eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.4هزار دنبال‌کننده
21هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💌🍃 •• | •• خوشحالیم از این رضایتِ بی‌بدلیتون که درخورِ مخاطبِ فعالِ عاشقانه هاے حلالمون هست!☺️ ⇦ برای حرفهاتون:⇩ @daricheh_khadem کانالهاے مجموعه فانوس را دنبال کنید:👇 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal Eitaa.com/Heiyat_Majazi Eitaa.com/Rasad_Nama 💌🍃
«🍼» « 👼🏻» شلام✋🏻 من عه دُل دُعتَره توشولوام🌱 بَسته اوشدِل اودا آفلیده منو همتون میدونم دلتون داله شَعف میله بَلام😎 بوش به اودم و اودا😌 🏷● ↓ دُل: گل شَعف: ضعف بوش به اودمو اودا: بوس به خودم خدا💚:) ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ محبت آمیز صحبت کنیم و هرقشنگی‌ای رو به آفریدن و مهربونیای مهربون خدامون، ربطش و بدیم وبه زبون بیاریم💚:) ‌ . «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗ ◗┋ 💑┋◖ . . [🤗] آغوشِ تُـــــو [🗝] زندانِ مَــــن است [😌] مےخرم به جــــان [😍] حبسِ ابَـــدَش را… 😜🙈 . . ◗┋😋┋◖ چنان‌ ، در دلِ‌من‌رفتہ،ڪہ‌جان‌، در بدنۍ👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◖┋💍┋◗
|. 🍁'| |' .| . . ❤️}• دل تو را دوست تر از جان😍 دارد✋ 👤} من از آن دوست ترت😘 می دارم😌 /✍ |✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1638» . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.🍁'|
🍁.∫ ∫° .∫ . . -صباح‌الخیر :)💚° -صبـح زمانے ڪه خورشید طلوع می‌ڪند"🌝 فرصتے دوباره براے دوسٺ داشتن خداست"♥ خورشید هم هروز به عشق و فرمان خدا طلوع میکند"⛅️ و در انتظار روز بعد، غروب 🌻'^^ . . ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ ∫°🌤.∫ یعنے ، تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍁.∫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
≈|🌸|≈ ≈| |≈ . . 🔸امـام حـسین(ع): مـحبت اهـل بیـت، سبـب ریـزش گـناهان اسـت؛ همـانگونه ڪه بـاد بـرگ درخـتان را مے‌ریـزد🍁🍂 ✍حیاه الامام حسین(ع) . . ≈|💓|≈جانے‌دوباره‌بردار، با ما بیا بہ پابــوس👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ≈|🌸|≈
•‌<💌> •<      > . . همیشہ همســردارےاش خــاص بود؛ وقتے مےخواستیم با هم بیــرون برویم، لباس‌هایش را مےچیــد واز من مےخواست تا انتخــاب ڪنم…|💞🍃 و از طرف دیگــر توجہ خاصے بہ مــادرش داشت؛ هیچـوقت چیــزے را بالاتر از مــادرش نمےدیـد…|♥️🍃 تعــادل را رعایت مےڪرد بہ خاطر دل همســرش، دل مــادرش را نمےشڪست و یا بہ خاطر مادرش بہ همسرش بےاحتــرامے نمےڪرد…|💜🍃 🌷شهید مدافع حریم امام عسکریین . . •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌>  Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‡🎀‡ ‡ ‡ . . 🎥 داستان جالب بی‌بی زهرا 'سلام‌الله‌علیها' و دیدار او با رهبـــــر معظم‌انقلاب♥️✨ . . ‡💎‡چادرت، ارزش‌است، باورڪن👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ‡🎀‡
|•👒.| |• 😇.| . . با ڪسی ڪه میخواین ازدواج ڪنید حرف بزنید...🤗 خودت حرف بزن...🗣 نگو می‌رن می‌پرسن و جواب میارن؛ نه!👀 👈خانم ها هیچ وقت در مورد انتظارات و توقعات با ڪسی حرف نمی‌زنن مگر ڪسی ڪه بخوان باهاش ازدواج ڪنن...💑 چرا میگم خودت حرف بزن؟!🧐 چون همین توقعات و انتظارات هستن ڪه زندگی تورو می‌سازن...🙂 لطفا جوگیر نشو همه چیز رو قبول ڪن تا به دستش بیاری‌ بعد بگی نه نمی‌تونم...❗️ همین دلیل جنگ و دعواتون می‌شه...😓😣 مورد داشتیم طرف رفته خواستگاری خانوم گفته من مهریه ڪم می‌زارم تا تو خونه بخری و به نامم ڪنی...☺️ آقا هم گفته ان شاء الله...😚 وارد زندگی شدن خانم گفته ڪو خونه؟!🤨 آقا گفته من گفتم إن‌شاءالله🤲 هنوز ڪه خدا نخواسته😂😁😎 👈شـما جوگیر نشيد😅 . . |•🦋.|بہ دنبال ڪسے، جامانده از پرواز مےگردم👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |•👒.|
پادکست علمدار.mp3
10.21M
