاهش را به خیابان دو
🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_چهل_وچهار
-بهتر از علافیه، نه؟
استاد سری تکان داد.
- فکر کنم
ماشین را پارک کرد و همراه استاد جوان داخل کوچه رفت. کوچه ای باریک. نگاهی به دیوارها انداخت. قدیمی بودند با آجرهایی دود گرفت.
-زندگی اینجا سخت نیست؟
استاد نگاهی به شاخه درخت انگور که بالای یکی از دیوارها پیدا بود و هنوز برگهای سبز داشت انداخت وگفت:
- زندگی همه جا سخته
جلوی یکی از درها ایستاد. در را باز کرد و خودش کناری ایستاد و تعارف کرد.شروین وارد شد و از پله ها پائین رفت. حیاطی کوچک، حوضی در وسط و دو باغچه که برگ درخت هایش کم کم زرد می شدند. استاد کنارش ایستاد و گفت:
-چطوره؟
شروین جواب داد:
-آدم یاد فیلم ها می افته. رمانتیکه
و با تمسخرادامه داد:
- به درد دخترا می خوره
شاهرخ خندید. دستش را توی حوض شست. کتش را درآورد و از پله ها بالا رفت. شروین هم سری تکان داد -که نشان دهنده مضحک بودن این عمل برایش بود - وکفش هایش را درآورد. ولی متوجه شاهرخ کهزیر چشمی نگاهش کرد و لبخند زد نشد. استاد همان طور که کت و کیفش را روی مبل می گذاشت به شروین تعارف کرد که بنشیند و خودش بیرون رفت. اما شروین ترجیح داد در اتاق بگردد و اطراف را دید بزند. نگاهی به کتاب های کتابخانه انداخت. قاب عکس زنی جوان بالای شومینه بود. میز کوچک کنار پنجره که رویش کتابی بود و صندلی راحتی کنار آن توجهش را جلب کرد. نزدیک تر رفت. کتاب نبود. دفترچه یادداشت بود. می خواست برش دارد که شاهرخ وارد اتاق شد و ظرف شیرینی را روی میز گذاشت. شروین نشست و شاهرخ هم بعد از اینکه از کمد گوشه اتاق دو تا بشقاب برداشت نشست.
-خب؟ خونه استاد چه جوریه؟
-تا حالا خونه استاد نرفتم. نباید با بقیه خونه ها فرقی کنه. البته اینجا یه کم ...
شاهرخ ادامه حرفش را گرفت.
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃🍒
عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_چهل_وچهار -بهتر از علافیه، نه؟ استاد سری تکان داد. - فکر کنم ماشین را پ
🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_چهل_وپنج
-قدیمیه؟
- منظورم این نبود اما اینم هست !
- این خونه مرتب به ارث رسیده. هر چند من کسی رو ندارم که براش ارث بذارم
و بعد ساکت شد. شروین نگاهی به شاهرخ که داشت با حلقه ای که در انگشت دست چپش بود بازی میکرد انداخت و بعد نگاهی به قاب عکس روی شومینه کرد. می خواست سوالی بپرسد اما منصرف شد. شاهرخ که انگار یکدفعه به خودش آمده باشد شیرینی را به سمت شروین تعارف کرد.
-من خیلی پذیرایی بلد نیستم. خیلی کم کسی اینجا می آد
شروین پوزخند زد:
- در عوض هرچقدر دلت بخواد ما مهمون داریم. مهمون های تکراری!
صدای سوت کتری باعث شد تا شاهرخ از اتاق بیرون برود. چندتایی کتاب روی میز بود. کتاب های درسی بود، گلستان سعدی و چند تا مجله. یکی از کتابها را ورق زد. کتاب قطوری بود. شاهرخ سینی چایی به دست برگشت.
-هنوز درس می خونی؟
- همین جوری. تفننی
برای شروین چایی گذاشت و گفت:
-وقتی تنها باشی باید یه جوری خودت رو سرگرم کنی. فکر کنم تو هم درس خوندن رو دوست داری
شروین با لحن خاصی جواب داد:
- آره، خیلی
-اگر بخوای چند تا کتاب دارم فکر کنم به درت بخوره
شروین شانه ای بالا انداخت، چایی اش را برداشت، آرام آرام سر کشید و بلند شد.
- من دیگه باید برم
-عجله داری؟
اشاره ای به فنجانش کرد.
- چایی خوردم
شاهرخ خندید. از در هال که بیرون رفتند شاهرخ برگشت داخل تا کتاب ها را که یادش رفته بود بیاورد. شروین از پله ها پائین رفت و کنار حوض ایستاد. نگاهی به دور تا دور حیاط انداخت و به ماهی های توی حوض خیره شد. وارد کوچه که شدند
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃🍒
🍭🍃
{ #خادمانه }
آمــدے جـانم☺️
بهـ قــربانت🎈
بیـــااااا✋
خـــووووب آمــدے🎀
در وصف زولـوبیــا جان☺️
اگهـ تو هم مےخواے😅
ایـــن چنــین شیــرین و دلبــر
در وصــف دوسداشتنےهاے زنــدگیت
شعــر بگے😌
بهـ من اعتمــاد ڪن😉
و ڪارے ڪه میگم و انجام بده🍃
امــشب راس ســاعت 23:30
قــدم زنــان بیا #هیئت_مجــازے 🙊
یڪم افطارےهایے ڪه نوش جان
ڪردے #هضم بشــن😂😂
اینجــا👇
@heiyat_majazi
و راس ساعتـ23:45 با
بــرنامهـ مهیــج #مشاعــره 😋
بــا مــا همــراه باشید🙈
جـا نمـونے ✋
ســریع سوار شو
متنــوع تــریــــنهــا اینجـــا👇👇🎀
•|🍫|• @asheghaneh_halal
[• #آقامونه😌☝️ •]
❀° آن ڪلام دلنشیـنت☺️
❀• مےرود در جـــان مـا😉
❀° هم وجود نازنیـنت💚
❀• با یقیـن درمـــان ما👌
❀° در تـولا چشــمـ هایمـ👀
❀• عشــق را پیـدا ڪند😘
❀° صــورت زیبـایت آقـا💚
❀• هر گــرهـ را وا ڪنـد✋
#سلامتے_امامخامنــهاے_صلوات
#شبنشینے_با_مقاممعظم_دلبرے😍
#نگاره(381)📸
#ڪپے⛔️🙏
°•🌹•° @Asheghaneh_Halal
[• #سکینه🎙 •]
.
.
#دعاے_روز_ششم_ماه_رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِیتِکَ ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِکَ وزَحْزحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنّکَ وأیادیکَ یا مُنْتهى رَغْبـةَ الرّاغبینَ.
خدایا در این روز مرا به نفس سرکشم, وامگذار تا پی طغیان و نارضایتی تو روم و مرا با تازیانه خشم و غضبت ادب مکن، مرا از موجبات ناخرسندیت, بر کنار بدار، به حق مهربانی و نعمت نوازیت، ای نهایت آرزوی مشتاقان
.
.
چند ڪلمه ــمناجات😌👇
[•💐•] @asheghaneh_halal
•[ #ادعیه📖 •]
.
.
🌟|• أَللّهُمَ إِنّی أَسئَلُکَ خُشوعَ الایمانِ
قَبلَ خُشوعِ الذّلِّ في النّار....
⭐️|• خدایا از تو درخواست می کنم
که از روی ایمان و شوق زار و نالان
باشم پیش از آنکه در آتش دوزخ با
ذلت و خواری بنالم....
📕|• #مفاتیح_الجنان. ص: ۳۲۱
.
.
سیم دلتو ــوصل ڪن😌👇
[•🌙•] @asheghaneh_halal
°|🌙|°
#همسفرانه
دوست داشتنتــ💓
سحر خیــزترینـ حس دنیآستــ🍀
کہ صُبحـ🌞 هآ
پیش از باز شدن چشـمـ👀 هایمـ
در من بیــدار مےشـود😍
#ماه_رمضونتون_دونفرهاے✌️😄
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
🍇○• @Asheghaneh_halal
@asheghaneh_halal.mp3
3.98M
••🍃🎙••
#سکینه
🌙: #ویژهبرنامهماھمبارڪرمضان
تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖
بھ صورت تحدیر(تندخوانے)
[• جزء ششم •]
@asheghaneh_halal
••🍃🎙••