°🐝| #نےنے_شو|🐝°
این انگُشتل لو هدیه گِلفتَم😍
حالا چَلدَم تو دَستم اندازسو ببینم
دیجه دَل نمیات😕
چیتا تُنَم؟؟؟
😬عزیزجان فکر کنم باید یکم
رژیم بگیری
اَبَل ازاون مجه تاقَم؟😏
دُبُم ازاون تا من بحوام لِجیم بجیلَم
چه دیجه از جَسنه تَبَلُدِس میگزَله😒
سِبُم از اون حودم یه فِچلی میتُنَم
سُما زحمت نَتِس🤫
😬🤭
استودیو نےنے شو؛
آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇
°🍼° @Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_پنجاه_و_دو ریحانه بخوابه که سهیل صداش کرد -فاطمه بیا اینجا کا
💐••
#عشقینه
#سجاده_صبر💚
#قسمت_پنجاه_و_سه
فاطمه هم خودش رو سپرد به دستهای سهیل.
-سلام، صبحتون بخیر آقا سهیل
سهیل سرش رو بالا آورد و با دیدن منشی شرکت لبخندی زد و گفت: علیک سلام، صبح شمام بخیر، دیر تشریف آوردید سر کار، معمولا منشی ها باید زودتر بیان، مثل اینکه اینجا همه چی برعکسه
-ببخشید مشکلی برام پیش اومد.
-از همون مشکلات خواب موندن و اینا دیگه؟
-اذیت نکن دیگه سهیل
سهیل سرش رو انداخت پایین و همون طور که مشغول کارش می شد گفت: چند بار بهتون بگم من رو به اسم کوچیک صدا نکنید، دیگران فکرای بدی میکنن
خانوم سهرابی منشی شرکت خندید و گفت: یک خانومی باهاتون کار داره آقای نادی
بعدم با شیطمنت گفت: بگم بیاد تو؟
-کی هست؟
-نمیدونم اما فرمودند با شما کار دارند.
-بفرستش بیاد ببینیم کیه
منشی هم با غمزه چشمی گفت و بیرون رفت.
صدای تقه در که اومد سهیل سرش رو بالا آورد، اما محکم خودکارش رو پرت کرد روی میز و زیر لب گفت: خر مگس معرکه
شیدا که جلوی در ایستاده بود با این حرکت سهیل فورا داخل شد و در رو بست و به سمت سهیل حرکت کرد و گفت: صبر کن، هیچی نگو، نیومدم اینجا که ناراحتت کنم. بذار حرفمو بزنم، خوب؟
-بیرون
#ڪپےبدونذڪرناممنبع
#شرعــاحراماست☺️👌
•• @asheghaneh_halal ••
💐••
عاشقانه های حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_پنجاه_و_سه فاطمه هم خودش رو سپرد به دستهای سهیل. -سلام، صبحتون ب
💐••
#عشقینه
#سجاده_صبر💚
#قسمت_پنجاه_و_چهار
-به خدا سهیل اگه بخوای بیرونم کنی همین جا چنان کولی بازی ای در بیارم که نظیرش رو ندیده باشی
-تو غلط میکنی
-آره من غلط میکنم اما خواهش میکنم بذار باهات حرف بزنم ،
سهیل که حسابی عصبانی شده بود گفت: فکر کردی بیکارم وقتم رو بذارم واسه تو، تا ندادم بندازنت بیرون خودت بفرما.
شیدا فورا به سمت میز رفت و با حالتی که به التماس شباهت داشت گفت: سهیل، جان عزیزت صبر کن،بذار حرفم رو بزنم
سهیل کلافه به پشتی صندلیش تکیه داد و گفت: زود
شیدا که انگار فرصتی گیر آورده بود نفس عمیقی کشید و روی صندلی نشست. نگاهی به چهره اخموی سهیل انداخت و بعد با صدای آهسته ای گفت:
-من نمی خواستم تولد دخترتو خراب کنم. .... یعنی .... نیومدم که اونطوری بشه.
سهیل با غیض گفت:
-اومدی که چطوری بشه؟
-اومدم که بفهمی من...
به سهیل نگاهی انداخت، دست به سینه با اخمی روی ابروهاش منتظر ادامه حرف شیدا بود
-سهیل من عاشق توام، هیچ وقت توی زندگیم این طور عاشق کسی نشده بودم، تو تنها کسی هستی که من دارم ،خواهش میکنم بذار من هم جزوی از زندگیت باشم... حتی یک جزو کوچیک و کم رنگ .... حتی اگر دیده هم نمیشم اما بذار باشم، خواهش میکنم.
#ڪپےبدونذڪرناممنبع
#شرعــاحراماست☺️👌
•• @asheghaneh_halal ••
💐••
[• #ویتامینه ღ •]
💐\\مراقب نگاه ها و صحبت هایتان
در مورد خانوم هاے دیگر باشید
زنان به شـدّت به نِـگاه مردان
و تعریف و تمجید آنها نسبت به زنانِ
دیگر حساس هستند؛
گرچه ممکن است بروز ندهند...\\💐
#متعادلباشید☺️
ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇
[•ღ•] @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
[• #مجردانه♡•] چند بار😳 خوب بگو حداقل یکبار. الان برات بازش میکنم دلبندم😊 وقتی آقا رو دیدی و گف
[• #مجردانه♡•]
نڪات مهم درباره به دل نشستن.
1.
زمانے میتونے درست تشخیص بدے
که به دلت نشست یا نه
ڪه دلت و ذهنت رو از هر ڪسے
و فڪرے پاڪ و خالے نگهدارے
مثلا فڪر اینڪه کاش منم با یکی مثل شوهر دوستم یا فلان پسر ڪا خیلی خوبه چهره نورانے و دلنشینی داره
یا فلان بازیگر(حامد)😁
یا حتے فلان شهید
ازدواج کنم و چهره هاشون توےضمیر ناخودآگاهتون باشه.
دیگه خودتو گول زدے و انتخاب سختے خواهے داشت و نادرست و غیرواقعے و مسموووووم
نکته 2.
زمانے بعداز خنثے بودن نسبت
به طرف مقابل💛 جلساتو ادامه میدید ڪه در همه جوانب هم ڪفو بودید و ڪاملا مورد پسند شماست فقط بمونه به دل نشستن.در اینجا جلساتو ڪش میدید تا به دلتون بشینه 💞
البته نه اونقدر ڪشش که ڪش خراب بشه و وا بره😉.هواے طرف مقابلم
داشته باشید ڪه دلش گیر نڪنه🙃💝
مجردان ـانقلابے😌👇
[•♡•] @asheghaneh_halal