[• #مجردانه♡•]
[❤️•سلامًا علے
مــن يعرفون مـعنـے
الحُب و لا يملڪون حبيبًا..
[🌿•سلام بر
ڪسانے ڪه معنے عشق
را میدانند، ولے عشقے ندارند...
#رحمتودرودخدابرمجردان😃🍃
➢
مجردان ـانقلابے😌👇
[•♡•] @asheghaneh_halal
•🕊•🍃•
|• #طلبگی •|
یکی از اولین دستوراتی
که مرحوم #علامه_طباطبایی
به شاگردان میفرمودند
این بود که انسان
از 💛صبح💛 که بیدار می شود
دائماً در نظر داشته باشد
که |تحت نظر| است.
#تحت_نظر🙃
#حواسمونباشهلطفا🍃
| @asheghaneh_halal |
•🕊•🍃•
🌷🍃
🍃
#چفیه
•شهیـدمرتضےمطهرۍ•
این نهایتِ بدبختے ماست
ڪه درخیابان که راه میرویم
چشم در اختیار ما نباشد و
ما در اختیار چشم باشیم
یکۍ از خاصیتهای قطعی
عبادت واقعےتسلط انسان
بر شهواتش است.
#اخلاصیعنے
#روےِغیرِخداحسابنڪنے
#شهدارایادکنیمباذکرصلوات
•|🕊|• @Asheghaneh_halal
🍃
🌷🍃
🌺🍃~°
🦋| #ریحانه |🦋
چـٰادر مشڪےٖ ٺو {🖤}
سآعٺۍ از نیمہ شب اسٺ،{🕚}
ٺا سٰحر در رصـدِ{🔭}
مـاھْ رُخٺ بیـدارمـ{😉}
#چادرت_آرامشی_دارد_بانــو☘☺️
💚•• ـوَ خُــدا ـخواست
ڪه تو ریحانهے خلقت باشے👇🏻
@asheghaneh_halal
🌺🍃~°
•[🍬]•
•[ #پشتک🌈]•
.
.
[☺️] یھ لبخند بردار
[🌱] و
[✨] اون رو با دیگران
[😍] تقسیـم اش ڪن
[😇] اطرافت رو شاد ڪن
.
.
•[🎨]• دنیاتو رنگۍرنگۍ ڪن👇
•[🍬]• @Asheghaneh_halal
﴾💞﴿
﴿ #همسفرانه ﴾
.
.
•{💝}• تعریف من از عشـــــق
•{😌}• همان بود ، ڪہ گفتـم
•{😍}• در بندِ ڪسۍ بـــــاش
•{😇}• کہ در بندِ حسین است
#محبوبمـــــن☺️🌹
#فداۍتوکہعشقحسینتوسینهاتهست😘🤗
.
.
[🌎]ـتو مـــــرا
جـــــان و جـــــهانے👇
﴾💞﴿ @Asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
[• #عشقینه💍 •] #ٺـاپـروانگے↯ #قسمت_پنجاه_و_چهارم🦋🌱 ارشیا با چشم هایی سرخ از گریه گفت: _یعنی هنوز ن
[• #عشقینه💍 •]
#ٺـاپـروانگے↯
#قسمت_پنجاه_و_پنجم 🦋🌱
سینی حلوایی که نیمه خالی شده بود را روی سنگ مزار گذاشت، قاشق کوچک را در دل حلواهای تزئین شده ی با پودر نارگیل فرو برد و گفت:
_دستتون درد نکنه بی بی عالی شده
_نوش جونت، تو نمی خوری ارشیا جان؟
_نه ممنون، ریحانه خانوم شما موقع تزئینم کم ناخنک نزدی!
ریحانه با دستمال کاغذی چربی کف دستش را پاک کرد و خجول گفت:
_اشکالی داره؟
_نه اما از این اخلاقا نداشتی
_خب آخه خیلی خوشمزه بود!
_اذیتش نکن مادر، هوس کرده بچم
با اینکه می دانست بی بی از چیزی خبر ندارد اما از نگاه تیزش فراری بود، هول شد، کش چادرش را تنظیم کرد بلند شد و گفت:
_با اجازه من برم یه دوری بزنمو برگردم!
چند قدم دور نشده بود که صدای زنگ موبایلش بلند شد، همانطور که سنگ نوشته ها را می خواند، تماس را برقرار کرد:
_الو
_سلام
_سلام ترانه خوبی؟
_خوبیو... لا اله الا الله! کجایی دقیقا شما؟ دو روزه دلم اومده تو دهنم هرچی به اون خونت زنگ می زنمم هیشکی نیست که گوشی رو برداره!
_نگران نباش قربونت برم من خوبم
_وای خدا تو آخر منو دق میدی! کجایی که موبایلت آنتن نمیده؟
_الان که امامزاده... اما قبلش نه، ببین مفصله ترانه حیفه از پشت گوشی بگم
_حیف منم که دارم از نگرانی می میرم
_ای بابا! عجولیا آبجی کوچیکه
_بگو ببینم چی شده؟
_هیچی! خونه ی مامان بزرگ ارشیا اومدیم از دیروز تا حالا
_کی؟ مامان بزرگ ارشیا؟! اون مه لقا مگه چندتا مامان داره؟ مرده بود که...
_میگم که داستان داره
_یعنی زنده شده؟
از تصور ترانه خندید و جواب داد:
_نه! ول کن این حرفا رو، فقط بدون داره خوش می گذره بهم
_خوبه والا، زن و شوهر دعوا کنن ما بیکارا باور کنیم!
_خواهری یعنی دوست نداری ما خوب و خوش باشیم؟
_والا بخیل نیستیم منتها...
_بله بله؛ نگرانی. اما ببین، ارشیا یجوری شده
_چجوری؟
_عجیب! حالا صبر کن میام دیدنت و یه دل سیر صحبت می کنیم و همه اتفاقات این چند روز رو برات تعریف می کنم. خوبه؟
_بی صبرانه منتظرم. به اون خدا بیامرز سلام برسون
_کدومشون؟
_وا
_آخه الان وسط یه عالمه قبرم!
_بسم الله... رفتی زیارت اهل قبور؟ دو روزه سر خاک مامان بزرگش نشستین؟
_ارشیا یه مامان بزرگ دیگم داره یعنی داشته از قبل، بی بی. مادر شهیده! عموی شوهرم شهید شده؛ باورت میشه؟
ترانه بلند زد زیر خنده و بعد از چند ثانیه گفت:
_جوک سال بودا! فکر کن... مه لقا عروس یه خانواده شهیده
_دقیقا
_باشه... تو خوبی! حالا برو یه فاتحه از طرف من بخون تا بعد ببینم چی میگی
_البته حقم داری؛ خیلی خب بگذریم، فعلا
_مواظب خودت و بچه باش. خدافظ
برگشت و به بی بی و ارشیا نگاه کرد که سر مزار عمو علیرضا نشسته بودند. از دیروز تابحال بهترین ثانیه های عمرش را سپری می کرد... باهم آلبوم های قدیمی بی بی را زیر و رو کرده و کلی داستان های جدید شنیده بودند، حلوا پخته بودند و ارشیا از خاطرات کودکی اش گفته بود، و حالا هم به پیشنهاد خود او آمده بودند ملاقات علیرضا...
•
•
ادامھ دارد...😉💕
•
•
نـویسندھ:
الهـام تیمورے
#مذهبےهاعاشقترنـد😎🖐
🚫⇜ #ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...🚫
🌸
🌿
🍃 @asheghaneh_halal
💐🍃🌿🌸🍃🌼
عاشقانه های حلال C᭄
[• #عشقینه💍 •] #ٺـاپـروانگے↯ #قسمت_پنجاه_و_پنجم 🦋🌱 سینی حلوایی که نیمه خالی شده بود را روی سنگ مزا
[• #عشقینه💍 •]
#ٺـاپـروانگے↯
#قسمت_پنجاه_و_ششم🦋🌱
بی بی چفیه ی علیرضا را به ارشیا بخشیده بود و همینطور پلاکش را... ریحانه می فهمید که شوهرش تمام دو روز گذشته با همیشه فرق داشته. حتی چشمانش برقی از خوشی داشته انگار.
گچ پایش را باز کرده بودند و دکتر برایش چند جلسه فیزیوتراپی نوشته بود. ترانه دوبار دیگر تماس گرفته و گفته بود که از دکتر برایش وقت گرفته... بالاخره باید هوای بچه اش را هم می داشت حتی پنهانی!
_میشه برگردیم خونه ی بی بی؟
راهنما زد و متعجب گفت:
_ما که فقط چند ساعته اومدیم
_تنهاست
_تنهایی اون بنده ی خدا مال دیروز و امروز نیست...
_یعنی مخالفی که بریم؟
نگاهش کرد، شبیه پسر بچه هایی شده بود که منتظر تایید مادرشان نشسته اند. پشت چراغ قرمز که ایستادند گفت:
_شاید اذیت بشه
_بیشتر از اونی که فکر می کنی خوشحال میشه!
_چی بگم... پس تو رو می رسونم بعد خودمم میام
_جایی می خوای بری؟
_اوهوم میرم دیدن ترانه
منتظر برخورد ارشیا بود اما بجز تکان دادن سر، هیچ واکنشی نشان نداد. انگار کم کم ارشیا شبیه به کسی غیر از خودش می شد... مرد مغرور دیروز حالا دل نگران مادربزرگش بود!
به برگه های دفترچه نگاه می کرد که دکتر پشت سرهم سیاهشان کرده بود، آزمایش خون و سونوگرافی و هزار و یک چیز دیگر... تازه اول دردسرش بود!
ترانه ظرف میوه را روی میز گذاشت و طبق عادت چهارزانو نشست روی مبل.
_خب با این حساب باید فردا صبح بریم آزمایشگاه و وقت سونو هم بگیریم از دکتر پازوکی. بعدم...
_نمیشه
_وا چرا؟ نکنه از خون دادن می ترسی؟
_نه عزیزم! نمیشه چون الان باید برم خونه ی بی بی
ترانه با دهانی که پر بود از خیار گفت:
_خب نرو همینجا بمون امشب تا صبح دوتایی بریم
_ارشیا چی؟
_بذار پیش مامان بزرگش خوش بگذرونه، ریحانه به جان خودم پا قدم بچه ت خوبه ها... الهی خاله فداش بشه عسیسم... هنوز نیومده داره باباشو کلا متحول می کنه!
_داغونم ترانه، مثل چی می ترسم از ارشیا... اگه بفهمه
_از خداشم باشه! حالا زبونم لال اگه نازا بودی خوب بود؟
_ارشیا و من رو حساب همین بچه دار نشدن باهم ازدواج کردیم!
_چون جفتتون در نهایت احترام خل تشریف دارید... خدا رو تو حساب کتاباتون جا ندادین و اینجوری غافلگیر شدین که البته باید کلاهتونم بندازید هوا... همین نوید اگه بفهمه ما قراره بچه دار بشیم منو میذاره رو سرش حلوا حلوا می کنه!
_حالا میگی چیکار کنم؟
_شوهرته! بشین پیشش همه چیز رو رک بگو و یجوری بگو که ذوقم بکنه اتفاقا!
_من می ترسم
_وای دق کردیم از دست تو، شماره آقای نامجوی رو بگیر بده من بگم اصلا
_جوگیر نشو، منم پاشم که دیر شد
_صبح میای دنبالم؟
_نه شاید نتونم برم باید ببینم چی میشه
_به بی بی بگو
_چی رو؟
_قضیه ی باردار بودنت رو تعریف کن و ازش بخواه که به نوه جانش بگه... نظرت؟!
•
•
ادامھ دارد...😉💕
•
•
نـویسندھ:
الهـام تیمورے
#مذهبےهاعاشقترنـد😎🖐
🚫⇜ #ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...🚫
🌸
🌿
🍃 @asheghaneh_halal
💐🍃🌿🌸🍃🌼
هدایت شده از
|°• #خادم_مجازے 📖 •°|
باسلام واحترام☺️✋
همانطور ڪہ مطلع شدید؛
قرار بر این است کہ بہ زودے
دورههاے مجازے #حفظقرآنڪریم
را باتوڪل بہ خداو توسل بہ معصومین
آغاز ڪنیم.
#خواهرانے ڪہ تمایل بہ
ڪسب اطلاعات📑 و یا ثبت نام قطعے
دارند به آے دے بنده ڪه در ذیل این
پیام قیدشدہ؛ رجوع ڪنند😇👇
🆔: @Gomnan_313
#حفظ_مجازے
#آغازثبتنام 📝
.
.
─═اُدخلوهابِسلامـٍ آمِنیـــنْ☺️👇═─
🌸🍃••| @Hefz_Majazi
[• #مجردانه♡•]
نڪاتخواستگارے••💐
وقتے دارید خوبےها و بدیهاے طرف
مقابل رو در مراحل خواستگارے و آشنایے مےسنجید، اگه قراره عیبے از
اون رو در نظر نگیرید، اون عیب رو براساس یه خوبے درنظر نگیرید؛••⚠️
مثلا بگید که «با اینکه طرف مقابل در فلان قضیه مشکل داره ولے چون آدم انعطافپذیرے هست، میتونه اون ضعف رو تحتالشعاع قرار بده و میتونم بخاطر این خوبیش با اون نقطه ضعفش کنار بیام»••🍃
ولے اشتباه بزرگ اینه که بگید فلانے
فلان عیب رو داره، ولی چون دوستش دارم مهم نیست!!!هرگز در دام این حرف نیوفتید تا پشیمون نشید.••⛔️
#شریکیکعمرزندگےروبادقت
#انتخابکنید••👌
مجردان ـانقلابے😌👇
[•♡•] @asheghaneh_halal
•🕊•🍃•
|• #طلبگی •|
•{ آیت الله بهجت(ره) }•
|💚| چقدر
ما تکرار ڪنیم
ڪه دل هر شیعهای
مسجدے برای
امام زمان(عج)
است.|💚|
#حرمت_مسجد🍃
#حرم_الله❤️
| @asheghaneh_halal |
•🕊•🍃•
🍒🍃 #دردونه 🍃🍒
💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣
بچه ها را زود بزرگ نکنید!
از جملاتی مثل
🎈«تو دیگه بزرگ شدی!»،
🎈«خانم شدی، آقا-مرد شدی»،
🎈«این کار بچه کوچولوهاست، تو دیگه بچه نیستی»
زيادي و نابجا، استفاده نکنید.
🌷چرا که او را از دنیای کودکی، به دنیای بزرگسالی می برید و کودک دیگر از خود انتظار کودکی ندارد و این در حالی است که رفتار بزرگسالانه هم خارج از حد و توان اوست.
🌷اين تعارض شخصيت، تفكر و عدم توانايي در عمل باعث مي شود اعتماد به نفسش پایین بياید و احساس ناكارامدي داشته باشد.
🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#نڪاتریزوتربیتےفرزندپرورے☺️👇
🧒🍃°| @asheghaneh_halal
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄
مداحی آنلاین - چشمام، مثه ابرا میباره - مطیعی.mp3
14.9M
[•🎧•]
#ثمینه
:)💚(: چــشمامــ مثلــ ابــرا مـیبارهــــــــ :)💛(:
:)💙(: اشکــامــ مثـلـــ بــارونـــ بهــارهــــ :)🧡(:
🎤 #میـــثمـ مطیعیـ
⏯ #زمیـنهـ
ـتو خلوتٺ گوش بِده👇
🎤:🍃 @asheghaneh_halal
[•🎧•]
•[🍬]•
•[ #پشتک🌈]•
.
.
[⛅️] امروز عصرانہ
[😋] شادۍ دم کردم
[🍰] با ڪیڪ لبخند
[💁♀] بفرمایین اندڪی
[😇] مهمان عصر من باشید
.
.
•[🎨]• دنیاتو رنگۍرنگۍ ڪن👇
•[🍬]• @Asheghaneh_halal
🌼🌈°•°•
#قائمانه
💞•°به تو دل بستم و
غير تو ڪسے نيست مرا
🌍•°جز تو اى جان جھان
دادرسے نيست مرا
💐•°عاشق روے توام
اے گل بى مثل و مثال
🚫•°بہ خدا غير تو هرگز
هوسے نيست مرا
#السلامعلےالمهدےوعلےآبائه
#اللهمعجللولیڪالفرج #سهشنبههاےجمکرانے
@asheghaneh_halal
🌼🌈°•°•