↓🎧↓ •| |• . . 🎙 روایتی از 28 سال مدیریت و راهبری رهبر انقلاب تا سال 1392 روایتگری حاج حسین یکتا در هیئت فاطمیون قم . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
◉❲‌🌹❳◉ ◉❲‌ 💌❳◉ . . روا بود☝️🏻 همـھ خوبانِ آفرینش را ڪه پیشِ صاحب ما، دست بر ڪمر گیرند!👀∫•° ❤️ 😌💓 . . ◉❲😌‌❳ ◉ چــون ماتِ ، دگر چہ بازم؟!👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◉❲‌🌹❳ ◉
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_هفتاد ] با این حرف حوریا کیف دستی ام را آرا
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] با اینکه برایم سخت بود اما ترجیح دادم پاک و صادقانه پیش بروم هرچند به ضررم تمام می شد و حسابی غرورم به خاطر اشتباهات گذشته ام له می شد. سرم را پایین انداختم و گفتم: _ پیج اینستامو دیدین؟ با انگشتش بازی می کرد که با شنیدن این حرف چادرش را توی مشتش مچاله کرد و گفت: _ بله... بابا درمورد گذشته تون... و... توبه تون کاملا برام توضیح داده. سرم را بالا گرفتم و به چشمان کهربایی اش خیره شدم. _ آخرین باری که پست گذاشتم بیشتر از دو ماهه میگذره و... بیشتر از دوماهه که از همه چی پاکم. همه چی... خیلی خوش شانس بودم که یکی مثل حاج رسول سر راهم قرار گرفت. _ بعد از دیدن عکس هایی که توی پیجتون بود حقیقتا دلم لرزید. گفتم این قضیه به جایی راه نداره و... امیدی به تکیه گاه شدن و مرد زندگی بودن این شخص نیست. اما وقتی به توبه تون و نماز خالصانه و عمیقی که پله پله یاد گرفتین و می خونین و اراده تون برای روزه گرفتن فکر کردم، کمی دلگرم شدم. به همین خاطر انتظار داشتم رفتار خودتون و ثبات شخصیتی که تازگی بهش رسیدید، بهم ثابت بشه و دیگه سراغ گذشته تون نرید. وقتی حرف به سندا و حسابای بانکیتون رسید خیلی عصبی شدم که چرا فکر کردید اینجوری باید خودتونو ثابت کنید. من از بعضی رفتارا متنفرم. یکی مثل محمدرضا رو بخاطر غرورش و اینکه فکر می کرد همه چی تمومه و من باااید چشم بسته بهش بله رو بگم، جواب منفی دادم و خواستگاریشو رد کردم. من و مامان و بابام همینجوری هم خوشبختیم و چیزی رو به غیر از سلامتی حاجی، کم نداریم. حس کردم بغض کرده سکوت کردم. بعد از مدتی گفتم: _ چطور می تونم خودمو بهتون ثابت کنم؟ من... اصلا نمی خوام از دستتون بدم. رنگی از شرم و حیا روی چشمان کهربایی اش نشست. چقدر دلم تو را می خواست و چقدر نگران بودم برای از دست دادنت. _ بهم فرصت بدید بشناسمتون. باید خیالم راحت بشه انتخابم درست خواهد بود. توی محله نمی تونم باهاتون رابطه یا رفت و آمد خیلی خاصی داشته باشم. خودتون می دونید حاج آقا میمنت و خانواده ش برای همه شناخته شده و زیر ذره بین اکثر هم محله ای ها هستن، پس مجبورم دورادور رفتارتونو ببینم و بشناسم و به یقین برسم و البته... این به منزله ی جواب مثبت نیست. تمام حرف هایش مثل خون تازه به رگ هایم جان می داد و جمله ی آخرش موجی از نگرانی را به روحم کوبید. حسی عجیب و دوگانه داشتم. عشق و ترس با هم ادغام شده بود و بین امید و ناامیدی معلق بودم. این دیگر به جنم حسام بستگی داشت که به حوریای دلواپسش بفهماند، حسامی که رو به رویش ایستاده گرچه ظاهرش و تیپ و قیافه اش فرقی نکرده اما باطنش زمین تا آسمان با آن حسامی که توی عکسهای اینستاگرامش در حال خوردن... و دورتادورش پر از دختران برهنه وسط رقص نور پارتی ها بود، تفاوت داشت. نگاهی به گلها کردم و گفتم: _ چندین روزه منتظر امروز بودم و کلی برنامه ریخته بودم. اینقدر با عجله و سر به هوا اومدم که نه لباسمو عوض کردم نه دسته گل خیلی خاصی آوردم. _ از این گل های رز خاص تر؟ اینهمه گل خریدین... یکی از یکی زیباتر... به پهنای صورتم لبخند زدم. حوریا... تو برای من لیلی باش ببین چگونه مجنون ترین مجنون می شوم. از آنها خداحافظی کردم. هرچه اصرار کردند برای افطار نماندم. ظرفیت قلب بی تابم برای اینهمه احساسات لبریز شده، تکمیل شده بود. [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal