eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
13.2هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏سلام و احترام؛ عیدتون مبارک و ان شاءالله امسال سال ظهور حضرت حجت باشه و پر خیر برای هممون... شب عید ما همه خونه‌ی یکی از اقوام دور جمع شده بودیم... خونشون یه مقدار نقلی بود اما شدیدا با صفا... همگی دور که نشسته بودیم اما همه توی دل همدیگه بودیم😂💔 من برای سال تحویل قرار شد برم نماز بخونم ... و چون نماز حضرت زهرا باید سال تحویل رو بین نماز باشی، من هی طولانی میکردم که نماز تموم نشه... وقتی سلام رو دادم همه بلند شده بودن برای روبوسی و تبریک🙄😬 توی اون فسقل جایی که بود ۲۵ نفر آدم قیام کردن یهو... همه می‌خندیدن میگفتن الان خانوما آقایون قاطی میشه... بعد که همه رو بوسی کردن خواهرم اومدن من رو بغل کنند و تبریک بگن 😍 من حس کردم یه دور رو بوسی کرده بودیم😂 گفتم آبجی من هم الان بغلت نکردم؟🤣 جالبیش این بود که خواهرم هم یادشون نمیومد در نتیجه ما دوباره شروع کردیم به روبوسی کردن... و اگر یکی از آقایون دست به شیرینی نمی‌شدن این چرخه تا صبح طول می‌کشید... ''📩'' [ 590 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏سلام. تو این ماه عزیز، برای همه مخاطبان کانال و از جمله من دعا کنین. پارسال ماه رمضون، یه روز من خونه پدرم اینا بودم. نزدیک افطار به دختر کوچولوم گفتم بریم سفره رو پهن کنیم بابا بزرگ روزه بودن افطار کنن. دخترم گفت چه جوری بابا بزرگ روزه گرفته؟😒 اینجوری که نمیشه روزه گرفت وقتی کسی میخواد روزه بگیره باید بره بازار از اون چیزای قلقلی و از اون چیزای دیگه بخره😀 این رو که میگفت با حرکت دست هم نشون میدادشون. فکر میکنید اونا چی بودن که آدم روزه دار باید از بازار بخره وگرنه روزش درست نیست ؟ بله زولبیا و بامیه😂😂😂 انقدر که دخترم زولبیا و بامیه دوست داره و ماه رمضون دیده سر سفره هست فکر کرده در صورت خریدن اونا روزه میشه گرفت☺️ ''📩'' [ 591 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏یه بار وقتی ۱۲ سالم بود، با داداشم داشتیم بامیه درست می.کردیم؛ امکاناتمون کم بود... مواد رو ریختیم تو نایلون، سرشو سوراخ کردیم؛ چون سوراخش کوچیک شده بود به شکل زولبیا سرخش کردیم گذاشتیمشون تو شربت؛ و چون شربتش آبکی بود وا رفتن و لهشون کردیم گذاشتیم تو یخچال؛ در آوردیم تستش کردیم مزه یِ کیک یزدی میداد 😅😂😂 ''📩'' [ 592 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏آبجیم تقریبا ده پونزده سال پیش که راهنماییی بوده، یه شب ماه رمضون مدرسه دانش آموزا رو افطار مهمون میکنن... آبجیم میگه: زولبیا بامیه آورده بودن سر سفره؛ منم نمیدونستم چیه هی بامیه لای نون تافتون میذاشتم و میخوردم😅😂 یهو دوستش می‌بینه این بامیه رو با نون می‌خوره شاخ در میاره میگه ازم پرسید واسه چی با نون میخوری میگه اونوقت بود که فهمیدم چ گندی زدم🤣 میگه به روی خودم نیاوردم و گفتم من عادت دارم همیشه با نون میخورم🤣😂😂 جالبه اونم با تافتون😃 ''📩'' [ 593 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏سلام من اومدم با یه سوتی از همسر بنده❤️ ماه رمضون بود که زایمان کرده بودم چند ساعت مونده بود تا افطار که آیفون رو زدن همسرم در رو باز کرد رفت رو پله ها دید مادر و خواهرش اومدن (خونه ی ما طبقه ی سوم بود) بنده خدا مادر شوهرم اون همه پله رو به سختی میومده بالا شوهرمم وایساده بود تا بیان بالا؛ وقتی رسیدن جلو در، برگشت به مادرش گفت: آخه مجبور بودی الان بیای با دهن روزه مامانش گفت چیه مگه (صداشون میومد تو خونه) (بجای اینکه خوش آمد بگه به مادرش و تعارف کنه بیان داخل)گفت خوب یهویی میذاشتید بعد افطار میومدید😂😅😅 اون بنده خدا هم گفت خوب اومدم که افطار بمونم🤪🤪🤪🤪 آخه این چه حرفی بود مرد😬😬😬 البته قبلش به مادرم اطلاع داده بودند که میان و ...❤️ عروس مادرشوهر دوست☺️ ''📩'' [ 594 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏سلام اسمم سحره؛ دیشب خونه مادر شوهرم همه جمع شده بودیم برای افطار برادر شوهرم به مادر شوهر گفت که این غذاها رو نگه دار برا سحر منظورش سحری بود من فک کردم میگه برا من گفتم نه بخدا من نمی‌خوام بخورین🤦‍♀😂 خدا هیچکس رو اینجور ضایع نکنه همیشه ماه رمضون به خاطر اسمم به مشکل می‌خورم😂 ''📩'' [ 595 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏ماه رمضان برای افطار خونه مادر شوهرم بودم؛ از عصرش رفته بودم خونشون مادرشوهرم داشت شله زرد درست میکرد منم داشتم نگاش میکردم بعد دیدم موقع هم زدن شله زرد حس گرفته داره دعا میخونه 🤲 میگه یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر الیل والنهار 😌😌 که دیگه با خنده من نتونست بقیشو بگه😅 بنده خدا هنوزم بعد چند سال هنوزم سوژست چون من واسه همه تعریف کردم🤣🙃 ''📩'' [ 596 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏یکی از روزهای ماه رمضان افطار میهمان داشتیم؛ به همسرم گفتم برای خرید به مغازه بره و چون تعداد زیاد بود چند بار تکرار کردم... آخر سر گفتم رشته آشی یادت نره🗣 خرید کرد ا‌ومد خونه دیدم از رشته خبری نیست🧐 گفت تو مغازه اینقدر فکر کردم یادم نیومد🥴 به مغازه دار گفتم یه چیزی هست توی آش رشته میریزند🤐 مغازه دار هم گفته بود شاید عدس، لوبیا قرمز، نخود... خلاصه آخرش به نتیجه نرسیدن..😧 من دیگه دلمو گرفته بودم از خنده🤣 همسرم😳😂😂 ''📩'' [ 597 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏ما مهمونی دادیم تو ماه رمضون، یعنی افطاری دادیم... کل فامیل رو هم دعوت کردیم که هم افطاری باشه هم پا گشایی پسرداییم و خانمش باشه🥰 واسه همین خیلی تدارک دیدیم، افطاری خیلی خوبی بود، به همه خوش گذشت، ولی بعد افطاری یادمون اومد عروس و داماد رو دعوت نکردیم😂 ''📩'' [ 598 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏داداشم ماشین نوگرفته بود رفته بود تحویل بگیره، خواهرم به زنداداشم گفت برو اسپند دود کن یه کاسه هم شربت درست کن شگونش خوبه☺️ اون موقع ماه رمضان بود؛ طفلی زنداداشم اسپند برد جلوی ماشین دید کسی شربت نمیخوره، دو ملاقه ریخت روی ماشین؛ ماهمگی از خنده پوکیدیم😂 ''📩'' [ 599 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏افطاری رفته بودیم خونه دوست شوهرم. بعد از افطاری خانم ها با بچه ها رفتیم پشت بام منزل؛ بچه ها خیلی خوشحال شدن و بدو بدو بازی کردن... خواستیم بیایم پایین، بچه ها قبول نکردن خانم دوست شوهرم گفت ان‌شاالله بعد ماه رمضان بیاین بعد از ظهری آش می پزم شما رو می‌برم پیکنیک پشت بام😌 پسر سه ساله‌ام بهم میگه مامان پیکنیک می‌بریم، فندک هم برداریم یادمون نره😅 ''📩'' [ 600 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏سلام. تقریبا۲۰سال پیش که برادرم بچه بود، یه شب ماه مبارک رمضان افطاری مهمون داشتیم... بعد از افطار، من یه سینی بزرگ پُر چای ریختم بردم اتاق پذیرایی گذاشتم زمین... یکدفعه برادرم از بیرون اومد همانطور که چشمش به تلویزیون بود عقب عقب رفت نشست رو سینی چاییا🤭 یکدفعه صدای دادش بلند شدکه سوختم😩 و اتاق توسط خنده مهمونا منفجرشد...🤣🤣 ''📩'' [ 601 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal